کد سایت
fa11105
کد بایگانی
7611
نمایه
گستره حسن ظن
طبقه بندی موضوعی
صحابه در نگاهی کلی,فضایل اخلاقی
خلاصه پرسش
آیا در همه موارد باید حسن ظن داشت؟ تفاوت حسن ظن با خودفریبی چیست؟ و چرا ما نسبت به حوادث صدر اسلام و نسبت به بعضی از صحابه رسول خدا(ص) حسن ظنّ نداریم؟
پرسش
حکم عقل درباره لزوم داشتن سوء ظن یا حسن ظن نسبت به انسانها چیست؟ و تفاوت حسن ظن با خودفریبی چیست؟ چگونه می توانیم این دو را از هم تفکیک کنیم؟ و چرا ما نسبت به حوادث صدر اسلام و نسبت به بعضی از صحابه رسول خدا(ص) حسن ظنّ نداریم؟ پیامبر(ص) فرموده است: «فعل برادرت را بر بهترین وجه حمل کن» و همانطور درباره اسامه بن زید خواندهایم که پیامبر وقتی وی کسی را به قتل رساند فرمود: «مگر شما از دلش خبر داشتی؟» حال چرا ما نسبت به فعل ابوبکر و عمر زمانی که پیامبر کاغذی برای نوشتن وصیتنامه خواستند و آنان امتناع کردند، حسن ظن نداریم؟
پاسخ اجمالی
«ظنّ» به احتمال قوى گفته میشود. حسن ظن (گمان نیک داشتن) یکی از صفات مؤمنان است، و در قرآن و روایات به حسن ظن امر و از سوء ظن نهی شده است.
موارد عدم مقبولیت حسن ظن عبارت است از: 1. وجود علم و یقین. 2. غلبه و استیلاء فساد. 3. موارد و موقعیتهای خاص.
مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام(ص) و جانشینی بعد از ایشان از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به اینکه حسن ظن هم داشته باشد!
موارد عدم مقبولیت حسن ظن عبارت است از: 1. وجود علم و یقین. 2. غلبه و استیلاء فساد. 3. موارد و موقعیتهای خاص.
مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام(ص) و جانشینی بعد از ایشان از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به اینکه حسن ظن هم داشته باشد!
پاسخ تفصیلی
«ظنّ» به احتمال قوى گفته میشود، چنانکه «وهم» احتمال ضعیف و «شک» تساوى طرفین است.[1]
حسن ظنّ (گمان نیک) یکی از صفات مؤمنان است و در قرآن و روایات به حسن ظنّ امر و از سوء ظن (گمان بد) نهی شده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است».[2] در آیات دیگر از سوء ظن به خداوند نهی شده است.[3]
در روایات نیز، هم به حسن ظن به خداوند[4] و هم حسن ظن به برادر مؤمن[5] امر شده است.
اما سؤال اساسی اینجا است، آیا حسن ظنّ در هر شرایطی امر پسندیده و عاقلانهای است؟ برای جواب به این سؤال باید گستره و دامنه حسن ظن را مورد بررسی قرار دهیم و در این بررسی به حسن ظنهایی که مردود شمرده شده اشاره کنیم.
موارد عدم مقبولیت حسن ظن
1. وجود علم و یقین
همانطور که از تعریف ظن پیدا است اگر ظن به همین معنا (نه وهم) استعمال شود به معنای احتمال قوی است، و در رتبه قبل از علم قرار دارد، انسان تا جایی میتواند به شخصی یا چیزی حسن ظن یا سوء ظن داشته باشد که حالت نفسانیاش به مرحله علم و یقین نرسیده باشد، هرگاه این حالت وجدانی به علم یا یقین رسید، دیگر جای ظن نیست نه حسن ظن است و نه سوء ظن. اگر شخصی از یک انسان مؤمن مطلبی شنید یا عملی را مشاهده کرد تا به قصد اصلی او علم پیدا نکرده است از باب حسن ظن به برادر دینی، میتواند گفتار یا کردار او را به بهترین وجه حمل کند، اما اگر به یقین رسید دیگر ظنی وجود ندارد تا آنرا به حسن زینت دهد. به عبارت دیگر؛ با آمدن علم و یقین، موضوع ظن از بین میرود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است؛ امام صادق(ع) از قول امام علی(ع) میفرماید: «امر برادرت را به احسن وجه حمل کن تا زمانى که خلاف آن بر تو ثابت و مکشوف شود».[6]
2. غلبه و استیلاء فساد
یکی دیگر از مواردی که حسن ظن مردود شمرده شده است، استیلاء فساد است. شخصی که در میان عدهای زندگی میکند که هواهای نفسانی و شوق به قدرت و فساد آنان را در بر گرفته است، چگونه میتواند نسبت به عمل آنان حسن ظن داشته باشد، آیا عاقلان عالم چنین حسن ظنی را میپذیرند؟
حکم عقل آن است که؛ در جایی که فساد در جامعه فراگیر شود، حسن ظن به افرادی که در محیطهای فاسدند، نوعی خودفریبی به شمار میآید، اما اگر جامعه کمتر دچار فساد باشد و یا افرادی که خود را از فساد موجود در جامعه دور نگه میدارند، مشخص باشند؛ سوء ظن به افراد جامعه و یا آن افراد خاص، گناه به شمار میآید. این اصل عقلی در روایات نیز بیان شده است:
امام علی(ع) میفرماید: «وقتی صلاح و نیکى بر مردم زمان غالب گردد اگر کسى به کسى که از او رسواییاى ظاهر نشده گمان بد ببرد قطعاً [به او] ستم نموده است. و اگر بر مردم زمان فساد غالب شود و کسى به کسى گمان خوب برد خود را فریب داده است».[7]
3. موارد و موقعیتهای خاص
از دیگر مواردی که حسن ظن کاربرد ندارد، موقعیتهای خاص است. به عنوان مثال؛ موقعیتهای جنگی، محکمه قضاوت، شخص قاضی، و مواردی که ارتباطى با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند.
انسان در موقعیتهای جنگی نمیتواند به طرف مقابل حسن ظن داشته باشد اگر چه به ظاهر از مسلمانان باشد، یک قاضی نمیتواند در محکمه قضا به دو طرف یا به یک طرف حسن ظن داشته باشد بلکه باید بدون هیچ پیشداوری با توجه به ادله، اظهار نظر کند. در مواردی که مسئله شخصی نیست بلکه مسئله مربوط به جامعه و سرنوشت میلیونها شخص مربوط میشود، انسان نمیتواند با ساده انگاری، حسن ظن داشته باشد بلکه در این امور، شخص باید به علم و اطمینان قلبی برسد و اصولاً ظنّ و گمان کافی نیست.
مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام(ص) و جانشینی آنحضرت از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به اینکه حسن ظن هم داشته باشد!
ما هم دوست داشتیم همه مسائل صدر اسلام یک سوء تفاهم و یک برداشت نادرست باشد ولی قرائن فراوانی وجود دارد که همه این امور را به گونهای دیگر نشان میدهد.
آیا کسانی که در سؤال نام برده شدهاند قرآن و دستورات قرآن را نمیشناختند؟ مگر قرآن نفرموده:
«و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احکام و معارف و اموال) بگیرید و از آنچه شما را منع و نهى کرد باز ایستید، و از خدا پروا نمایید، که خداوند سختکیفر است».[8]
«پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است (اراده پیامبر درباره تصرف در جان و مال آنها بر اراده خودشان مقدم است)».[9]
«و هرگز [پیامبر] از روى هواى نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست».[10]
با این همه تأکید، آیا برای احترام پیامبر(ص) هم که شده نمیبایست قلم و کاغذی به ایشان داده میشد؟ آیا انسان خوشباور میتواند بپذیرد که این همه از روی سوء تفاهم بوده است؟
اساساً چرا آنان نسبت به این درخواست پیامبر خدا(ص) حسن ظن نداشتند و نسبت هذیان به آنحضرت دادند؟ چرا نگفتند شاید پیامبر خدا مطلب مهمی میخواهد بگوید؟ و دهها چراهای دیگر. اگر پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین خود معیّن نموده است (همانطور که چنین است) چرا به انتخاب رسول خدا(ص) و مدیریت امام علی(ع) حسن ظن نداشتند؟
امام علی(ع) درباره وقایع آن زمان چنین میفرماید: «آگاه باشید! به خدا سوگند! ابوبکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که میدانست جایگاه من [نسبت به حکومت اسلامى]، چون محور آسیاب است به آسیاب [که دور آن حرکت میکند]».[11]
چگونه میتوان نسبت به این عمل حسن ظن داشته باشیم؟ که عدهای از نویسندگان اهل سنت نوشتهاند علی(ع) بعد از خلافت ابوبکر تا مدتها با او بیعت نکرد و هنوز پیامبر(ص) دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی ساعده شکل گرفت و عدهای با شخصی غیر از علی(ع) بیعت کردند در حالی که علی(ع) مشغول کفن و دفن رسول خدا(ص) بودند.[12] اما عدهای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، براء بن عازب و ابیّ بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی(ع) را گرفتند.[13]
بلاذری (م 279ق) در بیان علت بیعت امام علی(ع) میگوید: «بعد از وفات پیامبر(ص) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند عثمان به نزد علی(ع) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمیرود پیوسته چنین با علی(ع) تکلم میکرد تا بالأخره علی(ع) با ابوبکر بیعت کرد».[14]
آیا آنان که در آن زمان زندگی میکردند امر به حسن ظن را از پیامبر نشنیده بودند؟!
بنابراین، آیا با این تاریخ موجود، جایی برای حسن ظن میماند؟
حسن ظنّ (گمان نیک) یکی از صفات مؤمنان است و در قرآن و روایات به حسن ظنّ امر و از سوء ظن (گمان بد) نهی شده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است».[2] در آیات دیگر از سوء ظن به خداوند نهی شده است.[3]
در روایات نیز، هم به حسن ظن به خداوند[4] و هم حسن ظن به برادر مؤمن[5] امر شده است.
اما سؤال اساسی اینجا است، آیا حسن ظنّ در هر شرایطی امر پسندیده و عاقلانهای است؟ برای جواب به این سؤال باید گستره و دامنه حسن ظن را مورد بررسی قرار دهیم و در این بررسی به حسن ظنهایی که مردود شمرده شده اشاره کنیم.
موارد عدم مقبولیت حسن ظن
1. وجود علم و یقین
همانطور که از تعریف ظن پیدا است اگر ظن به همین معنا (نه وهم) استعمال شود به معنای احتمال قوی است، و در رتبه قبل از علم قرار دارد، انسان تا جایی میتواند به شخصی یا چیزی حسن ظن یا سوء ظن داشته باشد که حالت نفسانیاش به مرحله علم و یقین نرسیده باشد، هرگاه این حالت وجدانی به علم یا یقین رسید، دیگر جای ظن نیست نه حسن ظن است و نه سوء ظن. اگر شخصی از یک انسان مؤمن مطلبی شنید یا عملی را مشاهده کرد تا به قصد اصلی او علم پیدا نکرده است از باب حسن ظن به برادر دینی، میتواند گفتار یا کردار او را به بهترین وجه حمل کند، اما اگر به یقین رسید دیگر ظنی وجود ندارد تا آنرا به حسن زینت دهد. به عبارت دیگر؛ با آمدن علم و یقین، موضوع ظن از بین میرود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است؛ امام صادق(ع) از قول امام علی(ع) میفرماید: «امر برادرت را به احسن وجه حمل کن تا زمانى که خلاف آن بر تو ثابت و مکشوف شود».[6]
2. غلبه و استیلاء فساد
یکی دیگر از مواردی که حسن ظن مردود شمرده شده است، استیلاء فساد است. شخصی که در میان عدهای زندگی میکند که هواهای نفسانی و شوق به قدرت و فساد آنان را در بر گرفته است، چگونه میتواند نسبت به عمل آنان حسن ظن داشته باشد، آیا عاقلان عالم چنین حسن ظنی را میپذیرند؟
حکم عقل آن است که؛ در جایی که فساد در جامعه فراگیر شود، حسن ظن به افرادی که در محیطهای فاسدند، نوعی خودفریبی به شمار میآید، اما اگر جامعه کمتر دچار فساد باشد و یا افرادی که خود را از فساد موجود در جامعه دور نگه میدارند، مشخص باشند؛ سوء ظن به افراد جامعه و یا آن افراد خاص، گناه به شمار میآید. این اصل عقلی در روایات نیز بیان شده است:
امام علی(ع) میفرماید: «وقتی صلاح و نیکى بر مردم زمان غالب گردد اگر کسى به کسى که از او رسواییاى ظاهر نشده گمان بد ببرد قطعاً [به او] ستم نموده است. و اگر بر مردم زمان فساد غالب شود و کسى به کسى گمان خوب برد خود را فریب داده است».[7]
3. موارد و موقعیتهای خاص
از دیگر مواردی که حسن ظن کاربرد ندارد، موقعیتهای خاص است. به عنوان مثال؛ موقعیتهای جنگی، محکمه قضاوت، شخص قاضی، و مواردی که ارتباطى با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند.
انسان در موقعیتهای جنگی نمیتواند به طرف مقابل حسن ظن داشته باشد اگر چه به ظاهر از مسلمانان باشد، یک قاضی نمیتواند در محکمه قضا به دو طرف یا به یک طرف حسن ظن داشته باشد بلکه باید بدون هیچ پیشداوری با توجه به ادله، اظهار نظر کند. در مواردی که مسئله شخصی نیست بلکه مسئله مربوط به جامعه و سرنوشت میلیونها شخص مربوط میشود، انسان نمیتواند با ساده انگاری، حسن ظن داشته باشد بلکه در این امور، شخص باید به علم و اطمینان قلبی برسد و اصولاً ظنّ و گمان کافی نیست.
مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام(ص) و جانشینی آنحضرت از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به اینکه حسن ظن هم داشته باشد!
ما هم دوست داشتیم همه مسائل صدر اسلام یک سوء تفاهم و یک برداشت نادرست باشد ولی قرائن فراوانی وجود دارد که همه این امور را به گونهای دیگر نشان میدهد.
آیا کسانی که در سؤال نام برده شدهاند قرآن و دستورات قرآن را نمیشناختند؟ مگر قرآن نفرموده:
«و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احکام و معارف و اموال) بگیرید و از آنچه شما را منع و نهى کرد باز ایستید، و از خدا پروا نمایید، که خداوند سختکیفر است».[8]
«پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است (اراده پیامبر درباره تصرف در جان و مال آنها بر اراده خودشان مقدم است)».[9]
«و هرگز [پیامبر] از روى هواى نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست».[10]
با این همه تأکید، آیا برای احترام پیامبر(ص) هم که شده نمیبایست قلم و کاغذی به ایشان داده میشد؟ آیا انسان خوشباور میتواند بپذیرد که این همه از روی سوء تفاهم بوده است؟
اساساً چرا آنان نسبت به این درخواست پیامبر خدا(ص) حسن ظن نداشتند و نسبت هذیان به آنحضرت دادند؟ چرا نگفتند شاید پیامبر خدا مطلب مهمی میخواهد بگوید؟ و دهها چراهای دیگر. اگر پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین خود معیّن نموده است (همانطور که چنین است) چرا به انتخاب رسول خدا(ص) و مدیریت امام علی(ع) حسن ظن نداشتند؟
امام علی(ع) درباره وقایع آن زمان چنین میفرماید: «آگاه باشید! به خدا سوگند! ابوبکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که میدانست جایگاه من [نسبت به حکومت اسلامى]، چون محور آسیاب است به آسیاب [که دور آن حرکت میکند]».[11]
چگونه میتوان نسبت به این عمل حسن ظن داشته باشیم؟ که عدهای از نویسندگان اهل سنت نوشتهاند علی(ع) بعد از خلافت ابوبکر تا مدتها با او بیعت نکرد و هنوز پیامبر(ص) دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی ساعده شکل گرفت و عدهای با شخصی غیر از علی(ع) بیعت کردند در حالی که علی(ع) مشغول کفن و دفن رسول خدا(ص) بودند.[12] اما عدهای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، براء بن عازب و ابیّ بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی(ع) را گرفتند.[13]
بلاذری (م 279ق) در بیان علت بیعت امام علی(ع) میگوید: «بعد از وفات پیامبر(ص) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند عثمان به نزد علی(ع) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمیرود پیوسته چنین با علی(ع) تکلم میکرد تا بالأخره علی(ع) با ابوبکر بیعت کرد».[14]
آیا آنان که در آن زمان زندگی میکردند امر به حسن ظن را از پیامبر نشنیده بودند؟!
بنابراین، آیا با این تاریخ موجود، جایی برای حسن ظن میماند؟
[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن،ج 4، ص 273، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1412ق.
[2]. حجرات، 12.
[3]. فتح، 6؛ فصلت، 23.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 71 - 72، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. همان، ج 2، ص 362.
[6]. همان.
[7]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، حکمت 114، ص 489، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[8]. حشر، 7.
[9]. احزاب، 6.
[10]. نجم، 3 – 4.
[11]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 3، ص 48.
[12]. ر. ک: متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، ج 5، ص 652 – 653، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
.[13] یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 124- 125، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، تاریخ الخلفاء، ص 44 و 62، مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ اول، 1425ق؛ ر. ک: «بیعت امام علی(ع) با خلفا»، سؤال 1530.
[14]. بلاذری، أحمد بن یحیى، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلى، ریاض، ج 1، ص 587، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.