بر اساس اعتقاد شیعیان در ارتباط با دانش ائمه(ع) و نیز بر اساس برخی گزارشها امام علی(ع) از اینکه ابنملجم قاتل او خواهد شد، آگاه بود،[1] با این وجود اما از کشتن و آسیبرساندن به او خودداری مینمود:
- روزی امام علی(ع) ابن ملجم را دید و به اطرافیانش فرمود: او قاتل من است! آنان با تعجب گفتند: چرا (پیشدستی نکرده و) او را نمیکشید؟ امام(ع) فرمود: چگونه میتوانم قاتل خود را بکشم و چگونه میتوانم خودم را از قضاى الهى برهانم.[2]
- ابن ملجم نزد امام علی(ع) آمد و با حضرتشان بیعت کرد؛ اما هنگامی که در حال برگشت بود، امام(ع) بار دیگر او را صدا زد و مجددا پیمان مستحکمى از او گرفت و از او تعهد خواست تا حیله نکند و بیعت خود را نشکند! ابن ملجم هم پذیرفت و تصمیم به رفتن گرفت. آنحضرت برای بار سوم او را فراخواند و همان تعهد را از او گرفت! ابن ملجم از این کار به شگفت آمد و گفت: چرا با هیچیک از دیگران، اینگونه رفتار نکردى؟! حضرت پاسخ را در قالب شعری فرمود:
«ارید حیاته و یرید قتلی عذیرک من خلیلک من مراد»؛
من زندگانى او را میخواهم و او تصمیم به کشتن من دارد! در این صورت کسى ترا به خاطر این مرادى سرزنش نخواهد کرد (یا بهانه او را نخواهد پذیرفت).
آنگاه به او فرمود: برو اى پسر ملجم! سوگند به خدا به عهد خود وفا نخواهى کرد![3]
- در بعضی از گزارشها - مانند آنچه در اشعار مولوی آمده - ابن ملجم بعد از آنکه به این واقعیت آگاه شد، تقاضای قصاص قبل از جنایت کرد، اما این تقاضا توسط امام(ع) پذیرفته نشد.
در رابطه با پاسخ این پرسش که چرا امام از کشتن او خودداری کرد؛ آن است که امام(ع) نباید در تمام موارد بر اساس دانش غیبی خود عمل کند و جنایتی که هنوز واقع نشده را مورد مجازات قرار دهد و پروندهای که واقعیتش را میداند، بدون شاهد و گواه در مورد آن حکم نکند و ... .
از سوی دیگر، آنچه در عالم غیب به صورت قطعی مقدر شده، قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر، جلوگیری از آن امکانپذیر نخواهد بود؛ از اینرو است که امام(ع) فرمود: اگر من او را به قتل برسانم، نخواهم توانست جان سالم به در برم؛ زیرا چگونه میتوانم از قضای الهی در امان بمانم؟!
همچنین کشتن ابن ملجم تنها با استناد به دانش غیبی، قصاص قبل از جنایت خواهد بود که عرف در برابر آن موضع میگیرد و چنین امری را حتی از جانب امام معصوم(ع) نوعی ظلم و ستم ارزیابی میکند.
البته چنانچه در جای خود بیان شد، این دانش امام نشان از جبر نیست و نمیتوان پذیرفت که ابن ملجم در این اقدام وحشیانهی خود هیچ تقصیر و گناهی را مرتکب نشده و تنها ابزاری بیاختیار برای اجرای قضای الهی بود!
از اینرو آنچه مولوی[4] در بیان گفتوگوی امام علی(ع) و ابن ملجم آورده است، با آنکه بیشتر محتوای آن منطبق با واقع است، اما بخشهای انتهایی آن - جز با توجیه و تفسیر - قابل پذیرش نیست:
«من چنان مردم که بر خونی خویش نوش لطف من نشد در قهر نیش
گفت پیغامبر به گوش چاکرم کو برد روزی ز گردن این سرم
کرد آگه آن رسول از وحی دوست که هلاکم عاقبت بر دست اوست
او همیگوید بکش پیشین مرا تا نیاید از من این منکر خطا
من همیگویم چو مرگ من ز تست با قضا من چون توانم حیله جست
او همیافتد به پیشم کای کریم مر مرا کن از برای حق دو نیم
تا نه آید بر من این انجام بد تا نسوزد جان من بر جان خود
من همی گویم برو جف القلم زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زانک این را من نمیدانم ز تو
آلت حقی تو فاعل دست حق چون زنم بر آلت حق طعن و دق
گفت او پس آن قصاص از بهر چیست گفت هم از حق و آن سر خفیست».[5]
[1]. «علم امام علی (ع) به شهادت خود»، 9849؛ «علم غیب امامان به شهادت خود»، 579؛ «ضربت خوردن و شهادت علی(ع) به نقل از منابع اهلسنت»، 99168؛ «ندای جبرئیل هنگام شهادت امام علی(ع)»، 41984.
[2]. ابن عبد الوهاب، حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات، ص 50، قم، مکتبة الداوری، چاپ اول، بیتا.
[3]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 132، قم، رضی، چاپ اول، 1375ش.
[4]. «مولوی اعتقادات و انتقادات»، 6419؛ «داستان مثنوی و پلورالیزم»، 12356؛ «منظور مولوی از جمله «انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل»، 116402
[5]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 167.