قرآن، آخرین و کاملترین نسخه هدایت بشری، خالصترین ناصح و صادق ترین خیرخواه و راهنما است، قرآن به حکم «هذا بصائر للناس» پاسخی جامع و کامل، به خواسته های انسان سرگشته و جویای معرفت است.
اگر چه خواندن قرآن بعنوان بزرگترین ذکر، فضیلت بسیاری داشته و به زیاد خواندن قرآن و تأمل و تفکر در آیات آن توصیه شده است، اما آیا تنها خواندن قرآن بدون بهره گیری از دستورات و نسخه های شفابخش آن سود و منفعتی برای خواننده اش در بر دارد؟ آیا انسانی که سرتاسر وجودش را فقر و نیاز به بی نیاز هستی فراگرفته و برای بهره مندی از هدایت الهی و دستیابی به سعادت ابدی باید به دو سلاح ایمان و عمل صالح مسلح شود، تنها با خواندن قرآن سعادتمند می شود؟
در این جا لازم است نکاتی را در باره ایمان و عمل صالح و رابطه آن دو ذکر نماییم:
ایـمـان در لغـت بـه مـعـنـى (گـرویـدن) و (تـسـلیـم تـواءم بـا اطـمـیـنـان خاطر) است.
ایمان مربوط به دل و اعتقاد است.
از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیف ترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع می شود تا به نقطه اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی می رسد. على علیه السلام در باره حقیقت ایمان مى فرماید: «ایمان شناختى است با قلب، اقرارى است با زبان و عملى است با اندام.»
بین ایمان و عمل صالح رابطهاى متقابل وجود دارد. هر چه ایمان قوىتر باشد، کیفیت و کمیت اعمال صالح و اجتناب از عصیان و طغیان نیز بیشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از کبائر عنایت بیشترى شود، ایمان نیز در قلب، رسوخ بیشترى مىیابد تا آنجا که انسان به سعادت نهایىاش مىرسد. رابطه ایمان و عمل صالح رابطه درخت و میوه است، میوه سالم محصول درخت سالم است و درخت سالم همیشه میوه سالم به بار می آورد. یک درخت سالم هیچگاه خالی از میوه نخواهد بود، یعنی تفکیک ایمان از عمل صالح موجب زوال تأثیر آنها می گردد.
در نتیجه ایمان واقعى، ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ایمان و اسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول (ص) مفید هدایت و سعادت واقعى او نخواهد بود،
از اینرو، کسی که تنها به خواندن قرآن اکتفا نماید و به دستورات و تعالیم نورانی آن بی اعتنا بوده و عمل نکند نه تنها او را نفعی نخواهد بخشید بلکه از نور قرآن، هدایت و کمالی دریافت نمی کند و بواسطه نداشتن توشه عمل و ضعف ایمان، دنیا و آخرت خود را نابود و تباه می سازد.
و همانند بیماری می ماند که نسخه طبیب را در کنار بستر خویش گذارده و تنها هر از چند گاهی به آن می نگرد، این شخص نه تنها درمان نخواهد شد، بلکه با دستان خویش اسباب هلاکت خود را فراهم نموده است.
ورود به بهشت تابع ادعای مسلمانی نیست، بلکه بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح" استوار است. دارنده این دو ملاک، راهی بهشت و فاقد این دو راهی جهنم می گردد.
برای روشن شدن پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:
1. اهمیت قرآن
قرآن، آخرین و کاملترین نسخه هدایت بشری است، قرآن خالصترین ناصح و صادق ترین خیرخواه و راهنما است، قرآن به حکم «هذا بصائر للناس»[1] پاسخی جامع و کامل، به خواسته های انسان سرگشته و جویای معرفت است. قرآن کتاب انسان شناسی و انسان سازی است. چنانکه خداوند می فرماید: «ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکر و (بیداری) شما در آن است.»[2]
امیر مومنان علی (ع) نیز در توصیف قرآن می فرماید: «با قرآن می توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید.»[3] و در بیانی دیگر می فرماید: «همانا خداوند قرآن را کتابی هدایتگر فرستاد، نیکی و بدی و خیر و شر را آشکارا در آن بیان فرمود، پس راه نیکی در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر و بدی بپرهیزید تا در راه راست قرار گیرید.»[4]
2. دلایل لزوم عمل به قرآن
بدون شک سرمایه نجات و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت آن چنانکه قرآن فرموده است ایمان و عمل صالح است.[5] یعنی؛ انسانی که سرتاسر وجودش را فقر و نیاز فراگرفته[6] برای بهره مندی از هدایت الهی و دستیابی به سعادت ابدی باید به دو اسلحه ایمان و عمل صالح مسلح شود[7]، و این البته تنها با خواندن قرآن میسر می شود؟ اما هدف از تأکید و تشویق قرائت قرآن، عمل به آن است.
بعبارت دیگر؛ با توجه به اهمیت قرآن، روشن است که هدف از خواندن قرآن، بهره گیری از دستورات شفابخش آن است.
از این رو لازم است نکاتی را در باره ایمان و عمل صالح و رابطه آن دو ذکر نماییم:
الف. ایـمـان در لغـت بـه مـعـنـى (گـرویـدن)[8] و (تـسـلیـم تـواءم بـا اطـمـیـنـان خاطر)[9] است.
ب. ایمان مربوط به دل و اعتقاد است. چنانکه عده اى از اعراب بادیه نشین، خدمت پیغمبر اکرم (ص) آمده، گفتند: یا رسول الله! ایمان آوردیم، آیه نازل شد: «بـادیـه نـشـیـنان (به رسول خدا) گفتند ایمان آوردیم. (اى پیامبر! به آنان) بگو: شما ایمان نـیـاورده ایـد و لیـکـن بـگـویـیـد اسـلام آوردیـم و ایـمـان هـنـوز در دل شما وارد نشده است.» [10]
از ایـن آیـه مـى فهمیم که ایمان در اصطلاح قرآن، واقعیت و حقیقتى مربوط به قلب انسان است نـه مـربـوط بـه بـدن انـسـان، نه مربوط به پیشانى انسان که آثار سجده داشته باشد یا نـداشـتـه بـاشد و نه مربوط به زبان انسان که ذکر خدا بگوید یا نگوید، بلکه به ریشه این امور که یک حالت قلبى، فکرى و اعتقادى است، مربوط مى شود.[11]
در قاموس قرآن، افـراد پرهیزکار کسانى هستند که در پرتو ایمان به غیب، به اخلاق و آداب الهى خوگرفته انـد و ایـمـان (به مبدأ و معاد) به گونه اى ایشـان را دگـرگـون ساخته که در مسیر کسب تقوا و اعمال صالح و رشد و تعالی فـضـایـل انـسـانـى و قرب الهى سر از پای نمی شناسند و یک آن از اطاعت و فرمانبرداری فرمانهاى الهى و بزرگان دین غفلت نمی ورزند.
ج. از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیف ترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع می شود تا به نقطه اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی می رسد.
امام جعفر صادق (ع) می فرماید:" با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنین نزد خداوند برتری می یابد..."[12] و هر گاه انسان در اعتقادات خود به درجه یقین کامل رسید دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده است و آنرا یک امر ناپسند دانسته و از آن بشدت نهی کرده است و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید![13]،[14]
على علیه السلام در باره حقیقت ایمان مى فرماید: «ایمان شناختى است با قلب، اقرارى است با زبان و عملى است با اندام.» [15]، همچنین مى فرماید: «ریشه ایمان، خوب تسلیم شدن در برابر فرمان خداست.» [16]
د. بدون شک بین ایمان و عمل صالح رابطهاى متقابل وجود دارد. هر چه ایمان قوىتر باشد، کیفیت و کمیت اعمال صالح و اجتناب از عصیان و طغیان نیز بیشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از کبائر عنایت بیشترى شود، ایمان نیز در قلب، رسوخ بیشترى مىیابد تا آنجا که انسان به سعادت نهایىاش مىرسد و در فراز قلهى انسانیت سرافرازانه جلوهگر مىشود؛ و برعکس گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدریجى ایمان از قلب مىگردد و صدور گناه نشانهى ضعف ایمان است
رابطه ایمان و عمل صالح رابطه درخت و میوه است، میوه سالم محصول درخت سالم است و درخت سالم همیشه میوه سالم به بار می آورد. یک درخت سالم هیچگاه خالی از میوه نخواهد بود، یعنی تفکیک ایمان از عمل صالح موجب زوال تأثیر آنها می گردد. به عبارتی دیگر؛ کسى که تنها یکى از این دو را دارد، یعنى ادعاى ایمان دارد و عمل نمىکند، یا صالح است ولى ایمان ندارد، بسان مرغى است که یک بال داشته و هرگز قادر به پریدن و اوج گیرى و صعود بر قله سعادت و کمال نخواهد بود، مگر این که تغییر روش دهد و ایمان خود را با عمل صالح و عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذیرش معارف عالیهى آن توأم نماید تا از این راه، مقرب درگاه الهى شود و به بهشت درآید.
در نتیجه ایمان واقعى، ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ایمان و اسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول (ص) و اولواالامر (ع) - اگرچه سبب اجراى احکام ظاهرى اسلام بر او است - اما مفید هدایت و سعادت واقعى او نخواهد بود، از این رو قرآن کریم دستیابى به حیات طیبه را منوط به ایمان و عمل صالح توأمان مىداند.[17]، [18]
پس اگر چه خواندن قرآن بعنوان بزرگترین ذکر، فضیلت بسیاری داشته و در جای جای قرآن و در کلام معصومین (ع) به زیاد خواندن قرآن[19] و تأمل و تفکر در آیات آن توصیه شده است، اما پر واضح است؛ کسی که تنها به خواندن قرآن اکتفا نماید و به دستورات و تعالیم نورانی آن بی اعتنا بوده و عمل نکند نه تنها او را نفعی نخواهد بخشید بلکه از انوار قرآن، هدایت و کمالی دریافت نمی کند و بواسطه فقدان توشه عمل و ضعف ایمان، دنیا و آخرت خود را نابود و تباه می سازد و در حالتی خداوند را ملاقات می کند که قرآن از او شکایت می کند.
و در مثل، همانند بیماری است، که نسخه طبیب را در کنار بستر خویش گذارده و تنها هر از چند گاهی به آن می نگرد، این شخص نه تنها درمان نخواهد شد، بلکه با دستان خویش اسباب هلاکت خود را فراهم نموده است.
زیرا ورود به بهشت تابع عنوان یا ادعای مسلمانی نیست، بلکه ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح"[20] استوار است. بنابراین، هر کس این دو توشه را از دنیا برگرفت، در سرای آخرت راهی را به سوی بهشت بر روی خود گشوده و الا راهی جهنم می گردد، مگر آن که جزو مستضعفان باشد و رحمت واسعه الاهی او را فراگیرد و یا شفاعتی از شفیعی شامل حالش گشته و از عذابش برهاند.[21]
[1] جاثیه، 20.
[2] انبیاء، 10 .
[3] «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به»، نهج البلاغه، خطبه 133.
[4] نهج البلاغه، خ 158.
[5] بقره، 82.
[6] «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله. . .»، فاطر، 15.
[7] والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ...، عصر، 2-3 .
[8] فرهنگ عمید، امیرکبیر.
[9] قاموس قرآن ، ج 1، ص 124 .
[10] (قـالَتِ الاَْعـْرابُ امـَنـّا قـُلْ لَمْ تـُؤْمـِنـُوا وَلکـِنْ قـُولُوا اَسـْلَمـْنـا وَلَمـّا یـَدْخـُلِ الاْ یـمـانُ فـى قُلُوبِکُمْ)، حجرات ، 14.
[11] گفتارهاى معنوى ، مرتضى مطهرى ، ص 200، صدرا، با اندک تغییر.
[12]بحارالأنوار، ج 66 ، ص 171 : "عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ".
15 " عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ"
[13]-صف، 2 و 3 – ترجمه مکارم شیرازی.
[14] اقتباس از سؤال 659 (سایت: ۷۹۸) تضاد اعتقاد دینی و رفتار مسلمانان.
[15] (اءَلاْیمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَإِقْرارٌ بِاللِّسانِ وعَمَلٌ بِاْلاَْرْکانِ، نهج البلاغه ، فیض ، حکمت 218، ص 1186.
[16] (اَصْلُ الاْ یمانِ، حُسْنُ التَّسْلیمِ لاَِمْرِاللّهِ)، شرح غررالحکم ، آمدى ، ج 2، ص 416، دانشگاه تهران .
[17] نحل، 97 - بقره، 103 - نساء، 122 و 57.
[18] اقتباس از سؤال 148 (سایت: ۸۸۸) ابتدایی ترین اعتقادات مسلمانان.
[19] فاقروا ما تیسر من القرآن، مزمل، 20.
[20] بروج، 85.
[21] اقتباس از سؤال 323 (سایت: ۱۷۵۱)، نمایه: قاصرین و نجات از جهنم.