در مورد دکتر شریعتی و کتاب های ایشان دیدگاه های متعددی مطرح شده است و در این رابطه موافقین و مخالفین ایشان آرای ضد و نقیضی بیان نموده اند امّا مقام معظم رهبری با نگاه منصفانه در مورد ایشان می گوید:
به نظر من شریعتی یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان او است؛ یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پر شور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی در حق او است.
شریعتی بر خلاف آنچه که درباره او گفته می شود و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد روحانیون نبود، بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود. او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با او مخالفت کند یقیناً از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود. اینها اعتقادات او بود و در این هیچ شک نکنید این از چیزهائی بود که جزء معارف قطعی شریعتی بود، اما در مورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمی کنند.
در مورد دکتر شریعتی و کتاب های ایشان دیدگاه های متعدد و گوناگونی مطرح شده است و در این رابطه موافقین و مخالفین ایشان آرای ضد و نقیض و گاهی تند و در حد افراط بیان نموده اند، اما در این میان برخی نیز راه میانه ای را رفتند و با نگاه منصفانه به این مسئله نگریستند که از جمله آنان مقام معظم رهبری است و ما در این جا به بیان سخنان ایشان بسنده می کنیم:
به نظر من شریعتی بر خلاف آنچه که همگان تصور می کنند، یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پر شور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی در حق اوست.
مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند، بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود، اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما می توانیم اشتباهات شریعتی نام بگذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبائی ها هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی های او را نبینیم. من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت مراحل پایانی قیل و قال های مربوط به شریعتی محسوب می شد. امام در ضمن صحبتی بدون این که نامی از کسی ببرند، به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست، اشاره ای کردند، نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرو نشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند اینجور بیان کرده بودند (چیزی نزدیک به این مضمون): نباید به خاطر چهار تا اشتباه در کتاب هایش او را بکوبیم . این صحیح نیست این دقیقاً نه تنها در مقابل شخصیت دکتر شریعتی، بلکه در مقابل هر شخصیتی، موضع درست را نشان می داد و ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکراسلامی داشته باشد.
اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای این که نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرائی هائی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه دهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهات را از او نپذیرند.
شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت، و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.
نباید در این شک کرد که شریعتی یک آغازگر بود. او آغاز گر طرح اسلام با زبان فرهنگ نسل جدید بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند و در قالب واژه ها و تغییراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می داد، گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسائل را بگویند.
شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دهنده به سوال ها و روشن کننده نقاط ابهام و تاریک بود.
شریعتی بر خلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند نه فقط ضد روحانیون نبود، بلکه عمیقاً مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود. او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با او مخالفت بکند یقیناً از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود. اینها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهائی بود که جزء معارف قطعی شریعتی بود، اما درمورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمی کنند.[1]
در نتیجه در پاسخ به پرسش شما باید گفت: با توجه به این که هر کارشناس و صاحب نظری دیدگاهایش در مورد تخصصی که دارد ارزشمند است و با توجه به این که تخصص مرحوم دکتر شریعتی در جامعه شناسی است؛ از این رو دیدگاه هایی که ایشان پیرامون اسلام ارائه می کنند کارشناسی و تخصصی نیست و احیاناً اشتباهاتی نیز دارد، همان طور که مطالب مفید و سودمند زیادی نیز دارد، بر این اساس تذکر نکاتی در این باره ضروری به نظر می رسد.
1. شایسته است پیش از مطالعه کتاب های ایشان، کتاب های تفسیر قرآن، نظیر تفسیر نمونه، کتاب های استاد شهید مطهری و ... را مطالعه کنید.
2. مباحثی که در کتاب های ایشان مربوط به اسلام شناسی، تاریخ اسلام و تحلیل مباحث اسلامی وجود دارد؛ مثل نوشته های دانشمندان دیگر غیر از معصومان (ع) به عنوان امر مسلّم و قطعی محسوب نکنید و در صورت مخالفت با دیدگاه های دانشمندان اسلامی آن را از اندیشمندان و مؤسسات دینی مورد پرسش قرار دهید.
3. این مطالبی که بیان شد یک اصل کلی می باشد که در مورد بقیه شخصیت ها نیز می توان به همین روش عمل نمود.