کد سایت
fa29476
کد بایگانی
35584
نمایه
معنای برقع، قناع و نقاب و جواز پوشیدن اینها برای زنان
برچسب
زنان|نقاب|روبند|حضرت فاطمه|قناع|برقع|مرز احکام الهی
خلاصه پرسش
معنای قناع، برقع، نقاب و روبند چیست؟ آیا حضرت زهرا(س) از این پوششها استفاده میکردند؟ آیا حکم این پوششها جزو احکام مسکوت نیست که در کلام امام علی(ع) آمده است؟
پرسش
فرق نقاب و روبند چیست؟ در جایی خواندم که روبند مستحب بوده، آیا حضرت زهرا(س) از روبند استفاده میکردند؟ در جایی دیگر خواندم که؛ امام علی(ع) میفرماید: «خداوند، تکالیفی را بر شما واجب نمود، بنابراین آنها را ضایع نکنید و حدودی برایتان مقرّر داشت، پس از آنها تجاوز ننمایید، و از اموری بر حذرتان داشت، آنها را مرتکب نشوید و اموری را مسکوت گذاشت، نه از روی فراموشی، لذا آنها را بر خود تکلیف ننمایید». آیا بین دو مطلب فوق تضاد وجود دارد؟ لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
با توجه به آنچه در کتابهای لغت عربی و فارسی آمده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که چهره با آن پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکرد. اما این به معنای وجوب استفاده از پوشیه و روبند نیست، همانطور که بیشتر فقها پوشاندن صورت را واجب نمیدانند.
اینکه حضرت زهرا(س) در برخی موارد صورت خود را از نامحرم میپوشانید، هیچ منافاتی با کلام امام علی(ع) ندارد؛ زیرا با اینکه آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی پیش بیاید، از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان یک معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکرد. اما این به معنای وجوب استفاده از پوشیه و روبند نیست، همانطور که بیشتر فقها پوشاندن صورت را واجب نمیدانند.
اینکه حضرت زهرا(س) در برخی موارد صورت خود را از نامحرم میپوشانید، هیچ منافاتی با کلام امام علی(ع) ندارد؛ زیرا با اینکه آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی پیش بیاید، از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان یک معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
پاسخ تفصیلی
برای اینکه پاسخ به صورت دقیق روشن شود، باید پرسش در بخشهای زیر مورد بحث و بررسی قرار گیرد:
مفهومشناسی نقاب و روبند
در کتابهای لغت عربی و فارسی، آنچه با آن صورت پوشیده میشود، با الفاظ مختلفی نام برده شده است که در ذیل بیان میشود.
1. «نقاب»؛ از ریشه «نَقْب» به معنای گشایش در امر است[1] و شاهدی را که از پنهانیهای قومی خبر میدهد، «نقیب» میگویند.[2] «نُقُب» جمع نقاب است؛ مثل کُتُب و کتاب. عرب گوید: «غَطَّتْ وَجْهَهَا بِالنِّقَابِ»؛[3] یعنی با نقاب، صورت خود را پوشاند.
همچنین نقاب؛ به معنای روبند زن که با آن چهره خود را بپوشاند، آمده است.[4] و گفته شده: «روبند»؛ پارچه سفیدی مربع یا مستطیل شکل که میان آنرا از یک طرف مشبک کردهاند و زنان جهت رو گرفتن آنرا بر روی بندند به نحوی که قطعه مشبک محاذی چشمها واقع شود تا مانع از دیدن نگردد.[5]
در اینجا این پرسش پیش میآید که: اگر «نقب» به معنای گشایش است، چرا «نقاب» که صورت را پنهان میسازد، نقاب نامیده شده است؟
در پاسخ باید گفت: هر چند نقاب صورت را پنهان میسازد، ولی به اعتبار سوراخها و منفذهای آن که دیدن را هموار میسازد، به آن نقاب میگویند.[6] نقاب به هر صورت که باشد، برای دیدن مشکلاتی را پیش میآورد، ولی با منفذهایش دیدن را ممکن میسازد.
2. «قناع»؛ به معانی گوناگونی آمده است:
أ. چیزى که بالاى مِقنَعَه میپوشند که سر و روى را کاملاً بپوشاند.[7]
ب. پوشیدن مقنعه؛ تقنّعتِ المرأةُ بِالقِناع؛ یعنی آن زن مقنعه پوشید.[8]
ج. آن چیزی که زن با آن سرش را میپوشاند، روسری.[9] برخی گفتهاند مقنعه به معنای چیزی است که سر را میپوشاند، و قناع دارای معنایی گستردهتر از مقنعه دارد،[10] ولی همانطور که ازهری در «تهذیب اللغة» به آن اشاره کرده؛ نزد عرب فرقی میان قناع و مقنعه نیست و هر دو مثل لحاف و ملحفه میمانند که میتوان با آن سر را پوشاند.[11]
3. «بُرقُع» و «بُرقَع»؛ یعنی آن چیزی که زن با آن صورت خود را میپوشاند،[12] به روبند و نقاب نیز معنا شده است؛[13] تَبرَقَعَت المَرأة؛ یعنی آن زن روبند یا نقاب بست.[14] «برقع»؛ عربی شده کلمه فارسی «پرده و روبند و رویپوش» است.[15] و پرده در فارسی به معنای حجاب، پوشش، و روپوش است.[16]
4. «وصاوص»؛ یعنی برقع و روبند کوچک که کنیزان آنرا میپوشیدند.[17]
با توجه به معانی ذکر شده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که با آن چهره پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
نقاب و روبند در روایات
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکردهاند.
با تحقیق و کنکاش در منابع حدیثی و تاریخی، به دو دسته روایت در مورد نوع پوشش و حجاب حضرت فاطمه(س) میتوان دست یافت:
الف. روایاتی که نشان میدهند که حضرت فاطمه بسیار مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند و از دید نامحرمان دور باشد:
1. امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) میفرماید: «علی و فاطمه از رسول خدا(ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را برایشان تعیین کند؛ پس پیامبر خدمت درون خانه را به عهده فاطمه(س) گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی(ع) سپرد؛ پس فاطمه گفت: میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمیداند؛ زیرا رسول خدا مرا از دشواری خرید و فروش با مردان رها و بینیاز کرد».[18]
2. از امام علی(ع) و امام حسین(ع) روایت شده است: «شخصی نابینا از فاطمه دختر رسول خدا(ص) اجازه ورود خواست، پس فاطمه خود را از او پنهان کرد و در پس پرده رفت؛ پیامبر به او گفت: چرا خود را از او پوشاندی در حالی که او تو را نمیبیند؟ پس گفت: ای رسول خدا! اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم و او بوی مرا استشمام میکند؛ پس پیامبر فرمود: گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».[19]
3. «رسول خدا(ص) از اصحابش پرسید که زن چیست؟ گفتند: عورت است [و باید از دیدگان نامحرمان پوشیده باشد]؛ فرمود: چه زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است؟، آنان ندانستند؛ پس فاطمه(س) آنرا شنید و گفت: زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است که درون خانه بنشیند؛ پس رسول خدا فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است».[20]
4. امام علی(ع) فرمود: «نزد رسول خدا(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: مرا خبر دهید که چه چیز برای زنان بهتر است؟ همگی از جواب درماندیم تا اینکه در نهایت متفرق شدیم؛ من به سوی فاطمه بازگشتم و از آنچه رسول خدا به ما گفته بود او را با خبر کردم و گفتم که هیچ کدام از ما جواب آنرا نمیدانستیم و از آن شناختی نداشتیم؛ پس فاطمه گفت: ولی من جواب آنرا میدانم؛ برای زنان بهتر این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پس به سوی رسول خدا(ص) بازگشتم و گفتم: از ما درباره این پرسیدی که چه چیز برای زنان بهتر است؟ [باید بگویم:] برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پیامبر فرمود: چه کسی تو را از این جواب با خبر کرد در حالیکه تو نزد منی؟ گفتم: فاطمه؛ پس رسول خدا از این مسئله به شگفت در آمد و گفت: همانا فاطمه پاره تن من است».[21] این روایت معروف با عبارت های گوناگونی که چندان تفاوتی در مضمون با هم ندارند، در منابع پرشماری از کتابهای حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و اهل سنت موجود است.[22]
5. در بخشی از روایت حادثه فدک آمده است که فاطمه(س) برای بیرون رفتن از منزل برقع (روپوش صورت) پوشیدند: «فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا»؛[23] فاطمه(س) جلباب (نوعی چادر) به سر نمود و روبند انداخت.
ب. دسته دوم از این روایات، روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و عمران بن حصین و دیگران است که حکایت از آن دارد که آنها حضرت فاطمه صدیقه(س) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیدهاند.[24] از تعبیر حضرت زهرا(س) در این روایات، روشن میشود که ایشان معمولاً از پوشش «قناع»(مقنعه و چیزی که با آن سر را میپوشانند) در مقابل نامحرمان استفاده میکرده است.
همچنین از این تعبیر حضرت زینب(س) در مجلس یزید، معلوم میشود که آنحضرت و دیگر زنان اهل بیت از روبند استفاده میکردند: «ای یزید! آیا این عدالت است؟ ای پسر آزاد شدگان که زنان حره و کنیزان مملوک خود را در عقب پرده بنشانی و نگذاری چشم نامحرم به آنها بیفتد ولی دختران رسول خدا(ص) را پیش روی تو مانند اسیران باشند در حالی که هتک پوشش آنها کردی و پرده آنان را بدرى و روى آنان را بگشایى تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند».[25]
حضرت ام کلثوم در هنگام شهادت حضرت فاطمه(س) روبند بر روی زده بود و خطاب به قبر حضرت رسول اکرم(ص) میگوید: «بیرون آمد ام کلثوم از خانه در حالی که بر صورت روبندهای بود و دامن پیراهن عربی را بر خاک کشید و خود را در ردای جلالت و عصمت در آورده بود».[26]
دیدگاه فقها درباره زدن روبند
روایاتی که در مورد پوشیه و روبند نقل شده است، حداقل جواز از آن فهمیده میشود، و معلوم نیست که پوشاندن صورت از سوی حضرت زهرا(س) به عنوان واجب بوده یا مستحب. لذا به نظر بیشتر فقها، پوشاندن صورت به هر وسیلهای مانند پوشیه و روبند واجب نیست. چنانچه فقها با توجه به بخشی از آیه 31 سوره نور؛ یعنی «...وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِن...»(و [اطراف] روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود])، فتوا به واجب نبودن پوشاندن صورت دادهاند.[27] هرچند برخی از فقها پوشاندن صورت را مستحب میدانند.[28]
به هر حال؛ باید به این نکته توجه نمود که؛ کسانی که پوشیه میزنند؛ یا مقلّد فقیهی هستند که پوشاندن قرص صورت را واجب میداند و یا آنکه - نه به عنوان وجوب، بلکه به عنوان رفتاری مستحب یا مجاز - میخواهند که به هیچ مقدار در پریشانی خاطر جوانان دخالت نداشته باشند، علاوه بر اینکه با زدن پوشیه در رفت و آمد خود راحتتر باشند. لذا نباید هرکسی را که پوشیه میزند متهم به بدعتگزاری در دین و تحجّر نمود.
کلام امام علی(ع) درباره احکام الهی
امام علی(ع) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ سَنَّ لَکُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِکُوهَا وَ عَفَا لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَکُمْ مِنْ غَیْرِ نِسْیَانٍ فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا»؛[29] به راستى که خدای تعالی واجباتى بر شما واجب گردانیده و حدودى معیّن فرموده است شما نباید آن واجبات را ضایع گذارید و از آن حدود تجاوز نمائید [که اگر کردید دچار بدبختى و عذاب میشوید] و مستحباتی براى شما وضع کرده پس از آنها [در حدّ توان] پیروى کنید، و چیزهایى را بر شما حرام ساخته پس هتک حرمت آنها نکنید، و به خاطر شما از چیزهایى صرف نظر نموده آنهم از روى رحمتش نه از روى فراموشى، پس خود را در مورد آنها به زحمت نیندازید».
درباره فهم و برداشت درست این روایت باید گفت:
انسانها نباید از حدود و مرزها و دستورات خداوند پیش بیفتند. و اینکه خداوند امورى را مسکوت نهاده است، نه از اینرو که فراموش کرده باشد و یا چشمپوشى صورت گرفته باشد، بلکه خواسته است مردم در آن امور آزاد و مختار و اهل انتخاب باشند؛ با توجّه به آن که میزانهاى کلّى مشخّص ارائه کرده است. بنابراین، لازم است مرزها شناخته و تفکیک شود و در این میان هر چند مهمترین موضوع، شناخت اصول کلّى عملى است؛ اصولى که پاسخگوى حرکت به سوى کمال و راهنماى عمل ایمانى است؛ ولی باید همه مرزها را پاس داشت تا به کمال رسید؛ یعنی هم باید مرزهاى کلّى را پاس داشت و هم مرزهاى جزئى را؛ زیرا گذشته از مقام عمل و اعتبارى که حد و مرزهاى جزئى نسبت به خود دارند، مقدّماتى براى حدود و مرزهاى بالاتر و مراتب والاترند؛ و در همه اینها نیز باید روح دین و هدف آن، که بندگى و عبودیت خدای تعالی است، حفظ گردد که حدود و اصول نیز در این جهت مقرّر شدهاند. هیچ منافاتی ندارد که حضرت زهرا(س) در برخی مواقع از پوشیه و روبند استفاده کند، تا آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت کرده باشد. آنحضرت در عین آنکه حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی و سیاسی پیش بیاید. از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
مفهومشناسی نقاب و روبند
در کتابهای لغت عربی و فارسی، آنچه با آن صورت پوشیده میشود، با الفاظ مختلفی نام برده شده است که در ذیل بیان میشود.
1. «نقاب»؛ از ریشه «نَقْب» به معنای گشایش در امر است[1] و شاهدی را که از پنهانیهای قومی خبر میدهد، «نقیب» میگویند.[2] «نُقُب» جمع نقاب است؛ مثل کُتُب و کتاب. عرب گوید: «غَطَّتْ وَجْهَهَا بِالنِّقَابِ»؛[3] یعنی با نقاب، صورت خود را پوشاند.
همچنین نقاب؛ به معنای روبند زن که با آن چهره خود را بپوشاند، آمده است.[4] و گفته شده: «روبند»؛ پارچه سفیدی مربع یا مستطیل شکل که میان آنرا از یک طرف مشبک کردهاند و زنان جهت رو گرفتن آنرا بر روی بندند به نحوی که قطعه مشبک محاذی چشمها واقع شود تا مانع از دیدن نگردد.[5]
در اینجا این پرسش پیش میآید که: اگر «نقب» به معنای گشایش است، چرا «نقاب» که صورت را پنهان میسازد، نقاب نامیده شده است؟
در پاسخ باید گفت: هر چند نقاب صورت را پنهان میسازد، ولی به اعتبار سوراخها و منفذهای آن که دیدن را هموار میسازد، به آن نقاب میگویند.[6] نقاب به هر صورت که باشد، برای دیدن مشکلاتی را پیش میآورد، ولی با منفذهایش دیدن را ممکن میسازد.
2. «قناع»؛ به معانی گوناگونی آمده است:
أ. چیزى که بالاى مِقنَعَه میپوشند که سر و روى را کاملاً بپوشاند.[7]
ب. پوشیدن مقنعه؛ تقنّعتِ المرأةُ بِالقِناع؛ یعنی آن زن مقنعه پوشید.[8]
ج. آن چیزی که زن با آن سرش را میپوشاند، روسری.[9] برخی گفتهاند مقنعه به معنای چیزی است که سر را میپوشاند، و قناع دارای معنایی گستردهتر از مقنعه دارد،[10] ولی همانطور که ازهری در «تهذیب اللغة» به آن اشاره کرده؛ نزد عرب فرقی میان قناع و مقنعه نیست و هر دو مثل لحاف و ملحفه میمانند که میتوان با آن سر را پوشاند.[11]
3. «بُرقُع» و «بُرقَع»؛ یعنی آن چیزی که زن با آن صورت خود را میپوشاند،[12] به روبند و نقاب نیز معنا شده است؛[13] تَبرَقَعَت المَرأة؛ یعنی آن زن روبند یا نقاب بست.[14] «برقع»؛ عربی شده کلمه فارسی «پرده و روبند و رویپوش» است.[15] و پرده در فارسی به معنای حجاب، پوشش، و روپوش است.[16]
4. «وصاوص»؛ یعنی برقع و روبند کوچک که کنیزان آنرا میپوشیدند.[17]
با توجه به معانی ذکر شده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که با آن چهره پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
نقاب و روبند در روایات
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکردهاند.
با تحقیق و کنکاش در منابع حدیثی و تاریخی، به دو دسته روایت در مورد نوع پوشش و حجاب حضرت فاطمه(س) میتوان دست یافت:
الف. روایاتی که نشان میدهند که حضرت فاطمه بسیار مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند و از دید نامحرمان دور باشد:
1. امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) میفرماید: «علی و فاطمه از رسول خدا(ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را برایشان تعیین کند؛ پس پیامبر خدمت درون خانه را به عهده فاطمه(س) گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی(ع) سپرد؛ پس فاطمه گفت: میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمیداند؛ زیرا رسول خدا مرا از دشواری خرید و فروش با مردان رها و بینیاز کرد».[18]
2. از امام علی(ع) و امام حسین(ع) روایت شده است: «شخصی نابینا از فاطمه دختر رسول خدا(ص) اجازه ورود خواست، پس فاطمه خود را از او پنهان کرد و در پس پرده رفت؛ پیامبر به او گفت: چرا خود را از او پوشاندی در حالی که او تو را نمیبیند؟ پس گفت: ای رسول خدا! اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم و او بوی مرا استشمام میکند؛ پس پیامبر فرمود: گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».[19]
3. «رسول خدا(ص) از اصحابش پرسید که زن چیست؟ گفتند: عورت است [و باید از دیدگان نامحرمان پوشیده باشد]؛ فرمود: چه زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است؟، آنان ندانستند؛ پس فاطمه(س) آنرا شنید و گفت: زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است که درون خانه بنشیند؛ پس رسول خدا فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است».[20]
4. امام علی(ع) فرمود: «نزد رسول خدا(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: مرا خبر دهید که چه چیز برای زنان بهتر است؟ همگی از جواب درماندیم تا اینکه در نهایت متفرق شدیم؛ من به سوی فاطمه بازگشتم و از آنچه رسول خدا به ما گفته بود او را با خبر کردم و گفتم که هیچ کدام از ما جواب آنرا نمیدانستیم و از آن شناختی نداشتیم؛ پس فاطمه گفت: ولی من جواب آنرا میدانم؛ برای زنان بهتر این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پس به سوی رسول خدا(ص) بازگشتم و گفتم: از ما درباره این پرسیدی که چه چیز برای زنان بهتر است؟ [باید بگویم:] برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پیامبر فرمود: چه کسی تو را از این جواب با خبر کرد در حالیکه تو نزد منی؟ گفتم: فاطمه؛ پس رسول خدا از این مسئله به شگفت در آمد و گفت: همانا فاطمه پاره تن من است».[21] این روایت معروف با عبارت های گوناگونی که چندان تفاوتی در مضمون با هم ندارند، در منابع پرشماری از کتابهای حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و اهل سنت موجود است.[22]
5. در بخشی از روایت حادثه فدک آمده است که فاطمه(س) برای بیرون رفتن از منزل برقع (روپوش صورت) پوشیدند: «فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا»؛[23] فاطمه(س) جلباب (نوعی چادر) به سر نمود و روبند انداخت.
ب. دسته دوم از این روایات، روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و عمران بن حصین و دیگران است که حکایت از آن دارد که آنها حضرت فاطمه صدیقه(س) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیدهاند.[24] از تعبیر حضرت زهرا(س) در این روایات، روشن میشود که ایشان معمولاً از پوشش «قناع»(مقنعه و چیزی که با آن سر را میپوشانند) در مقابل نامحرمان استفاده میکرده است.
همچنین از این تعبیر حضرت زینب(س) در مجلس یزید، معلوم میشود که آنحضرت و دیگر زنان اهل بیت از روبند استفاده میکردند: «ای یزید! آیا این عدالت است؟ ای پسر آزاد شدگان که زنان حره و کنیزان مملوک خود را در عقب پرده بنشانی و نگذاری چشم نامحرم به آنها بیفتد ولی دختران رسول خدا(ص) را پیش روی تو مانند اسیران باشند در حالی که هتک پوشش آنها کردی و پرده آنان را بدرى و روى آنان را بگشایى تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند».[25]
حضرت ام کلثوم در هنگام شهادت حضرت فاطمه(س) روبند بر روی زده بود و خطاب به قبر حضرت رسول اکرم(ص) میگوید: «بیرون آمد ام کلثوم از خانه در حالی که بر صورت روبندهای بود و دامن پیراهن عربی را بر خاک کشید و خود را در ردای جلالت و عصمت در آورده بود».[26]
دیدگاه فقها درباره زدن روبند
روایاتی که در مورد پوشیه و روبند نقل شده است، حداقل جواز از آن فهمیده میشود، و معلوم نیست که پوشاندن صورت از سوی حضرت زهرا(س) به عنوان واجب بوده یا مستحب. لذا به نظر بیشتر فقها، پوشاندن صورت به هر وسیلهای مانند پوشیه و روبند واجب نیست. چنانچه فقها با توجه به بخشی از آیه 31 سوره نور؛ یعنی «...وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِن...»(و [اطراف] روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود])، فتوا به واجب نبودن پوشاندن صورت دادهاند.[27] هرچند برخی از فقها پوشاندن صورت را مستحب میدانند.[28]
به هر حال؛ باید به این نکته توجه نمود که؛ کسانی که پوشیه میزنند؛ یا مقلّد فقیهی هستند که پوشاندن قرص صورت را واجب میداند و یا آنکه - نه به عنوان وجوب، بلکه به عنوان رفتاری مستحب یا مجاز - میخواهند که به هیچ مقدار در پریشانی خاطر جوانان دخالت نداشته باشند، علاوه بر اینکه با زدن پوشیه در رفت و آمد خود راحتتر باشند. لذا نباید هرکسی را که پوشیه میزند متهم به بدعتگزاری در دین و تحجّر نمود.
کلام امام علی(ع) درباره احکام الهی
امام علی(ع) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ سَنَّ لَکُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِکُوهَا وَ عَفَا لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَکُمْ مِنْ غَیْرِ نِسْیَانٍ فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا»؛[29] به راستى که خدای تعالی واجباتى بر شما واجب گردانیده و حدودى معیّن فرموده است شما نباید آن واجبات را ضایع گذارید و از آن حدود تجاوز نمائید [که اگر کردید دچار بدبختى و عذاب میشوید] و مستحباتی براى شما وضع کرده پس از آنها [در حدّ توان] پیروى کنید، و چیزهایى را بر شما حرام ساخته پس هتک حرمت آنها نکنید، و به خاطر شما از چیزهایى صرف نظر نموده آنهم از روى رحمتش نه از روى فراموشى، پس خود را در مورد آنها به زحمت نیندازید».
درباره فهم و برداشت درست این روایت باید گفت:
انسانها نباید از حدود و مرزها و دستورات خداوند پیش بیفتند. و اینکه خداوند امورى را مسکوت نهاده است، نه از اینرو که فراموش کرده باشد و یا چشمپوشى صورت گرفته باشد، بلکه خواسته است مردم در آن امور آزاد و مختار و اهل انتخاب باشند؛ با توجّه به آن که میزانهاى کلّى مشخّص ارائه کرده است. بنابراین، لازم است مرزها شناخته و تفکیک شود و در این میان هر چند مهمترین موضوع، شناخت اصول کلّى عملى است؛ اصولى که پاسخگوى حرکت به سوى کمال و راهنماى عمل ایمانى است؛ ولی باید همه مرزها را پاس داشت تا به کمال رسید؛ یعنی هم باید مرزهاى کلّى را پاس داشت و هم مرزهاى جزئى را؛ زیرا گذشته از مقام عمل و اعتبارى که حد و مرزهاى جزئى نسبت به خود دارند، مقدّماتى براى حدود و مرزهاى بالاتر و مراتب والاترند؛ و در همه اینها نیز باید روح دین و هدف آن، که بندگى و عبودیت خدای تعالی است، حفظ گردد که حدود و اصول نیز در این جهت مقرّر شدهاند. هیچ منافاتی ندارد که حضرت زهرا(س) در برخی مواقع از پوشیه و روبند استفاده کند، تا آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت کرده باشد. آنحضرت در عین آنکه حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی و سیاسی پیش بیاید. از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
[1]. ابن فارس، أحمد، معجم مقائیس اللغة، ج 5، ص 465، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 213، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چاپ اول، 1402ق.
[2]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 2، ص 446، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1414ق.
[3]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 620، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[4]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 928، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش؛ لغتنامه دهخدا، واژه «روبند»؛ همچنین ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 768، دار صادر، بیروت، چاپ سوم.
[5]. لغتنامه دهخدا، واژه «روبند».
[6]. ر.ک: لسان العرب، ج 1، ص 765؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 820، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 103، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 686.
[8]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 249؛ حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج 8، ص 5653، دمشق، دار الفکر، چاپ اول.
[9]. مطرزى، ناصر بن عبدالسید، المغرب فى ترتیب المعرب، ج 1، ص 267، مکتبة اسامه بن زید، حلب، چاپ اول؛ موسى، حسین یوسف، الإفصاح، ج 1، ص 373، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ چهارم؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «قناع».
[10]. شمس العلوم، ج 8، ص 5639؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 3، ص 99، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
[11]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 1، ص 173، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول.
[12]. شمس العلوم، ج 1، ص 493؛ المصباح المنیر، ج 2، ص 45؛ الإفصاح، ج 1، ص 374؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205.
[13]. لسان العرب، ج 1، ص 768؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ عبد الحمید عمر، أحمد مختار، معجم اللغة العربیة المعاصرة، ج 1، ص 193، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1429ق؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «برقع»؛
[14]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ الإفصاح، ج 1، ص 374.
[15]. لغتنامه دهخدا، واژه «برقع».
[16]. فرهنگ فارسی معین؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «پرده».
[17]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج 9، ص 379؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 491.
[18]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 52، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 172، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[19]. کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 95، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص 224، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ق؛ ابن مغازلی، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبیطالب(ع)، ص 303 – 304، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.
[20]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 92، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛
[21]. همان، ص 54.
[22]. ر.ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 466، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص 40، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق؛ هیثمی، علی بن أبی بکر، کشف الاستار عن زوائد البزار، ج 2، ص 150 – 151، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1399ق؛ صالحى دمشقى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 45، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 16، ص 601، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[23]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 163، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[24]. ر.ک: «عیادت جابر از حضرت فاطمه(س) و دیدن صورت آنحضرت»، سؤال 46292؛ «دیدار حضرت فاطمه(س) با سلمان فارسی بعد از پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 46293.
[25]. «أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد»؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 182، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ ابن أبی طاهر، احمد بن أبی طاهر، بلاغات النساء، ص 35، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، بیتا؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 308، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[26]. «وَ خَرَجَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ عَلَیْهَا بُرْقُعَةٌ وَ تَجُرُّ ذَیْلَهَا مُتَجَلِّلَةً بِرِدَاءٍ عَلَیْهَا تَسْحَبُهَا»؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 152، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 192.
[27]. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی أحکام القرآن، ص 544، تهران، المکتبة الجعفریة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ اول، بیتا؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 22، ص 699، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق؛ طباطبایی بروجردی، آقا حسین، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، مقرر: فاضل لنکرانی، محمد، ج 1، ص 259، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، بیتا؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج 14، ص 28، قم، مؤسسة دار التفسیر، چاپ اول، 1416ق.
[28]. تبریزی، جواد بن علی، استفتاءات جدید، ج 1، ص 360، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، بیتا؛ بهجت، محمد تقی، استفتاءات، ج 4، ص 174، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
[29]. شیخ مفید، الامالی، ص 159، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ طوسی، الامالی، ص 511، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ همچنین با اندکی تفاوت در این منابع آمده است: شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة علیهم السلام(خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام)، ص 97، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق؛ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 156، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 238، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.