در این آیه، خداوند در صدد آن نیست که شناخت انسان ها از یکدیگر را منحصراً در تفاوت قوم و قبیله اعلام کند، بلکه تنها به دنبال بیان علت عمده تفاوت های موجود در نظام های اجتماعی بشر است و این که این تفاوت ها به خودی خود نمی توانند معیاری برای ارزش گذاری انسان ها باشند.
برای قسمت اول پرسش به سوالات 205 (سایت: 1198)، 3253 (سایت: 3514)، 678 (سایت: 725) مراجعه کنید.
در جواب قسمت دوم باید به معنای آیه بهتر توجه کرد، آیه سیزده سوره حجرات در بیان نکوهش مواردی است که عرب، در صدر اسلام به آن تفاخر می کرد؛ لذا خداوند در این آیه به صراحت می فرماید: ای مردم! ما شما را به قبیله ها و ملت های متعدد تبدیل کردیم تا به این وسیله یک دیگر را بشناسید (نه آن که با نسبت هایی که دارید بر یک دیگر تفاخر کنید)، همانا برترین و گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقوا ترین شما است و خداوند دانا و آگاه است."
بنابراین؛ اگر خداوند براى هر قبیله و طائفهاى، ویژگی هایى قرار داده، براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است؛ چرا که این تفاوت ها، سبب شناسایى است، و بدون شناسایى افراد، نظم در جامعه انسانى برقرار نمىشود؛ زیرا هر گاه همه یکسان و شبیه یکدیگر و همانند بودند، هرج و مرج عظیمى سراسر جامعه انسانى را فرا مىگرفت.[1]
به هر حال قرآن مجید بعد از آن که بزرگ ترین مایه مباهات و فخر عصر جاهلى یعنى؛ نسب و قبیله را از کار مىاندازد، به سراغ معیار واقعى ارزشى رفته مىافزاید: "گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است".[2]
اما این اشکال که: آیا اگر اختلاف مردم در قبیله ها و ملت ها وجود نداشت، آنان از یک دیگر شناخته نمی شدند؟ اصلاً مطرح نمی شود؛ زیرا در این آیه، خدا در صدد آن نیست که شناخت انسان ها از یکدیگر را منحصراً در تفاوت قوم و قبیله اعلام کند، بلکه تنها به دنبال بیان علت عمده تفاوت های موجود در نظام های اجتماعی بشر است و این که این تفاوت ها به خودی خود نمی توانند معیاری برای ارزش گذاری انسان ها باشند. به تعبیری دیگر، خداوند در صدد پاسخ گویی به پرسش آخر از سه سؤال ذیل است:
آیا این شناخت را می توان از راه دیگر به دست آورد یا نه؟
آیا هدف از اختلاف این بوده که مردم به دلیل قبیله و ملتی که در آن قرار دارند ارزش یابی شوند؟
آیا هدف این است که بین مردم تفاوتی باشد تا یک دیگر را با آن تفاوت بشناسند؟
قرآن فقط می خواهد بیان کند که اختلاف بین مردم به دلیل شناساندن آنان به یک دیگر است نه چیز دیگر، پس بسیار واضح است که اگر مردم دنیا به ملت های مختلف و اقوام مختلف تقسیم نمی شدند؛ از این جهت (اختلاف در نسب و ملت) شناخته نمی شدند و اصولاً فرق گذاشتن بین آنان سخت بود؛ یعنی اگر همه افراد؛ عضو یک ملت بودند و خصوصیات یک ملت را داشتند و هیچ کدام؛ نام متفاوتی از دیگری نداشت، از این جهت هیچ شناختی پیش نمی آمد، بلکه فقط آنان را به عنوان یک انسان می توانستیم بشناسیم یا حداکثر با توجه به برخی از تفاوت های دیگر، مردم را از یک دیگر تشخیص می دادیم.