لطفا صبرکنید
بازدید
22461
آخرین بروزرسانی: 1404/06/08
کد سایت fa1690 کد بایگانی 1697 نمایه حلال گوشت بودن بلدرچین
طبقه بندی موضوعی Laws and Jurisprudence,پرندگان,بیشتر بدانیم
برچسب حلال گوشت|پرندگان|بلدرچین|کرکی|کرک
خلاصه پرسش
چرا خوردن بلدرچین حلال است؟
پرسش
چرا خوردن بلدرچین حلال است؟
پاسخ اجمالی

 هر پرنده‌‏اى مانند شاهین که درنده است و چنگال ‏دارد، و هر پرنده‌‏اى که هنگام پرواز بال‌زدنش کمتر از صاف نگهداشتن بالش باشد، حرام است. همچنین تمام انواع کلاغ حتى زاغ بنابر احتیاط واجب، حرام است.

اما پرند‏گانی که هنگام پرواز، بال‌زدن‌شان بیش‏ از صاف نگهداشتن آن باشد حلال هستند. همچنین هر پرنده‌‏اى که چینه‌‏دان و یا سنگ‌دان و یا خار پشت پا داشته باشد حلال است.

از این‌رو، بلدرچین که همان "کرکی" یا "کرک" (در زبان عربی) است، چون ضابطۀ حلال گوشت بودن را دارد، خوردن گوشتش حلال است.

 

پاسخ تفصیلی

 فقهاء ضابطۀ حلال بودن گوشت پرندگان را این طور بیان کرده‌اند:

هر پرنده‌‏اى مانند شاهین، عقاب، باز و کرکس که درنده است و چنگال‏ دارد، حرام است، و هر پرنده‌‏اى که هنگام پرواز بال‌زدنش کمتر از صاف نگهداشتن بالش باشد، حرام است. همچنین تمام انواع کلاغ حتى زاغ بنابر احتیاط واجب، حرام‌اند. اما هر پرنده‌‏اى که بال‌زدنش بیش‏ از صاف نگهداشتن او است، حلال است.

بنابر این، می‌توان پرندگان حرام گوشت را از حلال گوشت به ملاحظه‌ی کیفیّت پرواز آنها تشخیص داد، ولى چنانچه کیفیّت پرواز پرنده‌‏اى معلوم نباشد اگر آن پرنده چینه‌‏دان و یا سنگ‌دان و یا خار پشت پا داشته باشد حلال است و اگر هیچ‌کدام از اینها را نداشته باشد، حرام است. امّا غیر از آنچه ذکر شد، پرندگان دیگر؛ مانند مرغ، کبوتر، گنجشک و شتر مرغ حلال‌اند، ولى کشتن بعضى از پرندگان مکروه است؛ مانند هُدهُد و پرستو. و امّا حیواناتى که پرواز دارند ولى پر ندارند، مانند خفّاش حرام‌اند. همچنین است زنبور و پشه و دیگر حشرات پرنده بنابر احتیاط واجب.[1]

بلدرچین در زبان فارسی همان پرنده‌ای است که در زبان عربی به آن "کرکی" یا "کرک" می‌گویند[2] و ضابطه حلال گوشت بودن را دارد و از این جهت خوردن گوشتش حلال است.

به این مسئله در رساله‌های عملیه این‌گونه تصریح شده است:

"اقسام کبوتر و هر مرغ طوق‌‏دار «منتهى» مثل قمرى و دُبسى و ورشان و حجل و دراج و قبج و قطا و طیهوج و دجاج و کروان و کرکى و صعو (خوردن گوشتشان حلال است) و در اینها علامات حلّ موجود است".[3]


[1]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده، بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 2، ص 594 - 595، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.

[2]. علامه حلی، یوسف بن علی، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ترجمه و شرح: شعرانی، ابو الحسن، ج 2، ص 640، تهران، منشورات إسلامیة، چاپ پنجم، 1419ق.

[3]. بهجت، محمد تقی، جامع المسائل، ج ‏4، ص 544، قم، دفتر معظم‌له، چاپ دوم، 1426ق.