کد سایت
en22087
کد بایگانی
43590
نمایه
بررسی روایت گواهی خضر(ع) بر امامت ائمه(ع) در کتاب محاسن برقی
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,امامت در سنت
برچسب
خضر|کتاب محاسن|برقی|گواهی به امامت ائمه
خلاصه پرسش
چکیدهای از ویژگیهای کتاب محاسن برقی و حدیث گواهی خضر(ع) بر امامت ائمه(ع) را بیان فرمایید؟
پرسش
حدیثی از ابو هاشم داود بن قاسم جعفری در خصوص گواهی حضرت خضر(ع) برای دوازده امام نقل شده است که نام آنها را ذکر میکند. این حدیث در این کتب موجود است: «الکافی»، شیخ کلینی، «الامامه» طبرسی، «کتاب الغیبه»، شیخ نعمانی، و «کمال الدین»، شیخ صدوق. که همه اینها راویانی مانند این دارند: «عن أحمد بن محمد البرقی، عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری، عن أبی جعفر الثانی(ع)». هر چند که ما به کتاب «المحاسن» که کتابی است از احمد بن محمد بن خالد برقی، مراجعه میکنیم و میخواهیم از آن بهره بگیریم، این سلسله روایت را مییابیم: «عنه، عن أبیه، عن أبى هاشم الجعفری رفع الحدیث قال: قال أبو عبد الله (ع)»، که حدیث مرسلی است. همچنین در مییابیم که نامهای امامان ذکر نشدهاند. با این وجود که حدیث مرسل و نام امامان هم ذکر نشدهاند، چه توضیحی برای آن وجود دارد؟ آیا کتاب «المحاسن» صحیح و معتبر است؟
پاسخ اجمالی
روایتی را خالد بن احمد برقی در کتاب محاسن خود آورده است. تقریباً با همین سندی که در پرسش آمده؛ بزرگانی مانند شیخ کلینی، صدوق و نعمانی همین روایت را از برقی نقل کردهاند؛ اما روایتی که آنان از برقی نقل کردهاند با آنچه خود برقی در کتابش آورده است، مقداری در سند و محتوا متفاوت است و مطالب مهمی از آن در روایت کتاب محاسن وجود ندارد.
برای بررسی این موضوع باید مؤلف کتاب و کتاب محاسن را بهتر بشناسیم و سپس به بررسی سند و محتوا و تفاوت روایت در کتاب محاسن با دیگر کتابها بپردازیم. در نتیجه میتوان به این نتیجه رسید که این روایت که در کتابهای مختلف آمده است دارای یک محتوا است که بنا به دلایلی؛ در هر کتاب؛ مقداری از آن حذف شده است و سند آنها هم تفاوت چندانی با هم ندارند.
برای بررسی این موضوع باید مؤلف کتاب و کتاب محاسن را بهتر بشناسیم و سپس به بررسی سند و محتوا و تفاوت روایت در کتاب محاسن با دیگر کتابها بپردازیم. در نتیجه میتوان به این نتیجه رسید که این روایت که در کتابهای مختلف آمده است دارای یک محتوا است که بنا به دلایلی؛ در هر کتاب؛ مقداری از آن حذف شده است و سند آنها هم تفاوت چندانی با هم ندارند.
پاسخ تفصیلی
روایتی را احمد بن محمد بن خالد برقی در کتاب «المحاسن» نقل کرده است که جهت توضیح این روایت؛ ابتدا درباره نویسنده «المحاسن» و خود این کتاب توضیحی داده میشود و سپس به بررسی حدیث مورد پرسش میپردازیم.
یک. احمد بن محمد بن خالد برقی
شیخ ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن على برقى، از راویان حدیث و از فقهاى بزرگ شیعه و از یاران ائمه(ع) به شمار میآید. احمد در روستاى «برقرود» از توابع شهر قم به دنیا آمد. او اصالتاً از کوفه است. جدّ بزرگ او محمد بن على از یاران زید بن على بن حسین(ع) بود که در برابر حکومت ظلم و ستم بنىامیه قیام کرده و در زندان یوسف بن عمر به شهادت رسید. خالد، پدر بزرگ احمد در حالىکه کودکى خردسال بود، همراه پدرش عبد الرحمن بن محمد از کوفه آواره شدند و به شهر قم پناه آوردند.[1] شهر قم در آن زمان پناهگاه شیعیان بود و بسیارى از راویان و محدّثان بزرگ شیعه در این شهر زندگى میکردند.
از وقایع مهمی که در دوران زندگی احمد بن محمد برقی برای وی اتفاق افتاد آن بود که احمد بن محمد بن عیسى اشعرى، رئیس شهر قم و از راویان بزرگ شیعه، احمد بن محمد را از شهر قم بیرون کرد؛ زیرا بنابر تشخیص احمد اشعری؛ برقی در بین روایات خود؛ روایات مرسله و روایاتى که راویان آن ضعیف بودهاند را نقل میکرد. اما احمد اشعری پس از مدتى پشیمان شده و برقى را به شهر بازگردانده و از او معذرت خواهى کرد و نقل شده است که بعد از وفات برقی؛ در تشییع جنازهاش با سر و پاى برهنه شرکت کرد تا اهانتى را که به او کرده جبران نماید.[2] بالأخره احمد برقی در سال 274 یا 280 هـ.ق،[3] از دنیا رفت و میراث حدیثی گرانبهایی برای شیعه به یادگار گذاشت.
دو. کتابشناسی «محاسن»
یکی از قدیمیترین کتابهای حدیثی نوشته شده در بین علمای شیعه، کتاب محاسن است. کتاب محاسن، یادگار حدیثی احمد برقی است که مورد اعتماد همه بزرگان حدیثی شیعه از جمله کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی قرار گرفته است و بسیاری از روایات وی را در کتابهای خود آوردهاند.
کتاب محاسن دارای یازده باب و عنوان است:
1. «القرائن»: شامل روایاتى است که در آنها از امور سهتایى، چهارتایى تا دهتایى سخن به میان آمده است؛ مانند: «ثلاث منجیات و ثلاث مهلکات...؛ سه چیز که نجات دهنده است و سه چیز که هلاک کننده است». همچنین از فضیلت خیرگویى و خیرجویى و سفارشهاى پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بحث شده است.
2. «ثواب الاعمال»: شامل روایاتى درباره پارهاى از اعمال نیک است؛ مانند پاداش حسن ظن به خدا، پاداش دوستى آل محمد(ص) و پاداش روزه.
3. «عقاب الاعمال»: مشتمل بر روایاتى پیرامون کیفر پارهاى از اعمال ناپسند است؛ مانند کیفر کسى که نماز را سبک شمارد، کیفر کسى که زکات را ترک نماید، و کیفر کسى که مؤمنى را خوار و کوچک کند.
4. «الصفوة و النور و الرحمة»: این بخش، شامل روایاتى در باره آفرینش مؤمن، مقام و منزلت رسول خدا و اهل بیت آنحضرت و شیعیان آنان، دوستى و دشمنى در راه خدا است.
5. «مصابیح الظُلَم»: دربردارنده روایاتى در مورد عقل، معرفت، هدایت، حق خدا بر مردم، بدعت، قیاس و رأى، حق عالم، حجتهاى خدا بر مردم است.
6. «العلل»: شامل 130 روایت پیرامون موضوعات گوناگون، از قبیل چگونگى اختلاف اصحاب پیامبر در مسح بر خفین، امر دنیا و آخرت و چگونگى معامله با هر کدام، ویژگى قرآن و تفسیر آن، و بیان علت و حکمت برخى از احکام است.
7. «السفر»: شامل روایاتى درباره سفر و امور مربوط به آن، از قبیل حق همسفر، توشه راه، و آداب مسافر است.
8. «المآکل»: حاوى روایاتى پیرامون خوردنیها و آشامیدنیها و امور مربوط به آنها است.
9. «الماء»: شامل روایاتى درباره آب و احکام مربوط به آن است.
10. «المنافع»: شامل روایاتى در باب استخاره، استشاره، و قرعه است.
11. «المرافق»: شامل روایاتى درباره اسباب و ابزار زندگى، منزل، مرکب، و نظافت است.
همانطور که مشاهده میشود، عناوین این ابواب؛ بیشتر مسائل مرتبط با عقائد و مباحث معرفتی و برخی از مسائل مرتبط با زندگی عادی مردم است.
سه. بررسی حدیث گواهی حضرت خضر(ع) بر امامت ائمه اطهار(ع)
روایتی را برای اولین بار، احمد بن محمد برقی در کتاب محاسن خود آورده است که کاملتر آنرا مرحوم شیخ کلینی در «الکافی» آورده است که جهت احتیاج به مضمون کامل روایت؛ آنرا از این کتاب نقل میکنیم:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی....»؛ ترجمه روایات چنین است: امام جواد(ع) فرمود: «امیر المؤمنین علی(ع) همراه امام حسن(ع) میآمد و به دست سلمان تکیه کرده بود تا وارد مسجد الحرام شد و نشست. مردى خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به حضرت علی(ع) سلام کرد، آنحضرت جوابش فرمود و او نیز نشست، آنگاه گفت: ای امیر المؤمنین! سه مسئله از شما میپرسم، اگر جواب گفتى، میدانم که آن مردم [که بعد از پیامبر حکومت را تصرف کردند] درباره تو مرتکب عملى شدند که خود را محکوم ساختند و در امر دنیا و آخرت خویش آسوده و در امان نیستند و اگر جواب نگفتى پی میبرم که تو هم با آنها برابرى! امام علی(ع) به او فرمود: هر چه خواهى از من بپرس، او گفت: به من بگو: 1. وقتى انسان میخوابد روحش کجا میرود؟ 2. چگونه میشود که انسان گاهى به یاد میآورد و گاهى فراموش میکند؟ 3. و چگونه میشود که بچه انسان مانند عموها و دائیهایش میشود؟ امام علی(ع) رو به امام حسن کرد و فرمود: اى ابا محمد! جوابش را بگو، امام حسن جوابش را فرمود، آن مرد گفت: گواهى دهم که شایسته پرستشى جز خدا نیست و همواره به آن گواهى دهم. و گواهى میدهم که محمد رسول خدا است و همواره بدان گواهى دهم. و گواهى دهم که تو وصى رسول خدا هستى و به حجت او قیام کردهای -اشاره به امیر المؤمنین کرد- و همواره بدان گواهى دهم. و با اشاره به امام حسن(ع) گفت: گواهى دهم که تو وصى او و قائم به حجت او هستى. گواهى دهم که حسین بن على وصى برادرش و قائم به حجتش بعد از او است. گواهى دهم که على بن حسین پس از حسین قائم به امر امامت است. گواهى دهم که محمد بن على قائم به امر امامت على بن حسین است. گواهى دهم که جعفر بن محمد قائم به امر امامت محمد است. گواهى دهم که موسى [بن جعفر] قائم به امر امامت جعفر بن محمد است. گواهى دهم که على بن موسى قائم به امر امامت موسى بن جعفر است. گواهى دهم که محمد بن على قائم به امر امامت على بن موسى است. گواهى دهم که على بن محمد قائم به امر امامت محمد بن على است. گواهى دهم که حسن بن على قائم به امر امامت على بن محمد است. و گواهى دهم که مردى از فرزندان حسن [جانشین او] است که نباید به کنیه و نام خوانده شود، تا امرش ظاهر شود و زمین را از عدالت پُر کند چنانکه از ستم پر شده باشد. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، اى امیر المؤمنین!، سپس برخاست و رفت، امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: اى ابا محمد! دنبالش برو ببین کجا میرود؟ امام حسن بیرون آمد و فرمود: همین که پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم کدام جانب از زمین خدا را گرفت و رفت! سپس خدمت امیر المؤمنین بازگشتم و به او خبر دادم. فرمود: اى ابا محمد! او را میشناسى؟ گفتم: خدا و پیغمبرش و امیر المؤمنین داناترند، فرمود: او حضرت خضر(ع) است».[4]
همانطور که میبینیم؛ این روایت را شیخ کلینی(ره) از برقی نقل کرده است، پس به کتاب محاسن برقی رجوع میکنیم تا ببینیم آیا اصلاً این روایت در این کتاب آمده و اگر وجود دارد آیا با همین مضمون است؟
برقی در محاسن اینگونه نقل کرده است: «عَنْهُ (البرقی) عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ رَفَعَ الْحَدِیثَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) دَخَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص الْمَسْجِدَ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ(ع) فَدَخَلَ رَجُل...».[5]
سندی که ذکر میکند با سند کافی اندکی تفاوت دارد، در سند برقی آمده که برقی از پدرش و او از ابوهاشم جعفری و او با رفع حدیث[6] از امام صادق(ع) نقل میکند ولی در سند کافی آمده که برقی از ابوهاشم جعفری و او از امام جواد(ع) نقل میکند. بنابراین؛ اولاً: در روایت کتاب محاسن، این روایت را برقی از پدرش گرفته با اینکه در کتاب کافی، اسمی از پدر برقی نیامده، ثانیاً: در کتاب برقی این روایت از امام صادق(ع) نقل شده با اینکه در سند کافی از امام جواد(ع) نقل شده است.
به عبارت دیگر؛ کسانی مانند کلینی در کتاب کافی، شیخ صدوق در دو کتاب کمال الدین[7] و کتاب علل الشرائع[8] و نعمانی در کتاب الغیبه [9] این روایت را به اسناد مختلف از برقی نقل کردهاند که در همه آنها، قسمت انتهایی سند (یعنی از برقی به بعد) همانند سند کتاب کافی است نه مانند کتاب برقی که همه این کتابها، روایت را از مؤلف آن گرفتهاند!
عبارتهای دو روایت در کتاب محاسن و با آنچه در کتاب کافی و دیگر کتابها آمده است، تفاوت دارد. گویا برقی این روایت را در کتاب خود از جهتی مختصر کرده و مرحوم کلینی نیز از زاویه دیگری آنرا کوتاه کرده است. همانطور که در روایت کتاب کافی آمد؛ جواب سه سؤالی که حضرت خضر از امام حسن مجتبی(ع) پرسید، در این روایت نیامده است و این موضوع با عبارتی که کلینی آورده است به خوبی فهمیده میشود. از طرفی در روایت کتاب محاسن به جواب این سه سؤال عنایت کافی شده است و بجای آن شهادت به امامت یکایک ائمه اطهار(ع) حذف شده و بعد از گواهی حضرت خضر به امامت امام حسین(ع)، چنین آمده است: خضر؛ به امامت دیگر ائمه؛ تا آخرین آنان گواهی داد. بنابراین، اگر چه کلینی از برقی این روایت را نقل کرده و عبارت «گواهی خضر به امامت ائمه» در کتاب برقی نیامده است، ولی خیلی روشن است که این عبارت از کتاب برقی به جهت اختصار حذف شده همانطور که پاسخ به سه سؤال در کتاب کافی وجود ندارد.
برای اطمینان از این گفته میتوان به کتاب «کمال الدین و تمام النعمه»[10] یا کتاب «علل الشرائع»[11] شیخ صدوق مراجعه کرد. مرحوم شیخ صدوق با توجه به شدت اهتمامی که به روایات داشته است تمام این حدیث را نقل میکند به طوری که هم جوابِ سؤالات خضر از امام مجتبی(ع) در آن آمده است و هم شهادت خضر به امامت تک تک ائمه(ع) در آن دیده می شود.
در پایان؛ جهت کامل شدن روایت،به جوابهایی که امام حسن مجتبی(ع) به حضرت خضر فرمودند و در کتابهای شیخ صدوق آمده است اشاره میشود:
حضرت امام حسن فرمودند: «امّا این که پرسیدى وقتى شخص مىخوابد روحش کجا مىرود، جوابش این است که: روح شخص به باد معلّق بوده و... تا زمانى که صاحب روح به خاطر بیدار شدن بدنش حرکت کند در این هنگام حقّ عزّ و جلّ اذن مىدهد که روح به صاحبش برگردد و ..وقتى حقّ تعالى اذن برگشتن روح به بدن را ندهد...باد روح را مىگیرد و بدین ترتیب روح به بدن برنمىگردد تا زمانى که بعث و زنده شدن مردگان آغاز شود که در این هنگام به اذن پروردگار به بدن باز مىگردد.
و امّا این که راجع به ذکر و نسیان(فراموشی) پرسیدى، جوابش این است که: قلب و دل انسانى در ظرفى است و بر روى آن ظرف پردهاى است، حال اگر شخص صلوات کامل و درود و تهنیت وافى بر نبىّ اکرم (ص) فرستاد و بدین ترتیب سبب قرب به مبدأ اعلى را فراهم نموده و نفسش را مستعد براى افاضه علوم برآن و منوّر شدن به انوار تابناک حقائق گردانید؛ پرده از روى ظرف دل کنار رفته و شخص تمام آنچه نسیان و فراموش کرده بود را به یاد می آورد.
و امّا این که راجع به شباهت فرزند به عموها و دایی ها سؤال نمودى، جوابش این است که:
هر گاه شخص با قلبى ساکن و آرام و عروق و رگهاى آرمیده و بدن غیر مضطرب با همسرش خلوت کرده و هم بستر شود و نطفهاش در درون رحم قرار گیرد؛ البته فرزندى که متولّد خواهد شد شبیه پدر و مادرش مىباشد و اگر مرد با قلبى غیر آرام و عروق و رگهاى غیر آرمیده و بدنى مضطرب با همسرش نزدیکى کند البته نطفهاش با اضطراب در رحم قرار مىگیرد نتیجتا بر روى یکى از عروق(احتمالاً منظور غلبه ژنی باشد) واقع مىشود حال اگر بر عروق(ژن) عموها قرار گیرد فرزند به آنان شباهت مىرساند و اگر بر عرقى از عروق داییها بیفتد به آنان شبیه مىگردد.»[12]
یک. احمد بن محمد بن خالد برقی
شیخ ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن على برقى، از راویان حدیث و از فقهاى بزرگ شیعه و از یاران ائمه(ع) به شمار میآید. احمد در روستاى «برقرود» از توابع شهر قم به دنیا آمد. او اصالتاً از کوفه است. جدّ بزرگ او محمد بن على از یاران زید بن على بن حسین(ع) بود که در برابر حکومت ظلم و ستم بنىامیه قیام کرده و در زندان یوسف بن عمر به شهادت رسید. خالد، پدر بزرگ احمد در حالىکه کودکى خردسال بود، همراه پدرش عبد الرحمن بن محمد از کوفه آواره شدند و به شهر قم پناه آوردند.[1] شهر قم در آن زمان پناهگاه شیعیان بود و بسیارى از راویان و محدّثان بزرگ شیعه در این شهر زندگى میکردند.
از وقایع مهمی که در دوران زندگی احمد بن محمد برقی برای وی اتفاق افتاد آن بود که احمد بن محمد بن عیسى اشعرى، رئیس شهر قم و از راویان بزرگ شیعه، احمد بن محمد را از شهر قم بیرون کرد؛ زیرا بنابر تشخیص احمد اشعری؛ برقی در بین روایات خود؛ روایات مرسله و روایاتى که راویان آن ضعیف بودهاند را نقل میکرد. اما احمد اشعری پس از مدتى پشیمان شده و برقى را به شهر بازگردانده و از او معذرت خواهى کرد و نقل شده است که بعد از وفات برقی؛ در تشییع جنازهاش با سر و پاى برهنه شرکت کرد تا اهانتى را که به او کرده جبران نماید.[2] بالأخره احمد برقی در سال 274 یا 280 هـ.ق،[3] از دنیا رفت و میراث حدیثی گرانبهایی برای شیعه به یادگار گذاشت.
دو. کتابشناسی «محاسن»
یکی از قدیمیترین کتابهای حدیثی نوشته شده در بین علمای شیعه، کتاب محاسن است. کتاب محاسن، یادگار حدیثی احمد برقی است که مورد اعتماد همه بزرگان حدیثی شیعه از جمله کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی قرار گرفته است و بسیاری از روایات وی را در کتابهای خود آوردهاند.
کتاب محاسن دارای یازده باب و عنوان است:
1. «القرائن»: شامل روایاتى است که در آنها از امور سهتایى، چهارتایى تا دهتایى سخن به میان آمده است؛ مانند: «ثلاث منجیات و ثلاث مهلکات...؛ سه چیز که نجات دهنده است و سه چیز که هلاک کننده است». همچنین از فضیلت خیرگویى و خیرجویى و سفارشهاى پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بحث شده است.
2. «ثواب الاعمال»: شامل روایاتى درباره پارهاى از اعمال نیک است؛ مانند پاداش حسن ظن به خدا، پاداش دوستى آل محمد(ص) و پاداش روزه.
3. «عقاب الاعمال»: مشتمل بر روایاتى پیرامون کیفر پارهاى از اعمال ناپسند است؛ مانند کیفر کسى که نماز را سبک شمارد، کیفر کسى که زکات را ترک نماید، و کیفر کسى که مؤمنى را خوار و کوچک کند.
4. «الصفوة و النور و الرحمة»: این بخش، شامل روایاتى در باره آفرینش مؤمن، مقام و منزلت رسول خدا و اهل بیت آنحضرت و شیعیان آنان، دوستى و دشمنى در راه خدا است.
5. «مصابیح الظُلَم»: دربردارنده روایاتى در مورد عقل، معرفت، هدایت، حق خدا بر مردم، بدعت، قیاس و رأى، حق عالم، حجتهاى خدا بر مردم است.
6. «العلل»: شامل 130 روایت پیرامون موضوعات گوناگون، از قبیل چگونگى اختلاف اصحاب پیامبر در مسح بر خفین، امر دنیا و آخرت و چگونگى معامله با هر کدام، ویژگى قرآن و تفسیر آن، و بیان علت و حکمت برخى از احکام است.
7. «السفر»: شامل روایاتى درباره سفر و امور مربوط به آن، از قبیل حق همسفر، توشه راه، و آداب مسافر است.
8. «المآکل»: حاوى روایاتى پیرامون خوردنیها و آشامیدنیها و امور مربوط به آنها است.
9. «الماء»: شامل روایاتى درباره آب و احکام مربوط به آن است.
10. «المنافع»: شامل روایاتى در باب استخاره، استشاره، و قرعه است.
11. «المرافق»: شامل روایاتى درباره اسباب و ابزار زندگى، منزل، مرکب، و نظافت است.
همانطور که مشاهده میشود، عناوین این ابواب؛ بیشتر مسائل مرتبط با عقائد و مباحث معرفتی و برخی از مسائل مرتبط با زندگی عادی مردم است.
سه. بررسی حدیث گواهی حضرت خضر(ع) بر امامت ائمه اطهار(ع)
روایتی را برای اولین بار، احمد بن محمد برقی در کتاب محاسن خود آورده است که کاملتر آنرا مرحوم شیخ کلینی در «الکافی» آورده است که جهت احتیاج به مضمون کامل روایت؛ آنرا از این کتاب نقل میکنیم:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی....»؛ ترجمه روایات چنین است: امام جواد(ع) فرمود: «امیر المؤمنین علی(ع) همراه امام حسن(ع) میآمد و به دست سلمان تکیه کرده بود تا وارد مسجد الحرام شد و نشست. مردى خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به حضرت علی(ع) سلام کرد، آنحضرت جوابش فرمود و او نیز نشست، آنگاه گفت: ای امیر المؤمنین! سه مسئله از شما میپرسم، اگر جواب گفتى، میدانم که آن مردم [که بعد از پیامبر حکومت را تصرف کردند] درباره تو مرتکب عملى شدند که خود را محکوم ساختند و در امر دنیا و آخرت خویش آسوده و در امان نیستند و اگر جواب نگفتى پی میبرم که تو هم با آنها برابرى! امام علی(ع) به او فرمود: هر چه خواهى از من بپرس، او گفت: به من بگو: 1. وقتى انسان میخوابد روحش کجا میرود؟ 2. چگونه میشود که انسان گاهى به یاد میآورد و گاهى فراموش میکند؟ 3. و چگونه میشود که بچه انسان مانند عموها و دائیهایش میشود؟ امام علی(ع) رو به امام حسن کرد و فرمود: اى ابا محمد! جوابش را بگو، امام حسن جوابش را فرمود، آن مرد گفت: گواهى دهم که شایسته پرستشى جز خدا نیست و همواره به آن گواهى دهم. و گواهى میدهم که محمد رسول خدا است و همواره بدان گواهى دهم. و گواهى دهم که تو وصى رسول خدا هستى و به حجت او قیام کردهای -اشاره به امیر المؤمنین کرد- و همواره بدان گواهى دهم. و با اشاره به امام حسن(ع) گفت: گواهى دهم که تو وصى او و قائم به حجت او هستى. گواهى دهم که حسین بن على وصى برادرش و قائم به حجتش بعد از او است. گواهى دهم که على بن حسین پس از حسین قائم به امر امامت است. گواهى دهم که محمد بن على قائم به امر امامت على بن حسین است. گواهى دهم که جعفر بن محمد قائم به امر امامت محمد است. گواهى دهم که موسى [بن جعفر] قائم به امر امامت جعفر بن محمد است. گواهى دهم که على بن موسى قائم به امر امامت موسى بن جعفر است. گواهى دهم که محمد بن على قائم به امر امامت على بن موسى است. گواهى دهم که على بن محمد قائم به امر امامت محمد بن على است. گواهى دهم که حسن بن على قائم به امر امامت على بن محمد است. و گواهى دهم که مردى از فرزندان حسن [جانشین او] است که نباید به کنیه و نام خوانده شود، تا امرش ظاهر شود و زمین را از عدالت پُر کند چنانکه از ستم پر شده باشد. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، اى امیر المؤمنین!، سپس برخاست و رفت، امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: اى ابا محمد! دنبالش برو ببین کجا میرود؟ امام حسن بیرون آمد و فرمود: همین که پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم کدام جانب از زمین خدا را گرفت و رفت! سپس خدمت امیر المؤمنین بازگشتم و به او خبر دادم. فرمود: اى ابا محمد! او را میشناسى؟ گفتم: خدا و پیغمبرش و امیر المؤمنین داناترند، فرمود: او حضرت خضر(ع) است».[4]
همانطور که میبینیم؛ این روایت را شیخ کلینی(ره) از برقی نقل کرده است، پس به کتاب محاسن برقی رجوع میکنیم تا ببینیم آیا اصلاً این روایت در این کتاب آمده و اگر وجود دارد آیا با همین مضمون است؟
برقی در محاسن اینگونه نقل کرده است: «عَنْهُ (البرقی) عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ رَفَعَ الْحَدِیثَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) دَخَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص الْمَسْجِدَ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ(ع) فَدَخَلَ رَجُل...».[5]
سندی که ذکر میکند با سند کافی اندکی تفاوت دارد، در سند برقی آمده که برقی از پدرش و او از ابوهاشم جعفری و او با رفع حدیث[6] از امام صادق(ع) نقل میکند ولی در سند کافی آمده که برقی از ابوهاشم جعفری و او از امام جواد(ع) نقل میکند. بنابراین؛ اولاً: در روایت کتاب محاسن، این روایت را برقی از پدرش گرفته با اینکه در کتاب کافی، اسمی از پدر برقی نیامده، ثانیاً: در کتاب برقی این روایت از امام صادق(ع) نقل شده با اینکه در سند کافی از امام جواد(ع) نقل شده است.
به عبارت دیگر؛ کسانی مانند کلینی در کتاب کافی، شیخ صدوق در دو کتاب کمال الدین[7] و کتاب علل الشرائع[8] و نعمانی در کتاب الغیبه [9] این روایت را به اسناد مختلف از برقی نقل کردهاند که در همه آنها، قسمت انتهایی سند (یعنی از برقی به بعد) همانند سند کتاب کافی است نه مانند کتاب برقی که همه این کتابها، روایت را از مؤلف آن گرفتهاند!
عبارتهای دو روایت در کتاب محاسن و با آنچه در کتاب کافی و دیگر کتابها آمده است، تفاوت دارد. گویا برقی این روایت را در کتاب خود از جهتی مختصر کرده و مرحوم کلینی نیز از زاویه دیگری آنرا کوتاه کرده است. همانطور که در روایت کتاب کافی آمد؛ جواب سه سؤالی که حضرت خضر از امام حسن مجتبی(ع) پرسید، در این روایت نیامده است و این موضوع با عبارتی که کلینی آورده است به خوبی فهمیده میشود. از طرفی در روایت کتاب محاسن به جواب این سه سؤال عنایت کافی شده است و بجای آن شهادت به امامت یکایک ائمه اطهار(ع) حذف شده و بعد از گواهی حضرت خضر به امامت امام حسین(ع)، چنین آمده است: خضر؛ به امامت دیگر ائمه؛ تا آخرین آنان گواهی داد. بنابراین، اگر چه کلینی از برقی این روایت را نقل کرده و عبارت «گواهی خضر به امامت ائمه» در کتاب برقی نیامده است، ولی خیلی روشن است که این عبارت از کتاب برقی به جهت اختصار حذف شده همانطور که پاسخ به سه سؤال در کتاب کافی وجود ندارد.
برای اطمینان از این گفته میتوان به کتاب «کمال الدین و تمام النعمه»[10] یا کتاب «علل الشرائع»[11] شیخ صدوق مراجعه کرد. مرحوم شیخ صدوق با توجه به شدت اهتمامی که به روایات داشته است تمام این حدیث را نقل میکند به طوری که هم جوابِ سؤالات خضر از امام مجتبی(ع) در آن آمده است و هم شهادت خضر به امامت تک تک ائمه(ع) در آن دیده می شود.
در پایان؛ جهت کامل شدن روایت،به جوابهایی که امام حسن مجتبی(ع) به حضرت خضر فرمودند و در کتابهای شیخ صدوق آمده است اشاره میشود:
حضرت امام حسن فرمودند: «امّا این که پرسیدى وقتى شخص مىخوابد روحش کجا مىرود، جوابش این است که: روح شخص به باد معلّق بوده و... تا زمانى که صاحب روح به خاطر بیدار شدن بدنش حرکت کند در این هنگام حقّ عزّ و جلّ اذن مىدهد که روح به صاحبش برگردد و ..وقتى حقّ تعالى اذن برگشتن روح به بدن را ندهد...باد روح را مىگیرد و بدین ترتیب روح به بدن برنمىگردد تا زمانى که بعث و زنده شدن مردگان آغاز شود که در این هنگام به اذن پروردگار به بدن باز مىگردد.
و امّا این که راجع به ذکر و نسیان(فراموشی) پرسیدى، جوابش این است که: قلب و دل انسانى در ظرفى است و بر روى آن ظرف پردهاى است، حال اگر شخص صلوات کامل و درود و تهنیت وافى بر نبىّ اکرم (ص) فرستاد و بدین ترتیب سبب قرب به مبدأ اعلى را فراهم نموده و نفسش را مستعد براى افاضه علوم برآن و منوّر شدن به انوار تابناک حقائق گردانید؛ پرده از روى ظرف دل کنار رفته و شخص تمام آنچه نسیان و فراموش کرده بود را به یاد می آورد.
و امّا این که راجع به شباهت فرزند به عموها و دایی ها سؤال نمودى، جوابش این است که:
هر گاه شخص با قلبى ساکن و آرام و عروق و رگهاى آرمیده و بدن غیر مضطرب با همسرش خلوت کرده و هم بستر شود و نطفهاش در درون رحم قرار گیرد؛ البته فرزندى که متولّد خواهد شد شبیه پدر و مادرش مىباشد و اگر مرد با قلبى غیر آرام و عروق و رگهاى غیر آرمیده و بدنى مضطرب با همسرش نزدیکى کند البته نطفهاش با اضطراب در رحم قرار مىگیرد نتیجتا بر روى یکى از عروق(احتمالاً منظور غلبه ژنی باشد) واقع مىشود حال اگر بر عروق(ژن) عموها قرار گیرد فرزند به آنان شباهت مىرساند و اگر بر عرقى از عروق داییها بیفتد به آنان شبیه مىگردد.»[12]
[1]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 76، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.
[2]. علامه حلّی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، ص 15، منشورات المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، چاپ دوم، 1381ق.
[3]. رجال نجاشی، ص 76.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 525، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 2، ص 332، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.
[6]. حدیث مرفوعه به حدیثی گفته میشود که راوی آنرا مستقیماً از امام معصوم(ع) نقل نمیکند، بلکه با اسقاط چند نفر (و اعلام و آگاهی به این اسقاط) از امام(ع) نقل میکند. حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 121، نشر هجرت، قم، 1381ش.
[7]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 313، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
[8]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 96، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[9]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، الغیبة، ص 58، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق.
[10]. کمال الدین، ج1، ص 313.
[11]. علل الشرائع، ج1، ص 96.
[12]. کمال الدین، ج1، ص 313.