کد سایت
az21917
کد بایگانی
47018
نمایه
گریه و عزاداری در منابع اهل سنت
طبقه بندی موضوعی
حدیث,عزاداری و زیارت,توسل، شفاعت، تبرک و ...,زیارت قبور و بنای مراقد
برچسب
گریه|عزاداری|منابع اهل سنت
خلاصه پرسش
آیا در منابع اهل سنت روایاتی درباره گریه و عزاداری آمده است؟
پرسش
درباره عزاداری، مرثیه خوانی، سینه زنی در منابع اهل سنت هم احادیث صحیح وجود دارد؟ اگر هست لطفاً ذکر فرمایید.
پاسخ اجمالی
روایتی وجود دارد که مرده، به سبب گریه خانوادهاش بر او دچار عذاب میگردد. طبق این حدیث و روایات شبیه آن، اعتقادی در وهابیت شکل گرفته که عزاداری و گریه برای مردگان را عمل حرام و شرک میدانند.
در این زمینه باید گفت که چنین برداشتی از روایان صحیح نبوده و چنین اعتقادی نیز هیچ همخوانی با طبع انسانی ندارد؛ چگونه میتوان مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم داشت. علاوه بر این، روایات بسیار زیادی از منابع اهل سنت وجود دارد که از پیامبر(ص) عزاداری و گریه بر مردگان نقل شده است، برای نمونه؛ گریه پیامبر اکرم(ص) بر شهادت عمویش حمزه، در فوت فرزندش ابراهیم، بر شهادت جعفر، بر سر قبر مادرش آمنه و ...
بر اساس چنین روایاتی است که بسیاری از اهل سنت – مانند شیعیان – چنین عزاداریهایی را مجاز میدانند.
در این زمینه باید گفت که چنین برداشتی از روایان صحیح نبوده و چنین اعتقادی نیز هیچ همخوانی با طبع انسانی ندارد؛ چگونه میتوان مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم داشت. علاوه بر این، روایات بسیار زیادی از منابع اهل سنت وجود دارد که از پیامبر(ص) عزاداری و گریه بر مردگان نقل شده است، برای نمونه؛ گریه پیامبر اکرم(ص) بر شهادت عمویش حمزه، در فوت فرزندش ابراهیم، بر شهادت جعفر، بر سر قبر مادرش آمنه و ...
بر اساس چنین روایاتی است که بسیاری از اهل سنت – مانند شیعیان – چنین عزاداریهایی را مجاز میدانند.
پاسخ تفصیلی
موضوع عزاداری و گریه بر مردگان، از موضوعاتی است که طبع انسانی اقتضای آنرا دارد و طبیعی است که انسان در مصیبتها، اندوهگین و گریان بشود.
در دین اسلام هم در منابع شیعی روایات فراوانی وجود دارد که موضوع را برای ما کاملاً حل میکند و اصل این عزاداری را نه تنها منع نمیکند، بلکه آنرا در بسیاری از مواقع تشویق هم میکند.[1]
در طرف مقابل، موضع برخی اهل سنت کاملاً متفاوت است و نیاز به بررسی دقیق دارد.
در اینجا به بررسی عزاداری بر مردگان در اهل سنت و با توجه به روایات آنها میپردازیم:
حدیث مشهوری در میان اهل سنت وجود دارد که دست آویزی برای وهابیها شده است: «إِنَّ المَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ»؛[2] مرده، به سبب گریه خانوادهاش بر او دچار عذاب میگردد. این حدیث با کمی تفاوت در منابع دیگر نیز نقل شده است.[3]
اندیشمندان بزرگ شیعی مانند سید مرتضی، تحلیلهایی در مورد این حدیث – با فرض صحت آن – ارائه داشتهاند که با برداشت وهابیت که ناظر به منع عزاداری است، متفاوت میباشد.[4]
چگونه وهابیت میتوانند مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم دارند؟!
چگونه میتوانند احساس و علقه انسانی را در درون انسانها خاموش کرده و مهر حرمت بر آن نهند؟!
در همین راستا و در نفی اعتقاد وهابیت، روایات بسیاری در منابع اصیل و قابل استناد اهل سنت به نقل از پیامبر خدا(ص) و صحابه وجود دارد که در هریک از آنها، نوعی گریه و عزاداری به چشم میخورد:
1. جابر نقل میکند: «زمانی که پیامبر(ص) پیکر خونین حمزه را یافت، گریست و زمانی که از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد».[5]
2. «زمانی که رسول خدا(ص) خبر شهادت جعفر و اطرافیانش را شنید، به دیدن فرزندان جعفر رفت، ... وقتی که وارد خانه شد آنها را صدا زد و در حالیکه اشک از چشمان مبارکش جاری بود، آنها را میبویید.
أسماء احساس کرد که برای همسرش جعفر اتفاقی افتاده است؛ لذا سؤال کرد: پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیدهای؟ پیامبر(ص) فرمود: بلی، آنان به شهادت رسیدهاند».[6]
3. «همانا پیامبر اسلام بر جنازه عثمان بن مظعون، بوسه میزد و اشک میریخت».[7]
4. «پیامبر اسلام(ص) همراه اصحاب خود برای حجة الوداع عازم شدند و در راه به قبرهایی رسیدند، پیامبر قبرها را رد میکرد تا اینکه به قبری رسید؛ در کنار آن قبر نشست؛ پس از درنگی بلند شد در حالیکه گریه میکرد و گفت: این قبر مادرم آمنه است».[8]
5. «محمد بن منکدر گوید: جابر را دیدم در حالیکه بر قبر پیامبر(ص) میگریست...».[9]
6. «روزی عمر بن خطاب از مسجد پیامبر(ص) خارج شد؛ معاذ بن جبل را دید که در کنار قبر پیامبر گریه میکند...».[10]
7. «عثمان بن عفان، کنار قبری نشست و شروع به گریه کرد تا اینکه محاسنش از گریه خیس شد...».[11]
8. «[پس از مرگ خالد بن ولید] به عمر بن خطاب گفته شد:
زنانی از بنیمغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع کردهاند و گریه میکنند و نگرانیم که از این بابت آزاری به شما برسد. اگر ممکن است آنها را از این کار نهی کن!
عمر گفت: چه اشکالی دارد چند قطره اشک بریزند البته مادامی که به خود ضربه نزنند و به فریاد نینجامد».[12]
اینها، اندکی از روایات بسیار اهل سنت پیرامون گریه و عزادری بر مردگان است که بنا را بر اختصار نهادیم و بسیاری را ذکر نکردیم.
همچنین معتقدیم، مطالب این روایات صحیح بوده و مطابق عقل و طبع انسانی است، اما اینکه چگونه وهابیها در مقابل این روایات و عقل و طبیعت بشری خود میایستند، خود باید پاسخگو باشند.
در دین اسلام هم در منابع شیعی روایات فراوانی وجود دارد که موضوع را برای ما کاملاً حل میکند و اصل این عزاداری را نه تنها منع نمیکند، بلکه آنرا در بسیاری از مواقع تشویق هم میکند.[1]
در طرف مقابل، موضع برخی اهل سنت کاملاً متفاوت است و نیاز به بررسی دقیق دارد.
در اینجا به بررسی عزاداری بر مردگان در اهل سنت و با توجه به روایات آنها میپردازیم:
حدیث مشهوری در میان اهل سنت وجود دارد که دست آویزی برای وهابیها شده است: «إِنَّ المَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ»؛[2] مرده، به سبب گریه خانوادهاش بر او دچار عذاب میگردد. این حدیث با کمی تفاوت در منابع دیگر نیز نقل شده است.[3]
اندیشمندان بزرگ شیعی مانند سید مرتضی، تحلیلهایی در مورد این حدیث – با فرض صحت آن – ارائه داشتهاند که با برداشت وهابیت که ناظر به منع عزاداری است، متفاوت میباشد.[4]
چگونه وهابیت میتوانند مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم دارند؟!
چگونه میتوانند احساس و علقه انسانی را در درون انسانها خاموش کرده و مهر حرمت بر آن نهند؟!
در همین راستا و در نفی اعتقاد وهابیت، روایات بسیاری در منابع اصیل و قابل استناد اهل سنت به نقل از پیامبر خدا(ص) و صحابه وجود دارد که در هریک از آنها، نوعی گریه و عزاداری به چشم میخورد:
1. جابر نقل میکند: «زمانی که پیامبر(ص) پیکر خونین حمزه را یافت، گریست و زمانی که از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد».[5]
2. «زمانی که رسول خدا(ص) خبر شهادت جعفر و اطرافیانش را شنید، به دیدن فرزندان جعفر رفت، ... وقتی که وارد خانه شد آنها را صدا زد و در حالیکه اشک از چشمان مبارکش جاری بود، آنها را میبویید.
أسماء احساس کرد که برای همسرش جعفر اتفاقی افتاده است؛ لذا سؤال کرد: پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیدهای؟ پیامبر(ص) فرمود: بلی، آنان به شهادت رسیدهاند».[6]
3. «همانا پیامبر اسلام بر جنازه عثمان بن مظعون، بوسه میزد و اشک میریخت».[7]
4. «پیامبر اسلام(ص) همراه اصحاب خود برای حجة الوداع عازم شدند و در راه به قبرهایی رسیدند، پیامبر قبرها را رد میکرد تا اینکه به قبری رسید؛ در کنار آن قبر نشست؛ پس از درنگی بلند شد در حالیکه گریه میکرد و گفت: این قبر مادرم آمنه است».[8]
5. «محمد بن منکدر گوید: جابر را دیدم در حالیکه بر قبر پیامبر(ص) میگریست...».[9]
6. «روزی عمر بن خطاب از مسجد پیامبر(ص) خارج شد؛ معاذ بن جبل را دید که در کنار قبر پیامبر گریه میکند...».[10]
7. «عثمان بن عفان، کنار قبری نشست و شروع به گریه کرد تا اینکه محاسنش از گریه خیس شد...».[11]
8. «[پس از مرگ خالد بن ولید] به عمر بن خطاب گفته شد:
زنانی از بنیمغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع کردهاند و گریه میکنند و نگرانیم که از این بابت آزاری به شما برسد. اگر ممکن است آنها را از این کار نهی کن!
عمر گفت: چه اشکالی دارد چند قطره اشک بریزند البته مادامی که به خود ضربه نزنند و به فریاد نینجامد».[12]
اینها، اندکی از روایات بسیار اهل سنت پیرامون گریه و عزادری بر مردگان است که بنا را بر اختصار نهادیم و بسیاری را ذکر نکردیم.
همچنین معتقدیم، مطالب این روایات صحیح بوده و مطابق عقل و طبع انسانی است، اما اینکه چگونه وهابیها در مقابل این روایات و عقل و طبیعت بشری خود میایستند، خود باید پاسخگو باشند.
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: 7184؛ عزاداری امام حسین (ع) از نگاه روایات
[2]. نسائی، أحمد بن شعب، المجتبى من السنن(السنن الصغرى)، تحقق، أبو غدة، عبد الفتاح، ج 4، ص 17، حلب، مکتبة المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق.
[3]. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 2، ص 79، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 639، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
[4]. علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام، ص 125، قم، دار الشریف الرضی، چاپ اول، 1377ش.
[5]. طبرانی، سلمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، السلف، حمد بن عبد المجید، ج 3، ص 142، قاهره، مکتبه ابن تیمیه، چاپ دوم، بیتا.
[6]. بیهقی، أحمد بن حسن، السنن الکبرى، محقق، عبد القادر عطا، محمد، ج 9، ص 212، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1424ق.
[7]. ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 3، ص 305، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى الباب الحلب، چاپ دوم، 1395ق؛ بغوی شافعی، حسن بن مسعود، شرح السنة، ج 5، ص 302، دمشق، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. نمیری بصری، عمر بن شبة، تاریخ المدینة، محقق، شلتوت، فهیم محمد، ص 119، جدة، 1399ق.
و نیز، ر.ک: شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج 38، ص 146، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ مکی فاکهی، محمد بن إسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محقق، عبد الله دهیش، عبد الملک، ج 4، ص 33، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق.
و نیز، ر.ک: شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج 38، ص 146، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ مکی فاکهی، محمد بن إسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محقق، عبد الله دهیش، عبد الملک، ج 4، ص 33، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق.
[9]. بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، محقق، عبد الحمید حامد، عبد العلی، اشراف، ندوی، مختار أحمد، ج 6، ص 53، ص 334، ریاض، هند، مکتبة الرشد للنشر و التوزیع، الدار السلفیة، چاپ اول، 1423ق.
[10]. جنید بجلی رازی، تمام بن محمد، الفوائد، محقق، سلفی، حمدی عبد المجید، ج 1، ص 22، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ اول، 1412ق؛ قضاعی مصری، محمد بن سلامة، مسند الشهاب، محقق، سلفی، حمدی عبد المجید، ج 2، ص 147، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1407ق.
[11]. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 1426، بیروت، دار إحیاء الکتب العربیة، بیتا.
[12]. حمیری یمانی صنعانی، عبد الرزاق بن همام، المصنف، محقق، أعظمی، حبیب الرحمن، ج 3، ص 558، هند، بیروت، المجلس العلمی، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق؛ ضبی طهمانی، حاکم محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق، عبد القادر عطا، مصطفى، ج 3، ص 336، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.