مسئله حلول و تناسخ در مکتب اسلام به دلیل این که مستلزم مواردی؛ مانند انکار بهشت و جهنم و معاد است، مردود شناخته شده است. بطلان این نظریه در ضمن دیگر پاسخ های موجود در این پایگاه مورد بررسی قرار گرفته است. لذا در این مقال تنها به بررسى بطلان این نظریه از دیدگاه روایات می پردازیم. به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.
پیوستن روح، پس از مرگ، به بدن موجودی دیگر، عقیده مردودى است که بین دانشمندان دینی با نام «تناسخ» شناخته شده است.
بطلان تناسخ در ضمن پاسخ های 689 (سایت: 736) (تناسخ از دیدگاه اسلام)، 1099 (سایت: 1154) (دیدگاه اسلام در باره تناسخ)، 8268 (سایت: 8869) (تناسخ و ارتباط با ارواح)، مورد بررسی قرار گرفته است. لذا در این مقال تنها به بررسى بطلان این نظریه از دیدگاه روایات، بسنده مىکنیم.
در روایات اهلبیت (ع) از تناسخ سخن به میان آمده است. البته گاهی به طور صریح و گاهی به صورت ضمنی. امام رضا (ع) در پاسخ کسى که از «تناسخ» پرسیده بود، فرمود: "مَنْ قَالَ بِالتَنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظیمِ، مُکَذّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛[1] هر کس به تناسخ معتقد باشد، به خداوند بزرگ کافر است و بهشت و جهنم را انکار مىکند .
روایاتی دیگری هم دال بر بطلان تناسخ وجود دارد که البته مضمون همه آنها تقریباً یکی است:
1. قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ؛[2] هرکس قائل به تناسخ باشد کافر است.
2. قال أبو الحسن الرضا (ع) من قال بالتناسخ فهو کافر.[3]
3. زندیق پرسید: چرا گروهى قائل به تناسخ ارواح اند و از کجا به این مطلب معتقد شدهاند، و دلیلشان بر این مذهب چیست؟ فرمود: معتقدان به تناسخ راه و روش دین را پشت سر انداخته و گمراهى را براى خود آراستهاند، و نفس خود را در زمین شهوات به چرا واداشتهاند، و قائل اند که آسمان خالى است و خلاف آن طور که وصف شده هیچ در آن نیست، و این که مدبّر این جهان به صورت همین مخلوقات است. دلیلشان روایت «خداوند آدم را بر صورت خود آفرید» مىباشد. نه بهشت و جهنّمى است، و نه بعث و نشورى، و قیامت نزد اینان همان خروج روح از قالب خود و ورود به قالب دیگر است، اگر در قالب أوّل نیکوکار بوده به قالبى در بالاترین درجه دنیا از نظر فضیلت و نیکویى درآید، و اگر در قالب ابتدایى فردى بدکار یا غیر عارف بوده مطابق همان صفت به قالب حیوانى در دنیا یا جانورى قبیح المنظر در خواهد آمد. این جماعت قائل به نماز و روزه نیستند، و عبادتى بیشتر از معرفت به آن که شناخت بد و واجب است را ندارند، و تمام شهوات دنیا براى این گروه مباح است: از آمیزش با خواهر و دختران خود گرفته تا خاله و زنان شوهردار. و نیز خوردن مردار، شراب، خون، بر ایشان مباح است[4]، و تمام مذاهب از عقیده ایشان بیزارند، و هر امّتى آنان را لعن کرده است، و چون از ایشان سؤال حجّت و برهان نمایند روگردانده و می گریزند، عقیده اینان را تورات تکذیب کرده و فرقان لعنشان کرده است. با این همه معتقدند که خدایشان نیز از قالبى به قالب دیگر انتقال مىیابد، و اینکه ارواح ازلى همان است که در آدم بوده، باز همان روح کشیده شده از یکى به دیگرى منتقل گردید تا به روزگار ما رسید. پس با این فرض که خالق به صورت مخلوق است چگونه خالق بودن یکى از آن دو ثابت مىشود؟! نیز معتقدند: فرشتگان از اولاد آدم هستند، هر که به بالاترین درجه دین برسد از جایگاه امتحان و تصفیه خارج و فرشته شده، و در برخى موارد نصارى شبیه ایشان شدهاند (مانند عقیده به حلول و اینکه ارواح پس از رسیدن به کمال به اجرام فلکى متّصل مىشوند)، و دهریّه معتقدند: اشیاء بىخالق و مدبّرند. و با این عقیده دیگر نباید گوشت بخورند، زیرا تمام حیوانات از ایشان از بنى آدم مىباشد که از صورتشان حلول نمودهاند، بنابر این خوردن گوشت خویشان و اقربا جایز نیست!!.[5]
4. دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لَیْسَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ"؛[6]
همان طور که از ظاهر این روایت روشن است، حضرت امیر (ع) علاوه بر اثبات بهشت و جهنم، تصریح می فرمایند که بین ما و بهشت و جهنم، فقط مرگ فاصله است و این یعنی آنچه اهل تناسخ مبنی بر بازگشت روح در قالب جسم دیگر گفته اند مردود است.
گفتنی است که روایات با این مضمون فراوان است. از طرفی روایاتی که در مورد معاد و قیامت وارد شده، اکثرا با اثبات معاد و بهشت و جهنم، به نحو ضمنی تناسخ را رد می کنند.
[1] . عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 28، ص341، ح 34909، مؤسسه آل البیت، قم، 1409؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 218؛ ر. ک: شیخ عباس قمى، سفینة البحار، باب نسخ (فى ابطال التناسخ) ج 8، ص 237.
[2] . وسائل الشیعة، ج 28، ص341، ح 34910.
[3] . عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 202؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج 4، ص 320، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[4] شاید این خصوصیات، مرتبط با گروهی از معتقدان به تناسخ بوده و شامل تمامشان نشود.
[5] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج، ج 2، ص 344، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 هـ ق.
[6] . بحار الأنوار، ج 6، ص270، ح 128.