روایات بسیاری در زمینه نهضت مهدی موعود (ع) و پیش بینی اتفاقات عصر ظهور در برخی منابع روایی شیعه گردآوری شده است. وجود این روایات در مجموعه هایی مانند بحار الانوار علامه مجلسی (ره) دلیل بر صحت و اتقان تمام این روایات نمی باشد، بلکه باید با بررسی دقیق این روایات از جهت سند و متن صحت و عدم صحت آنها را احراز نمود. با توجه به وجود افراد غیر موثق در سلسله سند برخی از روایات مطرح شده و همچنین تعارض آنها با روایات دیگر، به نظر می آید که این دسته از روایات ضعیف باشند. البته برخی از روایات نیز به گونه ای توجیه پذیرند که در ادامه به این امر اشاره خواهد شد. آنچه شایان توجه است این نکته است که عصر ظهور که با حکومت امام زمان (عج) بر جهان همراه است، استمرار سنت و سیره والای پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم خواهد بود. در دولت کریمه حضرت مهدی (ع) مکارم اخلاقی و ارزش های والای انسانی در همه ابعاد تحقق می یابد و این امر میسر نمی شود، مگر این که رهبری این نهضت و دولت در مراتب والای مکارم اخلاقی قرار گرفته باشد. اما این امر به این معنا نیست که نهضت حضرت مهدی تنها با مسالمت به نتیجه می رسد، بلکه نهضت با مقاومت ها، جنگ ها و درگیری هایی مواجه خواهد شد که ثمره آن تلفات جانی و مالی خواهد بود.
مقدمه
انتظار منجی و مصلح جهانی جزو عقاید و باورهای بیشتر ادیان، بلکه آرزوی تمام بشر در طول تاریخ بوده است. پیروان ادیان آسمانی اسلام، مسیحیت و یهود در این عقیده مشترک اند که سرانجام، جهان به دست مصلحی دادگر اداره خواهد شد و به تعبیر قرآن کریم جهان از آن صالحان خواهد بود.
اعتقاد به مهدویت و آمدن شخصیتی بزرگ از نسل حضرت رسول (ص) در آخر الزمان برای برپا کردن حکومت اسلامی که در سایه آن قسط و عدل گسترش یابد و بشریت از یوغ ظلم و جور رها گردد، از باورهای قطعی و مسلم تمام مذاهب اسلامی است. مسئله ای که هزاران روایت پیرامون آن وارد شده و آن را تثبیت و تأیید نموده است، به گونه ای جای شک و تردید را برای هیچ انسان طالب حقیقت باقی نمی گذارد.
نشانه های باور به اندیشه مهدویت اندکی پس از رحلت پیامبر (ص) و در دوره ائمه اطهار به شکل جدی در میان شیعیان با مطرح شدن افرادی به عنوان مهدی دنبال گردید. با مطالعه و بررسی تاریخ نهضت های اولیه شیعیان؛ مانند کیسانیه و زیدیه ظهور و بروز این اندیشه را در این دوره به وضوح مشاهده می نماییم. برخی شیعیان همواره در طول حیات سیاسی مذهبی خویش به کسانی به عنوان مهدی منتظر گرایش پیدا نموده اند. گاه محمد بن حنفیه و فرزند او ابوهاشم را مهدی دانسته، گاه زید بن علی و گاه محمد نفس زکیه را به این عنوان شناخته اند، البته مهدی پنداشتن برخی افراد منحصر به این دوره نبوده و همچنان تا عصر حاضر ادامه دارد. شاید عدم شناخت دقیق صفات مهدی موعود و زمان ظهور، عدم فهم دقیق روایات و نیز وجود روایات ضعیف و تأیید نشده در برخی مجموعه های روایی شیعه و اهل تسنن، سبب این گرایش ها باشد.
بسیاری از روایت های اسلامی در باب های مختلف معارف و احکام، قطعی الصدور نیستند، و به سبب بسیاری از عوامل و شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی دست خوش پاره ای از آسیب ها، اعم از جعل، وضع، تصحیف، اضافه، نقیصه و تعارض شده اند. لذا وجود روایات و احادیث در مجموعه روایی شیعه دلیل بر اتقان و صحت همه آنها نمی باشد. این مجموعه ها به هدف جمع آوری سخنان و میراث مکتوب اهل بیت (ع) تدوین شده که البته در مسیر این گردآوری ممکن است روایات ضعیف مخدوش و یا موضوع نیز در آنها راه یافته باشد، علمای شیعه برای حل این مشکل روش هایی را فراروی محقّقان قرار داده اند که همانا بهره گیری از دانش حدیث شناسی اعم از رجال، درایه و فقه الحدیث است. محقق و یا عالم دین با استعانت از این دانش می تواند احادیث سره از ناسره را تمییز و تشخیص داده و مبنای عمل و اعتقاد خود قرار دهد. این مسئله یعنی بررسی و شناخت احادیث و روایات در تمام حوزه های موضوعات دینی اعم از فقهی، اخلاقی و اعتقادی جاری است.
احادیث مربوط به امام مهدی (ع) نیز از این قاعده کلی مستثنا نیستند. لذا در برخورد با روایات مربوط به ظهور می بایست از این روش اصولی پیروی کرد و یا از اهل فن، معنا و مفهوم روایات و صحت و سقم آنها را جویا شد.
برای روشن تر شدن بحث پیرامون روایات مربوط به مهدی منتظر (ع) ابتدا به تبیین بخشی از این روایات مطرح شده در پرسش در قالب بررسی سند روایات می پردازیم، سپس در حد امکان توضیحاتی راجع به متن روایات یاد شده خواهیم داد.
کشتارهای هنگام ظهور:
اخباری که در آنها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده است بر دو قسم است:
الف. قسمتی از این اخبار و روایات به فتنه های پیش از ظهور اختصاص دارد. این اخبار عمدتا ناظر بر اوضاع نابسامان جهان قبل ظهور قائم(ع)است. آنچه از مجموع این روایات به دست می آید، این است که شمار زیادی از انسان ها به سبب جنگ و درگیری که عمدتا میان دنیا طلبان رخ می دهد، یا شیوع بیماری های مرگبار که ظاهرا بر اثر این جنگ ها و یا فقر و فساد است، جان خود را از دست می دهند.
ب. دسته دیگری از روایات به زمان ظهور قائم (ع) مربوط می شود که این نوع روایات نیز بر دو گونه اند:
1. روایاتی که از طریق عامه نقل شده است که بیشتر آنها مشکل سندی دارد، به طوری که بعضی از آنها مرسل و برخی نیز از افرادی مانند کعب الاحبار که در زمان پیامبر (ص) مسلمان نبوده و مورد اعتماد نیستند نقل شده است. عمده این روایات از اسرائیلیات است که با غرض های مختلفی وارد کتب روایی شده اند.[1] عالمی از اهل سنت مانند ابن کثیر راجع به روایات کعب الاحبار می گوید: نوشته های وی از اسرائیلیات است که بیشتر آنها تحریف شده است و ما را نیازی به آن نیست.[2]
2. روایاتی که از طریق اهل بیت نقل شده و در کتاب های شیعه ذکر شده است، نیز بر دو گونه است. برخی صحیح و برخی دیگر از جهت سند یا متن دارای اشکال است و یا با روایاتی دیگر در تعارض می باشد. اکنون برای روشن شدن بحث به بررسی تعدادی از این روایات که در متن سئوال مطرح شده، می پردازیم.
الف. در کتاب غیبه نعمانی ص 234 به روایتی برمی خوریم که علامه مجلسی آن را در کتاب بحار الانوار،[3] نقل کرده است. در این روایت که ابی حمزه ثمالی آن را از امام باقر (ع) نقل می کند، آمده است: کار مهدی جز کشتن چیز دیگری نیست، و از هیچ کس توبه نمی خواهد.
در سند این روایت علاوه بر احمد بن محمد بن سعید که زیدی جارودی است، حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی ذکر شده است که به نقل کشی از محمد بن مسعود، از علی بن حسن بن فضال، او کذاب و ملعون است و دیگران او را لعن و طرد کرده اند. ضمنا یوسف بن کلیب نیز مجهول است.[4]
ب. روایت دیگر که در ج 52، ص 353، بحار الانوار آمده و مضمون آن مأمور بودن امام زمان (ع) به کشتن است، نیز به دلیل وجود محمد بن علی کوفی که به ابو سمینه معروف است ضعیف است. جامع الرواة در مورد او چنین می گوید: علامه در خلاصه و نجاشی او را ضعیف و فاسد العقیده توصیف نموده اند. نیز نجاشی گفته است که قمی ها به جهت همین ضعف ها و شهرت او به غلو، وی را از قم اخراج نمودند.[5]
ج. روایت ابی الجارود از امام باقر (ع) که در ج 52، ص 291 بحار الانوار آمده، یکی دیگر از این مجموعه روایات مورد بحث می باشد. در این روایت آمده است که امام (عج) آن قدر از مردم می کشد که جز دین محمد باقی نمی ماند.
کشی در مورد ابی الجارود که نام وی زیاد بن منذر است می گوید: وی مذموم است و در مذموم بودن او شکی نیست و نام سرحوب که اسم یکی از شیطان ها است بر او نهاده شده است.[6]
د. روایت بشیر نبال از امام باقر (ع) که می فرماید: همچون قصاب که گوسفند را می کشد آنان را می کشد، از دیگر روایات مربوط به کشتار است که در ج 52، ص 357 بحار الانوار آمده، البته این روایت راجع به کشتن مرجئه است و به جهت وجود علی بن حسن تیملی که مجهول است و همچنین موسی بن بکر و بشیر النبال که توثیق نشده اند ضعیف می باشد.[7]
هـ. کشتن زخمی ها و فراریان از جمله روایاتی است که در ج 52، ص 353 بحار الانوار نقل شده است. این روایت به دلیل وجود محمد بن علی کوفی در سلسله سند آن ضعیف شمرده شده است. ضمن این که روایت معارض آن نیز نقل شده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
و. در ج 52، ص 313 بحار الانوار روایتی نقل شده است که مهدی (ع) نوادگان کسانی که امام حسین (ع) را کشته اند و به عمل آنها راضی بودند را خواهد کشت. سند این روایت منقطع است. افرادی در زنجیره این روایت بوده اند که معلوم نیست چه کسانی هستند.[8]
ی. روایت دیگری حاکی از فرار تعدادی از بنی امیه به روم و...، سرانجام کشتن مردان و شکافتن شکم زنان است که در ج 52، ص 389 بحار الانوار عنوان شده است. این روایت علاوه بر ضعف سند از متنی کاملا مضطرب برخوردار است.[9]
ص. در کتاب خصال ج2، صفحه 579 که بحار الانوار از آن نقل نموده، سخن از عدم پذیرش جزیه به میان آمده است که به نظر طبرسی خبر غیر مقطوع است.[10]
عدم اعتماد به این روایات تنها به اشکال سندی آنها بر نمی گردد؛ چرا که هرگز ضعف حدیث به معنای طرد آن نیست و ضعیف بودن سند یک حدیث به تنهایی نمی تواند دلیل بر رد آن باشد. احادیث ضعیف زیادی چه در فقه و چه در غیر فقه مورد استفاده قرار گرفته و علما بدانها تمسک جسته اند، در حالی که از سند قابل قبولی برخوردار نبوده اند، ولی شواهد و قرائن دیگر به کمک آن احادیث آمده، و به گونه ای آنها را قابل استناد نموده است. شهید ثانی در این مورد می نویسد: برخی عمل کردن به خبر واحد را اجازه داده اند که اینان گروه زیادی هستند، البته با این شرط که خبر ضعیف با شهرت روایی تقویت شده باشد.[11]
با توجه به مقدمه ای که گفته شد لازم است بدانیم متن برخی از روایات یاد شده با روایات دیگر در تعارض است و به همین علت تمسک به این روایات دشوار به نظر می آید. برای روشن شدن مطالب مطرح شده در این روایات اعم از اکراه به پذیرش اسلام، مأموریت برای کشتن، کشتن زخمیان و فراریان، مجازات نوادگان قاتلان امام حسین، عدم قبول جزیه، شکافتن شکم زنان، و ... به چند نکته اشاره می نماییم.
1. علاوه بر این که مضمون روایات یاد شده در مورد کشتار و به کار بردن زور در دعوت به اسلام با آیاتی از قرآن مانند: "لا اکراه فی الدین"،[12] منافات دارد با روایاتی مانند روایت جابر از امام باقر(ع) نیز در تعارض است. امام در فرازی می فرمایند که مهدی حکم می کند بین اهل تورات با تورات، و بین اهل انجیل با انجیل و بین اهل زبور با زبور، و بین اهل قرآن با قرآن.[13] بنابر این، روایت یاد شده بیان کننده عدم اکراه مردم به پذیرش اسلام و آزادی سایر ادیان در سایه حکومت مهدی منتظر است.
البته راجع به مسئله اکراه دو نظریه وجود دارد. یک دیدگاه معتقد است که مصلحت و منفعت جامعه بشری در یک سان سازی ادیان با ابزارهای مختلف است. و از آن جا که خداوند انسان ها را بر اسلام سرشته است،[14] بسیاری از انسان های پاک نهاد که عداوت و عنادی ندارند به اسلام می گروند. اما اقلیت باقی مانده، معاند و در حال نبرد با حق و حقیقت به شمار می آیند و برداشتن آنان از سر راه کمال و تعالی جامعه جهانی با تکیه بر قوه قهریه امری مجاز و مشروع خواهد بود.
دیدگاه دیگری طرفدار آزادی و اختیار عقیدتی در عصر ظهور است. این دیدگاه با تکیه بر آیات و روایات بر مختار بودن انسان در همه اعمال از جمله اعتقاد و جهان بینی دلایلی می آورد. علاوه بر این، اصولاً اعتقاد را که امری قلبی و پذیرشی درونی است اکراه پذیر نمی داند و در صورت وقوع نیز آن را فاقد ارزش می داند.[15]
در مورد دیدگاه نخست که قائل به اکراه است، چند نکته قابل تأمل وجود دارد که به اختصار به آنها اشاره می کنیم.
اول: اگر خداوند رضایت دارد که مردمان در عصر ظهور از راه اکراه به کمال برسند. این کار از طریق معجزه و بدون خون ریزی و برپایی جنگ ها و دادن تلفات نیز ممکن می نمود، حال این که خداوند نخواسته است با آوردن معجزات دهشت بار به یک باره تمام کافران را مجاب گرداند تا از سر ترس اسلام بیاورند. قرآن کریم در این باره می فرماید: "و اگر پروردگار تو می خواست هرکه در زمین است همه یک سره ایمان می آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که ایمان بیاورند.[16]
دوم: اگر اکراه عقیدتی صحیح و مجاز بود؛ چرا پیامبر اکرم (ص) یهودیان و مسیحیان مدینه را به پذیرش اسلام مجبور نساخت، در حالی که در اوج اقتدار سیاسی و نظامی بود. پیامبر اکرم نه تنها یهودیان و مسیحیان را مجبور به پذیرش اسلام نکرد، حتی مشرکان مکه را بعد از فتح آن به اسلام ملزم ننمود.[17]
بنابر این، در صورت پذیرش روایات قتل غیر مسلمانان، باید آنها را حمل بر کشتن قشر خاصی از غیر مسلمانان دانست که به جای پیروی از حکومت مهدی (ع) و پرداخت جزیه –که در ادامه توضیح آن خواهد آمد- به دشمنی، عناد، ایستادگی رو می آورند و وارد عرصه جنگ و خشونت می گردند.
2. به تصریح قرآن کریم پیامبر اکرم (ص) رحمة للعالمین بوده است، چگونه ممکن است آخرین خلیفه و جانشین او به جای رحمت برای جهانیان نقمت و سبب رنج و محنت گردد؟ روایات فراوانی وجود دارد که راجع به خلق و خوی صفات و سیره عملی حضرت سخن گفته و او را از این جهات مانند پیامبر اکرم (ص) دانسته که با روایات مذکور مخالفت دارد.[18] امام رضا (ع) در توصیف شخصیت امام عصر (عج) می فرماید: "او عالم ترین، شکیباترین، باتقواترین، سخاوت مندترین، شجاع ترین و عابدترین مردمان است".[19]
از آن جمله روایاتی است که به رفتار امام زمان (ع) بر اساس سنت پیامبر و بسط قسط و عدل[20] اشاره دارد، به گونه ای که تمام انسان ها و سایر موجودات در سایه حکومت او در امان آسایش و متنعم خواهند بود.[21] بنابر این نهضت حضرت مهدی را باید امتداد و استمرار حرکت پیامبر دانست که بر اساس سنت و سیره او بنا نهاده شده است، نه مأموریت برای کشتن و نابودی انسان ها، بلکه ماموریت برای حیات بخشیدن به آنان که در قالب دعوت به دین حق و بسط عدالت است. همچنین دولت حضرت مهدی بر محور کرامت و لحاظ عالی ترین حد کرامت های الاهی و انسانی حرکت نموده و تبلور می یابد. در همین زمینه پیامبر می فرماید: "سیرت و سنت او سیرت و سنت من است".[22] او مانند سایر امامان مظهر کرامت، انس و شفقت است. امام رضا (ع) در توصیف امامان (که شامل امام دوازدهم نیز می شود) می فرماید: "امام، آن همدم و همراه و آن پدر مهربان و برادر مهربان بوده و همانند مادر دلسوز به فرزند خردسال و پناهگاه بندگان در واقعه هولناک است".[23]
3. سیره پیامبر اکرم (ص)- که به اعتقاد شیعه امام زمان نیز بر همان سیره رفتار خواهد نمود - عدم تعرض به مجروحان و فراریان در جنگ است. از برخی روایات استفاده می شود که حضرت مهدی نیز بر این روش رفتار می نماید. از امام صادق (ع) نقل شده است که در جنگ امام مهدی با سفیانی پس از شکست سپاه دشمن امام دستور می دهند که هیچ فراری را تعقیب نکرده و هیچ مجروحی را نکشند.[24]
4. در مورد مجازات و کشتن نوادگان قاتلان امام حسین(ع) که به فعل پدران خود رضایت دارند، باید گفت که در حال حاضر حکم مجازات راضی به قتل که هیچ نقشی عملی در قتل نداشته است قصاص نمی باشد. آری رضایت داشتن به قتل حکایت از خبث باطن دارد و در صورت اثبات چنین رضایتی، مجازات او نیز مخالف عدالت نخواهد بود و معاف بودن آنان از مجازات تنها به خاطر رحمت الاهی در مقطعی خاص می باشد.
لکن این مسئله که شاید در هیچ یک از مکاتب جهان نظیر و مانند نداشته باشد بر اساس یک واقعیت مهم اجتماعى استوار است و آن این که کسانى که در طرز فکر با دیگرى شبیه اند هر چند در برنامه معینى که او انجام داده شرکت نداشته باشند، اما به طور قطع وارد برنامههاى مشابه آن در محیط و زمان خود خواهند شد؛ زیرا اعمال انسان همیشه پرتوى از افکار او است و ممکن نیست انسان به مکتبى پاى بند باشد و در عمل او آشکار نشود.[25] در این صورت مجازات کسانی که از شهادت امام حسین ابراز رضایت دارند غیر منتظرانه نخواهد بود. ضمن این که قرآن نمونه روشنی راجع به این مطلب برای ما ارائه می نماید و آن جریان کشتن ناقه صالح است که در واقع به دست یک فرد انجام پذیرفت، لکن خداوند سایرین را به خاطر رضایت، سکوت و تشویق به این امر، مجازات نمود.[26]
5. در مورد مسئله جزیه و نحوه رفتار با اهل کتاب در زمان ظهور با توجه به نصوص با دو نوع رویکرد روبرو هستیم. بنابر یک نظریه بردباری مذهبی در مسئله ظهور منتفی است، بدین معنا که حضرت حجت پس از ظهور، نخست انسان های غیر مسلمان از جمله اهل کتاب را به آیین مقدس اسلام دعوت می نماید. در صورت پذیرش، با آنان مانند دیگر مسلمانان رفتار خواهد کرد، ولی با کسانی که اسلام نپذیرند، خواهد جنگید و بحث جزیه نیز مطرح نمی باشد. بر اساس این دیدگاه از سیره حضرت هیچ کس بر روی زمین نخواهد ماند، مگر این که مسلمان شده باشد.[27] دلایل این رویکرد بعضی از روایات است از جمله: اصحاب مهدی بر پیروان هر دینی وارد شوند آنان را به خدا، اسلام، و حضرت محمد (ص) دعوت کنند و کسانی را که اسلام نمی آورند به قتل می رساند.[28]
نظریه دیگر که در برابر نظریه پیشین مطرح است قائل به سه گونه رفتار با اهل کتاب است، بر اساس این دیدگاه امام زمان علاوه بر دو گزینه پیشین یعنی اسلام آوردن یا قتل، گزینه سومی را فراروی اهل کتاب قرار خواهد داد و آن باقی ماندن اهل کتاب بر آیین خویش به شرط پرداخت جزیه می باشد. این نظریه برپایه ادله ای از قرآن و سنت نظری و عملی پیامبر اسلام(ص) و سیره حضرت علی (ع) استوار است.[29] البته برخی از روایات مهدویت نیز بر این نظریه تصریح دارد.[30]
از جمله دلایلی که به بردباری مذهبی با اهل کتاب اشاره دارد، آیاتی از قرآن مجید است که به حیات اهل کتاب تا قیامت اشاره دارد[31] که قاعدتا شامل عصر ظهور هم می شود. همچنین روایات عامی که سیره حضرت حجت را عین سنت پیامبر اعظم (ص) می دانند و او را عامل و احیاگر قرآن وصف می کنند که لازمه آن عمل به اصل جزیه و بردباری با اهل کتاب است.[32]
دلیل دیگر جاودانگی شریعت اسلام است؛ یعنی احکام و آموزه های اسلام ثابت و ماندگار است؛ چون آیین اسلام جهانی و جاوید می باشد. مگر دلیلی بر نسخ و تغییر آن بیابیم. با توجه به این اصل رفتار مسالمت آمیز حکومت اسلامی با اهل کتاب در دریافت جزیه حکم قرآنی به شمار می آید. پیامبر اسلام (ص)، امام علی (ع) بدان عمل کرده اند. اصل جاودانگی اسلام نیز شامل حکم جزیه و رفتار مسالمت آمیز با اهل کتاب در عصر ظهور می گردد.[33]
6. از اموری که در اسلام بسیار به آن توصیه شده، رعایت حقوق غیر نظامیان در جنگ است. قرآن کریم می فرماید: "در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد.[34] قرآن کریم دستور مبارزه با کسانی را جایز شمرده است که دست به اسلحه برده و با مسلمانان وارد کارزار شده اند. در این آیه علاوه بر هدف جنگ و مشمولان جنگ، حدود جنگ نیز مشخص شده است. جنگ در اسلام برای خدا صورت می گیرد، بنابر این نباید هیچ تعدی و تجاوزی در آن صورت گیرد. اسلام در این زمینه به رعایت اصول اخلاقی و عدم تعرض به زنان پیرمردان و کودکان توصیه نموده است.[35]
پیامبر اکرم (ص) بارها هنگام اعزام سپاهیان به جنگ آنان را از کشتن زنان و کودکان و سال خوردگان منع می نمود.[36] همچنین حضرت علی (ع) در توصیه به سپاه خود می فرمایند: "زخمی ها را نکشید و زنان را آزار ندهید هر چند آبروی شما را بریزند...".[37] منع از کشتن زنان و کودکان چنان اهمیت دارد که در کتاب های روایی و فقهی مباحثی به عنوان عدم جواز کشتن زنان و... مطرح شده است. در این زمینه امام صادق (ع) می فرماید: "پیامبر اکرم (ص) از کشتن زنان در دار الحرب نهی نموده است، مگر این که به مقابله برخیزند، در این حال نیز تا می توان باید از کشتن آنان پرهیز نمود".[38] با توجه به نکاتی که گفته شد، قرآن از زیاده روی و سنت نیز از تعرض به زنان و کشتن آنان گرچه در دار الحرب باشند نهی نموده اند. قطعا امام زمان که عامل به قرآن و سنت پیامبر است بر همین روش خواهد بود.
7. اما نکته مهم در بحث این است که تصور برپایی حکومت عدل امام مهدی بدون جنگ و درگیری و خونریزی غیر واقعی به نظر می آید. مطالعه تاریخ بشر به خوبی این واقعیت را آشکار می سازد که موانع رشد و تکامل انسان جز با قدرت بر طرف نمی گردد. تعالیم اخلاقی و اصول تربیتی هر چند تأثیرات ژرف و گسترده ای دارد، لکن این تعالیم در برخی از افراد سلطه طلب، دنیا پرست و استثمارگر که منابع اقتصادی، سیاسی و نظامی جامعه را در دست دارند تاثیر گذار نبوده و یا حداقل تحول آفرین و دگرگون ساز نیست.
بنابر این برای پیشرفت و رشد و کمال و تعالی بشر می بایست این موانع به گونه دیگر برطرف شود. در این صورت است که جنگ به عنوان یک ضرورت نه یک اصل و قاعده برای دست یابی به هدف های انسانی مطرح می شود. اسلام نیز مانند سایر ادیان آسمانی دیگر جنگ و جهاد را که یکی از پیامدهای آن از دست رفتن جان برخی انسان ها است به عنوان وسیله ای برای تحقق توحید و عدل و نه به عنوان هدف و آرمان پذیرفته است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: "با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و همه دین برای خدا گردد".[39]
همان گونه که گفته شد روش امام عمل به سیره پیامبر اکرم (ص) است و فلسفه ظهور و نهضت امام اقامه قسط و عدل می باشد. ابزار عدالت در قرآن کریم به شکلی کاملا روشن بیان شده است. خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید از این ابزار سخن می گوید: حربه اولیه تمام پیامبران برای ایجاد قسط و عدل را کار فرهنگی ،یعنی روشنگری به شمار آورده و می فرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم. آن گاه با توجه به قانون عدل، ازکتاب و میزان سخن به میان می آورد: و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.و در مرحله سوم به قدرت سلاح و نیروی نظامی اشاره کرده می فرماید: و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است [40].
با توضیحی که داده شد روشن می شود یکی از ابزارهای مورد تایید قرآن که پیامبران از آن بهره گرفته اند کاربرد قدرت است که قاعدتا امام زمان(ع) نیز از این ابزار در پیشبرد اهداف و برطرف کردن موانع استفاده خواهد کرد.
8. سخن دیگر این است که در انقلاب مهدی جنگ و کشتارهای کور کورانه بی علت و بی هدف نیست، بلکه وقتی سخن از کشتن به میان می آید گاهی مراد از آن اجرای حدود الاهی است که در قرآن بدان تصریح شده است؛ مانند برخورد با کسانی که در مقابل خدا و رسول او صف آرایی نموده و تلاش می نمایند تا بر روی زمین فساد و تباهی نمایند. خداوند دستور برخورد قاطع با این دسته که مصالح جامعه را به خطر می اندازند داده است و جزای آنان را کشته شدن، بریدن دست و پا و یا تبعید دانسته است.[41]
همچنین از جمله کسانی که مستحق عقوبت و کشته شدن هستند و برخی روایات متعرض حال آنان شده اند افرادی می باشند که از دین اسلام برگشته و اصطلاحا مرتد شده و به دشمنان پناهنده می شوند.[42] طبق قوانین دین اسلام مجازات این دسته که به اسلام پشت کرده و اصطلاحا مرتد گردیده به یاری دشمنان اسلام می پیوندند کشته شدن خواهد بود.
در پایان تذکر این نکته لازم است که قرار دادن شمشیر و استفاده از قوه قهریه به عنوان ملاک حاکم خلاف ضرورت دین است. سیره پیامبر نیز خلاف این رویه بوده، لکن رفع موانع موجود در مسیر تبلیغ دین و ایجاد حکومت عدل ضروری است که طبیعتا همراه با جنگ و کشتار نیز خواهد بود و این امر مورد تایید عقل و شرع است. اما چهره سازی مخدوش از امام زمان(ع) و منحصر کردن دعوت وی به ابزارهایی چون جنگ، کشتار و اکراه برای تسلط بر جهان با استناد به روایات آحاد و ضعیف و نادیده انگاشتن سایر روایات معارض که به جنبه های دیگر از صفات و سیره حضرت پرداخته است، کاستن از جایگاه واقعی امام زمان (ع) است و همچنین قرار دادن وی در ردیف فاتحانی است که توانستند با تکیه بر زور و قدرت بر قسمتی از جهان دست یابند، ولی در تسلط بر قلوب انسان ها عاجز ماندند. اصرار بر طرح بیش از اندازه مسئله جنگ و کشتار به عناوین مختلف و نادیده انگاشتن سایر توانایی ها و ابزارهایی که امام از آنها در مسیر دعوت انسان ها به حق و عدالت بهره می گیرد، ظلمی بسیار فاحش به ساحت مقدس امام زمان (ع) و عاجز قلمداد نمودن وی در جذب و همراه کردن انسان ها در نهضت اصلاحی و برپایی دولت کریمه مبتنی بر قسط و عدل است.
[1] رضوانی، علی اصغر، هنگامه ظهور، ص 33، انتشارات مسجد جمکران ،چاپ سوم ،1386 ش.
[2] ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 171 ، دار الکتب العلمیه ،بیروت 1419 ق.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 348، مؤسسة الوفاء، بیروت – لبنان، چاپ چهارم، 1404 ق.
[4] مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال، ج 2، ص 408، آل البیت ،قم ،چاپ اول.
[5] اردبیلی غروی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج 2، ص150، مکتبه محمدی ،قم.
[6] کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص 229، مؤسسه نشر دانشگاه، مشهد، 1348 ق.
[7] جامع الرواة، ج 1 ص 124.
[8] منتظری، حسینعلی، موعود ادیان، ص 219، مؤسسه خرد آوا، چاپ چهارم ،1387 ش.
[9] موعود ادیان، ص 224.
[10] طبرسی، فضل بن علی، اعلام الوری، ص 477، دار الکتب الإسلامیة،قم، چاپ سوم، 1390 ق.
[11] اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، ص 327، نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1386 ش.
[12] بقره، 256.
[13] نعمانی، محمد بن ابراهیم ،الغیبة، ص 237، مکتبه صدوق،تهران، 1397 ق.
[14] روم ،30.
[15] آقاجانی قناد، محمد رضا، حقوق اقلیت های دینی در عصر ظهور، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، ج 1، ص 307، مؤسسه آینده روشن ،قم 1386 ش.
[16] یونس ،99.
[17] حقوق اقلیت های دینی در عصر ظهور، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، ج 1، ص 310.
[18] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین ج2 ص 411، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1395 ق.
[19] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 4 ص 418، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1413 ق.
[20]صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، ج 1، ص 161، مکتبة داوری،قم، 1386 ق.
[21] بحار الانوار، 51، ص 81، 1404.
[22] حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج 3، ص 348، انتشارات مکتبة اسلامیة، تهران، 1376 ق.
[23] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج1، ص 198، دار الکتب الإسلامیة، تهران ،چاپ چهارم ،1365 ش.
[24] بحار الانوار، ج 52، ص 387.
[25] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 160.
[26] نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 319،کلام 201.
[27] قرا ملکی، محمد حسن، دکترین مهدویت و پلورالیسم، مجموعه آثار دومین همایش دکترین مهدویت، ج1 ص 63، مؤسسه آینده روشن ،قم ،1385 ش.
[28] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج 24 ص 41.
[29] قراملکی، محمد حسن، دکترین مهدویت و پلورالیسم ،مجموعه آثار دومین همایش دکترین مهدویت، ج1، ص 65.
[30] بحار الانوار، ج 52، ص 350 ، 373.
[31] مائده ،14و 64؛ اعراف 167.
[32] بحارالأنوار، ج 52، ص 376 و 381.
[33] قرا ملکی، محمد حسن، دکترین مهدویت و پلورالیسم، مجموعه آثار دومین همایش دکترین مهدویت ج1 ص 67.
[34] بقره ،190.
[35] بابایی، احمد علی، برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص 172، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سیزدهم 1382 ش.
[36] هشام عبد الملک، السیره النبویة، ج 3 ص 284، انتشارات دار الاحیاء التراث العربی، بیروت 1404 ق.
[37] نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 373.
[38] وسایل الشیعة، ج 15، ص 64.
[39] بقره ،193.
[40] حدید ،25
[41] مائده ،33.
[42] کافی، ج6، ص174.