کد سایت
fa29050
کد بایگانی
35012
نمایه
مقصود از ریبه و مفسده در نگاه به نامحرم
طبقه بندی موضوعی
برخی احکام,بیشتر بدانیم
خلاصه پرسش
مقصود از ریبه و مفسده در نگاه به نامحرم چیست؟ آیا شامل احساس درونی گذرا نیز میشود؟
پرسش
در رسالههای مراجع تقلید آمده: اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه باشد، باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال سؤال این است که، مقصود از مفسده چیست؟ چرا که اگر مفسده و گناه را صرفاً استمنا و زنا بدانیم آن وقت میتوان گفت خیلی از این صحبتها مخصوصاً آن صحبتهایی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارند؛ زیرا واقعاً چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمنا و زنا نمیشود.
اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلاً اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلاً حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آن وقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات، اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریباً باید گفت: به طور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلاً اگر در خیابان زنی از ما آدرس سؤال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلاً زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصاً مغازهای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلاً در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلویزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلمها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلاً طلبههای مجرد در فقه «کتاب النکاح» را نباید بخوانند؛ چون بالأخره ذهن جوان را به خود مشغول میکند. علاوه بر «کتاب النکاح» مبحث «دماء ثلاثة» از «کتاب الطهارة»، مباحث مربوط به «اماء» در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند؛ برای اینکه ذهنشان مشغول میشود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت شخص مجرّد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حور مقصورات و .... صحبت میکند؛ زیرا موجب دلمشغولی میشود. یا مثلاً سوره یوسف را نیز نباید بخوانند. در مجموع به صورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که معنای این مفسده چیست؟ حدودش کجاست؟ و طبق تعریف فقها از مفسده، در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟ لطفاً یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایتها و سخنرانیها وجود دارد.
پاسخ اجمالی
مقصود از ریبه و مفسدهای که در بحث نگاه به نامحرم و یا صحبت و ارتباط اجتماعی میان زن و مرد نامحرم مطرح شده، این است که؛ این امور باعث انجام گناه گردد و یا فکر و ذهن را به سوی شهوترانی بکشاند و باعث آلودگی افکار بشود. نه خطورات ذهنی و احساسات درونی لحظهای و گذرا که قدرت مقابله با آن در بیشتر افراد وجود دارد.
علاوه بر نگاه، باید از رفتارهای دیگری که افراد را به سوی گناه کشانده و یا دست کم ترس از آن وجود داشته باشد خودداری نموده و ظرفیت ذهنی و قلبی خود را بالا برد.
علاوه بر نگاه، باید از رفتارهای دیگری که افراد را به سوی گناه کشانده و یا دست کم ترس از آن وجود داشته باشد خودداری نموده و ظرفیت ذهنی و قلبی خود را بالا برد.
پاسخ تفصیلی
در فقه اسلامی؛ درباره نگاه به نامحرم براى ریبه و مفسده حرام، سه تفسیر بیان شده است: ترس وقوع در حرام؛[1] ترس از افتتان؛[2] یعنى واقع شدن در فشار غریزه جنسى[3] و ترس از خطورات ذهنى به خاطر نگاه به صحنههای حرام.[4]
فاضل هندى در تعریف «ریبه» میگوید: ریبه، حالتى است که از نگاه به نامحرم، به ذهن و دل انسان خطور میکند و به معناى لذّت بردن یا ترس از افتتان نیست... و ممکن است ریبه را به معناى مفتون و فریفته شدن، تعمیم دهیم؛ زیرا لغت «راب» به معناى واقع شدن در اضطراب میباشد.[5]
صاحب جواهر معناى اوّل را ترجیح داده، میگوید: ظاهراً مراد از «ریبه» ترس وقوع در حرام است و شاید از این معنا تعبیر به «خوف فتنه» شود. پس اکتفا بر لذّت بردن و ریبه در حرمت نگاه به نامحرم بهتر است.[6]
این برداشت صاحب جواهر صحیح است؛ زیرا ریبه حرام، حالتى است که انسان را به شک و اضطراب اندازد[7] و بترسد که در حرام بیفتد.
بنابر گفته شیخ انصارى، دلیل حرمت ریبه -به معناى مذکور- روشن است؛ زیرا انجام دادن کارى -مانند نگاه به نامحرم- که انسان را به حرام اندازد، یا ترس وقوع در حرام را در پى داشته باشد، حرام است.
حرمت معناى دوم و سوم «ریبه»؛ یعنی ترسِ از واقع شدن در فشار غریزه جنسى، و ترس از خطورات ذهنى، به روشنى معناى اوّل نیست، و هیچیک از فقها دلیل روشنى بر حرمت آن ذکر نکردهاند. شاخصترین فقیهى که متعرّض دلیل حرمت صورت دوم و سوم شده، شیخ انصارى است ولی ایشان هم دلیل واضحى بر تحریم، بیان ننموده است.[8] آنجا که میگوید: «اما حرمت صورت دوم و سوم؛ به خاطر راه یافتن فساد در آنها است که از آن نهى شده و همچنین پیامبر(ص) صورت فضل بن عباس را از خثعمیه برگرداند و علت آنرا خوف ورود شیطان میان آن دو ذکر فرمود که شامل هر سه معنا میشود. پس دلیل حرمت نگاه با ریبه، شامل همه صورتها میشود؛ زیرا ریبه به هر معنایى که باشد، شیطانى است».[9]
اما وجه تحریم در کلام شیخ روشن نیست؛ زیرا ادعاى اینکه «واقع شدن زیر فشار عوامل جنسى (افتتان) یا خطور صحنههاى حرام جنسى در ذهن از مفاسدى است که در اسلام از آن نهى شده»، ظاهر و روشن نیست. حدیث خَثعَمیه که پیامبر(ص) صورت فضل بن عباس را از او برگرداند، از طریق شیعه با سند معتبر نقل نشده، البته محدّث نورى قریب به همین مضمون را از بعضى نسخههاى کتاب «الفقه» منسوب به امام رضا(ع) در مستدرک روایت کرده،[10] ولی این روایت در صحیح بخاری نقل شده،[11] که سند آن ضعیف است. با این همه شاید برگرداندن صورت فضل از خثعمیه براى این بوده که فضل در صورت خثعمیه خیره شده بود و چه بسا خیره شدن به گناه میانجامید.
شاید دلیل حرمت ریبه به معناى دوم و سوم، لذّتِ ناشى از آن باشد؛ زیرا این دو معناى ریبه معمولاً جداى از لذّت نبوده و لذا از این جهت حرام میباشند و دلیل حرمت تلذّذ –همانطور که عدهاى از فقها ادعا نمودهاند[12]- اجماع فقها است. بنابر این، حرمت معناى دوم و سوم به دلیل تلذّذ خواهد بود، نه به عنوانی که دارند.
نتیجه:
یک. مقصود از ریبه و مفسدهای که در بحث نگاه به نامحرم و یا صحبت و ارتباط اجتماعی میان زن و مرد نامحرم مطرح شده، این است که؛ این امور باعث انجام گناه گردد و یا فکر و ذهن را به سوی شهوترانی بکشاند و باعث آلودگی افکار بشود. نه خطورات ذهنی و احساسات درونی لحظهای و گذرا.
دو. منظور از «تلذذ»، همان لذّت جنسى است. اگر نگاه به دیگرى با یکى از دو مشخصه ریبه یا تلذّذ همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام است.[13]
سه. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن جنسی به زن نگاه میکند بدون آنکه بترسد به گناه کشیده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نیست، بلکه ترس آن است که به دنبال آن گناهى انجام گیرد و مقدمه ارتکاب حرام گردد. این دو نوع نگاه حرام است. و گاهى ممکن است که نگاه به زن توأم با دو عنوان یاد شده باشد، در این صورت گناه آن شدیدتر است.
چهار. موارد دیگری که در پرسش به عنوان مصداق ذکر شده، اگر واقعاً برای کسی موجب لذّت شهوانی شود و یا به سوی گناه بکشاند و یا ترس از افتادن گناه باشد، باید دوری کند و ظرفیت ذهنی و قلبی خود را بالا ببرد.
فاضل هندى در تعریف «ریبه» میگوید: ریبه، حالتى است که از نگاه به نامحرم، به ذهن و دل انسان خطور میکند و به معناى لذّت بردن یا ترس از افتتان نیست... و ممکن است ریبه را به معناى مفتون و فریفته شدن، تعمیم دهیم؛ زیرا لغت «راب» به معناى واقع شدن در اضطراب میباشد.[5]
صاحب جواهر معناى اوّل را ترجیح داده، میگوید: ظاهراً مراد از «ریبه» ترس وقوع در حرام است و شاید از این معنا تعبیر به «خوف فتنه» شود. پس اکتفا بر لذّت بردن و ریبه در حرمت نگاه به نامحرم بهتر است.[6]
این برداشت صاحب جواهر صحیح است؛ زیرا ریبه حرام، حالتى است که انسان را به شک و اضطراب اندازد[7] و بترسد که در حرام بیفتد.
بنابر گفته شیخ انصارى، دلیل حرمت ریبه -به معناى مذکور- روشن است؛ زیرا انجام دادن کارى -مانند نگاه به نامحرم- که انسان را به حرام اندازد، یا ترس وقوع در حرام را در پى داشته باشد، حرام است.
حرمت معناى دوم و سوم «ریبه»؛ یعنی ترسِ از واقع شدن در فشار غریزه جنسى، و ترس از خطورات ذهنى، به روشنى معناى اوّل نیست، و هیچیک از فقها دلیل روشنى بر حرمت آن ذکر نکردهاند. شاخصترین فقیهى که متعرّض دلیل حرمت صورت دوم و سوم شده، شیخ انصارى است ولی ایشان هم دلیل واضحى بر تحریم، بیان ننموده است.[8] آنجا که میگوید: «اما حرمت صورت دوم و سوم؛ به خاطر راه یافتن فساد در آنها است که از آن نهى شده و همچنین پیامبر(ص) صورت فضل بن عباس را از خثعمیه برگرداند و علت آنرا خوف ورود شیطان میان آن دو ذکر فرمود که شامل هر سه معنا میشود. پس دلیل حرمت نگاه با ریبه، شامل همه صورتها میشود؛ زیرا ریبه به هر معنایى که باشد، شیطانى است».[9]
اما وجه تحریم در کلام شیخ روشن نیست؛ زیرا ادعاى اینکه «واقع شدن زیر فشار عوامل جنسى (افتتان) یا خطور صحنههاى حرام جنسى در ذهن از مفاسدى است که در اسلام از آن نهى شده»، ظاهر و روشن نیست. حدیث خَثعَمیه که پیامبر(ص) صورت فضل بن عباس را از او برگرداند، از طریق شیعه با سند معتبر نقل نشده، البته محدّث نورى قریب به همین مضمون را از بعضى نسخههاى کتاب «الفقه» منسوب به امام رضا(ع) در مستدرک روایت کرده،[10] ولی این روایت در صحیح بخاری نقل شده،[11] که سند آن ضعیف است. با این همه شاید برگرداندن صورت فضل از خثعمیه براى این بوده که فضل در صورت خثعمیه خیره شده بود و چه بسا خیره شدن به گناه میانجامید.
شاید دلیل حرمت ریبه به معناى دوم و سوم، لذّتِ ناشى از آن باشد؛ زیرا این دو معناى ریبه معمولاً جداى از لذّت نبوده و لذا از این جهت حرام میباشند و دلیل حرمت تلذّذ –همانطور که عدهاى از فقها ادعا نمودهاند[12]- اجماع فقها است. بنابر این، حرمت معناى دوم و سوم به دلیل تلذّذ خواهد بود، نه به عنوانی که دارند.
نتیجه:
یک. مقصود از ریبه و مفسدهای که در بحث نگاه به نامحرم و یا صحبت و ارتباط اجتماعی میان زن و مرد نامحرم مطرح شده، این است که؛ این امور باعث انجام گناه گردد و یا فکر و ذهن را به سوی شهوترانی بکشاند و باعث آلودگی افکار بشود. نه خطورات ذهنی و احساسات درونی لحظهای و گذرا.
دو. منظور از «تلذذ»، همان لذّت جنسى است. اگر نگاه به دیگرى با یکى از دو مشخصه ریبه یا تلذّذ همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام است.[13]
سه. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن جنسی به زن نگاه میکند بدون آنکه بترسد به گناه کشیده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نیست، بلکه ترس آن است که به دنبال آن گناهى انجام گیرد و مقدمه ارتکاب حرام گردد. این دو نوع نگاه حرام است. و گاهى ممکن است که نگاه به زن توأم با دو عنوان یاد شده باشد، در این صورت گناه آن شدیدتر است.
چهار. موارد دیگری که در پرسش به عنوان مصداق ذکر شده، اگر واقعاً برای کسی موجب لذّت شهوانی شود و یا به سوی گناه بکشاند و یا ترس از افتادن گناه باشد، باید دوری کند و ظرفیت ذهنی و قلبی خود را بالا ببرد.
[1]. طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی (المحشّٰی)، محقق، مصحح، محسنی سبزواری، احمد، ج 5، ص 493، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 244، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، 1379ش.
[2]. شیخ انصاری، مرتضی، کتاب النکاح، ص 55، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق؛ حسینی سیستانى، سید على، منهاج الصالحین، ج 3، ص 11، قم، دفتر حضرت آیة الله سیستانى، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. جمعی از مؤلفان، مجله فقه اهل بیت(علیهم السلام)، شماره 22، ص 90، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع).
[4]. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 7، ص 23، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج 14، ص 29، قم، مؤسسة دار التفسیر، چاپ اول، 1416ق.
[5]. کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 7، ص 23.
[6]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 29، ص 70، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق.
[7]. مطرزى، ناصر بن عبدالسید، المغرب فى ترتیب المعرب، محقق، مصحح، فاخورى، محمود، مختار، عبدالحمید، ج 1، ص 356، حلب، مکتبة اسامه بن زید، چاپ اول؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، محقق، حسینى اشکورى، احمد، ج 2، ص 77، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[8]. ر.ک: کتاب النکاح، ص 55.
[9]. همان، ص 55 – 56.
[10]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 269، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.
[11]. «حَدَّثَنَا أَبُو الیَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی سُلَیْمَانُ بْنُ یَسَارٍ، أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: أَرْدَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الفَضْلَ بْنَ عَبَّاسٍ یَوْمَ النَّحْرِ خَلْفَهُ عَلَى عَجُزِ رَاحِلَتِهِ، وَکَانَ الفَضْلُ رَجُلًا وَضِیئًا، فَوَقَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلنَّاسِ یُفْتِیهِمْ، وَأَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ خَثْعَمَ وَضِیئَةٌ تَسْتَفْتِی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَطَفِقَ الفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهَا، وَأَعْجَبَهُ حُسْنُهَا، فَالْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهَا، فَأَخْلَفَ بِیَدِهِ فَأَخَذَ بِذَقَنِ الفَضْلِ، فَعَدَلَ وَجْهَهُ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ فَرِیضَةَ اللَّهِ فِی الحَجِّ عَلَى عِبَادِهِ، أَدْرَکَتْ أَبِی شَیْخًا کَبِیرًا، لاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَسْتَوِیَ عَلَى الرَّاحِلَةِ، فَهَلْ یَقْضِی عَنْهُ أَنْ أَحُجَّ عَنْهُ؟ قَالَ: نَعَمْ»؛ بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح البخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 8، ص 51، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[12]. ر.ک: کتاب النکاح، ص 53؛ فخر المحققین حلّی، محمد بن حسن، إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، بروجردی، عبدالرحیم، ج 3، ص 9، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ اول، 1387ق.
[13]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، استفتاءات جدید، محقق، مصحح، علیاننژادی، ابوالقاسم، ج 1، ص 236، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1427ق؛ العروة الوثقی (المحشّٰی)، ج 5، ص 493.