- "عصمت" عبارت است از: وجود امرى در درون انسان معصوم که باعث حفظ او از وقوع در خطا و معصیت میشود. این امر نتیجهی علم معصوم به عواقب سوء گناه است، یا بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند و دلباختگى نسبت به جمال و کمال حق و عشق و علاقه به معبود و درک جمال و جلال او حاصل میشود.
- "عصمت" بر دو نوع است: علمى و عملى، که این دو قسم ذاتاً و حقیقتاً از یکدیگر جدا هستند، اما پیامبران(ع) واجد هر دو نوع عصمت هستند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است و هم علم و دانش آنان صائب و برخاسته از مبدئى است که هیچگونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد.
- مقام عصمت یک مقام ذاتى یا انحصارى نیست؛ یعنى در مورد انسانها مقامى اکتسابى است و باید براى رسیدن به آن رنج و تلاش و مجاهدت فراوان نمود. غیر از پیشوایان دین، دیگران هم میتوانند به این مقام دست یابند، البته در پستهاى کلیدى مانند رسیدن به مقام نبوت و امامت، انحصارى هستند؛ یعنى هر معصومى به آن مقامات دست نمییابد.
- آنچه که باعث شده از اجر یک معصوم سؤال شود، این است که گمان شده؛ چون مقام عصمت یک مقام تفضلى است، پس ذاتاً از گناه به دور است و طبعاً ثوابى نباید براى او در نظر گرفت؛ چون میلى به گناه ندارد. نظیر مقامى که فرشتگان نزد خدا دارند. لکن باید توجه داشت که مقام عصمت یک مقام ذاتى نیست، چنانکه صدور گناه از یک معصوم هم محال ذاتى نیست و معصومین از سنخ بشرند، نه از سنخ ملائکه و اگر گناه نمیکنند به سبب اختیار خودشان است و این هم ناشى از ایمان و باور کاملى است که در انسانهاى کامل نسبت به ذات اقدس خداوند و جهان غیب وجود دارد که از گناه و معصیت گریزان باشند، بلکه فکر آنرا هم به مخیلهى خود راه ندهند؛ زیرا یک معصوم زشتى گناه را به خوبى درک میکند. پس طبعاً انسان معصوم در مقابل اعمال خویش و در قبال کنترل نفس از محرمات و مشتهیات نزد خداوند اجر دارد، چنانکه یک غیر معصوم در مقابل گناه نکردن مأجور است و چه بسا بتوان ادعا نمود که اجر گناه نکردن یک معصوم مضاعف باشد؛ زیرا که با این خویشتندارى دو کار میکند: یکى اینکه خود را از گناه حفظ کرده و تن به ذلت معصیت نداده است، و دیگر اینکه ارزش مقام و پست خود را حفظ نموده، و هتک حرمت مقام پیامبرى یا پیشوایى نکرده است. چنانکه اگر معصومى - فرضاً - مرتکب گناهى شود، گناه او دو برابر، بلکه چندین برابر محاسبه خواهد شد؛ زیرا اوّلاً: مرتکب معصیت شده، ثانیاً: ملاحظهی مقام الاهى را نکرده است. به هر حال عصمت، منافاتى با اجر داشتن نزد خداوند ندارد.
براى روشن شدن پاسخ، ابتدا باید با حقیقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت.
علامه طباطبائى میگوید: منظور از "عصمت" وجود امرى است در انسان معصوم که باعث حفظ او از وقوع در آنچه که جایز نیست(مثل خطا و معصیت) میشود.[2] البته از نظر ایشان، انبیاى الاهى(و تمامى اولیا و هدایت شدگان خاص) داراى عصمت مطلقاند و عصمت خطیئه(و خطا) مصادیق فراوانى را شامل میشود که میتواند تمامى اقسام عصمت را در برگیرد، لکن به دلیل اینکه فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خوددارى گردیده است و براى اطلاع افزونتر به کتابهاى مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ایشان "عصمت" نتیجهى علم معصوم به عواقب گناه است؛ یعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونهاى است که هیچگاه مغلوب قواى دیگر انسانى نشده، بلکه مسلط بر آنان است.[4]
در مورد "عصمت" نظریهى دیگرى وجود دارد که میگوید: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و کمال حق به خود اجازه نمیدهد که گامى بر خلاف رضاى او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او و آگاهى از نعمتهاى بیپایان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود میآورد که هرگز به فکر گناه نمیافتد، چه رسد به اینکه مرتکب گناه شود".[5]
حاصل این دو نظریه این است که در وجود معصوم ملکهاى به وجود میآید که پیوسته عصیان و تجرى و خلافکارى را از زندگى طرد کرده و از گناه و لغزش، پاک و محفوظ نگاه میدارد.
انواع عصمت
عصمت بر دو نوع است: عصمت علمى و عصمت عملى. این دو قسم ذاتاً و حقیقتاً از یکدیگر جدا هستند. ممکن است کسى در ملکهی علم معصوم باشد،[6] ولى در ملکهی عمل معصوم نباشد و بالعکس؛ اما عصمتى که در پیامبران است، جامع هر دو است و پیامبران در علم و عمل معصوماند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است که هیچگونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد؛ زیرا به مرحلهى عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله وهم و خیال هم تابع عقلاند و هرگز در این مرحله وسوسههاى شیطان راه ندارد؛ زیرا آبشخور جهالت و نادانى و شیطنتها و توهمات تنها منحصر به وهم و خیال است، و محدوده وهم و خیال، همانا وابستگى به جهان طبیعت است، اما در محدودهى عقل ناب شیطان وهم و خیال را نرسد که طرفى ببندد؛ لذا اگر کسى در اندازهاى باشد که از عالم ماده و وهم و خیال و توهمات در گذرد و به سرچشمهى حقایق برسد، امکان "عصمت" مییابد و نفس ناطقهی او در اثر اشتداد وجودى در رتبهى فرشتگان یا برتر قرار میگیرد.[7]
ذاتى و انحصارى نبودن عصمت
نکتهی دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که، ملکهی "عصمت" گرچه تفضل و توفیقى است که از ناحیهى خداوند حاصل میشود، لکن ملکهی عصمت نه ذاتى است و نه انحصارى، بلکه اختیارى است و غیر از پیامبران، دیگران نیز میتوانند به این ملکه دست یازند؛ زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدتهاى نفسانى براى همگان باز است و دست آوردهاى آن عام و براى عموم است. چنانکه قرآن میفرماید: "ان تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً"؛[8] اگر تقواى الاهى پیشه کنید خدا بر شما فرقان قرار مىدهد".
با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرههاى نفسانى و شیطانى، و با خوردن غذاى حلال، و مراقبه و محاسبه و...، میتوان در علم و عمل به این ملکهی شکوهمند رسید و ارادهاى پولادین کسب کرد.
لیکن باید توجه داشت که مقام نبوت و امامت انحصارى است؛ یعنى هر معصومى به آن مقامات دست نمییابد و خداوند پستهاى کلیدى و حساس نمایندگى از طرف خود را به هر کس و حتى به هر معصومى نمیدهد.[9]
اکتسابى بودن عصمت
کلید جواب به تنافى تفضلى بودن عصمت و ثواب، توجه به این نکته است که عصمت در پیامبران و پیشوایان دین و هر معصوم دیگرى ذاتى نیست، بلکه اکتسابى است. منشأ آن ایمان و باور کاملى است که در انسانهاى کامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند که همه چیز را میداند و به همهى امور احاطه دارد، مشاهده میکنند؛ و لذا صدور گناه از معصومین(ع) ممتنع ذاتى نیست؛ زیرا اگر ممتنع ذاتى و محال بالذات بود، مقدور نمیبود و اگر مقدور نمیبود، مورد تکلیف قرار نمیگرفت.
وانگهى، اگر گناه و معصیت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبردارى ذاتاً ضرورى خواهد شد! و در این صورت، اطاعت نیز مورد تکلیف قرار نمیگیرد و دیگر مجال براى انذار و تبشیر، وعد و وعید باقى نخواهد ماند، و از اینرو است که فرشتگان مکلف نیستند؛ چون عصمت ذاتى دارند، نه اختیارى.
اما در ملکهی عصمت اکتسابى و غیر ذاتى، "اختیار" وجود دارد و میتوان فعل و ترک را قبل از انجام آن به صورت "قضیهی ممکنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند که صدور گناه از معصوم محال عادى است، ولى این یک امتناع بالاختیار است که با داشتن اختیار منافات ندارد. این هم به دلیل این است که معصوم زشتى و قیامت گناه را میبیند و خواطرش همه رحمانى است، و نه شیطانى.[10]
پس چنین نیست که یک معصوم در قبال گناه نکردنش اجر نداشته باشد، بلکه او نیز یک انسان عادى است: "قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیّ"؛[11] اى پیامبر، بگو که من نیز بشرى مانند شما هستم، فقط به من وحى میشود".
ولى با عنایات و تفضلات خداوند و در پرتو ایمان کامل و عشق به خدا و تقواى در سطح عالى به مقام عصمت نایل شده است، اما به هر حال اختیار گناه از او سلب نشده است و هر زمان که بخواهد میتواند مرتکب معصیت شود، ولى با اختیار خود و کسب مدد از قدرت الاهى با ارادهى قویاى که دارد در مقابل تسویلات نفس اماره و شیطان مقاومت میکند و خویشتن را به گناه آلوده نمیکند، و در قبال این مبارزهى با هواى نفس اجر خود را میبرد.
و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبیهاى یک معصوم و گناه نکردن او مضاعف باشد؛ زیرا خوبى از افرادى که انتظار بالایى از آنان میرود دو نتیجه دارد: یکى اینکه با نفس مبارزه کرده است، و دیگر اینکه هتک حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنانکه اگر مرتکب عمل خلافی شود، گناه او دو برابر و بلکه چندین برابر محاسبه خواهد شد؛ زیرا اوّلاً: مرتکب عمل سوء شده، و ثانیاً: هتک حرمت مقام الاهى خود را کرده است؛ و از اینرو در آیات قرآن مشاهده میشود که اخطارهاى شدیدى به پیامبران داده است که به عنوان مثال به پیامبر خاتم(ص) میفرماید: "لئن اشرکت لیحبطّن عملک"؛[12] اگر شرک ورزى تمام اعمال نیک تو تباه خواهد شد".
نتیجه اینکه: عصمت داشتن منافاتى با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم، هم به دلیل انجام اعمال نیک، و هم به خاطر خویشتندارى در مقابل گناه و مشتهیات اجر میبرد.
[1]. ر. ک: «عصمت انبیا از دیدگاه قرآن»، 112؛ «معنای عصمت»، 1738؛ «مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد»، 249؛ «عصمت انسانهاى معمولى»، 104.
[2]. طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 134 (کلام فى عصمة الانبیاء)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. ر. ک: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 3، ص 292 - 197.
[4]. همان، ج 5، ص 78.
[5]. سبحانى، جعفر، منشور جاوید، ج 5، ص 14.
[6]. لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دسترسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دسترسی نیست.
[7]. ر. ک: تفسیر موضوعى قرآن مجید، ج 3، ص 202 - 199.
[8]. انفال، 29.
[9]. تفسیر موضوعى قرآن مجید، ج 3، ص 208.
[10]. همان، ص 208 و 209 با تلخیص و اندکى تغییر.
[11]. کهف، 110.
[12]. زمر، 65.