عمار فرزند یاسر، با کنیهی ابویقظان، همپیمان بنیمخزوم بود. نسب عمار به خاندان عنس بن مالک از قبایل قحطانی ساکن یمن میرسد.
عمار، به همراه پدر و مادر و برادرش(عبدالله)، به دست قریش شکنجه میشدند تا از اسلام رویگردان شوند که هرگز چنین اتفاقی نیفتاد و به دنبال آن بود که یاسر و سمیه(مادر عمار) در اثر این شکنجهها به شهادت رسیدند و نام سمیه دختر خباط به عنوان اولین شهید زن در اسلام به ثبت رسید.
عمار در ساختن اولین مسجد مدینه( مسجد قبا) و در جنگهای بدر، احد، خندق و در بیعت رضوان در کنار رسول خدا(ص) حضور داشت و حضرتشان شهادت به دست گروهی متجاوز را به او بشارت دادند.
او بعد از پیامبر(ص) همواره همراه امام علی(ع) بود و سرانجام در سال 37 هجری در حالیکه بیش از نود سال داشت، در جنگ صفین به شهادت رسید.
عمار با کنیه ابو یقظان فرزند یاسر بن عامر، بن مالک، بن کنانه، بن قیس، بن الحصین، بن الوذیم، ابن ثعلبه، بن عوف، بن حارثه، بن عامر الأکبر، بن یام، بن عنس، بن مالک، بن أدد، بن زید، بن یشجب المذحجی بود،[1] و مادرش سمیه بنت خباط نام داشت.[2] عمار از قبیلهی قحطانی یمن و همپیمان بنی مخزوم بود.[3] وی از یاران برجستهی رسول خدا(ص) بود که به همراه پدر و مادرش از اولین مسلمانان بودند[4]و مادرش سمیه اولین شهید زن در راه اسلام است.[5] عمار جزو سی و چند نفری است که در ابتدای اسلام، مسلمان شد[6] و شکنجههای فراوان دید.[7] برخی گزارشها او را جزو هفت نفری میدانند که مسلمان شدنش را علنی کرد.[8]
سمیه مادر عمار ابتدا کنیز ابیحذیفه مخزومی بود که او را بعد از آزادی به ازدواج یاسر که همپیمان با قبیلهی بنیمخزوم بود درآورد.[9]
گزارش شده است که پیامبر(ص) وقتی عمار و خانوادهاش را در حال شکنجه شدن میدید، میفرمود: ای خاندان یاسر! صبر کنید که بهشت وعدهگاه شما است: «صبرا آل یاسر موعدکم الجنّة».[10] «صبرا یا آل یاسر، اللَّهمّ اغفر لآل یاسر».[11]
در مورد هجرت عمار به حبشه اختلاف نظر وجود دارد،[12] ولی وی از اولین مهاجران به مدینه بود،[13]و در ساخت اولین مسجد آن شهر(مسجد قبا) شرکت فعال داشت،[14] و در نبردهای (مهم) زمان پیامبر(ص) حاضر بود.[15]
بعد از پیامبر(ص)
عمار بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) نیز حضور فعالی در صحنههای اجتماعی داشت.
خلیفهی دوم بعد از مشورت با امام علی(ع)، عمار را به فرمانداری کوفه انتخاب کرد و در حکمش خطاب به مردم کوفه نوشت که عمار از نجبای اصحاب پیامبر است.[16]
راوی میگوید: روز نبرد یمامه، عمار یاسر را دیدم که بر صخرهای مشرف بر میدان نبرد ایستاده و با صدای بلند میگوید: ای مسلمانها! من عمار یاسر هستم! آیا از بهشت فرار میکنید؟! به سوی من آیید!
من نگاه کردم و دیدم که گوش عمار قطع شده و آویزان است، ولی عمار همچنان به شدت به نبرد خود ادامه میدهد.[17]
عمار در کنار امام علی(ع)
عمار همواره یار و همراه امام(ع) بود تا جایی که معاویه او را دست راست حضرتشان معرفی میکند:
علی بن ابیطالب دو دست داشت؛ یکی عمار یاسر که در صفین قطع شد، و دیگری مالک اشتر![18]
عمار در جنگ صفین نقش بسیار فعال داشت و خطبهاش در آن نبرد معروف است:
«اى بندگان خدا! با من بر سر گروهى که (بیهوده) به دنبال انتقام و قصاصاند، رهسپار شوید ... خلیفه سوم دست اینان را به دنیا گشاده داشت و مال و منالشان داد، چندان که در جهان میخورند و میچرند، و اگر کوهها بر سر ایشان فرو ریزد پروایى ندارند. به خدا سوگند، گمان نمیکنم که ایشان به خونخواهى او برخاسته باشند؛ زیرا خود بهتر میدانند که او عملکرد خوبی نداشت ، ولى این گروه لذت دنیا را چشیده و آنرا گوارا یافتهاند و این را نیز میدانند که اگر صاحب [راستین] حق، آنان را به فرمانبردارى خود وادار کند، میان ایشان و سفره گسترده دنیا و چراگاهی که در آن میچرند، فاصله خواهد انداخت. آنان (معاویه) چون سابقه چندانی در اسلام نداشته تا شایسته فرمانروایى بر مسلمانان شوند، پیروان خود را بدین سخن فریفتند که: «پیشواى ما مظلومانه کشته شد!»، تا به این بهانه، حاکم زورگوى و شهریار مردم شوند...
اگر چنین نیرنگی نمیزدند، حتى دو نفر نیز با ایشان همراه نمیشدند! بار الها، اگر ما را پیروزى و یاورى دهى تو همواره پیروزیبخش و یاور ما بودهاى، و اگر کار (دنیا) را بدیشان سپارى، به دلیل حوادث رنجبارى که آنان براى بندگانت آفریدهاند، شکنجه دردناکى (در دنیا و آخرت) براى ایشان بیندوز».[19]
عمار بعد از این سخنان، به همراه یارانش روانهی میدان شد. زمانی که نزدیک عمرو بن عاص رسید، گفت: اى عمرو! دینت را به (حکومت) مصر فروختى؟! نکبت و نابودى نصیبت باد که همواره در اسلام، انحرافى ایجاد میکنی، سپس حمله کرد و میگفت:
«صدق اللّه و هو للصّدق اهل و تعالى ربّى و کان جلیلا»؛
راست گفت خداوند که خود شایسته راستى است و پروردگارم بس والا و شکوهمند است.
پروردگارا، شهادت را در کنار کسانى که شیفتهی مرگى زیبا هستند، هر چه زودتر نصیبم ساز. در حالی که روبروی دشمنم و نه در حال فرار از آنان! چه کشته شدن بر هر مرگ دیگری برتری دارد. همراه آنان که نزد پروردگار خویش در فردوس برین نوشیدنی گواراى بهشتى و زلال سلسبیل مینوشند. از نوشابه مشکآمیز نیکان به جامى که آمیزهاش زنجبیل است ... بار الها، من از آنچه به من آموختى به این نتیجه رسیدم که امروز هیچکارى بیش از جهاد با این فاسقان، مورد رضایت تو نیست... .[20]
در همین نبرد بود که عمار به شهادت رسید، و وعدهی رسول خدا(ص) در مورد وی به حقیقت پیوست که فرمود: به دست فرقهی باغیه به شهادت میرسی.[21]
جلوههایی از شخصیت عمار
رسول خدا(ص) در مورد عمار فرمود: «کسی که نسبت به عمار بغض و کینه داشته باشد، خداوند بر او غضبناک است».[22]
همچنین آنحضرت(ص) فرمود: «بهشت به امام علی(ع)، عمار، سلمان و بلال مشتاق است».[23]
روزی عمار از پیامبر(ص) اجازه حضور خواست. پیامبر(ص) صدایش را شناخت و فرمود: آفرین به شخص پاک و پاکیزه. به او اجازه (ورود) دهید.[24]
روزی شخصی به عمار گفت: به خدا قسم که یک روز همین عصا را بر بینى تو میزنم! پیامبر(ص) از این گفته به خشم آمد و گفت: ایشان را با عمار چه کار؟! او آنان را به بهشت دعوت مىکند و آنان او را به سوى آتش! عمار پوست میان چشم و بینى من است.»[25] که کنایهای از جایگاه برجسته عمار نزد پیامبر(ص) میباشد.
آیاتی که در شأن عمار نازل شد.
بر اساس گزارش برخی منابع تفسیری، شأن نزول این آیات به گونهای در ارتباط با عمار یاسر میباشد:
- سورهی آل عمران، آیهی 69: «وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ لَوْ یضِلُّونَکمْ وَ ما یضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یشْعُرُونَ»؛[26] گروهی از اهل کتاب در صدد گمراهی شما هستند، اما نادانسته خود را گمراه میکنند.
- سورهی انعام، آیهی 122: «أَ وَ مَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ ...»؛[27] آیا کسی که مرده بود و زندهاش نموده و برای او نوری قرار دادیم تا با استفاده از آن نور میان مردم راه برود مانند فردی است که در تاریکیها بوده و ...
- سورهی نحل، آیهی 106: «مَنْ کفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ ...»؛ [28] آنانی که بعد از ایمانشان کافر شدند، البته غیر از افرادی که درون قلبشان ایمان قطعی داشته اما مجبور به اظهار بیایمانی شدهاند.
نقل شده است که عمار در موقعیتی قرار گرفت که مجبور به اعلام کفر شد و به دنبال آن بود که برخی گفتند عمار کافر شده است، اما پیامبر(ص) فرمود: «هرگز، به راستى که عمار سر تا پا پر از ایمان است و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است».[29]
- سورهی قصص، آیهی 61: «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقیهِ کمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ»؛[30] آیا آنکه به او مژده خوبی داده و او نیز به آنچه مژدهاش دادیم خواهد رسید، مانند کسی است که تنها در دنیا او را با منافعی بهرهمند ساخته، اما در روز قیامت باید حساب پس بدهد؟!
- سورهی زمر، آیهی 9: « أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً...»؛ [31] آیا آنکه شبهنگام، در حال سجده و قیام به درگاه خدا رو میآورد و از قیامت در هراس بوده و با این حال به رحمت خداوند امیدوار است ... .
- سورهی زمر، آیهی 22: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ...»؛ [32] آیا آنکه خداوند سینهاش را گشاده کرده و با نور خداوند دلش روشن است ...
شهادت عمار
عمّار بن یاسر سرانجام پس از سالها مجاهدت در راه اسلام، در جنگ صفین در سال 37 هجرى در سن 93،[33] یا 94 سالگی[34]توسط ابوغایه مزنی به شهادت رسید و سر مبارک ایشان توسط شخص دیگری از بدن مطهر ایشان جدا شد. آن دو نفر در مورد اینکه کدام یک قاتل عمار بودند با یک دیگر خصومت و ستیز مىکردند، و هر یک افتخار میکرد که او را کشته است. عمرو بن عاص گفت: به خدا سوگند که درباره آتش جهنم با یکدیگر خصومت مىکنند. معاویه که این سخن را شنید، به عمرو عاص گفت: مانند چنین کارى که تو کردى ندیدهام؛ چراکه مردمى که جان خود را در راه ما مىبخشند به آنان مىگویى در مورد دوزخ و آتش ستیزه مىکنید؟ عمرو عاص گفت: به خدا سوگند همچنین است و خودت هم مىدانى و من دوست مىداشتم که بیست سال پیش از این مرده بودم.[35]
امام علی(ع) در کنار بدنش فرمود: «رحم الله عمارا یوم أسلم، و رحم الله عمارا یوم قتل، و رحم الله عمارا یوم یبعث حیا».[36] و بعد بر او نماز خواند و بدون غسل در همان پیراهنش او را دفن کرد.[37]
[1]. ابن اثیر، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 3، ص 626، بیروت، دار الفکر، 1409ق، 1989م.
[2]. همان، ج 6، ص 152.
[3]. همان، ج 3، ص 627.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. ابن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمییز الصحابة، تحقیق، عادل احمد، عبد الموجود، معوض، على محمد، ج 4، 473، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق، 1995م.
[9]. أسدالغابة، ج 6، ص 152.
[10]. الإصابة، ج 4، ص 473.
[11]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1589، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[12]. أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 3، ص 627.
[13]. همان، 628
[14]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 1، ص 498، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[15]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 563، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[16]. الإصابة، ج 4، ص 473.
[17]. الاستیعاب، ج 3، ص 1137؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، ص 161، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[18]. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 264، تهران، انجمن آثار ملی، تهران، چاپ اول، 1395ق.
[19]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 319، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[20]. همان، ص 320.
[21]. همان، ص 326.
[22]. الاستیعاب، ج 3، ص 1138.
[23]. همان.
[24]. همان.
[25]. السیرة النبویة، ص 497.
[26]. در مورد ارتباط این آیه با عمار بن یاسر، ر. ک: بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 1، ص 283، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[27]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقا بزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 4، ص 259، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، الطیب، اسعد محمد، ج 4، ص 1381، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق.
[28]. ر. ک: زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 637، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[29]. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق، مصحح، عراقی، مجتبی، ج 2، ص 104، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[30]. ر. ک: سمرقندی، نصربن محمد بن احمد، بحرالعلوم، تحقیق، تعلیق، العمروی، محب الدین ابو سعید عمر بن غرامة، ج 2، ص 615، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
[31]. ر. ک: ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص 189، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[32]. ر. ک: ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق، حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین، معرفت، محمد هادی، ص 287، بیروت، دار المفید، چاپ اول، 1420ق.
[33]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 5، ص 148، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[34]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 11، ص 509.
[35]. الطبقات الکبری، ج 3، ص 197.
[36]. أنسابالأشراف، ج 1، ص 74.
[37]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 138، قم، مؤسسه آل البیت ع، قم، چاپ اول، 1413ق.