کد سایت
ar22003
کد بایگانی
32278
نمایه
نحوست و سعادت روزها و ماهها
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
خلاصه پرسش
آیا برخی از ماهها و روزها -مانند ماه صفر و روز چهارشنبه- نحس و شُوم هستند؟
پرسش
برخی از مردم به اهل بیت(ع) هم نسبت میدهند و آن اینکه ماه صفر و چهارشنبهها، ماه و روز نحس و شُومیاند که بلا و سختیها بر مردم نازل میشود. دفع این شرور و بلایا جز با صدقه ممکن نیست و هر شخصی باید به اندازه هفت قطعه(یا هفت بار) صدقه از پول نقد بدهد. مطلب دیگری را هم که میگویند نماز مخصوصی است که گفته شده در چهارشنبه آخر ماه صفر خوانده میشود و میگویند التزام به خواندن آن موجب دفع بلایا تا صفر سال آینده میشود؟ صحت این کلام چقدر است؟
پاسخ اجمالی
نحس بودن روز و یا مقدارى از زمان به این معنا است که در آن زمان به غیر از شرّ و بدى حادثهاى رخ ندهد، و اعمال آدمى و یا حداقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل، برکت و نتیجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز و یا مقداری از زمان درست بر خلاف این است.
از نظر عقلی؛ نمیتوان بر سعادت روزى از روزها، و یا زمانى از زمانها و یا نحوست آن، برهان عقلی آورد؛ زیرا طبیعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است که دارای اجزای مثل هم هستند، و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم.
از نظر شرعی؛ در آیات قرآن از روز نحس نام برده شده و به سعادت و مبارکی شب قدر اشاره شده است. روایاتی نیز وجود دارد که بر سعادت و نحس بودن ایام دلالت دارند. اما با توجه به روایات دیگر: نحس بودن و یا سعادت روز و زمان خاصی، جزو ذات و طبیعت آن نیست، و خود روز و زمان نقش استقلالی در اینگونه امور ندارد، بلکه به جهت حوادث ناگوارى بوده که در آن روز اتفاق افتاده است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل، نزول عذاب بر فلان امّت. و یا به جهت کردار بد و گناهان انسانها.
همچنین توجه به سعد و نحس ایام عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار. به همین جهت، روایات مردم را توجه به این حقایق دادهاند و برای برطرف کردن نحوست برخی از این روزها مردم را به اعمالی؛ مانند پناه بردن به خدا، روزه گرفتن، صدقه دادن، دعا کردن و قرآن خواندن راهنمایی کردهاند.
به علاوه؛ روایتی نیافتیم که کل ماه صفر را نحس بداند، و نحس بودن روز چهارشنبه اختصاص به ماه صفر ندارد، بلکه برای همه ماهها عمومیّت دارد.
از نظر عقلی؛ نمیتوان بر سعادت روزى از روزها، و یا زمانى از زمانها و یا نحوست آن، برهان عقلی آورد؛ زیرا طبیعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است که دارای اجزای مثل هم هستند، و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم.
از نظر شرعی؛ در آیات قرآن از روز نحس نام برده شده و به سعادت و مبارکی شب قدر اشاره شده است. روایاتی نیز وجود دارد که بر سعادت و نحس بودن ایام دلالت دارند. اما با توجه به روایات دیگر: نحس بودن و یا سعادت روز و زمان خاصی، جزو ذات و طبیعت آن نیست، و خود روز و زمان نقش استقلالی در اینگونه امور ندارد، بلکه به جهت حوادث ناگوارى بوده که در آن روز اتفاق افتاده است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل، نزول عذاب بر فلان امّت. و یا به جهت کردار بد و گناهان انسانها.
همچنین توجه به سعد و نحس ایام عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار. به همین جهت، روایات مردم را توجه به این حقایق دادهاند و برای برطرف کردن نحوست برخی از این روزها مردم را به اعمالی؛ مانند پناه بردن به خدا، روزه گرفتن، صدقه دادن، دعا کردن و قرآن خواندن راهنمایی کردهاند.
به علاوه؛ روایتی نیافتیم که کل ماه صفر را نحس بداند، و نحس بودن روز چهارشنبه اختصاص به ماه صفر ندارد، بلکه برای همه ماهها عمومیّت دارد.
پاسخ تفصیلی
در میان مردم معمول است که بعضى از روزها را روز سعد و مبارک، و بعضى -مانند ماه صفر، روز چهارشنبه- را روز شُوم و نحس میشمرند، سخن اینجا است که معنای «نحوست ایّام» چیست و آیا این اعتقاد عمومى از اسلام گرفته شده است؟ و یا آیا در اسلام پذیرفته شده است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها مباحثی را در بخشهای زیر مطرح میکنیم:
معنای سعادت و نحوست ایّام
«نحس» در اصل به معناى سرخى فوق العاده افق است که آنرا به صورت «نُحاس»؛ یعنى «شعله آتش خالى از دود» در میآورد، سپس به همین مناسبت در معناى «شُوم» به کار رفته است.[1] و در اصطلاح آیات و روایات؛ نحس بودن روز و یا مقدارى از زمان؛ یعنی اینکه در آن زمان تنها شرّ و بدى رخ میدهد، و اعمال انسان براى او، برکت و نتیجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز و یا مقداری از زمان درست بر خلاف این است.[2]
سعادت و یا نحوست ایّام از نظر عقل و شرع
از نظر عقلی؛ نمیتوان بر سعادت روزى از روزها، و یا زمانى از زمانها و یا نحوست آن، دلیل و برهان آورد؛ چون طبیعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است که دارای اجزای مثل هم هستند، و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم.[3]
اما از جهتی دیگر؛ عوامل و عللى که در به وجود آمدن حوادث مؤثّرند، و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع ما بیرونند، و نمیتوانیم تکه تکه زمان را با عواملِ در آن بسنجیم، تا بفهمیم آن عوامل در این تکه از زمان چه عملکردى دارند، و آیا عملکرد آنها طورى است که این قسمت از زمان را سَعد و خوشیوم میکند یا نحس و شُوم. به همین جهت است که تجربه انسان هم به قدر کافى نمیتواند راهگشا باشد؛ چون تجربه وقتى مفید است که ما زمان را جداى از عوامل و علتها در دست داشته باشیم، و با هر عاملى سنجیده باشیم، تا بدانیم فلان اثر، اثر فلان علت است. در حالیکه ما زمانِ جداى از علت نداریم، و علت هم براى ما معلوم نیست؛ لذا از این جهت نمیتوان سعادت و نحوست روزها و زمانها را انکار کرد، و بر نبودن چنین چیزى دلیل عقلی آورد، همانطور که نمیتوان بر اثبات آن به برهان عقلی استدلال کرد، اگرچه ثبوت و وجود چنین چیزى بعید است، ولى بعید بودن، غیر از محال بودن است.[4]
از نظر شرع و نقل؛ در قرآن کریم از نحوست ایّام نام برده شده است:
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»؛[5] ما بر آنها تندبادى سرد در روزى که نحوستش مستمر بود فرستادیم.
«فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ»؛[6] پس بر آنها بادى بسیار سرد و صدادار در روزهاى نحسى فرستادیم.
هر چند از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است استفاده میشود که نحس و شُوم بودن مربوط به آن زمانى است که باد به عنوان عذاب بر آنها به طور مستمر وزید، اما از این آیات بر نمیآید که این تأثیر و دخالت زمان به نحوى بوده که با گردش هفتهها دوباره آن زمان نحس برگردد. و گرنه همه زمانها نحس میبود، بدون اینکه دائر مدار ماهها و یا سالها باشد.[7]
در مقابل زمان نحس، از زمان سعد هم در قرآن کریم به اشاره(نه به طور صریح) نام برده شده است:
«وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»؛[8] که ما آنرا در شبى پر برکت نازل کردیم. و مراد از آن شب، شب قدر است، که در وصف آن فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».[9] روشن است که مبارک بودن آن شب و سعادتش از این جهت بود که آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ عنایتها و فیضهای الهى، و تأثیرهاى معنوى، از قبیل حتمى کردن قضاء، نزول ملائکه، روح و سلام بودن آن شب. پس، برگشت معناى مبارک بودن آن شب و سعادتش به این است که عبادت در آن شب داراى فضیلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قیاس با عبادت در سایر شبها نیست، و در آن شب عنایت الهى به بندگانى که متوجه ساحت عزّت و کبریایى شدهاند نزدیک است.[10]
روایات بسیار زیادى درباره سعد و نحس روزهای هفته، و ماههاى عربى، فارسی و رومى در جوامع حدیثی نقل شده است،[11] امّا بیشتر این احادیث ضعیفاند؛ چون یا مرسل و بدون سند هستند، و یا اینکه قسمتى از سند را ندارند، هر چند که بعضى از آنها سندى معتبر دارند و میتوان آنها را معتبر دانسته و اعتنا کرد. چنانکه مفسّران نیز در تفسیر آیات فوق به معانی و اعتبار برخی از این روایات اعتنا کردهاند.[12]
روزهای نحس در روایات
برخی از روایاتی که روزهایی را به عنوان نحس معرّفی میکنند، چنیناند:
1. از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است: «در هر ماه عربى، روز نحسى است که هیچکار را نشاید جز خلوت و عبادت و روزه و این روزها عبارتاند از: بیست و دوم محرم، دهم ماه صفر، چهارم ربیع الاول، بیست و هشتم ربیع الثانی و جمادى الأولی، دوازدهم جمادى الثانی و رجب، شانزدهم شعبان، بیست و چهارم ماه مبارک رمضان، دوم شوّال، بیست و هشتم ذى قعده، و هشتم ذیحجه».[13] اگرچه این روایت مرسل بوده و دارای سند نیست. و بنابر تحقیق و جستوجو، تنها روایتی که درباره نحس بودن روز دهم ماه صفر وارد شده، همین روایت مرسل است؛ اما با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد، میتوان به متن این روایت اعتنا کرد، و برداشت درستی از آن نمود.
2. در ذیل آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، یک احتمالی بدون سند نقل شده است که این روز نحس مستمرّ، آخرین چهار شنبه ماه صفر بود.[14] در حالیکه روایاتی که ذیل این آیه از شیعه و سنی نقل شده مطلق روز چهارشنبه و یا چهارشنبه همه ماهها را روز نحس مستمر دانستهاند، نه اینکه آخرین چهارشنبه را مختص به ماه صفر کرده باشند.[15] مانند:
امام علی(ع) فرمود: «... روز چهارشنبه، روز نحس مستمرّ است و در این روز جهنّم آفریده شد».[16] و امام صادق(ع) فرمود: «چهارشنبه، روزى است که نحوستش مستمرّ میباشد؛ زیرا اوّلین و آخرین روز از ایّامى است که حق تعالى فرموده است: این تندباد بنیانکن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت[17]».[18]
ابن ابی حاتم از زر بن حبیش نقل کرده که مقصود از «فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، روز چهارشنبه است.[19] همچنین طبق روایاتی از ابن عباس، آخرین چهارشنبه همه ماهها نحس است.[20]
علامه مجلسی درباره نحوست آخرین چهارشنبه ماه صفر که میان عوام مردم مشهور است، میگوید: ما به روایتی که بر آن دلالت کند، نیافتیم. مگر روایاتی که به صورت عمومی بر نحوست آخرین چهارشنبه از هر ماه دلالت دارند که از این جهت شامل ماه صفر میشوند.[21]
اما روایاتى که دلالت بر سعادت ایامى از هفته و یا غیر هفته دارند، توجیه آنها نیز نظیر اولین توجیهى است که در احادیث مربوط بر نحوست ایام به آن اشاره شد؛ براى اینکه در این گونه روایات سعادت آن ایام و مبارک بودنش را چنین تعلیل کرده که چون در فلان روز حوادثى متبرک و خوشایند رخ داده است، حوادثى که از نظر دین بسیار مهم و بزرگ است؛ مانند ولادت رسول خدا(ص) و بعثت آنحضرت، همچنانکه روایت شده که خود آن جناب دعا کرد و عرضه داشت: «بار الها! روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارک گردان».[22] امام صادق(ع) فرمود: «...خداى تعالى آهن را در روز سهشنبه براى داود نرم کرد».[23]
توضیح روایات مربوط به سعادت و نحوست ایّام
درباره این دسته از آیات و روایات باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از این روایات به دست آید:
یک. در آن آیات و روایات علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است؛ یعنی گفته شده در این روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مکرر اتفاق افتاده، که از نظر مذاق دینى ناگوار است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل،[24] نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن جهنّم و ... . و یا در روزهای سعد و خوشیمن اتفاقات مبارکی افتاده است.
دو. این روایات بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست به جهت حوادثى دینى است، که بر حسب ذوق دینى و یا بر حسب تأثیر نفوس؛ یا در فلان روز ایجاد حُسن و نیکی کرده، و یا باعث قُبح و زشتى آن شده است، و اما اینکه خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و مبارکی و یا شئامت و نحوست شود، و تکویناً ویژگیهای دیگرى داشته باشد، که سایر زمانها آن ویژگیها را نداشته باشد، از آن روایات بر نمیآید، و هر روایتى که بر خلاف آنچه گفتیم ظهور داشته باشد، باید یا حمل بر تقیّه کرد و یا به کلى رد نمود.[25]
در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه داده شد که ذات روزها نحس و شُوم نیستند، و انسان را از چنین عقیدهای نهی کردهاند، بلکه برخی از مشکلاتی که در روز و زمانی برای انسان پیش میآید، نتیجه کارهای بد و گناهان او است، چنانکه در حدیثی امام حسن عسکری(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «روزها چه گناهى دارد که شما آنها را شوم و نحس میشمرید هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را میگیرد؟!»
راوى گفت: من براى همیشه از خدا استغفار میکنم و این توبه من است اى پسر رسول خدا.
امام(ع) فرمود: «این براى تو فایدهاى ندارد، خداوند شما را مجازات میکند به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد، آیا تو نمیدانى که خداوند ثواب و عقاب میدهد، و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد، دیگر این عمل را(شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند کار و تأثیرى قرار مده».[26]
این حدیث پر معنا اشاره به این است که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نباید براى آنها تأثیر مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بینیاز دانست، و آنگاه نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد، و خود را تبرئه کرد. و این بیان بهترین راه براى جمع میان اخبار مختلف در این باب باشد.[27]
سه. این احتمال هم وجود دارد که آنچه در بالا گفته شد، در مورد قسمتى از این روایات صادق باشد، ولى در مورد همه آنها مسلماً صادق نیست؛ چرا که از بعضى از آنها استفاده میشود تأثیر مرموزى در بعضى ایام احیاناً وجود دارد که ما از آن آگاهى نداریم.[28]
چهار. بعضى در مسئله سعد و نحس ایام به اندازهاى راه افراط را پوییدهاند که به هر کارى میخواهند دست بزنند قبلاً به سراغ سعد و نحس ایام میروند، و عملاً از بسیارى فعالیتها باز میمانند، و فرصتهاى طلایى در زندگی را از دست میدهند.
یا اینکه بجاى بررسى عوامل شکست و پیروزى خود و دیگران استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگى، گناه همه شکستها را به گردن شومى و نحسی ایام میاندازند، همانگونه که رمز پیروزیها را در نیکى ایام جستوجو میکنند! این یک نوع فرار از حقیقت، و افراط در مسئله، و توضیح خرافى حوادث زندگى است که باید از آن به شدت پرهیز کرد، و در این مسائل نباید گوش به شایعات میان مردم داد، اگر چیزى در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید پذیرفت، و گرنه بیاعتنا به گفته این و آن باید خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و کوشش گام برداشت، و توکل بر خدا کرد و به لطف و رحمت او امیدوار بود و یاری خواست.[29]
پنج. نحس شمردن چنین ایامى استحکام بخشیدن به روحیه تقوا است، وقتى به علتها و حوادثی که در این روایات بیان شده، نگریسته شود، آدمی از لذتهاى مادی خویش چشم میپوشد، و روحیه او قوى میشود. بر عکس، اگر مردم هیچ حرمتى براى ایّامى مانند ماه محرّم و ماه صفر قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به حوادث اتفاق افتاده در آنها نورزند، و هم چنان افسار گسیخته سرگرم کوشش در برآوردن خواستههاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اینکه امروز چه روزى است و دیروز چه روزى بود، و بدون اینکه اصلاً روز برایشان مطرح باشد، چنین مردمى از حق رویگردان خواهند بود، و به آسانى میتوانند حرمت دین را هتک کنند. بنابر این، برگشت نحوست برخی از روزها به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، که از علل و اسباب اعتبارى منشأ میگیرد، و بیاعتنایى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دینى میشود.[30] بنابر این، مسئله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون میشود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار. به همین جهت، روایات مردم را توجه به این حقایق دادهاند و برای برطرف کردن نحوست برخی از این روزها راهحلها و اعمالی ارائه دادهاند؛ براى دفع نحوست این ایام باید به خدا پناه برد. یا روزه گرفت یا دعا کرد، یا قرآن خواند، و یا صدقهاى داد، و یا کارهاى دیگری از این قبیل را انجام داد. که در اینجا به ذکر یک روایت بسنده میشود:
سهل بن یعقوب(ابی نواس) میگوید من از امام حسن عسکری(ع) پرسیدم: اى آقای من! در بیشتر این ایام به خاطر آن نحوستها که دارند، و براى دفع وحشتى که انسان از این روزها دارد، و این نحوست و وحشت نمیگذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه کند؟ لطفاً مرا به چیزى که رفع این نگرانى کند راهنمایی کنید، براى اینکه گاهى حاجتى ضرورى پیش میآید، که باید فوراً در رفع آن اقدام کرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گیر آدم است، چه باید کرد؟
امام(ع) به من فرمود:
اى سهل! شیعیان ما همان ولایتى که از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه دریاهاى بیکران و یا وسط بیابانهاى بیسر و ته و یا در بین درّندگان و گرگان و دشمنان جنّى و انسى قرار گیرند از خطر آنها ایمن هستند، به جهت اینکه ولایت ما را در دل دارند، پس بر تو باد که به خداى عزّ و جلّ اعتماد کنى و ولایت خود را نسبت به امامان طاهرینت خالص گردانى، آن وقت هرجا که خواستى برو، و هر چه خواستى بکن و هر مقصدى را که دارى دنبال نما.
اى سهل! اگر در بامداد سه بار بگوئى: «أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لَا یُطَاوَلُ وَ لَا یُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ کُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِی جُنَّةٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ ع مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قَاصِدٍ لِی إِلَى أَذِیَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِینٍ الْإِخْلَاصِ فِی الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ جَمِیعاً مُوقِناً بِأَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِی مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا وَ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبُوا وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ یَا عَظِیمُ یَا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِیَ عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُون»؛[31] و سه بار بگو: «جَعَلْتُ فِی حِصْنٍ مِنْ مَخَاوِفِکَ وَ أَمْنٍ مِنْ مَحْذُورِک».[32]
اگر میخواهی در روزى که دوست ندارى به سفر روی و یا کارى انجام دهی؛ سوره حمد و معوّذتین(سورههای فلق و ناس)، اخلاص(قل هو الله احد) و آیة الکرسى و 5 آیه اول آل عمران را بخوان. و بعد بگو: «اللَّهُمَّ بِکَ یَصُولُ الصَّائِلُ وَ بِقُدْرَتِکَ یَطُولُ الطَّائِلُ وَ لَا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ إِلَّا بِکَ وَ لَا قُوَّةَ یَمْتَازُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْکَ أَسْأَلُکَ بِصَفْوَتِک مِنْ خَلْقِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ وَ اکْفِنِی شَرَّ هَذَا الْیَوْمِ وَ ضَرَّهُ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ یُمْنَهُ وَ اقْضِ لِی فِی مُتَصَرَّفَاتِی بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِیَّةِ وَ کِفَایَةِ الطَّاغِیَةِ الْغَوِیَّةِ وَ کُلِّ ذِی قُدْرَةٍ لِی عَلَى أَذِیَّةٍ حَتَّى أَکُونَ فِی جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلَاءٍ وَ نَقِمَةٍ وَ أَبْدِلْنِی مِنَ الْمَخَاوِفِ فِیهِ أَمْناً وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِیهِ یُسْراً حَتَّى لَا یَصُدَّنِی صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ وَ لَا یَحُلَّ بِی طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الْأُمُورُ إِلَیْکَ تَصِیرُ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر[33]».[34]
نتیجه اینکه؛ اولاً: روایتی نیافتیم که کل ماه صفر را نحس بداند، ثانیاً: نحس بودن روز چهارشنبه مختص به ماه صفر نیست، بلکه برای همه ماهها عمومیّت دارد. ثالثاً: همانطور که گفته شد، نمیتوان به طور کلی نحوست برخی از روزها را انکار کرد، اما به هر حال؛ راههایی چون دعا و صدقه برای ایمنی از پیامدهای آن وجود دارد.
معنای سعادت و نحوست ایّام
«نحس» در اصل به معناى سرخى فوق العاده افق است که آنرا به صورت «نُحاس»؛ یعنى «شعله آتش خالى از دود» در میآورد، سپس به همین مناسبت در معناى «شُوم» به کار رفته است.[1] و در اصطلاح آیات و روایات؛ نحس بودن روز و یا مقدارى از زمان؛ یعنی اینکه در آن زمان تنها شرّ و بدى رخ میدهد، و اعمال انسان براى او، برکت و نتیجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز و یا مقداری از زمان درست بر خلاف این است.[2]
سعادت و یا نحوست ایّام از نظر عقل و شرع
از نظر عقلی؛ نمیتوان بر سعادت روزى از روزها، و یا زمانى از زمانها و یا نحوست آن، دلیل و برهان آورد؛ چون طبیعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است که دارای اجزای مثل هم هستند، و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم.[3]
اما از جهتی دیگر؛ عوامل و عللى که در به وجود آمدن حوادث مؤثّرند، و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع ما بیرونند، و نمیتوانیم تکه تکه زمان را با عواملِ در آن بسنجیم، تا بفهمیم آن عوامل در این تکه از زمان چه عملکردى دارند، و آیا عملکرد آنها طورى است که این قسمت از زمان را سَعد و خوشیوم میکند یا نحس و شُوم. به همین جهت است که تجربه انسان هم به قدر کافى نمیتواند راهگشا باشد؛ چون تجربه وقتى مفید است که ما زمان را جداى از عوامل و علتها در دست داشته باشیم، و با هر عاملى سنجیده باشیم، تا بدانیم فلان اثر، اثر فلان علت است. در حالیکه ما زمانِ جداى از علت نداریم، و علت هم براى ما معلوم نیست؛ لذا از این جهت نمیتوان سعادت و نحوست روزها و زمانها را انکار کرد، و بر نبودن چنین چیزى دلیل عقلی آورد، همانطور که نمیتوان بر اثبات آن به برهان عقلی استدلال کرد، اگرچه ثبوت و وجود چنین چیزى بعید است، ولى بعید بودن، غیر از محال بودن است.[4]
از نظر شرع و نقل؛ در قرآن کریم از نحوست ایّام نام برده شده است:
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»؛[5] ما بر آنها تندبادى سرد در روزى که نحوستش مستمر بود فرستادیم.
«فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ»؛[6] پس بر آنها بادى بسیار سرد و صدادار در روزهاى نحسى فرستادیم.
هر چند از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است استفاده میشود که نحس و شُوم بودن مربوط به آن زمانى است که باد به عنوان عذاب بر آنها به طور مستمر وزید، اما از این آیات بر نمیآید که این تأثیر و دخالت زمان به نحوى بوده که با گردش هفتهها دوباره آن زمان نحس برگردد. و گرنه همه زمانها نحس میبود، بدون اینکه دائر مدار ماهها و یا سالها باشد.[7]
در مقابل زمان نحس، از زمان سعد هم در قرآن کریم به اشاره(نه به طور صریح) نام برده شده است:
«وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ»؛[8] که ما آنرا در شبى پر برکت نازل کردیم. و مراد از آن شب، شب قدر است، که در وصف آن فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».[9] روشن است که مبارک بودن آن شب و سعادتش از این جهت بود که آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ عنایتها و فیضهای الهى، و تأثیرهاى معنوى، از قبیل حتمى کردن قضاء، نزول ملائکه، روح و سلام بودن آن شب. پس، برگشت معناى مبارک بودن آن شب و سعادتش به این است که عبادت در آن شب داراى فضیلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قیاس با عبادت در سایر شبها نیست، و در آن شب عنایت الهى به بندگانى که متوجه ساحت عزّت و کبریایى شدهاند نزدیک است.[10]
روایات بسیار زیادى درباره سعد و نحس روزهای هفته، و ماههاى عربى، فارسی و رومى در جوامع حدیثی نقل شده است،[11] امّا بیشتر این احادیث ضعیفاند؛ چون یا مرسل و بدون سند هستند، و یا اینکه قسمتى از سند را ندارند، هر چند که بعضى از آنها سندى معتبر دارند و میتوان آنها را معتبر دانسته و اعتنا کرد. چنانکه مفسّران نیز در تفسیر آیات فوق به معانی و اعتبار برخی از این روایات اعتنا کردهاند.[12]
روزهای نحس در روایات
برخی از روایاتی که روزهایی را به عنوان نحس معرّفی میکنند، چنیناند:
1. از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است: «در هر ماه عربى، روز نحسى است که هیچکار را نشاید جز خلوت و عبادت و روزه و این روزها عبارتاند از: بیست و دوم محرم، دهم ماه صفر، چهارم ربیع الاول، بیست و هشتم ربیع الثانی و جمادى الأولی، دوازدهم جمادى الثانی و رجب، شانزدهم شعبان، بیست و چهارم ماه مبارک رمضان، دوم شوّال، بیست و هشتم ذى قعده، و هشتم ذیحجه».[13] اگرچه این روایت مرسل بوده و دارای سند نیست. و بنابر تحقیق و جستوجو، تنها روایتی که درباره نحس بودن روز دهم ماه صفر وارد شده، همین روایت مرسل است؛ اما با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد، میتوان به متن این روایت اعتنا کرد، و برداشت درستی از آن نمود.
2. در ذیل آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، یک احتمالی بدون سند نقل شده است که این روز نحس مستمرّ، آخرین چهار شنبه ماه صفر بود.[14] در حالیکه روایاتی که ذیل این آیه از شیعه و سنی نقل شده مطلق روز چهارشنبه و یا چهارشنبه همه ماهها را روز نحس مستمر دانستهاند، نه اینکه آخرین چهارشنبه را مختص به ماه صفر کرده باشند.[15] مانند:
امام علی(ع) فرمود: «... روز چهارشنبه، روز نحس مستمرّ است و در این روز جهنّم آفریده شد».[16] و امام صادق(ع) فرمود: «چهارشنبه، روزى است که نحوستش مستمرّ میباشد؛ زیرا اوّلین و آخرین روز از ایّامى است که حق تعالى فرموده است: این تندباد بنیانکن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت[17]».[18]
ابن ابی حاتم از زر بن حبیش نقل کرده که مقصود از «فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، روز چهارشنبه است.[19] همچنین طبق روایاتی از ابن عباس، آخرین چهارشنبه همه ماهها نحس است.[20]
علامه مجلسی درباره نحوست آخرین چهارشنبه ماه صفر که میان عوام مردم مشهور است، میگوید: ما به روایتی که بر آن دلالت کند، نیافتیم. مگر روایاتی که به صورت عمومی بر نحوست آخرین چهارشنبه از هر ماه دلالت دارند که از این جهت شامل ماه صفر میشوند.[21]
اما روایاتى که دلالت بر سعادت ایامى از هفته و یا غیر هفته دارند، توجیه آنها نیز نظیر اولین توجیهى است که در احادیث مربوط بر نحوست ایام به آن اشاره شد؛ براى اینکه در این گونه روایات سعادت آن ایام و مبارک بودنش را چنین تعلیل کرده که چون در فلان روز حوادثى متبرک و خوشایند رخ داده است، حوادثى که از نظر دین بسیار مهم و بزرگ است؛ مانند ولادت رسول خدا(ص) و بعثت آنحضرت، همچنانکه روایت شده که خود آن جناب دعا کرد و عرضه داشت: «بار الها! روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارک گردان».[22] امام صادق(ع) فرمود: «...خداى تعالى آهن را در روز سهشنبه براى داود نرم کرد».[23]
توضیح روایات مربوط به سعادت و نحوست ایّام
درباره این دسته از آیات و روایات باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از این روایات به دست آید:
یک. در آن آیات و روایات علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است؛ یعنی گفته شده در این روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مکرر اتفاق افتاده، که از نظر مذاق دینى ناگوار است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل،[24] نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن جهنّم و ... . و یا در روزهای سعد و خوشیمن اتفاقات مبارکی افتاده است.
دو. این روایات بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست به جهت حوادثى دینى است، که بر حسب ذوق دینى و یا بر حسب تأثیر نفوس؛ یا در فلان روز ایجاد حُسن و نیکی کرده، و یا باعث قُبح و زشتى آن شده است، و اما اینکه خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و مبارکی و یا شئامت و نحوست شود، و تکویناً ویژگیهای دیگرى داشته باشد، که سایر زمانها آن ویژگیها را نداشته باشد، از آن روایات بر نمیآید، و هر روایتى که بر خلاف آنچه گفتیم ظهور داشته باشد، باید یا حمل بر تقیّه کرد و یا به کلى رد نمود.[25]
در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه داده شد که ذات روزها نحس و شُوم نیستند، و انسان را از چنین عقیدهای نهی کردهاند، بلکه برخی از مشکلاتی که در روز و زمانی برای انسان پیش میآید، نتیجه کارهای بد و گناهان او است، چنانکه در حدیثی امام حسن عسکری(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «روزها چه گناهى دارد که شما آنها را شوم و نحس میشمرید هنگامى که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را میگیرد؟!»
راوى گفت: من براى همیشه از خدا استغفار میکنم و این توبه من است اى پسر رسول خدا.
امام(ع) فرمود: «این براى تو فایدهاى ندارد، خداوند شما را مجازات میکند به مذمت کردن چیزى که نکوهش ندارد، آیا تو نمیدانى که خداوند ثواب و عقاب میدهد، و جزاى اعمال را در این سرا و سراى دیگر خواهد داد، دیگر این عمل را(شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) تکرار مکن و براى روزها در برابر حکم خداوند کار و تأثیرى قرار مده».[26]
این حدیث پر معنا اشاره به این است که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نباید براى آنها تأثیر مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بینیاز دانست، و آنگاه نباید حوادثى را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد، و خود را تبرئه کرد. و این بیان بهترین راه براى جمع میان اخبار مختلف در این باب باشد.[27]
سه. این احتمال هم وجود دارد که آنچه در بالا گفته شد، در مورد قسمتى از این روایات صادق باشد، ولى در مورد همه آنها مسلماً صادق نیست؛ چرا که از بعضى از آنها استفاده میشود تأثیر مرموزى در بعضى ایام احیاناً وجود دارد که ما از آن آگاهى نداریم.[28]
چهار. بعضى در مسئله سعد و نحس ایام به اندازهاى راه افراط را پوییدهاند که به هر کارى میخواهند دست بزنند قبلاً به سراغ سعد و نحس ایام میروند، و عملاً از بسیارى فعالیتها باز میمانند، و فرصتهاى طلایى در زندگی را از دست میدهند.
یا اینکه بجاى بررسى عوامل شکست و پیروزى خود و دیگران استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگى، گناه همه شکستها را به گردن شومى و نحسی ایام میاندازند، همانگونه که رمز پیروزیها را در نیکى ایام جستوجو میکنند! این یک نوع فرار از حقیقت، و افراط در مسئله، و توضیح خرافى حوادث زندگى است که باید از آن به شدت پرهیز کرد، و در این مسائل نباید گوش به شایعات میان مردم داد، اگر چیزى در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید پذیرفت، و گرنه بیاعتنا به گفته این و آن باید خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و کوشش گام برداشت، و توکل بر خدا کرد و به لطف و رحمت او امیدوار بود و یاری خواست.[29]
پنج. نحس شمردن چنین ایامى استحکام بخشیدن به روحیه تقوا است، وقتى به علتها و حوادثی که در این روایات بیان شده، نگریسته شود، آدمی از لذتهاى مادی خویش چشم میپوشد، و روحیه او قوى میشود. بر عکس، اگر مردم هیچ حرمتى براى ایّامى مانند ماه محرّم و ماه صفر قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به حوادث اتفاق افتاده در آنها نورزند، و هم چنان افسار گسیخته سرگرم کوشش در برآوردن خواستههاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اینکه امروز چه روزى است و دیروز چه روزى بود، و بدون اینکه اصلاً روز برایشان مطرح باشد، چنین مردمى از حق رویگردان خواهند بود، و به آسانى میتوانند حرمت دین را هتک کنند. بنابر این، برگشت نحوست برخی از روزها به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، که از علل و اسباب اعتبارى منشأ میگیرد، و بیاعتنایى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دینى میشود.[30] بنابر این، مسئله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون میشود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار. به همین جهت، روایات مردم را توجه به این حقایق دادهاند و برای برطرف کردن نحوست برخی از این روزها راهحلها و اعمالی ارائه دادهاند؛ براى دفع نحوست این ایام باید به خدا پناه برد. یا روزه گرفت یا دعا کرد، یا قرآن خواند، و یا صدقهاى داد، و یا کارهاى دیگری از این قبیل را انجام داد. که در اینجا به ذکر یک روایت بسنده میشود:
سهل بن یعقوب(ابی نواس) میگوید من از امام حسن عسکری(ع) پرسیدم: اى آقای من! در بیشتر این ایام به خاطر آن نحوستها که دارند، و براى دفع وحشتى که انسان از این روزها دارد، و این نحوست و وحشت نمیگذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه کند؟ لطفاً مرا به چیزى که رفع این نگرانى کند راهنمایی کنید، براى اینکه گاهى حاجتى ضرورى پیش میآید، که باید فوراً در رفع آن اقدام کرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گیر آدم است، چه باید کرد؟
امام(ع) به من فرمود:
اى سهل! شیعیان ما همان ولایتى که از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه دریاهاى بیکران و یا وسط بیابانهاى بیسر و ته و یا در بین درّندگان و گرگان و دشمنان جنّى و انسى قرار گیرند از خطر آنها ایمن هستند، به جهت اینکه ولایت ما را در دل دارند، پس بر تو باد که به خداى عزّ و جلّ اعتماد کنى و ولایت خود را نسبت به امامان طاهرینت خالص گردانى، آن وقت هرجا که خواستى برو، و هر چه خواستى بکن و هر مقصدى را که دارى دنبال نما.
اى سهل! اگر در بامداد سه بار بگوئى: «أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لَا یُطَاوَلُ وَ لَا یُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ کُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِی جُنَّةٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ ع مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قَاصِدٍ لِی إِلَى أَذِیَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِینٍ الْإِخْلَاصِ فِی الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ جَمِیعاً مُوقِناً بِأَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِی مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا وَ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبُوا وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ یَا عَظِیمُ یَا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِیَ عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُون»؛[31] و سه بار بگو: «جَعَلْتُ فِی حِصْنٍ مِنْ مَخَاوِفِکَ وَ أَمْنٍ مِنْ مَحْذُورِک».[32]
اگر میخواهی در روزى که دوست ندارى به سفر روی و یا کارى انجام دهی؛ سوره حمد و معوّذتین(سورههای فلق و ناس)، اخلاص(قل هو الله احد) و آیة الکرسى و 5 آیه اول آل عمران را بخوان. و بعد بگو: «اللَّهُمَّ بِکَ یَصُولُ الصَّائِلُ وَ بِقُدْرَتِکَ یَطُولُ الطَّائِلُ وَ لَا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ إِلَّا بِکَ وَ لَا قُوَّةَ یَمْتَازُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْکَ أَسْأَلُکَ بِصَفْوَتِک مِنْ خَلْقِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ وَ اکْفِنِی شَرَّ هَذَا الْیَوْمِ وَ ضَرَّهُ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ یُمْنَهُ وَ اقْضِ لِی فِی مُتَصَرَّفَاتِی بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِیَّةِ وَ کِفَایَةِ الطَّاغِیَةِ الْغَوِیَّةِ وَ کُلِّ ذِی قُدْرَةٍ لِی عَلَى أَذِیَّةٍ حَتَّى أَکُونَ فِی جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلَاءٍ وَ نَقِمَةٍ وَ أَبْدِلْنِی مِنَ الْمَخَاوِفِ فِیهِ أَمْناً وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِیهِ یُسْراً حَتَّى لَا یَصُدَّنِی صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ وَ لَا یَحُلَّ بِی طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الْأُمُورُ إِلَیْکَ تَصِیرُ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر[33]».[34]
نتیجه اینکه؛ اولاً: روایتی نیافتیم که کل ماه صفر را نحس بداند، ثانیاً: نحس بودن روز چهارشنبه مختص به ماه صفر نیست، بلکه برای همه ماهها عمومیّت دارد. ثالثاً: همانطور که گفته شد، نمیتوان به طور کلی نحوست برخی از روزها را انکار کرد، اما به هر حال؛ راههایی چون دعا و صدقه برای ایمنی از پیامدهای آن وجود دارد.
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 794، دارالقلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 42، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. همان.
[4]. همان؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 41.
[5]. قمر، 19.
[6]. فصلت، 16.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71.
[8]. دخان، 3.
[9]. قدر، 3.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71 – 72.
[11]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 56، «باب 15 ما روی فی سعادة أیام الأسبوع و نحوستها»، ص 18 – 112، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 72 ؛ تفسیر نمونه، ج 23، ص 42.
[13]. بحار الأنوار، ج 56، ص 54؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 8، ص 205، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.
[14]. کاشفی سبزواری حسین بن علی، مواهب علیه، تحقیق: جلالی نائینی، سید محمد رضا، ص 1194، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، تهران، 1369ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 9، ص 100، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 286، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، 1382ق.
[15]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 135، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[16]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 387 – 388، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش.
[17]. «سَخَّرَها عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیةَ أَیامٍ حُسُوماً»؛ حاقه، 7.
[18]. شیخ صدوق، علل الشرائع، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[19]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 135.
[20]. بیان المعانی، ج 1، ص 286.
[21]. مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 250، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[22]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 425، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[23]. الخصال، ج 2، ص 386.
[24]. همان، ص 388.
[25]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 74 – 75.
[26]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 482 – 483، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[27]. تفسیر نمونه، ج 23، ص 47.
[28]. همان، ص 44.
[29]. همان، ص 44 – 45.
[30]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 72.
[31]. «خدایا! صبح میکنم در حالى که به ریسمان محکم تو- که نه قدرت کسى بر آن چیره شود و نه کسى آنرا میتواند بگسلاند- چنگ میزنم، از شرّ هر ظالم و کاهن و از هرکس و هر مخلوقى گویا و خاموش تو و در سپرى از لباس ولایت اهل بیت نبى تو از شرّ هرکس که قصد اذیت مرا دارد در حصار حصین تو پناه میبرم که میپوشم، که اخلاص و اعتراف به حق ایشان است و به حبل ایشان و به شفاعت آنها از تو مسألت مینمایم و یقین دارم که حق با ایشان و براى ایشان و در ایشان است، و بواسطه آنها با هرکس که ولایت آنها را دارد دوستى میورزم و از هرکسی که از آنها دورى و کناره گیرد کناره میگیرم، و با محاربان ایشان محاربه میکنم خدایا! بر محمد و آل او درود بفرست، و به برکت ایشان ما را از شرّ چیزهائى که هراس دارم، در امان بدار، اى خداى بزرگ! براى دشمنان به یارى آفریننده آسمانها و زمین از جلو و پشت سرشان سدى قرار دادیم و بر چشمانشان پرده کشیدیم که نمیبیند».
[32]. «از هراس و بیمها در حصن تو و از سختیها در امان تو قرار میگیرم».
[33]. «خدایا! افراد قوى و با صولت از عظمت تو نیرومندى مییابند، و مردم منعم و ثروتمند از دست کرم تو به دولت میرسند و هیچ صاحب حول و قوهاى جز از ناحیه تو قوهاى ندارد ترا به حق برگزیده آفریدهها و بهترین انسانها محمّد پیامبر تو و هم به حق خاندان و ذرّیه او بر آنها درود فرست و مرا از شرّ امروز کفایت فرما، و خیر و برکت آنرا نصیب من نما، و در کارهاى امروزم حسن عاقبت و موفقیت به من عنایت کن و به خواستههایم برسان و از گردنکش گمراه و شیطان و هر قدرتمندى که قصد آزارم را دارد محفوظ بدار، چندان که از هر بلا و نقمتى در پناه تو باشم، و نیز در این روز از امور ترس آور امانم بخش، و از مشکلات و سختیهایش راحتیم عنایت کن، چنانکه هیچکس نتواند مرا از مقصود باز دارد و از آزار مردم به من چیزى نرسد، که تو بر هر چیزى توانایى دارى و سرانجام امور به تو باز گردد، اى آنکه! همانندى ندارى و شنوا و بینائى».
[34]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 277، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.