عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از چنین آرزویی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه خطاب به یهودیانی که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند (پاسخ دندانشکنى به آنها داده) ، مىگوید:" اگر (آن چنان که شما مدعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگوئید.
قرآن با این استدلال پرده از روى دروغ و تزویر آنان بر مىدارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگى دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب آنها است.
مؤمن آرزوی لقاء پروردگار متعال دارد که راه رسیدن به آن انجام اعمال صالحی است که او را به مقام قرب برساند و این نیاز به عمر طولانی و فرصت کافی دارد از این جهت در روایات به ما فرموده اند که همواره آرزوی عمر طولانی داشته باشیم مگر در صورتی که عمر انسان چراگاه شیطان شده باشد.
البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو میشود و دیگر از خدا طول عمر نمیخواهد. یکی کسی است که در دنیا وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است.
دوم مساله شهادت در راه خدا است که آرزوی شهادت در راه خدا که آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) یک آرزوی مطلوب است.
عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص)[1] و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه آنهم خطاب به یهودیان به این مسأله امر کرده است که توجه به شأن نزول این آیات حقیقت و حکمت این امر را روشن می سازد.
قرآن مجید در سوره بقره خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:" بگو: اى یهودیان!:" اگر (آن چنان که شما مدعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگوئید". [2]
همچنین در سوره جمعه می فرماید:" بگو: «اى یهودیان! اگر گمان مىکنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگویید (تا به لقاى محبوبتان برسید)!»[3]
مخاطب پیامبر اکرم (ص) در این دو آیه به دستور خداوند متعال یهودیانی هستند که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت اند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! این خود خواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود مىگوید منعکس شده است که می گفتند:"ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم".[4] و " آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمىشود مگر اینکه یهودى یا نصرانى باشد".[5] و " آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد".[6]
این پندارهاى موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مىکرد، و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خود برتربینى.
قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنى به آنها داده ، مىگوید:" اگر (آن چنان که شما مدعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگوئید". [7]
آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمتهاى بى پایان بهشت در اختیار شما باشد؟ آیا دوست، آرزوى دیدن محبوب خود را ندارد؟! یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است یا ما چند روزى بیش در آتش نمىسوزیم، مىخواستند مسلمانان را نسبت به آئینشان دلسرد کنند، ولى قرآن پرده از روى دروغ و تزویر آنان بر مىدارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگى دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب آنها است، راستى اگر انسان چنان ایمانى به سراى آخرت داشته باشد چرا اینقدر به زندگى این جهان دل ببندد؟ و براى وصول به آن مرتکب هزار گونه جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن اضافه مىکند:" آنها هرگز تمناى مرگ نخواهند کرد، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادند و خداوند از ستمگران، آگاه است"[8].
آرى آنها مىدانستند در پرونده اعمالشان چه نقطههاى سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنا بر این سراى آخرت براى آنها سراى عذاب و شکنجه و رسوایى است و به همین دلیل خواهان آن نیستند.
خدای متعال در باره حرص شدید آنها به مادیات مىگوید" تو آنها را حریص ترین مردم بر زندگى مىبینى، حتى حریص تر از مشرکان، آن چنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند".[9]
حریص در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى، آنها حتى از مشرکان که طبعا مىبایست در جمعآورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریص ترند.[10] و براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد.
بنا بر این خطاب این آیه متوجه یهودیان نژاد پرستی بوده که فکر می کردند که اولیاء خدا فقط آنان بوده و قوم برتر آنانند نه سایر مردم و پیامبر (ص) از طرف خدای متعال مأمور شده تا با این استدلال محکم و متین ادعای آنان را باطل کرده و آنان را در بین مردم رسوا سازد.
البته انسان های مؤمن و پرهیزگار خواهان لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال هستند و لازمه رسیدن به مقام قرب الهی این است که اعمال صالح و خیرات فراوان در پرونده اعمال آدمی ثبت بوده باشد و مسلم است که هر انسانی که دارای اعمال نیک بیشتری بوده باشد، از درجات بالاتری برخوردار خواهد بود و از آنجایی که لازمه برخورداری از اعمال نیک فراوان، داشتن فرصت مطلوب و طول عمر است، مؤمن باید همواره خواهان عمر طولانی در مسیر اطاعت پروردگار رب العالمین باشد چرا که تنها راه رسیدن خود به مقام قرب را انجام اعمال نیک و صالحه دانسته و لازمه انجام آن اعمال برخورداری از فرصت مطلوب است بنا بر این هیچ گاه آرزوی مرگ، مطلوب اسلام نبوده مگر در صورتی که انسان اسیر شیطان شده وبه تعبیر امام سجاد (ع)عمر او مرتع شیطان شده باشد[11] و با اعمال خود دائما از لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال دور می شود.
البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو میشود و دیگر از خدا طول عمر نمیخواهد:
1. کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه که پیش فرستاده خیر و برکت است ، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است در اینجا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همانطور که دانشجویی که برای تحصیل به خارج رفته و در آنجا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است آرزوی بازگشت به وطن دارد چون مسؤولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاالله یک آرزوست ، آما آیا آنها در صدد تحققبخشیدن به این آرزو هستند یا در عین اینکه مرگ برای آنها یک امر آرزویی است با آن مبارزه هم میکنند ؟ نکته این است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه میکنند ( مگر در دو صورت که خواهیم گفت ) ، چرا ؟ برای اینکه مثل آنان همان مثل دانشجوست : دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظهای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه میکند با اینکه آرزوی آن را دارد ، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در اینجا کاری برایش نمانده است ، یعنی آنچه باید انجام میداده ، انجام داده است.
2. دوم مساله شهادت است. از آنجا که شهادت در راه خدا بالاترین درجه کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، برّی نیست [12]، پس بنابر این آرزوی شهادت ( مرگ در راه خدا ) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند[13].
[1] بحارالأنوار ج 6، ص 128- ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَاقِدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْهَادِ عَنْ هِنْدٍ بِنْتِ الْحَارِثِ الْفِرَاسِیَّةِ عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شَاکٍ فَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَى إِحْسَانِکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ.
[2] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
[3] قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین، جمعة، 6.
[4] مائده، 18: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه.
[5] بقره، 111 : وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى.
[6] بقره، 80 : وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً.
[7] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
[8] بقره، 95:وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ.
[9] بقره، 96:َ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍوَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ.
[10] تفسیر نمونه، ج1، ص357و356.
[11] الصحیفةالسجادیة(ع) ص : 93، بحارالأنوار، ج 70 ، ص 62 قَالَسَیِّدُ السَّاجِدِینَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنِ الْکَوْنُ فِی الدُّنْیَا صَلَاحاً لِلْعِبَادِ لِتَحْصِیلِ الذَّخَائِرِ لِلْمَعَادِ لَمَا أَسْکَنَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ الْمُقَدَّسَةَ فِی تِلْکَ الْأَبْدَانِ الْکَثِیفَةِ.
[12] کلینی، الکافی، ج 2، ص 348؛ مجلسی، بحار الانوار،ج 71، ص 61، با اندکی اختلاف.
[13] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن جلد 7 ( تفسیر سورههای صف ، جمعه ، منافقون و تغابن )، صص 64-81.