در تعابیر روایات، پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) هم حجت بر بندگان خدا، هم بر اهل زمین، و هم حجت بر تمام مخلوقات عالم معرفی شدهاند. به عنوان نمونه:
- امام علی(ع) در یکی از خطبههایش پس از حمد و ثنای الهی میفرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِین...»؛[1] و شهادت میدهم که محمد(ص) بنده خدا، و فرستاده او، و خاتم پیامبران، و حجت خدا بر جهانیان است.
- «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا سَارَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنَ الْمَدِینَةِ تَکْنُفُهُ أَفْوَاجُ الْمَلَائِکَةِ الْمُسَوِّمِینَ وَ الْمُرْدِفِینَ فِی أَیْدِیهِمُ الْحِرَابُ عَلَى نُجُبٍ مِنْ نُجُبِ الْجَنَّةِ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ قَالُوا: یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ أَخِیه»؛[2] امام صادق(ع) میفرماید: زمانی که امام حسین(ع) از مدینه قصد سفر نمود، فرشتگان بسیار با صفهای منظم، پشت سرهم اسلحه به دست و سوار بر اسبهای بهشتی او را همراهی میکردند، و بر او سلام میفرستادند، و میگفتند: ای حجت خدا بر مخلوقات، بعد از جد و پدر و برادر خویش.
- پیامبر اسلام(ص) در مورد امام حسین(ع) فرمود: «... وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِینَ»؛[3] و حجت خدا بر تمام مخلوقاتش.
با توجه به نمونه روایاتی که بیان شد، پیامبر(ص) و ائمه اهلبیت(ع) حجت بر تمام جهان و جهانیان هستند. حتی اگر تصریح این روایات هم نبود، باز احادیثی که تصریح به حجت بودن آنان بر بندگان،[4] و بر زمینیان[5] دارند، بر اساس قاعده معروف «اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند»، مانع از حجت بودن آنها بر جهانیان نمیشد. و به عبارت دیگر، اگر در روایتی آمده است که حضرتشان حجت برای انسانها است، معنایش آن نیست که ایشان حجت بر دیگر ساکنان زمین و یا حجت بر کل عالم وجود نیستند، همانگونه که آیهای که خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»؛[6] (و خویشان نزدیک خود را انذار کن). و «لتنذر ام القری»؛[7](ساکنان مکه را انذار کن) معنایش آن نیست که حضرتشان نباید به انذار غیر خویشاوندان و نیز ساکنان مناطق دیگر بپردازند.[8]
اینگونه است که در فرازی از زیارت جامعه، تمام مخلوقات خدا، از فرشته تا شیطان و هرچه میان آنها است را معترف به بزرگی منزلت اهلبیت(ع) میدانیم:
«حَتَّى لَا یَبْقَى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّیقٌ وَ لَا شَهِیدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِیٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِیدٌ وَ لَا شَیْطَانٌ مَرِیدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ شَهِیدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِکُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِکُم».[9]
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 67، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 206، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[3]. شیخ صدوق، امالی، ص 115، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[4]. مانند «نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: هَذَا بَابُ الْهُدَى الَّذِی مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ». طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب ع، محقق، مصحح، محمودی، احمد، ص 618، قم، کوشانپور، چاپ اول، 1415ق.
[5]. «... فَهُمْ حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِه ...». هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 686، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[6]. شعراء، 214.
[7]. انعام، 92؛ شوری، 7.
[8]. ر. ک: (محدوده رسالت حضرت موسی و عیسی)، 82504.
[9]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413 ق.