در این جا تردد به معنای شک و تردد برای خدای متعال نیست؛ چون چنین چیزی امری محال است، بلکه تردد در این جا به معنای تعظیم و بزرگداشت مؤمن است.
همان طوری که انسان اگر به کسی علاقه داشته باشد و او را بزرگ و با عظمت بداند در بدی رساندن به او و ناراحت کردنش مردد می شود و عجله و شتاب نمی کند و اگر با کسی دشمن باشد و او را کوچک و حقیر به حساب آورد، در مجازات و بدی رساندن به او هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد و اگر احساس خطر کند فوراً او را مجازات می کند، از این حدیث قدسی هم برداشت می شود که خدا بنده مؤمن خود را بزرگ می شمارد و برایش احترام قائل است. بر این اساس در اصل معنای حدیث چنین است: "منزلة المؤمن عندی عظیمة".
این حدیث قدسی با مختصر تفاوتی در منابع متعددی از کتاب های حدیثی شیعه و سنی نقل شده است.[1] روایت مذکور هم در کتب حدیثی و فقهی و هم در کتب فلسفی و حکمی و هم در کتب ادعیه، با سند های صحیح، آمده است، علاوه این که مورد اتفاق همه علمای اسلام اعم از شیعه و سنی است.
با این مقدمه می پردازیم به اصل مسئله و متن کامل حدیث را از کتاب کافی ذکر می کنیم، تا پبرامون آن توضیح دهیم.
از امام صادق (ع) روایت شده است که پیامبر خدا (ص) فرمود: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فَأُجِیبُهُ وَ إِنَّهُ لَیَسْأَلُنِی فَأُعْطِیهِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا وَاحِدٌ مِنْ عَبِیدِی مُؤْمِنٌ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ إِلَى أَحَدٍ" ؛ هر کس به دوست من اهانت کند در کمین نبرد با من در آمده و من شتابانتر هر چیزم براى یارى دوستانم و تردید ندارم در چیزى که کنم چون تردیدم در مرگ بنده مؤمنم که ملاقات او را خواهانم و او مرگ را نخواهد و آن را از او بگردانم و راستى که او از من خواهش کند منش ببخشم و راستى که او مرا بخواند منش اجابت کنم و اگر در دنیا جز یک بنده مؤمن نباشد بدو بىنیازم از همه آفریدههایم و از ایمانش برایش همدمى سازم که از کسى هراس نکند.[2]
هر چند سئوالات مختلفی از این حدیث قدسی به ذهن ما رسد، ولی مهم ترین سؤال این است که مقصود از تردد که در این حدیث به خدای متعال نسبت داده شده چیست؟
بدیهی است که تردد اگر به معنای شک و تردید برای خدای متعال باشد امر ناشدنی و محال است؛ زیرا تردید در چیزی یا برای این است که پایان و عاقبت آن را نمی داند و یا به دلیل آن است که شاید مانعی پیش آید و نتواند آن را کامل کند که هر دو نسبت به خدای متعال محال است. لذا ظاهر این حدیث باید تأویل شود. در زیر به چند وجه اشاره می شود:
فاضل مقداد در کتاب "نضد القواعد الفقهیه" در تأویل این حدیث وجوهی را ذکر کرده است:
1. معمولاً انسان بر بدی رساندن به کسی که به او علاقه داشته باشد و او را بزرگ و با عظمت بداند متردد می شود و عجله نمی کند، ولی اگر با کسی دشمن باشد و او در نزدش حقیر و کوچک باشد در مجازات او هیچ تردیدی نمی کند و فوراً آن را اجرا می کند، بویژه در صورتی که احساس خطر کند. بنابراین تردید در هنگام عظمت و بزرگی است و عدم تردید هنگام اهانت و حقارت. به نظر می آید که این حدیث شریف دلالت بر شرف و منزلت مؤمن و تعظیم او نزد پروردگار دارد، نه معنای تردید مصطلح. در حقیقت حدیث به این جمله بازگشت می کند که "منزلة المؤمن عندی عظیمة".
2. منظور از تردد در این جا تردد بنده است؛ به این معنا که خداوند متعال برای مؤمن وضعی را پیش می آورد که او گمان می کند مرگش نزدیک شد. در این حال استعداد و آمادگی کامل برای رفتن از این جهان و اشتیاق به انجام عمل صالح پیدا می کند. سپس خدای تعالی وضع دیگری برای او به وجود می آورد که باعث آرزوهای دنیوی او می شود، در نتیجه او مشغول فراهم کردن ضروریات زندگی دنیوی خود می شود که ناگزیر از آن است. در نتیجه این عبد است که مردد می شود نه خداوند، ولی چون تردد عبد، معلول پیش آوردن اسبابی است که خدا آن اسباب را به وجود آورد و باعث این حالت در عبد شده، لذا خداوند تردد را به خود نسبت داده است. بنابراین، تردد در احوال بنده مؤمن است که گاهی به دنیا و گاهی به آخرت توجه پیدا می کند، نه در زمان قبض روح که زمان مشخص است.
3. خداوند تبارک و تعالی همیشه حالاتی را برای مؤمن پیش می آورد که مرگ را به میل خویش انتخاب کند؛ یعنی مؤمن به دلیل فرصت نداشتن برای کسب کمالات از مرگ کراهت دارد و خداوند نیز ناراحتی او را نمی خواهد. لذا حالاتی برای او پیش می آورد که نه تنها مرگ را بپذیرد، بلکه آن را تقاضا کند، بنابراین خداوند پس از این که مؤمن مرگ را برگزید در مقام قبض روح او بر می آید، بدون این که از طرف خداوند عجله ای در کار باشد. و در انسان ها چنین است که اگر کسی قدرت بر تعجیل داشته باشد و تعجیل نکند او را متردد می دانند، ولی در خداوند که تردد معنا ندارد، به این صورت است که او در این مسئله به معنایی که ذکر شد متردد است، اگر چه در واقع ترددی نیست.
مؤید این وجه روایتی است که می فرماید: وقتی ملک الموت برای قبض روح حضرت ابراهیم (ع) آمد، ابراهیم از قبض روحش کراهت داشت، لذا خداوند قبض روح او را به تأخیر انداخت تا این که یک روز پیر مردی را دید که غذا می خورد و آب دهانش از شدت پیری و ناتوانی و سستی بر محاسنش می ریخت؛ از این رو حضرت ابراهیم (ع) از خداوند تقاضای مرگ کرد؛ یعنی کراهتش از بین رفت و خواهان مرگ شد. پس مشخص می شود که هیچ گونه ترددی از طرف خداوند نبوده، بلکه فقط بر طرف کردن حالت کراهت ابراهیم (ع) از مرگ مقصود بوده که در ظاهر به شکل تردد در قبض روح ابراهیم (ع) دیده می شود. درباره حضرت موسی (ع) هم شبیه این داستان نقل شده است.
4. حتمی بودن مرگ بر بندگان، با کراهت خداوند از ناراحتی مؤمنان، با هم متعارض هستند، و این تعارض شبیه تردد است و به آن تشبیه شده که در حقیقت استعاره است.
5. در حقیقت ترددی درکار نیست، بلکه تردد فرضی منظور است؛ یعنی خداوند می فرماید: اگر بر من ترددی روا بود، در قبض روح مؤمن آن چنان ترددی می کردم که در هیچ امر دیگری این انداره تردد نمی کردم. (در این صورت تعبیر مجازی است).[3]
شبیه به این تأویلات از علامه مجلسی در مرآت العقول و شیخ بهایی در شرح اربعین ذکر شده است.[4]
بنابراین مشخص می شود که تردد در اینجا به معنای شک و تردد برای خداوند نیست.
[1] مانند اصول کافی، باب الرضا بموهبة الایمان؛ وسایل الشیعه، باب عدم تحریم کراهة الموت؛ مرآت العقول؛ انوار البروق فی انواء الفروق، قراقی از دانشمندان اهل سنت و... .
[2] کلینی، کافی، ج2، ص 349، باب الرضا بموهبه الایمان و الصبر علی کل شیء؛ علامه مجلسی، مرآة العقول، ج 9، ص 297.
[3] فاضل مقداد، نضد القواعد الفقهیه، ج1، ص 52- 53، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی، قم.
[4] ر.ک: علامه مجلسی، مرآت العقول، ج 9، ص 8-297؛ شیخ بهایی، شرح اربعین، ح 35.