اصل حاکم و مسلم در اعتقادات شیعی بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. و روایت مذکور فقط خبر از این واقعه می دهد که فردی که هم اکنون شقی است، از همان شکم مادر هم در بستری از شقاوت متولد شده بود و خود او هم با اعمالش بر این شقاوت صحه گذاشت. این شقاوت البته خارج از اراده انسانی نیست.
اصل حاکم و مسلّم در اعتقادات مذهب شیعه، بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. بنابراین، کسی که شقاوت را ذاتی می داند؛ یعنی خدا را باعث شقی شدن خود یا دیگران می داند، دچار عقیده ای باطل و نادرست شده است. همان طور که شیطان علّت انحراف خود را خدا می دانست.[1] بنابراین، هیچ کس ذاتاً و از جانب خداوند شقی آفریده نشد، بلکه خدا این اختیار را داده و برخی از انسان ها خود شقاوت را برمی گزینند.
آیات و روایات زیادی بر اختیار دلالت دارند که در جای خود ذکر شده است، ولی در مقابل، «اهل جبر» به برخی دیگر از آیات و روایات استناد کرده اند که بررسی شده و مبانی اشتباه این تفکّر، مورد نقد قرار گرفته است.
با این حال، در ذیل به بررسی یکی از مهم ترین روایات و آیات در باب شقاوت و سعادت ذاتی که از همه صریح تر است، می پردازیم.
روایت
«الشَّقِی مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ»؛[2] شقی در شکم مادرش شقی است و سعادتمند در شکم مادر خود سعادتمند است.
با توجّه به دو اصل مسلّم (صادر نشدن شقاوت از خدا و اصل اختیار و مسئولیت انسان) معنا و توضیح روایت چنین است:
فردی که هم اکنون شقی است از همان شکم مادر هم در بستری از شقاوت متولّد شده بود و خود او نیز با اعمالش بر این شقاوت صحّه گذاشت. بنابراین، شقاوت و سعادت در «بطن امّ» که در روایت به آن اشاره شده، تأکید بر این مسئله است که اموری مثل سعادت و شقاوت توسط پدر و مادر در بستر وراثت جسمانی قابل تکثیر است، نه این که خداوند در خلقت ازلی و در مقام ذات، کسی را شقی آفریده باشد. هرچند در نهایت، فاعل همه افعال خدا است، امّا این بحث دیگری است که اشاره به مقام توحید دارد، نه بحث اختیار و مسئولیت؛ یعنی خداوند مسئول بدی های انسان نیست هرچند بعد از اختیار کردن بدی توسط انسان، خداوند این قدرت را به او داده است که آن بدی را محقق کند، و فرزند هم یکی از افعال پدر و مادر است. بحث بیشتر در بارۀ جوانب این مسئله را به مقالات دیگری واگذار می کنیم. و در مورد این که آیا تأثیر وراثت در شقاوت قطعی است یا خیر، اجمالاً پاسخ منفی است. البته چنین سعادتی نیاز به مجاهده ای برتر و خروج از وراثت و هجرت از همه بدی های موروثی دارد. همچنان که مثال های زیادی در تاریخ برای این مسئله وجود دارد.
آیه
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»؛[3] به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم.
«ذرأ» که در این آیه به کار رفته معنایی غیر از خلق و ابداع دارد. «ذرأ الارض»؛ یعنی زمین را بذر افشانی کرد. پس ذرأ؛ یعنی کاشتن و افشاندن و گسترش و تکثیر و تولید کردن[4] که همه اینها مربوط به آفرینش جسم انسان در رحم مادر یعنی همان وراثت است. می دانیم که وراثت به طور مستقیم توسط خداوند ایجاد و ابداع نشده، بلکه صرفاً توسط خدا از انسان آشکار شده است. و فرزند از لحاظ وراثتی و ژنی ادامه تکاملی پدر و مادر است و مسئولیت پدر و مادر در قبال سعادت و شقاوت فرزندان در ابتدای خلقت جسمانی فرزند به همین معنا است و روایات زیادی هم در این زمینه وارد شده است.[5] بنابراین، سعادت و شقاوت وراثتی هم (در دائره تأثیر خود) بازگشت به سوء اختیار انسان دارد، نه به ارادۀ ذاتی خداوند متعال.
پس، حدیث «الشقی من شقی فی بطن امه و السعید من سعد فی بطن امه»، همچنین آیۀ مذکور، این گونه قابل تفسیر است که خدا انسان را در ازل ذاتاً مستعد سعادت خلق می کند، ولی انسان با سوء اختیار خود راه شقاوت را بر می گزیند و شقی می شود و بعد این شقاوت را در جهان ماده از طریق زاد و ولد تکثیر می کند -هرچند این تکثیر علت تامه نیست، اما زمینه شقاوت است-. همچنان که در آیه دیگری از زبان نوح می خوانیم: «خدایا! از این کافران کسی را باقی مگذار که اگر باقی گذاری جز فرد فاجر و کافر از آنان متولد نخواهد شد».[6]
حال نکته دقیق تری در مورد قدرت اراده انسان مطرح می شود و آن این که شقاوت و سعادت وراثتی هم با اختیاری که برتر از وراثت و نژاد باشد قابل تغییر است، امّا نیازمند وارد شدن در بُعدی فراتر از وراثت است. از طرف دیگر فردی که از وراثت ایمانی برخوردار است، می تواند در این زمینه و بستر مناسب، با سوء اختیار خود تبدیل به فردی شقی شود. بنابراین، آیۀ شریفه و روایت مزبور، خبر از یک واقعه طبیعی و وراثتی می دهد، نه این که آن را علت تامه و لایتغیّر سعادت و شقاوت انسان ها بداند. ولی افسوس که اکثریت انسان ها از اختیار الاهی خود هیچ استفاده ای نکرده و از حدّ تأثیرات وراثت و محیط فراتر نمی روند.
[1] «شیطان گفت خداوندا اکنون که مرا گمراه نمودى من نیز در روى زمین بشر را بزیبایىها بفریبم و همه آنها را گمراه می کنم»، حجر، 39.
[2] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 5، ص 9، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.
[3] اعراف، 179.
[4] «راغب می گوید: ذرء آن است که خدا آفریده خود را آشکار کند. «ذرء اللّه الخلق» یعنى اشخاص را آشکار فرمود. قاموس آن را خلقت و تکثیر و غیره گفته، سخن صحاح نیز نظیر آن است»، قاموس قرآن، ج 3، ص 4. « ذَرَأَ-- ذَرْءاً [ذرأ] اللّهُ ...- الشیءَ: آن چیز را بسیار کرد،- الأرضَ: زمین را تخم پاشى کرد»؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص407.بی تا، بی جا.
[5] برای مثال: «مجالس الصدوق، و العلل، عن أبی سعید الخدری فی وصیة النبی ص لعلی ع قال یا علی إذا حملت امرأتک فلا تجامعها إلا و أنت على وضوء فإنه إن قضی بینکما ولد یکون أعمى القلب بخیل الید»، شیخ صدوق، الفقیه، ج 3، ص 533، جامعه مدرسین، قم، 1413ق.
[6] «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً»؛ نوح، 27.