کد سایت
fa11567
کد بایگانی
11814
نمایه
شخصیت مختار از نگاه مورخان
طبقه بندی موضوعی
Laws and Jurisprudence,تاريخ بزرگان,خونخواهان حسین ع,شخصیت های شیعی
خلاصه پرسش
آیا مختار ثقفی شیعه خالص نبوده، بلکه هوادار ابوبکر و عمر بود؟ و او چرا در کربلا از امام حسین (ع) دفاع نکرد؟
پرسش
آیا این درست است که مختار ثقفی حبّ ابوبکر و عمر را در دل داشته و به همین دلیل در حالی که از پل صراط میافتد، امام حسین (ع) او را نجات میدهد؟ و در زمان قیام امام حسین (ع) او کجا بود که از آن حضرت دفاع نکرد؟
پاسخ اجمالی
روایاتی که درباره مختار در کتب حدیثی آمده بر دو دستهاند. بعضی او را ستایش میکنند و بعضی در نکوهش وی سخن گفتهاند. عالمان علم حدیث و رجال در برخورد با احادیث مرتبط با مختار اکثرا روایات مدح را برگزیده و راجع به روایات مقابل آن نظریاتی را مطرح نمودهاند.
مجلسی(ره) روایت (نجات مختار) را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار میداند، که او به جهت عقیدهاش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما عاقبت با کمک امام حسین(ع) از عذاب الاهی نجات مییابد. اما آیت الله خویی(ره) سند این روایت را ضعیف میداند.
شایان ذکر است که مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا در زندان بود.
مجلسی(ره) روایت (نجات مختار) را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار میداند، که او به جهت عقیدهاش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما عاقبت با کمک امام حسین(ع) از عذاب الاهی نجات مییابد. اما آیت الله خویی(ره) سند این روایت را ضعیف میداند.
شایان ذکر است که مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا در زندان بود.
پاسخ تفصیلی
مختار بن ابى عبیده از قبیله ثقیف؛ کنیهاش ابو اسحاق؛ و لقـبش کـیـسـان بود؛ کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.[1] طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـام علی(ع) مىگوید: "لقب کیّس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد".[2]
وى ادب و فضایل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(ص) آموخت، و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود، براى شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد. مختار در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آن جـا سـاکـن شد.[3]
علامه مجلسى (ره) مینویسد: مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم(ص) را بیان مىکرد و حتى صفات زیبای امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) را براى مردم منتشر مىساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از سختیهایی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.[4]
شخصیت مختار در روایات
روایاتی که درباره مختار در کتب حدیثی آمده بر دو دستهاند. بعضی او را ستایش کرده و برخی به نکوهش از او میپردازند.
الف. احادیث ستایش مختار
سه نمونه از احادیثی که در ستایش مختار آمدهاند، به شرح زیر است:.
1. امام صادق(ع) فرمودند: "زنان هاشمی هیچکدام شانه بر سر نزدند و خضاب ننمودند تا زمانی که مختار سرهای قاتلان امام حسین (ع) را برای خاندان ما فرستاد".[5] آیت الله خویی (ره) این روایت را صحیح میشمارند.[6] این روایت نشانی از تأیید عملکرد مختار میباشد.
2. به مختار ناسزا مگویید؛ چرا که او قاتلین ما را کشت و خونخواه ما بود؛ در هنگام سختی اموالی را بین ما تقسیم نمود و زنان بیهمسر را به سامان رسانید.[7]
3. در روایتی نیز آمده است که امام سجاد (ع) هنگامی که سر عبیدالله بن زیاد و عمر سعد برایشان فرستاده شد، به سجده افتادند و خداوند را سپاس گفتند و فرمودند: "جَزىَ اللهُ المُختارَ خَیراً"؛ خداوند به مختار جزای خیر دهد.[8]
ب. احادیث نکوهش مختار
در این جا نیز فقط سه نمونه ذکر میشود.
1. امام صادق (ع) فرمودند: "مختار به امام سجاد (ع) دروغ نسبت میداد".[9]
2. مختار بیست هزار دینار برای امام زین العابدین (ع) فرستاد؛ حضرت آن را پذیرفتند و صرف آبادی منازل خراب کردند. سپس بار دیگر چهل هزار دینار برای حضرتشان فرستاد، که این بار این هدیه را نپذیرفتند[10] و بر اساس روایتی دیگر فرمودند: "فَإِنِّی لَا أَقْبَلُ هَدَایا الْکَذَّابِین"؛ من هدیه دروغگویان را نمیپذیرم.[11]
3. طعن دیگری که بر مختار زده میشود، آن است که او قائل به امامت محمد بن حنفیه بوده و مردم را به سوی وی دعوت میکرد، و به همین دلیل بود که فرقه کیسانیه پدید آمد.[12]
مختار از نگاه علما
بیشتر عالمان و دانشمندان حدیثی و رجالی در برخورد با احادیث مرتبط با مختار، روایات مدح را برگزیده و راجع به روایات مقابل آن نظریاتی را مطرح نمودهاند:
الف. روایاتی که در مذمّت مختار سخن گفتهاند، از نظر سند در نهایت ضعفاند.[13] کشی (ره) در این باره میگوید: به نظر میرسد این روایات از سوی مخالفان، جعل و وضع شده باشد.[14]
ب. احتمال میرود این نوع احادیث از روی تقیه و جهت در امانماندن امام و بنی هاشم از شر حاکمان ستمکار، از ایشان صادر شده باشد.[15]
ج. در حدیثی آمده بود که "مختار دو بار برای امام سجاد (ع) و خاندان ایشان هدایایی فرستاد که بار دوم حضرت این هدایا را نپذیرفتند و علت آن را دروغگو بودن مختار شمردند." این امر بعید به نظر میرسد؛ چرا که اگر علت قبول نکردن هدایا "دروغگو بودن" مختار میبود، این علت در نوبت اوّل نیز وجود داشت.[16]
د. روایاتی که فرقه کیسانیه را به مختار نسبت داده و گویای کذاببودن مختار است، نیز به عقیده عالمان علم رجال از تهمتهای مخالفان به وی بوده؛ چرا که محمد بن حنفیه هرگز ادعای امامت نداشته تا مختار مردم را به سوی او فرا خواند، بلکه کیسانیه بعد از وفات محمد بن حنفیه تشکیل شد.[17]
باورهای مختار
برخی دیگر از اندیشمندان، مختار را دارای عقیده صحیح و نیکویی نمیدانند و این امر را مستند به دو روایت دانسته اند که به آن اشاره می شود:
1. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لِی: "یجُوزُ النَّبِی(ص) الصِّرَاطَ یتْلُوهُ عَلِی وَ یتْلُو عَلِیاً الْحَسَنُ وَ یتْلُو الْحَسَنَ الْحُسَینُ فَإِذَا تَوَسَّطُوهُ نَادَى الْمُخْتَارُ الْحُسَینَ(ع) :یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنِّی طَلَبْتُ بِثَارِکَ فَیقُولُ النَّبِی(ص) لِلْحُسَینِ(ع) :أَجِبْهُ؛ فَینْقَضُّ الْحُسَینُ(ع) فِی النَّارِ کَأَنَّهُ عُقَابٌ کَاسِرٌ فَیخْرِجُ الْمُخْتَارَ حُمَمَةً وَ لَوْ شُقَّ عَنْ قَلْبِهِ لَوُجِدَ حُبُّهُمَا فِی قَلْبِهِ"؛[18]
وى ادب و فضایل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(ص) آموخت، و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود، براى شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد. مختار در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آن جـا سـاکـن شد.[3]
علامه مجلسى (ره) مینویسد: مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم(ص) را بیان مىکرد و حتى صفات زیبای امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) را براى مردم منتشر مىساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از سختیهایی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.[4]
شخصیت مختار در روایات
روایاتی که درباره مختار در کتب حدیثی آمده بر دو دستهاند. بعضی او را ستایش کرده و برخی به نکوهش از او میپردازند.
الف. احادیث ستایش مختار
سه نمونه از احادیثی که در ستایش مختار آمدهاند، به شرح زیر است:.
1. امام صادق(ع) فرمودند: "زنان هاشمی هیچکدام شانه بر سر نزدند و خضاب ننمودند تا زمانی که مختار سرهای قاتلان امام حسین (ع) را برای خاندان ما فرستاد".[5] آیت الله خویی (ره) این روایت را صحیح میشمارند.[6] این روایت نشانی از تأیید عملکرد مختار میباشد.
2. به مختار ناسزا مگویید؛ چرا که او قاتلین ما را کشت و خونخواه ما بود؛ در هنگام سختی اموالی را بین ما تقسیم نمود و زنان بیهمسر را به سامان رسانید.[7]
3. در روایتی نیز آمده است که امام سجاد (ع) هنگامی که سر عبیدالله بن زیاد و عمر سعد برایشان فرستاده شد، به سجده افتادند و خداوند را سپاس گفتند و فرمودند: "جَزىَ اللهُ المُختارَ خَیراً"؛ خداوند به مختار جزای خیر دهد.[8]
ب. احادیث نکوهش مختار
در این جا نیز فقط سه نمونه ذکر میشود.
1. امام صادق (ع) فرمودند: "مختار به امام سجاد (ع) دروغ نسبت میداد".[9]
2. مختار بیست هزار دینار برای امام زین العابدین (ع) فرستاد؛ حضرت آن را پذیرفتند و صرف آبادی منازل خراب کردند. سپس بار دیگر چهل هزار دینار برای حضرتشان فرستاد، که این بار این هدیه را نپذیرفتند[10] و بر اساس روایتی دیگر فرمودند: "فَإِنِّی لَا أَقْبَلُ هَدَایا الْکَذَّابِین"؛ من هدیه دروغگویان را نمیپذیرم.[11]
3. طعن دیگری که بر مختار زده میشود، آن است که او قائل به امامت محمد بن حنفیه بوده و مردم را به سوی وی دعوت میکرد، و به همین دلیل بود که فرقه کیسانیه پدید آمد.[12]
مختار از نگاه علما
بیشتر عالمان و دانشمندان حدیثی و رجالی در برخورد با احادیث مرتبط با مختار، روایات مدح را برگزیده و راجع به روایات مقابل آن نظریاتی را مطرح نمودهاند:
الف. روایاتی که در مذمّت مختار سخن گفتهاند، از نظر سند در نهایت ضعفاند.[13] کشی (ره) در این باره میگوید: به نظر میرسد این روایات از سوی مخالفان، جعل و وضع شده باشد.[14]
ب. احتمال میرود این نوع احادیث از روی تقیه و جهت در امانماندن امام و بنی هاشم از شر حاکمان ستمکار، از ایشان صادر شده باشد.[15]
ج. در حدیثی آمده بود که "مختار دو بار برای امام سجاد (ع) و خاندان ایشان هدایایی فرستاد که بار دوم حضرت این هدایا را نپذیرفتند و علت آن را دروغگو بودن مختار شمردند." این امر بعید به نظر میرسد؛ چرا که اگر علت قبول نکردن هدایا "دروغگو بودن" مختار میبود، این علت در نوبت اوّل نیز وجود داشت.[16]
د. روایاتی که فرقه کیسانیه را به مختار نسبت داده و گویای کذاببودن مختار است، نیز به عقیده عالمان علم رجال از تهمتهای مخالفان به وی بوده؛ چرا که محمد بن حنفیه هرگز ادعای امامت نداشته تا مختار مردم را به سوی او فرا خواند، بلکه کیسانیه بعد از وفات محمد بن حنفیه تشکیل شد.[17]
باورهای مختار
برخی دیگر از اندیشمندان، مختار را دارای عقیده صحیح و نیکویی نمیدانند و این امر را مستند به دو روایت دانسته اند که به آن اشاره می شود:
1. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لِی: "یجُوزُ النَّبِی(ص) الصِّرَاطَ یتْلُوهُ عَلِی وَ یتْلُو عَلِیاً الْحَسَنُ وَ یتْلُو الْحَسَنَ الْحُسَینُ فَإِذَا تَوَسَّطُوهُ نَادَى الْمُخْتَارُ الْحُسَینَ(ع) :یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنِّی طَلَبْتُ بِثَارِکَ فَیقُولُ النَّبِی(ص) لِلْحُسَینِ(ع) :أَجِبْهُ؛ فَینْقَضُّ الْحُسَینُ(ع) فِی النَّارِ کَأَنَّهُ عُقَابٌ کَاسِرٌ فَیخْرِجُ الْمُخْتَارَ حُمَمَةً وَ لَوْ شُقَّ عَنْ قَلْبِهِ لَوُجِدَ حُبُّهُمَا فِی قَلْبِهِ"؛[18]
امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر اکرم(ص) از پل صراط میگذرند و حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) پشت سر ایشان و سپس امام حسین (ع) هنگامی که به وسط پل صراط میرسند، مختار (که در عذاب دوزخ است) ندا میدهد: یا اباعبدالله! من خونخواه شما بودم؛ پیامبر (ص) میفرمایند: ای حسین! جواب او را بده؛ سپس امام حسین(ع) همچون عقابی، مختار را از دوزخ نجات میدهند. و چه بسا اگر قلب مختار شکافته میشد، حب آن دو خلیفه در آن آشکار میشد.
2. روایت مشابه دیگری از امام صادق (ع) نقل شده که در انتهای آن، راوی از امام (ع) سؤال میکند: چرا مختار با وجود خدماتی که انجام داده است در دوزخ گرفتار میشود؟ امام در پاسخ میفرمایند: چون در سینۀ مختار، محبت آن دو خلیفه بود. سپس امام قسم یاد میکنند که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل ذرهای از حب این دو وجود می داشت، خداوند متعال آنها را با صورت در آتش دوزخ میافکند.[19]
علامه مجلسی(ره) این دو روایت را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار میداند که او به خاطر برخی عقایدش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما به دلیل عملکرد مناسبش عاقبت با کمک امام حسین(ع) از عذاب الاهی نجات مییابد.[20]
اما آیت الله خویی(ره) سند هر دو روایت را ضعیف دانسته و عقیده مختار را نیز نیکو برمیشمرند.[21]
در پایان، ذکر دو نکته لازم به نظر میرسد:
1. مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، پس از شهادت مسلم، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا، در کوفه زندانی بود؛[22] از این جهت در کربلا حضور نداشت تا از امام حسین (ع) دفاع نماید.
2. در برخی نقلهای تاریخی آمده است که در زمان حضور امام مجتبی(ع) در مدائن، مختار قصد داشت تا امام را به معاویه تسلیم کند و امارت عراق را بگیرد.[23]
دربارهی این نقل تاریخی باید گفت، بر فرض صحت این موضوع در بارهی مختار، این ماجرا و سخن وی، حدودا مربوط به بیست سال قبل از شهادت اوست. پس با توجه به اینکه ملاک در بررسی شخصیت افراد، حال کنونی آنان است، این سخن مختار - با فرض صدور - گرچه ناپسند بوده، اما به شخصیت او هنگام خونخواهی و قیام، خللی وارد نمیسازد. چنانچه جناب حر بن یزید ریاحی در جریان واقعه کربلا، با پشیمانی و جدایی از سپاه دشمن و پیوستن به امام حسین(ع)، به فاصلهی چند ساعت از شقاوت گریخته و سعادت آخرت را به جان خرید و قضاوت تاریخ را دربارهی خویش تغییر داد.
2. روایت مشابه دیگری از امام صادق (ع) نقل شده که در انتهای آن، راوی از امام (ع) سؤال میکند: چرا مختار با وجود خدماتی که انجام داده است در دوزخ گرفتار میشود؟ امام در پاسخ میفرمایند: چون در سینۀ مختار، محبت آن دو خلیفه بود. سپس امام قسم یاد میکنند که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل ذرهای از حب این دو وجود می داشت، خداوند متعال آنها را با صورت در آتش دوزخ میافکند.[19]
علامه مجلسی(ره) این دو روایت را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار میداند که او به خاطر برخی عقایدش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما به دلیل عملکرد مناسبش عاقبت با کمک امام حسین(ع) از عذاب الاهی نجات مییابد.[20]
اما آیت الله خویی(ره) سند هر دو روایت را ضعیف دانسته و عقیده مختار را نیز نیکو برمیشمرند.[21]
در پایان، ذکر دو نکته لازم به نظر میرسد:
1. مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، پس از شهادت مسلم، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا، در کوفه زندانی بود؛[22] از این جهت در کربلا حضور نداشت تا از امام حسین (ع) دفاع نماید.
2. در برخی نقلهای تاریخی آمده است که در زمان حضور امام مجتبی(ع) در مدائن، مختار قصد داشت تا امام را به معاویه تسلیم کند و امارت عراق را بگیرد.[23]
دربارهی این نقل تاریخی باید گفت، بر فرض صحت این موضوع در بارهی مختار، این ماجرا و سخن وی، حدودا مربوط به بیست سال قبل از شهادت اوست. پس با توجه به اینکه ملاک در بررسی شخصیت افراد، حال کنونی آنان است، این سخن مختار - با فرض صدور - گرچه ناپسند بوده، اما به شخصیت او هنگام خونخواهی و قیام، خللی وارد نمیسازد. چنانچه جناب حر بن یزید ریاحی در جریان واقعه کربلا، با پشیمانی و جدایی از سپاه دشمن و پیوستن به امام حسین(ع)، به فاصلهی چند ساعت از شقاوت گریخته و سعادت آخرت را به جان خرید و قضاوت تاریخ را دربارهی خویش تغییر داد.
[1] مجلسی، محمد باقر، بـحـار الانـوار، ج 45، ص 345، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق؛ فیروزآبادى، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ، ج 1، ص 257، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1991م.
[2]کشى، الرجال ، ص 127، تهران، 1348ش؛ بحار الانوار، ج 45، ص 344.
[3] الموسوی المقرم، عبدالرزاق، مـقـتـل الحـسـیـن، ص 167، دارالثقافه، چاپ دوم، 1411 ؛ الزرکلى، خیرالدین، الاعلام، ج 8، ص 70 ، بیروت، چاپ اول، دار العلم للملایین.
[4] بحارالانوار، ج 45، ص 352.
[5] بحارالانوار، ج 45، ص 386؛ رجال کشى، ص 127.
[6] خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال، ج 18، ص 94، قم، 1410ق.
[7] بحارالانوار، ج 45، ص343؛ رجال الکشى، ص 125.
[8] رجال الکشى، ص 127.
[9] بحارالانوار، ج 45، ص 343.
[10]رجال الکشی، ص 128.
[11]همان، ص 126.
[12] حلی، ابن داوود، رجال، ص 514 ، تهران، 1383ش.
[13] معجم الرجال، ج 18، ص 97.
[14] رجال ابن داوود، ص 514، این مطلب در رجال کشی نزد ما پیدا نیست، چه بسا در نسخه ای که در دست ابن داوود بوده وجود داشته است.
[15] معجم الرجال، ج 18، ص100.
[16] رجال ابن داوود، ص 514.
[17] همان؛ معجم الرجال، ج 18، ص101.
[18]شیخ طوسی، تهذیبالأحکام، ج 1، ص 467، ح 1528، تهران، 1365ش.
[19] بحارالأنوار، ج 45، ص 340؛ مستطرفات السرائر، ص 567.
[20] بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345،ح 5.
[21] معجم الرجال، ج 18، ص100.
[22] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 353، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ کرمی، علی، در سوگ امیر آزادى- گویاترین تاریخ کربلا، ص 398، نشر حاذق، قم، چاپ اول، 1380ش؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، ج 6، ص 250،بیروت، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، ج 5، ص 571، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.
[23]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص221، باب 160، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.