کد سایت
fa29900
کد بایگانی
36162
نمایه
سخن گفتن قرآن با زبان منطق و احساس
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی,قرآن
خلاصه پرسش
تدبّر در قرآن چه اهمیتی دارد؟ و به واسطه تدبر، قرآن به چه زبانی با مردم سخن میگوید؟
پرسش
به نظر شهید مطهرى، انسان در فرایند تدبّر در قرآن با دو زبان از قرآن آشنا مىشود. این دو زبان چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
اهمیت تدبر در قرآن از دو ناحیه است. یک. پیبردن انسان به جایگاه و موقعیت خویش در جهان هستى و به دست آوردن معارف، باورها و منشهاى لازم براى رسیدن به مقصد واقعى. دو. آگاهی کسب کردن به عظمت قرآن.
آدمى هنگامی که در قرآن تدبّر میکند، با دو زبان از قرآن آشنا میشود: 1. زبان منطق و استدلال؛ 2. زبان احساس که از طریق دل است.
آدمى هنگامی که در قرآن تدبّر میکند، با دو زبان از قرآن آشنا میشود: 1. زبان منطق و استدلال؛ 2. زبان احساس که از طریق دل است.
پاسخ تفصیلی
پیش از آنکه دیدگاه استاد مطهری(ره) بیان شود، توجه به مقدمهای برای فهمیدن آن لازم به نظر میرسد.
یکی از گامهای مهم در بهرهمندی از قرآن مجید، تدبر و اندیشه در آموزههاى قرآن است. تدبر در قرآن، اندیشیدن در آیات خدا براى ورود به عمق پیامها و پیامدهاى آن است که با باور به حقانیت آنها در میآمیزد. در واقع تلاوت قرآن با شرایط و آداب آن، مقدمهاى براى تدبر در مفاهیم و درک حقائق قرآن است؛ قرآن در اینباره میفرماید: «اگر ما این قرآن را بر کوهى فرو فرستاده بودیم، آنرا [با همه صلابت و عظمتش] در برابر خدا خاشع و از ترس او از هم پاشیده میدیدى. ما این مَثَلها را براى مردم میزنیم. باشد که [در قرآن] بیندیشند».[1] این آیه شریفه در مقام مَثَلى براى مردم است تا عظمت و جلالت قرآن را دریابند؛ به اینکه این قرآن، کلام خداست و کتابى است که دربردارنده حقایق از معارف، اصول شریعت، عبرتها، پندها، وعدهها و وعیدها است، شاید که در آن بیندیشند و قرآن را آنگونه که سزاوار آن است دریابند و حقایق آنرا بهکار بندند و سپس با هدایت قرآن، راه عبودیت را بپیمایند چرا که جز این، راهى براى کمال و سعادت آنان، نیست.[2]
قرآن کریم درباره کسانى که در آیات خدا تدبر نمیکنند با لحنى تند میفرماید: «آیا در قرآن نمیاندیشند [تا حقایق را بفهمند] یا بر دلهایشان قفلهایى قرار دارد؟».[3]
امام صادق(ع) هنگام به دست گرفتن قرآن و پیش از خواندن آن، میفرمود: «خدایا! پیماننامه و کتابت را گشودم، خدایا نگریستنم را در آن، عبادت قرار ده و خواندم را اندیشیدن و اندیشیدنم را مایه عبرت کن و چنان نما که از پندهاى تو در آن، پند گیرم و از گناهانت دورى جویم و هنگام خواندن آن، بر دل و گوشم مُهر نزن و بر چشمم پرده میفکن؛ خواندنم را خواندنى بدون تدبر قرار مده، بلکه چنان کن که در آیات و احکام آن بیاندیشم و دستورات دین تو را از آن برگیرم. نگریستن مرا در آن، توأم با غفلت و خواندنم را خواندنى تند و شتابزده مگردان، که تو مهربان و بخشندهاى».[4]
تدبر در آیات وحى تناسب مستقیم با حالتهاى دل دارد؛ اگر بر دل، قفلهاى آلودگى اعتقادى و رفتارى خورده باشد، درک پیام و تسلیم و نرمش در برابر آن دشوار و یا غیر ممکن خواهد شد و در این صورت، تلاوت قرآن، تأثیر مطلوب نخواهد داشت. امام على(ع) در این باره میفرماید: «آگاه باشید قرائتى که همراه با تدبر و اندیشه نباشد در آن خیرى نیست».[5]
اهمیت تدبر در قرآن از دو ناحیه است:
یک. انسان به وسیله آن به جایگاه و موقعیت خویش در جهان هستى پى میبرد و از قرآن؛ معارف، باورها و منشهاى لازم را براى رسیدن به مقصد واقعى فرامیگیرد.
دو. با تدبر، به عظمت خودِ قرآن واقف شده و باور میکند قرآن با این وسعت و گستردگى معارف، اسلوب و تنوّع بیان و همچنین هماهنگى و پیوستگى معانى نمیتواند از غیر خدا صادر شده باشد.[6]
آدمى در فرایند تدبر با دو زبان از قرآن آشنا میشود،[7] شهید مطهرى در این باره میگوید:
یک وظیفه قرآن، یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن میگوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگرى نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست، بلکه دل است و این زبان دوم «احساس» نام دارد. آنکه میخواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگیرد میباید با این دو زبان هر دو آشنایى داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک این دو از هم مایه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.
یکى از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبى و فطرت خداجویى اوست. سر و کار قرآن با این حس شریف و برتر است.
قرآن در توصیف خویش، براى خود دو زبان قائل میشود. گاهى خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفى میکند و گاهى کتاب احساس و عشق. به عبارت دیگر؛ قرآن تنها غذاى عقل و اندیشه نیست، غذاى روح هم هست.[8]
یکی از گامهای مهم در بهرهمندی از قرآن مجید، تدبر و اندیشه در آموزههاى قرآن است. تدبر در قرآن، اندیشیدن در آیات خدا براى ورود به عمق پیامها و پیامدهاى آن است که با باور به حقانیت آنها در میآمیزد. در واقع تلاوت قرآن با شرایط و آداب آن، مقدمهاى براى تدبر در مفاهیم و درک حقائق قرآن است؛ قرآن در اینباره میفرماید: «اگر ما این قرآن را بر کوهى فرو فرستاده بودیم، آنرا [با همه صلابت و عظمتش] در برابر خدا خاشع و از ترس او از هم پاشیده میدیدى. ما این مَثَلها را براى مردم میزنیم. باشد که [در قرآن] بیندیشند».[1] این آیه شریفه در مقام مَثَلى براى مردم است تا عظمت و جلالت قرآن را دریابند؛ به اینکه این قرآن، کلام خداست و کتابى است که دربردارنده حقایق از معارف، اصول شریعت، عبرتها، پندها، وعدهها و وعیدها است، شاید که در آن بیندیشند و قرآن را آنگونه که سزاوار آن است دریابند و حقایق آنرا بهکار بندند و سپس با هدایت قرآن، راه عبودیت را بپیمایند چرا که جز این، راهى براى کمال و سعادت آنان، نیست.[2]
قرآن کریم درباره کسانى که در آیات خدا تدبر نمیکنند با لحنى تند میفرماید: «آیا در قرآن نمیاندیشند [تا حقایق را بفهمند] یا بر دلهایشان قفلهایى قرار دارد؟».[3]
امام صادق(ع) هنگام به دست گرفتن قرآن و پیش از خواندن آن، میفرمود: «خدایا! پیماننامه و کتابت را گشودم، خدایا نگریستنم را در آن، عبادت قرار ده و خواندم را اندیشیدن و اندیشیدنم را مایه عبرت کن و چنان نما که از پندهاى تو در آن، پند گیرم و از گناهانت دورى جویم و هنگام خواندن آن، بر دل و گوشم مُهر نزن و بر چشمم پرده میفکن؛ خواندنم را خواندنى بدون تدبر قرار مده، بلکه چنان کن که در آیات و احکام آن بیاندیشم و دستورات دین تو را از آن برگیرم. نگریستن مرا در آن، توأم با غفلت و خواندنم را خواندنى تند و شتابزده مگردان، که تو مهربان و بخشندهاى».[4]
تدبر در آیات وحى تناسب مستقیم با حالتهاى دل دارد؛ اگر بر دل، قفلهاى آلودگى اعتقادى و رفتارى خورده باشد، درک پیام و تسلیم و نرمش در برابر آن دشوار و یا غیر ممکن خواهد شد و در این صورت، تلاوت قرآن، تأثیر مطلوب نخواهد داشت. امام على(ع) در این باره میفرماید: «آگاه باشید قرائتى که همراه با تدبر و اندیشه نباشد در آن خیرى نیست».[5]
اهمیت تدبر در قرآن از دو ناحیه است:
یک. انسان به وسیله آن به جایگاه و موقعیت خویش در جهان هستى پى میبرد و از قرآن؛ معارف، باورها و منشهاى لازم را براى رسیدن به مقصد واقعى فرامیگیرد.
دو. با تدبر، به عظمت خودِ قرآن واقف شده و باور میکند قرآن با این وسعت و گستردگى معارف، اسلوب و تنوّع بیان و همچنین هماهنگى و پیوستگى معانى نمیتواند از غیر خدا صادر شده باشد.[6]
آدمى در فرایند تدبر با دو زبان از قرآن آشنا میشود،[7] شهید مطهرى در این باره میگوید:
یک وظیفه قرآن، یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن میگوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگرى نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست، بلکه دل است و این زبان دوم «احساس» نام دارد. آنکه میخواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگیرد میباید با این دو زبان هر دو آشنایى داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک این دو از هم مایه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.
یکى از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبى و فطرت خداجویى اوست. سر و کار قرآن با این حس شریف و برتر است.
قرآن در توصیف خویش، براى خود دو زبان قائل میشود. گاهى خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفى میکند و گاهى کتاب احساس و عشق. به عبارت دیگر؛ قرآن تنها غذاى عقل و اندیشه نیست، غذاى روح هم هست.[8]
[1]. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللهِ وَتِلْکَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ حشر، 21.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 221، اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1371ش.
[3]. «أَفَلا یَتَدَبَّرونَ القرآنَ أمْ عَلی قلوب أقْفالُها»؛ محمد، 24.
[4]. «اللَّهُمَّ إِنِّی نَشَرْتُ عَهْدَکَ وَ کِتَابَکَ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَظَرِی فِیهِ عِبَادَةً وَ قِرَاءَتِی فِیهِ فِکْراً وَ فِکْرِی اعْتِبَاراً وَ اجْعَلْنِی مِمَّنِ اتَّعَظَ بِبَیَانِ مَوَاعِظِکَ فِیهِ وَ اجْتَنَبَ مَعَاصِیَکَ وَ لَا تَطْبَعْ عِنْدَ قِرَاءَتِی کِتَابَکَ عَلَى قَلْبِی وَ لَا عَلَى سَمْعِی وَ لَا تَجْعَلْ عَلَى بَصَرِی غِشَاوَةً وَ لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِی قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِیهَا بَلِ اجْعَلْنِی أَتَدَبَّرُ آیَاتِهِ وَ أَحْکَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِینِکَ وَ لَا تَجْعَلْ نَظَرِی فِیهِ غَفْلَةً وَ لَا قِرَاءَتِی مِنْهُ هَذَراً إِنَّکَ أَنْتَ الرَّءُوفُ الرَّحِیم»؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 141، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[5]. «أَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّر»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 36 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. نجارزادگان، فتح الله، به سمت خدا، ص 77، دفتر نشر معارف، قم، چاپ اول، 1391ش.
[7]. همان.
[8]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 26، ص 47 – 48، صدرا، تهران، چاپ اول، 1378ش(با تلخیص).