دو نقل از داستان لوط(ع) در قرآن کریم و کتاب مقدّس، شباهت های بسیاری را با یکدیگر دارند. حتی می توان گفت که در تمام کلیات مشترک اند جز مورد زنای دختران لوط با پدر خود که قرآن کریم نه تنها آن را ذکر نکرده، بلکه براساس آموزه های اسلامی، این قسمت، از مواردی بوده که تحریف شده و در تورات واقعی وجود نداشته است و مخالف مقام عصمت پیامبران است. همچنین دختران لوط را جزو انسان های پاک می دانیم که خداوند آنها را از عذاب قوم نجات داده است. بنابر این، انجام این کار از آنان به یقین منتفی است. لذا به عقیدۀ مسلمانان، بسیاری از آنچه در کتاب مقدّس موجود، وجود دارد، مورد پذیرش نیست.
اما آنچه در قرآن آمده، به صورت کامل مورد پذیرش است و با اصول انسانی و دینی سازگار است.
تنها نکته ای که در داستان لوط در قرآن مبهم است و در کتاب مقدّس نیز آمده، مطلب «اگر هم مى خواهید کارى بکنید این دختران من حاضرند» است که چطور پیامبر خدا، دختران خود را به کفّار و گمراهان عرضه می دارد؟! در پاسخ می گوییم: منظور لوط(ع) از عرضه کردن دختران خود این بوده که مردم با آنها ازدواج کنند، نه این که از راه زنا، شهوات خود را تسکین دهند و حاشا بر مقام یک پیامبر خدا که چنین پیشنهادى کند.
برای پاسخ به این پرسش، لازم است داستان لوط(ع) را از قرآن و کتاب مقدّس به اختصار بیان کنیم:
داستان لوط در قرآن
داستان لوط در چندین سوره از قرآن کریم ذکر شده و در روایات نیز گفته هایی از آن وجود دارد. در این جا، طبق آیات سورۀ حجر و سوره های دیگر، این داستان بیان می شود:
«هنگامى که فرستادگان خدا به سراغ خاندان لوط آمدند، لوط گفت: شما گروه ناشناسى هستید! گفتند: ما همان چیزى را براى تو آوردهایم که آنها [کافران] در آن تردید داشتند، آرى، ما مأمور عذابیم! ما واقعیّت مسلّمى را براى تو آوردهایم و راست مى گوییم! پس، خانواده ات را در اواخر شب با خود بردار، و از اینجا ببر و خودت به دنبال آنها حرکت کن و کسى از شما به پشت سر خویش ننگرد مأمور هستید بروید! و ما به لوط این موضوع را وحى فرستادیم که صبحگاهان، همه آنها ریشهکن خواهند شد. (از سوى دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و به طرف خانه لوط) آمدند در حالى که شادمان بودند. لوط گفت: اینها میهمانان منند آبروى مرا نریزید! و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید! گفتند: مگر ما تو را از جهانیان نهى نکردیم (و نگفتیم کسى را به میهمانى نپذیر؟! گفت: دختران من حاضرند، اگر مى خواهید کار صحیحى انجام دهید (با آنها ازدواج کنید، و از گناه و آلودگى بپرهیزید!)».[1] «خداوند آنها که بر در خانه لوط(ع) ازدحام کردند را نابینا کرد»؛[2] «سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صیحه (مرگبار- به صورت صاعقه یا زمینلرزه-) آنها را فراگرفت! سپس (شهر و آبادى آنها را زیر و رو کردیم) بالاى آن را پایین قرار دادیم و بارانى از سنگ بر آنها فرو ریختیم!»[3] «چون کار به اینجا رسید ما لوط و پیروان واقعى و خاندانش را که پاکدامن بودند، نجات بخشیدیم جز همسرش که او را در میان قوم تبهکار رها ساختیم».[4]
داستان لوط در کتاب مقدّس
«آن دو فرشته وارد سُدوم شدند... به خانه اش (لوط) وارد شدند... و به خواب هنوز نرفته بودند که مردان شهر... خانه وی را احاطه کردند و گفتند: ... آنها را نزد ما بیرون آر تا ایشان را بشناسیم. (لوط) گفت: ای برادران من، زنهار بدی مکنید. اینک من دو دختر دارم که مرد را نشناخته اند. ایشان را الآن نزد شما بیرون آورم و آنچه در نظر شما پسند آید، با ایشان بکنید. لکن کاری به این دو مرد ندارید. ... آن گاه آن دو مرد ... اشخاصی را که به در خانه آمده بودند، به کوری مبتلا کردند... و به لوط گفتند: هرکه را در شهر داری از این مکان بیرون آور؛ زیرا که ما این مکان را هلاک خواهیم ساخت. ... آنگاه خداوند بر سدوم و عموره (دو شهر که قوم لوط در آنجا بودند و بلا بر آن ها نازل شد)، گوگرد و آتش از حضور خداوند از آسمان بارید و...جمیع سکنه شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت، اما زن او (همسر لوط) به عقب خود نگریسته، ستونی از نمک گردید. لوط با دو دختر خود در کوه ساکن شد. ... دختر بزرگ به کوچک گفت: بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. پس درهمان شب پدر خود را شراب نوشانیدند... . پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند».[5]
اینها خلاصه ای از داستان لوط در قرآن و کتاب مقدّس بوده است. این دو نقل شباهت های بسیاری را با یکدیگر دارند، حتی می توان گفت که در تمام کلیات مشترک اند جز مورد زنای دختران لوط با پدر خود که قرآن کریم نه تنها آن را ذکر نکرده، بلکه براساس آموزه های اسلامی، این قسمت، از مواردی بوده که تحریف شده و در تورات واقعی وجود نداشت و مخالف مقام عصمت پیامبران است. همچنین دختران لوط را جزو انسان های پاک می دانیم که خداوند آنها را از عذاب قوم نجات داده است. بنابر این، انجام این کار از آنان به یقین منتفی است. لذا به عقیدۀ مسلمانان، بسیاری از آنچه در کتاب مقدّس موجود، وجود دارد، مورد پذیرش نیست.
امّا آنچه در قرآن آمده، به صورت کامل مورد پذیرش است و با اصول انسانی و دینی سازگار است. البته برخی از قسمت ها را باید با توجه به آیات دیگر و روایات بررسی کرد تا اصل قضیه روشن شود.
به نظر می رسد، تنها نکته ای که در داستان لوط در قرآن مبهم است و در کتاب مقدّس نیز آمده، مطلب «اگر هم مى خواهید کارى بکنید این دختران من حاضرند» است که چگونه حضرت لوط(ع)، دختران خود را به کفّار و گمراهان عرضه می دارد؟! مفسّران با توجه به روایات و اصولی که از خود قرآن نیز به دست می آید، در ذیل آیۀ شریفۀ «قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتىِ هُنَّ أَطْهَرُ لَکُم»[6] آورده اند: جملۀ «هؤُلاءِ بَناتِی» مقیّد به قید «هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» شده است تا بفهماند منظور لوط(ع) از عرضه کردن دختران خود این بوده که مردم با آنها ازدواج کنند، نه این که از راه زنا، شهوات خود را تسکین دهند و حاشا بر مقام یک پیامبر خدا که چنین پیشنهادى بکند؛ زیرا در زنا هیچ طهارتى وجود ندارد، همچنان که قرآن کریم فرموده: «و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهى است!»[7] و حرمت زنا از احکامى است که خداى تعالى در تمامى شرایع آسمانى آن را تشریع فرموده است. از این رو، حرمت زنا در زمان جناب لوط نیز تشریع شده بود. پس، جملۀ «هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» بهترین شاهد است بر این که منظور حضرت لوط(ع) ازدواج بوده، نه زنا.[8]
همچنین هدف لوطِ پیامبر از پیشنهاد ازدواج دخترانش به گناهکاران، در حالی که دخترانش محدود بودند و گناهکاران بسیار، این بود که با آنها اتمام حجت کند و بگوید من تا این حد نیز آماده فداکارى براى حفظ حیثیت مهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم[9] و با این نیّت، پیشنهاد این ازدواج نه تنها اشکالی ندارد، بلکه شایسته نیز هست.
[1]. حجر، 61- 71.
[2]. قمر، 37.
[3]. حجر، 73 و 74.
[4]. اعراف، 83.
[5]. پیدایش، باب 19.
[6]. هود، 78: «[لوط] گفت: «اى قوم من، اینان دختران منند. آنان براى شما پاکیزهترند».
[7]. اسراء، 32.
[8]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 338- 339، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[9]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج11، ص 111، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.