به غیر از معصومان(ع) برخی از انسانها ممکن است در برههای از زمان، در افکار و عقاید خود دچار نوسانات و فراز و نشیبهایی شوند و در وجود خدا شک کنند، یا در درستی حکمی از احکام الهی دچار تردیدهایی شوند، و یا در رفتارهای عملی آنان اختلالهایی ایجاد شود، ولی با استعانت از خدای متعال و با صبر و مقاومت با آن مبارزه میکنند و به حالت عادی خود بر میگردند. اولین گام در مبارزه با وسوسهها ریشهیابی آنها و شناخت منشأ آنها است. منشأ بعضی از وسوسه در ضعف اطلاعات یا خطاء و اشتباه در دریافت و تجزیه و تحلیل آنها و آگاهیهای دینی است که در این صورت باید با مطالعات بیشتر، پرسش از افراد آگاه و بحث و گفتوگو با آنان این ضعفها و اشتباهات را برطرف نمود.
در بعضی از موارد گناه و معصیت موجب سست شدن اعتقادات و در نتیجه وسوسه در آنها میشود که باید با توبه به درگاه خداوند و جبران گناهان زمینه و آثار وسوسه را از بین برد. در بعضی از موارد ضعف ایمان و عدم اعتماد به نفس، موجب وسواس میشود که باید برای مبارزه با آن در صدد تقویت ایمان و اعتماد به نفس باشیم.
با توجه به آنچه در رابطه با خودتان و وسوسههای خود بیان داشته اید وسوسههای شما بسیار جزیی و خفیف است و جای هیچگونه نگرانی نیست و با توکل بر خدا و اعتماد به نفس میتوانید این وسوسههای جزیی را از راههایی که بیان کردیم بر طرف نمایید.
«وسواس» از دسیسهها و دامهای شیطان بوده، ولی در عین حال امری طبیعی به نظر میرسد که با برخورد صحیح با آن به راحتی قابل حل است. البته باید توجه داشت که درمان و رهایی از آن نیازمند زمان است و باید به آرامی و تدریج صورت پذیرد.
به غیر از معصومان(ع) بخش عظیمی از انسانها ممکن است در مواردی، در افکار، عقاید و اعمال خود دچار نوسانات و فراز و نشیبهایی شوند، و در وجود خدا شک کنند، یا در درستی حکمی از احکام الهی دچار تردیدهایی شوند، ولی با استعانت از خدای متعال و با صبر و مقاومت با آن مبارزه میکنند و به حالت عادی خود برمیگردند.
اولین گام در مبارزه با وسوسهها ریشهیابی آنها و شناخت منشأ آنها است. منشأ بعضی از وسوسهها در ضعف یا خطاء و اشتباه در دریافت و تجزیه و تحلیل اطلاعات و آگاهیهای دینی است که در این صورت باید با مطالعات بیشتر، پرسش از افراد آگاه و بحث و گفتوگو با آنان این ضعفها و اشتباهات را برطرف نمود.
در بعضی از مواقع شک و تردیدهایی برای انسان پیش میآید که نه تنها مضر نیستند؛ بلکه بسیار سودمند و عین ایمان هستند.
شک و تردید در اعتقادات دو گونه است: یکی ابتدایی و موقت که زمینۀ یقین است؛ دوم شک دائمی و همیشگی. شکهای دائمی از بیماریهای روحی است و سلامت روحی و جسمی، فرد و جامعه را در معرض خطر میاندازد. بنابر این، باید با دقت معالجه گردد.
توضیح اینکه همانگونه یقین و علم باعث آرامش روح و موجب تکامل انسان است؛ در مقابل شک و تردید موجب اضطراب و سلب آرامش و مانع حرکت و تکامل است. به همین جهت در اسلام شک با شرک برابری میکند.[1] چنانکه فلیسوفان اسلامی نیز رد شکاکیت را در رأس کارهای فلسفی و علمی خود قرار میدهند و با ابزار فکر و اندیشه به مبارزه با این بیماری میپردازند تا جامعه را از این خطر نجات دهند.[2]
اما شک و تردید ابتدایی که زمینۀ یقین است مذموم نیست؛ بلکه نشانۀ آغاز بلوغ عقلی و فکری است. به این معنا که انسان همانگونه که از نظر جسمی دارای بلوغ است، از نطر فکری و عقلی نیز دارای بلوغ است که از زمان بلوغ جسمانی(9 سالگی) آغاز و تقریباً در سن چهل سالگی کامل میشود.
ملاصدرا معتقد است در انسان ابتدا ویژگیهای مادی و جسمی پدید میآیند و تقویت میشوند؛ اما ویژگیهای روحی و عقلی پس از تقویت و تکمیل ویژگیهای جسمی پدید میآیند و تقویت میگردند.[3]
به نظر میرسد یکی از دلایلی که بسیاری از جوانان در سن بلوغ جسمی در مسائل اعتقادی دچار شک و تردید میشوند، همین نکته است؛ یعنی در سن بلوغ، عقل آغاز به فعالیت میکند؛ اما آنچه تا به حال بیشتر با آن انس داشت، مسائل مادی بود و نسبت به مسائل ماورای مادی یا انس نداشت یا نمیتوانست به عمق آن پی ببرد. زمان بلوغ که آغاز حرکت تکاملی عقل است، میخواهد به عمق اعتقادات و باورهای خود برسد و حقیقت آنرا درک کند؛ لذا با سؤالهای متعددی روبرو خواهد شد. البته این بدان معنا نیست که این نوع شک بیماری نیست و نباید درمان شود؛ بلکه به این معنا است که نباید از آن هراس و واهمه داشت و باید با دقت و بدون نگرانی به درمان آن پرداخت.
در هر صورت به نظر میرسد این نوع شک مذموم نیست؛ بلکه اگر درست مدیریت شود زمینۀ خوبی برای رسیدن به یقین است. بهترین مدیریت ارتباط داشتن با مربیان آگاه و دلسوز و دانشمندان دینی است.
نکتۀ مهم قابل تذکر این است که احساس نگرانی از پدید آمدن حالت شک و تردید نشانۀ خوبی از سلامت روح است؛ بلکه بر اساس روایات این احساس نگرانی علامت ایمان خالص شخص است.
گزارش شده است، شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا(ص) هلاک شدم. رسول خدا فرمود شیطان به سراغت آمد و به تو گفت چه کسی تو را آفرید و تو گفتی خدا، پس او گفت خدا را چه کسی خلق نمود. مرد گفت: درست است یا رسول الله. سپس پیامبر(ص) فرمود: این ایمان محض است.[4]
در بعضی از موارد گناه و معصیت موجب سست شدن اعتقادات و وسوسه در آنها میشود که باید با توبه به درگاه خداوند و جبران گناهان زمینه و آثار وسوسه را از بین برد.
در بعضی از موارد ضعف ایمان و عدم اعتماد به نفس موجب وسواس میشود که باید برای مبارزه با آن در صدد تقویت ایمان و اعتماد به نفس باشیم.
با توجه به آنچه در رابطه با خودتان و وسوسههای خود بیان کردید، وسوسههای شما بسیار جزیی و خفیف است و جای هیچگونه نگرانی نیست و با توکل بر خدا و اعتماد به نفس میتوانید این وسوسههای جزیی را از راههایی که بیان کردیم بر طرف نمایید.[5]
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 129، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش. «عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَقُولُ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شَکٌّ أَوْ شِرْکٌ فَهُوَ سَاقِطٌ».
[2]. ر. ک: حسن زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج 1، ص 5- 12، بیجا، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش.
[3]. ملاصدرا، اسفار اربعه، ج 9، ص 93. اول صفت که در نفس آدمی حادث میشود و سر برمیآورد صفت چهارپایگی است که در کودک، شهوت و شکم بارگی غلبه دارد. آنگاه صفت درندگی که باعث غلبه، دشمنی و مناقشه است به وجود میآید و بعد از آن صفت شیطانی پیدا میشود که ابتداء مکر و نیرنگ در او غلبه مییابد. و بعد از اینها صفت عقل که ظاهر کنندۀ نور ایمان و از حزب الله تبارک و تعالی و لشکر فرشتگان است در او خلق میشود. نیروی عقل از ابتدای بلوغ شروع به رشد میکند و در چهل سالگی به حد کمال میرسد؛ اما لشکر شیاطین قبل از بلوغ در قلب جای میگیرند و بر او مسلط میشوند و نفس با آنها الفت میگیرد و به تبعیت آنها در شهوت، آزاد و رها است؛ اما از زمان بلوغ که لشکر عقل در قلب شروع به رشد میکند، جنگ و مبارزه در میدان قلب شروع میشود، پس اگر عقل ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط میشود؛ و این شخص در نهایت از لشکر شیطان خواهد بود و در قیامت با آنها محشور خواهد شد و اگر عقل به واسطۀ نور علم و ایمان قوی گردد همۀ قوا را در تحت تسلط خود در میآورد و شخص در ردیف ملائکه و با آنها محشور خواهد شد.
[4]. کافی، ج 2، ص 425. «ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَکْتُ فَقَالَ لَهُ ع أَتَاکَ الْخَبِیثُ فَقَالَ لَکَ مَنْ خَلَقَکَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَکَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِی وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَکَانَ کَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاکَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِیمَانِ».
[5]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: «شک و وسواس در اعتقادات»؛ «راه نجات از وسواس».