دیدگاههای صاحبنظران، در این زمینه متفاوت است. برخی با توجه به اطلاق آیه 3 سورهی نجم معتقدند که تمام سخنان و رفتار و کردار پیامبر(ص) از وحی ناشی شده است.
عدهای نیز بر این باورند که آیه 4 سورهی نجم دربارهی قرآن کریم و آیاتی است که بر پیامبر(ص) نازل میشد، اگر چه سنت پیامبر(ص) حجت است و سخنان و رفتار و سکوت آنجناب از روی هوا و هوس نبود.
به نظر میرسد آنچه در این باب به طور مسلم میتوان گفت این است که هیچگاه رفتار و سیره پیامبر(ص) بدون اذن وحی نبود، همانگونه که گفتار آنجناب این چنین بود، و محاورات روزمره و عادی زندگی پیامبر(ص) هم از روی هوا و هوس نبود. در واقع محال بود که بر دامن آنجناب در این وادی هم گرد گناه نشسته باشد.
بیگمان پیامبران الاهی رابطهی خاصی با خداوند متعال داشتند و از طریق این ارتباط، احکام، قوانین و تعلیمات الاهی را دریافت کرده و به مردم ابلاغ میکردند.
حقیقت و ماهیت این رابطه، بسیار پیچیده است و بشر از درک آن عاجز است، البته این به معنای جهل مطلق انسان به این موضوع نیست. به بیان دیگر مسئلهی "وحی" از جمله موضوعاتی نیست که چون انسان قدرت شناخت کنه و حقیقت آنرا ندارد، پس باید آنرا رها کند، بلکه میتواند به اندازهی گسترهی عقل، فهم و ادراک خود، پیرامون وحی و کلام خداوند کاوش نماید.
وحی در لغت
وحی اصل و قاعدهای برای رساندن "علم" و غیر آن است. ویژگیهای وحی عبارت است از: اشاره سریع به نوشتار و رسالت و گاهی اعلام به رمز و تعریض، زمانی به صورت برهنه از ترکیب، اشاره به برخی اعضا و زمانی به الهام و کلام پنهان. بنابراین، پنهان، سریع و مرموز بودن از ارکان اصلی وحی به شمار میرود.[1]
حقیقت وحی
وحی غالباً از سنخ علم و ادراک است، نه از جنس تحریک و عمل، اگرچه انسان در هنگام عمل از مجاری فکر و اندیشه استمداد میجوید. علم و ادراک نحوهی خاص وجود است که منزه از ماهیت است.
به عبارت دیگر، وحی مفهومی برگرفته از "هستی" است؛ از اینرو، ماهیت ندارد و نمیتوان آنرا از طریق جنس و فصل و حد و رسم تعریف کرد. پس وحی منزه از آن است که تحت مقولات معروف ماهوی قرار گیرد. مفهوم وحی - مانند معنای هستی - دارای مصداقی است که آن مصداق، مراتب گوناگون و متفاوتی دارد.[2]
لذا تعریفهایی که برای وحی شده، تعریف شرح الاسمی است، نه حقیقی. علاوه بر این، وحی یک ارتباط عادی نیست، تا درک آن برای همه امکانپذیر باشد.
در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت؛ دانشمندان مسلمان با استفاده از آیات و روایات نظریات مختلف و متفاوتی ارائه کردهاند:
برخی میگویند: اگر کسی گمان کند که پیامبر(ص) در امری از امور، به رأی خود عمل کرده و منتظر وحی نبود، هر آینه به غایت به امر نبوت و به حقیقت نبی، جاهل باشد و چنین کسی در نزد عقل خارج بودنش از مرتبهی دینداری اقرب است، بویژه که مخالف نص قرآن است: «و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی».[3] و تخصیص این به بعضی امور غیر معقول و ناپسند است، چه جمیع امور متعلقه به دین، در حاجت به اذن الاهی و وحی ربانی، علی السویه است و هرگاه پیامبر(ص) عمل به رأی خود نکند، دیگری را چه یارای آن باشد.[4]
از بعضی دیگر نیز چنین بر میآید که: این سخن قرآن "ان هو الا وحی یوحی"،[5] تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینهی آیات گذشته، سنت پیامبر(ص) را نیز شامل میشود که نه تنها گفتار آنحضرت، بلکه رفتار و کردار آنجناب نیز بر طبق وحی الاهی است؛ زیرا در آیات 3 و 4 سوره نجم، به صراحت بیان شده است: او از روی هوا سخن نمیگوید، هر چه میگوید وحی است.[6]
برخی در تفسیر آیه(و ما ینطق عن الهوی) میگویند: "ماینطق" مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر نفی شده باشد، اما از آنجا که در این آیات خطاب "صاحبکم"[7] به مشرکان است،[8] به جهت این قرینهی مقامی باید گفت؛ منظور این است که آنجناب در آنچه شما مشرکان را به سوی آن میخواند و آنچه از قرآن برایتان تلاوت میکند، سخنانش ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب میگوید، وحیی است که خدای متعال به او نازل میکند.[9]
یعنی این آیه وحی بودن همهی گفتههای دینی[10] آنحضرت در مسائل ارشادی و جهانبینی و هدایت، نه جزئیات دنیایی را، اثبات مینماید.[11]
البته این احتمال مردود است که حرفهای عادی و اوامر و نواهی آنحضرت در امور فردی و خانوادگی، مثل اینکه پیامبر به همسرش بگوید، آن ظرف آب را به من بده، و... از روی هوای نفس بوده باشد.[12] پیامبر(ص) در این نوع سخنان نیز از پشتوانه عصمت برخوردار بود و خطا و اشتباه نداشت.[13] لذا از گفتار و عمل[14] آنحضرت در چنین موضوعاتی، جواز و عدم منافات داشتن آنرا با رضایت الاهی، استفاده میکنیم؛ زیرا اگر این اعمال اشکال داشت پیامبر آنرا انجام نمیداد.[15]
[1]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «وحی».
[2]. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، وحی و نبوت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1381ش؛ هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، ص 77-78، قم، خانه خرد، چاپ دوم، 1381ش.
[3]. نجم، 3- 4.
[4] فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص 461.
[5]. نجم، 4.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 481، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. نجم، 2. «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى».
[8]. مشرکانی که دعوت پیامبر و قرآنی را که بر ایشان میخواند، دروغ و افترا بر خدا میپنداشتند.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تقسیر القرآن، ج 19، ص 27، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ حسینی طهرانی، سید محمد حسین، مهر تابان، ص 212- 213، بیجا، باقر العلوم، بیتا.
[10]. یک عنصر دینى، عنصرى است که در سعادت واقعى انسان نقش دارد.
[11]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی فرآن، سیرهی رسول اکرم(ص) در قرآن، ج 8، ص32، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1379ش.
[12]. دقت شود که گفتار ما بالاتر از این سخن است که بعضی گفتهاند که بدون تردید، وجود پیامبر اکرم(ص) علاوه بر ویژگی رسالت و نازل شدن وحی بر آن وجود مبارک، خود از افراد برجسته و ممتاز و با تجربه عصر و زمان خود بود. بنابراین میتوانند دارای دو نوع سخن و گفتار باشد:
الف) سخنان و گفتار وحیانی مانند آیات قرآن و احادیث قدسی. ب) سخنان حکیمانه عقلانی که از شخصیت ممتاز و عقلانی آنحضرت سرچشمه گرفته است.
[13]. اگر چه نتوان دینی بودن آنرا اثبات نمود و ملازمهای بین آن دو قایل شد؛ یعنی گفته شود معصوم در هیچ موردى گرفتار غفلت، خطا، نسیان، و عصیان نمیشود، چه گفتار و رفتار او مربوط به یک امر دینى باشد و چه آنچه میگوید یا انجام میدهد، امرى غیر دینى باشد. بنابراین اگر معصوم حقیقتى را بیان نماید که عنصر دینى نباشد - مثلاً از یک مطلب علمى سخن بگوید -، قطعاً سخن او مطابق با واقع است. همانگونه که اگر مطلبى شرعى و دینى را بیان نماید، هیچ خطایى در سخن او نیست. هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، مرتبه و دامنهى عصمت، ص 35، قم، خانه خرد.
[14]. از آیه "و ما ینطق عن الهوی" استفاده میشود که رفتار و سیرهی پیامبر(ص) هم علاوه بر گفتار آنجناب، هیچگاه بدون اذن وحی نبود، و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه استنباط کنیم، از آیات دیگری مثل آیهی 50 سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار میشود. تفسیر موضوعی فرآن، سیرهی رسول اکرم (ص) در قرآن، ج 8، ص 33.
[15]. جهت مطالعه و بررسی بیشتر، ر. ک: تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس های خارج علم اصول، کتاب اوّل، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، مرتبه و دامنهى عصمت، ص 34- 67.