در علم اصول یکی از مسائلی که در بحث اوامر و نواهی مطرح بوده و هست؛ این است که اگر امر و نهیی از طرف شارع به ما رسیده، آیا این امر و نهی به خودی خود یک بار، یا علی الدوام دلالت بر انجام و یا ترک آن کار دارند؛ یعنی با انجام یک مرتبه و ترک یک بار، امر و نهی شارع اطاعت می شود یا نه. در این باره باید گفت؛ اساساً امر و نهی دلالت بر هیچ کدام ندارند، نه یک بار و نه چند بار، بلکه دلالت بر طبیعت فعل دارند. به بیان دیگر، نه صیغه و ماده امر، و نه صیغه و ماده نهی، هیچ یک از اینها، نه از نظر وضع و نه از نظر دلالت، بر انجام و ترک یک بار و چند بار دلالت ندارند، بلکه بر مجرد طبیعت ایجاد و ترک دلالت می کنند. بنابراین؛ چون امر به طبیعت تعلق می گیرد، در نتیجه مطلوب، ایجاد طبیعت و خروج طبیعت از عدم به وجود است، طبعاً این مطلوب با اولین فرد از افراد طبیعت محقق می شود. در نهی نیز صیغه نهی دلالت بر کف و زجر می کند، گرچه در نهی باید به صورت دائمی و مستمر ترک شود، نه آن که صیغه نهی دلالت بر تکرار و تأکید کند.
در علم اصول یکی از مسائلی که در بحث اوامر و نواهی مطرح بوده و هست؛ این است که اگر امر و نهیی از طرف شارع به ما رسیده، آیا این امر و نهی به خودی خود یک بار، یا علی الدوام دلالت بر انجام و یا ترک آن کار دارند؛ یعنی با انجام یک مرتبه و ترک یک بار، امر و نهی شارع اطاعت می شود یا نه. این مسئله در میان اصولی ها مورد اختلاف است. برخی بر آنند که امر و نهی با خودشان تکرار را به همراه دارند. گروهی می گویند که دلالت بر یک مرتبه می کنند. اما برخی می گویند اساساً امر و نهی دلالت بر هیچ کدام ندارند، نه یک بار و نه چند بار، بلکه دلالت بر طبیعت فعل دارند. به بیان دیگر، نه صیغه و ماده امر، و نه صیغه و ماده نهی، هیچ یک از اینها، نه از نظر وضع و نه از نظر دلالت بر انجام و ترک یک بار و چند بار دلالت ندارند، بلکه بر مجرد طبیعت ایجاد و ترک دلالت می کنند. بنابراین؛ چون امر به طبیعت تعلق می گیرد، در نتیجه مطلوب، ایجاد طبیعت و خروج طبیعت از عدم به وجود است، طبعاً این مطلوب با اولین فرد از افراد طبیعت محقق می شود. در نهی نیز صیغه نهی دلالت بر کف و زجر می کند، گرچه در نهی باید به صورت دائمی و مستمر ترک شود؛ چون نهی دلالت بر ترک ماهیت منهی عنه می کند و ترک ماهیت به ترک جمیع افراد آن است؛ یعنی نهی به تعداد افراد طبیعت تعلق می گیرد و هر فرد از افراد طبیعت، معصیت مخصوص به خود را دارد، نه آن که صیغه نهی دلالت بر تکرار و تأکید کند.
به عنوان مثال اگر شارع مقدس امر به خواندن نماز کرده، با یک نماز هم این امر اطاعت شده است، اما اگر از نوشیدن مشروبات الکلی نهی کرده، با نخوردن تمام افراد و مصادیق، اطاعت معنا پیدا می کند، نه با ننوشیدن یک بار. و این بدان جهت است که امر و نهی اگر چه متعلقشان با هم متحد است، ولی در عین حال از نظر عقل مقتضایشان مختلف است. اتحاد متعلقشان از آن جهت است که یک طبیعت گاه امر به آن تعلق گرفته و زمانی از آن نهی شده است. اما اختلافاتشان از آن رو است که طبیعت به واسطه یک فرد نیز وجود پیدا می کند، ولی عدمش صرفاً به عدم جمیع افراد و مصادیق است.[1]
[1]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: کتاب های اصول؛ مانند کفایة الاصول، آخوند خراسانی؛ اصول الفقه، محمد رضا مظفر، مبحث امر و نهی.