خداوند در قرآن برای بیان بینهایت بودن علم خود به تمام اشیاء فرموده است: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»؛[1] کلیدهاى غیب تنها نزد او است و جز او کسى آنرا نمیداند، آنچه در خشکى و دریا است را میداند، هیچ برگى (از درختى) نمیافتد مگر اینکه خدا از آن آگاه است، و نه هیچ دانهاى در مخفیگاه زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، مگر اینکه در کتاب آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است.[2]
آیه از لحاظ ترکیبی به این صورت است که «مِنْ»، در «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ» زائده است؛[3] لذا واژهی «وَرَقَةٍ» را باید فاعل فعل «ما تَسْقُطُ» دانست.[4] اما در مورد نقش نحوی واژههای «حَبَّة»، «رَطْب» و «یابِس» چند نظر وجود دارد:
- واژههای «حَبَّة»، «رَطْب» و «یابِس» به واژهی «وَرَقَة» عطف شده است.[5] لذا معنای آیه این است هر برگى که از درخت بیفتد یا هر بذرى که در دل خاک دفن شود و به طور کلى هر تر و خشکى را خداوند میداند و در لوح محفوظ، ثبت است.[6]
- برخی نیز مبتدأ دانستن «حَبَّة» را ممکن دانسته و بر همین اساس آنرا مرفوع خوانده و «رَطْب» و «یابِس» را نیز عطف بر آن کردهاند.[7] که در این صورت، معنای آیه چنین است: «هیچ تر و خشکى نیست، مگر اینکه در کتاب مبین (و در مقام علم پروردگار) ثبت است».
- برخی از تفاسیر، واژهی «حَبَّةٍ» را عطف به «وَرَقَةٍ» دانسته، ولی واژههای «رَطْب» و «یابِس» را به صورت مبتدا ترجمه و تفسیر کردهاند.[8]
لازم به ذکر است که دو تفسیر اخیر مبتنی بر اختلاف قرائات میباشد.
[2]. «رطب و یابس در قرآن کریم»، 135؛ «رطب و یابس و کتاب مبین در قرآن»، 187؛ «معنای «کتاب مبین» و «ام الکتاب» و تفاوت میان آنها»، 38744.
[3]. محلی، جلال الدین، سیوطی، جلال الدین، تفسیر الجلالین، ص 137، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، چاپ اول، 1416ق.
[4]. عکبری، عبدالله بن حسین، التبیان فی اعراب القرآن،ص 145، عمان، ریاض، بیت الافکار الدولیة، چاپ اول، 1419ق.
[5]. همان؛ تفسیر الجلالین، ص 137.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 481، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 129، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج 2، ص 13، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 270 – 271، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.