در میان شیعیان دارویی به نام داروی جامع امام رضا(ع) شناخته شده بود که در بیماریهای گوناگون به صورت مستقل و یا با ترکیبی از مواد دارویی دیگر مورد استفاده قرار میگرفت. در روایتی از امام جواد(ع) به نحوه تهیه این دارو اشاره شده است:
داروی جامع امام رضا(ع) از سنبل، زعفران، قاقله(گیاهى خوشبو است که در کشور هندوستان کشت میشود)،[1] عاقرقرحا(گیاهی است که جویدن آن بلغم را از بین میبرد و اگر پخته شود، براى درد دندان مفید است، خصوصاً اگر سرد شود و اگر سرکه آنرا در دهان نگه دارند، دندانهای لق را محکم میکند.)،[2] خربق سفید(گیاهی سمی است که اگر کسی آنرا بخورد، بیهوش میشود؛ اما نمیمیرد.)،[3] بنک(نوعی گیاه است که از آن مواد مخدر تولید میشود. همچنین برای تسکین دردها از آن استفاده میشود.)،[4] فلفل سفید که به صورت مساوی با دو برابر وزن آنها با «ابرفیون»،(ابر قیون معرّب «فربیون» است که آنرا «فرفیون» هم میگویند. گفته میشود صمغ مازربون است که گرم و خشک است. خوردن مقداری از آن بلغم را از ران و پشت و رودهها را از بین میبرد. و براى عرق زنان و قولنج فایده دارد.)،[5] مخلوط شده و نرم میشود و بین پارچه حریر قرار داده میشود و سپس با عسلی که کف آن گرفته شده است، مخلوط میشود.[6]
در مورد بیماریهایی که داروی جامع امام رضا(ع) درمان میکند، روایاتی وارد شده است
موارد مصرف داروی جامع امام رضا(ع)
این دارو در موارد مختلف مورد استفاده قرار میگرفت:
1. درمان طحال: سهل بن مخلّد به امام رضا(ع) گفت که از درد طحال شب را نخوابیدم و روز هم به خود میپیچم. امام(ع) فرمود: از داروی جامع استفاده کن و با یک قرص آنرا بگیر و با آب سرد و کفى سرکه بخور. سهل نیز عمل کرد و آن دردى که داشت آرام شد.[7]
2. درمان بیماری فالج و لقوه: صالح بن عبد الرّحمان به امام رضا(ع) از وجود بیماری فالج(بیمارى فلج که نیمى از بدن را بىحس و حرکت کند)[8] و لقوه(نوعى بیمارى که صورت را به طرف گردن کج مىکند)[9] در میان خانواده خودم گلایه کردم. امام(ع) فرمود: داروى جامع را با یک حبه از آب مرزنجوش بگیر و به ببینى او بکشید که به خواست خدا خوب شود.[10]
3. درمان بیماری اسهال: احمد بن اسحاق به امام رضا(ع) گفتم: پدر من دچار بیماری اسهال است. امام(ع) فرمود: داروی جامع را با آب «آس»(آس گیاهی همیشه سبز است و گلى سفید و خوشبو دارد و میوه رسید آن سیاه و شیرین است و دهان را تلخ میکند. میوه آن براى خونریزى و سوزش مثانه مفید است و شیره آن براى معده خوب است.)[11] پخته شده استفاده کنید.[12]
4. درمان سردی معده و خفگی دل: عبد اللَّه بن عثمان نزد امام جواد(ع) از سردى معده و خفگى دل خودش شکایت کرد. امام(ع) فرمود: از داروى جامع پدر من استفاده کنید. به امام گفتم نسخه آنرا به من بدهید تا خودم را درمان کنم و به مردم هم بدهم. امام(ع) دستور داروی جامع را به او داد و سپس فرمود کسی که خفقان دل یا سردى معده دارد یک قرص از این دارو را با آب زیره بپزد و بخورد.[13]
5. درمان نیش عقرب: عبد اللَّه نوه مفضّل را عقرب گزید، به حدی که نیش آن به شکم او رسید. پدر عبدالله به نزد امام هادی(ع) رفت و از ایشان داروی خواست. امام(ع) به او داروى جامع داد و سپس فرمود براى نیش عقرب و مار یک قرص از داروی جامع را با آب حلتیت(گیاهی است که در منطقه بین بست و قیقان میروید و از وسط آن شیره خارج میشود. مردم این سرزمین آنرا پخت میکنند و میخورند)[14] بنوشند. عبدالله با این روش درمان شد.[15]
6. درمان دردهای اعضای بدن: فضل بن میمون به امام جواد(ع) گفتم: من از شوصه(دردی است که در اعضای بدن انسان به وجود میآید و یا بادی است که به دندهها میپیچد و یا ورمى است که در اثر آن رگها به وجود میآید)،[16] سخت درد میکشم. امام(ع) فرمود: یک قرص از داروى جامع امام رضا(ع) با مقدارى زعفران بگیر و به اطراف بدن که مبتلا به بیماری شوصه است بمالید. او نیز اینکار را انجام داد و شفا پیدا کرد.[17]
[1]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، بیروت، ج 15، ص 627، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 59، ص 204، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، چاپ اول، 1410ق.
[3]. ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، ج 5، ص 320، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
[4]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج 3، ص 300.
[5]. بحار الأنوار، ج 59، ص 181.
[6]. ابنا بسطام، عبد الله و حسین، طبّ الأئمة ع، محقق، مصحح، خرسان، محمد مهدى، ص 88 – 89، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق؛ ر. ک: «تعامل طب سنتی با دانش نوین پزشکی»، 13398؛ «علم مورد تشویق و تأیید دین»، 3417؛ « داروی طبیعی مؤثر بر حافظه»، 11609؛ «کتابشناسی رساله ذهبیه امام رضا(ع)»، 62321.
[7]. همان، ص 90.
[8]. حسین یوسف موسى و عبد الفتاح صعیدى، الإفصاح فی فقه اللغة، ج 1، ص 520، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ چهارم، 1410ق.
[9]. همان، ج 1، ص 486.
[10]. طب الأئمة ع، ص 89.
[11]. بحار الأنوار، ج 59، ص 248.
[12]. طب الأئمة ع، ص 91.
[13]. همان، ص 90.
[14]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 2، ص 25، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[15]. طب الأئمة ع، ص 88- 89.
[16]. لسان العرب، ج7، ص: 50
[17]. طب الأئمة ع، ص 89.