کد سایت
fa31159
کد بایگانی
37788
نمایه
حکم پیشگویی حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان
طبقه بندی موضوعی
علوم غریبه
خلاصه پرسش
آیا پیشگویی حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان درست است؟ آیا نامگذاری سالها به دوازده حیوان در اسلام تأیید شده است؟
پرسش
آیا پیشگویی حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان درست است؟ اینکه در تقویمهای نجومی قدیم دوازده حیوان برای نامگذاری هر سال انتخاب شده و برای هر یک از این سالها ویژگیهایی برشمردهاند (مثلاً میگویند سال مار، وضعیت معادن خوب است) چقدر حقیقت دارد؟ و اگر حقیقت ندارد چرا منجّمان ما که اغلب روحانی هستند، این مطالب را در تقویمهای نجومی میآورند؟
پاسخ اجمالی
پیشگویی و خبر دادن از حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان، دارای صورتهای مختلفی است که هرکدام حکم خود را دارد. آن صورتی را که فقهای بزرگوار با توجه به روایات فتوا به حرمت و باطل بودن آن دادهاند، صورتی است که منجّم معتقد باشد خود ستارگان علت تامّه و یا ناقصه ایجاد حوادث دنیویاند.
نامیدن هر سال به نام یک حیوان هیچ منبع و مدرک حدیثی ندارد و در اثر عوامل اعتقادی یا فرهنگی در تقویم بعضی از ملل مرسوم شده است. آنچه را منجّم برای هرکدام از این نامها برای آن سال بیان میکند، اولاً: از روی گمان یا تجربه شخصی است که اعتباری به آن نیست؛ ثانیاً: بر فرض پذیرش؛ از نوع علت و معلول بودن نیست؛ یعنی اینگونه نیست که مثلاً مار بودن یک سال، علت باشد برای وضعیت خوب معادن.
نامیدن هر سال به نام یک حیوان هیچ منبع و مدرک حدیثی ندارد و در اثر عوامل اعتقادی یا فرهنگی در تقویم بعضی از ملل مرسوم شده است. آنچه را منجّم برای هرکدام از این نامها برای آن سال بیان میکند، اولاً: از روی گمان یا تجربه شخصی است که اعتباری به آن نیست؛ ثانیاً: بر فرض پذیرش؛ از نوع علت و معلول بودن نیست؛ یعنی اینگونه نیست که مثلاً مار بودن یک سال، علت باشد برای وضعیت خوب معادن.
پاسخ تفصیلی
یکی از موضوعاتی که در کتابهای فقهی مورد بحث و بررسی و نقد قرار گرفته است، «تنجیم» است.[1] تنجیم؛ یعنی پیشگویی حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان.[2] که یکی از مسائل مرتبط با آن، نامگذاری دوازده حیوان بر هر سال است.
نامیدن هر سال به نام یک حیوان هیچ منبع و مدرک حدیثی ندارد و در اثر عوامل اعتقادی یا فرهنگی در تقویم بعضی از ملل مرسوم شده است.
تقویم ترکی - مغولی از حدود قرن هفتم هجری قمری؛ یعنی پس از استیلای مغول بر ایران، به تقویم ایرانیان راه یافت.[3] این تقویم از نوع شمسی - قمری است. اسامی دوازده ماه قمری این تقویم در ترکی به ترتیب به معنای ماه اول، ماه دوم و... نامیده میشود. این تقویم دارای دوره دوازده ساله حیوانی است که اسامی فارسی آن به ترتیب عبارتند از: موش، گاو، پلنگ (ببر)، خرگوش (گربه)، نهنگ (اژدها)، مار، اسب، گوسفند (بز)، میمون، مرغ (خروس)، سگ و خوک.[4]
طبق این اعتقاد حوادثی که در هر سال رخ میدهد، تحت تأثیر و نفوذ حیوانی که نماد آن سال است قرار میگیرد. البته ممکن است چنین باورهایی به نظر برخی خرافی و بیپایه و اساس باشد و در مقابل شاید عدهای باشند که حرکت ماه و خورشید و اوضاع ستارگان را بر زندگی انسانها مؤثّر بدانند.
به هر حال؛ از آنجایی که این بحث به موقعیت ستارگان مربوط است و یکی از مباحث علم نجوم است؛ نخست به بحث کلی تنجیم از نگاه دانش فقه و روایات میپردازیم؛ که با بیان احکام آن، حکم مسئله مورد پرسش نیز روشن خواهد شد.
پیشگویی و خبر دادن از حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان دارای صورتهای مختلفی است که هرکدام حکم خود را دارد؛ از اینرو بحث در برخی از صورتهای آن در زیر مطرح میشود.
الف. جواز خبر دادن از اوضاع ستارگان
این خبر دادن ممکن است از روی یقین و یا گمان باشد. در فقه این قسم از تنجیم جایز دانسته شده است.[5] البته وجود خطا در این قسم به دلیل وجود اشتباه در محاسبات منجّمین، زیاد است، و نباید به خبر آنها اعتماد داشت مگر در موارد نیاز، آنهم بر اساس شهادت و گواهی دو نفر عادل از آنها.[6]
ب. جواز پیشگویی از آثار موقعیّت ستارگان با اعتقاد به نشأت آنها از اراده الهی
در این قسم منجّم خبر میدهد که با اراده الهی، هنگامی که فلان ستاره در فلان موقعیت قرار میگیرد، مثلاً کشاورزی رونق میگیرد و یا قحطی رُخ میدهد. اگر منجّم دارای تجربیات یقینی در این زمینه بود، شرعاً جایز است این پیشگویی را اعلام کند.[7]
ج. حرمت پیشگویی از حوادث دنیا با اعتقاد به نشأت آنها از خود ستارگان و اوضاع آنها
منجّم در این صورت معتقد است که خود ستارگان علت تامّه و یا ناقصه ایجاد حوادث دنیویاند.[8] مقصود از فتاوای فقها که آنرا حرام کردهاند و نیز روایاتی که تنجیم را به شدّت مورد نکوهش قرار دادهاند، همین قسم است.[9] پس، اینکه در روایتی به نقل از پیامبر اکرم(ص)؛ تصدیق و باورِ پیشگویی منجّم، کفر عملی معرّفی شده است،[10] مقصود این قسم از تنجیم میباشد.
در روایتی از عبد المَلِک بن أعیَن آمده است: نزد امام صادق(ع) رفته و گفتم: من به این علم (نجوم) گرفتار شدهام. و هر موقع که قصد انجام دادن کارى را دارم؛ به بخت و اقبال نگاه میکنم، اگر آن شرّ بود مینشینم و به دنبال آن کار نمیروم، و وقتی طالع خیر را ببینم، در پى آن عمل رفته و آنرا انجام میدهم. امام(ع) فرمود: «بر اساس طالعبینى قضاوت میکنى؟» گفتم: بلى. آنحضرت فرمود: «پس کتابهایت را [که در علم طالعبینى است] بسوزان!».[11]
از این روایت استفاده میشود که اگر منجّم در این قسم حکم به گمان و برداشتهای خود نمود، حرام است و گرنه مجرّد مشاهده اوضاع ستارگان و تفأل زدن به آنها اشکالی ندارد.[12]
آنچه از این دست روایات؛[13] استفاده میشود؛ حرمت پیشگویی است جزماً و با اعتقاد به علیت اوضاع ستارگان. پس اگر بگوید اوضاع ستارگان زمینه رخداد چنین حوادثی هستند به طوری که اگر اراده قاهره الهی بخواهد آنرا محو میکند، اشکالی در آن نخواهد بود؛ زیرا در این صورت مشمول روایاتی که از تنجیم نهی کردهاند، نیست.[14]
اگر چنین اعتقادی به انکار خداوند و یا به تعطیل خداوند از تصرّف و اداره حوادث دنیا برگردد، از بارزترین مصادیق کفر اعتقادی و حقیقی و حرام است. اما اگر اعتقاد به این باشد که ستارگان همچون ابزار تابع محض اراده الهیاند، اشکالی ندارد. بنابراین، نمیتوان بهطور کلی فتوا به کفر حقیقی و اعتقادی هرکس که عقیده به استقلال ستارگان دارد، داد، بلکه باید معتقداتش را ملاحظه نمود و اینکه برگشت به کدامیک از این موارد میکند.[15]
د. حرکات ستارگان، علامتهای وقوع حوادث دنیویاند
کسی از فقها این اعتقاد را کفر نمیداند. این علامت مانند علامت حرکات نبض و رنگ چهره از موقعیت قلب و اوضاع داخلی بدن انسان است.[16] و از دیدگاه شیخ بهایی(ره) مراد از آن دسته از روایاتی که علم نجوم را صحیح دانسته و اجازه تعلّم آنرا دادهاند، همین قسم از نجوم است.[17] علامه حلی، سید مرتضی علم الهدی و سید ابن طاووس نیز مؤید همین نظریهاند. به عقیده آنها حسب مفاد بعضی از روایات، علاماتی برای اوضاع ستارگان هست که با توسل و دادن صدقه میتوان جلوی حوادث شرّ را گرفت. البته چون منجمین بر همه علایم و نیز امور معارض و دافع آنها اطلاع کافی ندارند، در این بخش از علم نجوم هم نمیتوانند حکم قطعی و یا ظنی بدهند.[18]
شیخ بهایی میگوید: حوادثی که منجّمین از وقوع آن در آینده خبر میدهند بر سه دستهاند:
یک. دستهای که با استفاده از منابع وحی و احادیث است.
دو. دستهای که ناشی از تجربه سالیان متمادی آنان است.
سه. دستهای که ناشی است از اوضاع مختلف ستارگان که منجمین احاطه کافی بر آن ندارند.
در دو قسم اول؛ اخبار آنان صحیح و مورد قبول است. اما در قسم سوم چنین نیست.[19] امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «بیشتر مسائل نجوم توسط منجّمین تحصیل نمیشود و قلیلی هم که به دست آنها میآید فایده چندانی نمیبخشد».[20] این دسته از روایات دلالت بر علامت بودن بعضی از ستارگان و نیز کثرت خطا در علم نجوم دارند. و هرکس که در این روایات توجه نماید خواهد دید که هیچگاه گمان و قطع به سخن منجّمین پیدا نمیکند، مگر اینکه حکم آنان ناشی از تجربه طولانی آنها باشد.
شیخ انصاری میگوید: سزاوار است که خود منجّمین در ابتدا از اظهار نظر و پیشگویی بپرهیزند و چنانچه خواستند پیشگویی داشته باشند آنرا در قالب الفاظی مانند تقریباً و بعید نیست ارائه دهند.[21]
نتیجهگیری
1. آنچه را که منجّمان مسلمان به وسیله اوضاع ستارگان درباره سالها میگویند، با رویکرد و اعتقاد به علت و استقلال در تأثیرگذاری حوادث دنیا نیست، وگرنه بر اساس روایات و دیدگاه فقها چنین اعتقادی باطل و حرام است.
2. آنچه را منجّم برای هرکدام از این نامها برای آن سال بیان میکند، اولاً: از روی گمان یا تجربه شخصی است که اعتباری به آن نیست و مبنای علمی ندارد؛ ثانیاً: بر فرض پذیرش؛ از نوع علت و معلول بودن نیست؛ یعنی اینگونه نیست که مثلاً مار بودن یک سال، علت باشد برای وضعیت خوب معادن.
نامیدن هر سال به نام یک حیوان هیچ منبع و مدرک حدیثی ندارد و در اثر عوامل اعتقادی یا فرهنگی در تقویم بعضی از ملل مرسوم شده است.
تقویم ترکی - مغولی از حدود قرن هفتم هجری قمری؛ یعنی پس از استیلای مغول بر ایران، به تقویم ایرانیان راه یافت.[3] این تقویم از نوع شمسی - قمری است. اسامی دوازده ماه قمری این تقویم در ترکی به ترتیب به معنای ماه اول، ماه دوم و... نامیده میشود. این تقویم دارای دوره دوازده ساله حیوانی است که اسامی فارسی آن به ترتیب عبارتند از: موش، گاو، پلنگ (ببر)، خرگوش (گربه)، نهنگ (اژدها)، مار، اسب، گوسفند (بز)، میمون، مرغ (خروس)، سگ و خوک.[4]
طبق این اعتقاد حوادثی که در هر سال رخ میدهد، تحت تأثیر و نفوذ حیوانی که نماد آن سال است قرار میگیرد. البته ممکن است چنین باورهایی به نظر برخی خرافی و بیپایه و اساس باشد و در مقابل شاید عدهای باشند که حرکت ماه و خورشید و اوضاع ستارگان را بر زندگی انسانها مؤثّر بدانند.
به هر حال؛ از آنجایی که این بحث به موقعیت ستارگان مربوط است و یکی از مباحث علم نجوم است؛ نخست به بحث کلی تنجیم از نگاه دانش فقه و روایات میپردازیم؛ که با بیان احکام آن، حکم مسئله مورد پرسش نیز روشن خواهد شد.
پیشگویی و خبر دادن از حوادث دنیا بر اساس موقعیت ستارگان دارای صورتهای مختلفی است که هرکدام حکم خود را دارد؛ از اینرو بحث در برخی از صورتهای آن در زیر مطرح میشود.
الف. جواز خبر دادن از اوضاع ستارگان
این خبر دادن ممکن است از روی یقین و یا گمان باشد. در فقه این قسم از تنجیم جایز دانسته شده است.[5] البته وجود خطا در این قسم به دلیل وجود اشتباه در محاسبات منجّمین، زیاد است، و نباید به خبر آنها اعتماد داشت مگر در موارد نیاز، آنهم بر اساس شهادت و گواهی دو نفر عادل از آنها.[6]
ب. جواز پیشگویی از آثار موقعیّت ستارگان با اعتقاد به نشأت آنها از اراده الهی
در این قسم منجّم خبر میدهد که با اراده الهی، هنگامی که فلان ستاره در فلان موقعیت قرار میگیرد، مثلاً کشاورزی رونق میگیرد و یا قحطی رُخ میدهد. اگر منجّم دارای تجربیات یقینی در این زمینه بود، شرعاً جایز است این پیشگویی را اعلام کند.[7]
ج. حرمت پیشگویی از حوادث دنیا با اعتقاد به نشأت آنها از خود ستارگان و اوضاع آنها
منجّم در این صورت معتقد است که خود ستارگان علت تامّه و یا ناقصه ایجاد حوادث دنیویاند.[8] مقصود از فتاوای فقها که آنرا حرام کردهاند و نیز روایاتی که تنجیم را به شدّت مورد نکوهش قرار دادهاند، همین قسم است.[9] پس، اینکه در روایتی به نقل از پیامبر اکرم(ص)؛ تصدیق و باورِ پیشگویی منجّم، کفر عملی معرّفی شده است،[10] مقصود این قسم از تنجیم میباشد.
در روایتی از عبد المَلِک بن أعیَن آمده است: نزد امام صادق(ع) رفته و گفتم: من به این علم (نجوم) گرفتار شدهام. و هر موقع که قصد انجام دادن کارى را دارم؛ به بخت و اقبال نگاه میکنم، اگر آن شرّ بود مینشینم و به دنبال آن کار نمیروم، و وقتی طالع خیر را ببینم، در پى آن عمل رفته و آنرا انجام میدهم. امام(ع) فرمود: «بر اساس طالعبینى قضاوت میکنى؟» گفتم: بلى. آنحضرت فرمود: «پس کتابهایت را [که در علم طالعبینى است] بسوزان!».[11]
از این روایت استفاده میشود که اگر منجّم در این قسم حکم به گمان و برداشتهای خود نمود، حرام است و گرنه مجرّد مشاهده اوضاع ستارگان و تفأل زدن به آنها اشکالی ندارد.[12]
آنچه از این دست روایات؛[13] استفاده میشود؛ حرمت پیشگویی است جزماً و با اعتقاد به علیت اوضاع ستارگان. پس اگر بگوید اوضاع ستارگان زمینه رخداد چنین حوادثی هستند به طوری که اگر اراده قاهره الهی بخواهد آنرا محو میکند، اشکالی در آن نخواهد بود؛ زیرا در این صورت مشمول روایاتی که از تنجیم نهی کردهاند، نیست.[14]
اگر چنین اعتقادی به انکار خداوند و یا به تعطیل خداوند از تصرّف و اداره حوادث دنیا برگردد، از بارزترین مصادیق کفر اعتقادی و حقیقی و حرام است. اما اگر اعتقاد به این باشد که ستارگان همچون ابزار تابع محض اراده الهیاند، اشکالی ندارد. بنابراین، نمیتوان بهطور کلی فتوا به کفر حقیقی و اعتقادی هرکس که عقیده به استقلال ستارگان دارد، داد، بلکه باید معتقداتش را ملاحظه نمود و اینکه برگشت به کدامیک از این موارد میکند.[15]
د. حرکات ستارگان، علامتهای وقوع حوادث دنیویاند
کسی از فقها این اعتقاد را کفر نمیداند. این علامت مانند علامت حرکات نبض و رنگ چهره از موقعیت قلب و اوضاع داخلی بدن انسان است.[16] و از دیدگاه شیخ بهایی(ره) مراد از آن دسته از روایاتی که علم نجوم را صحیح دانسته و اجازه تعلّم آنرا دادهاند، همین قسم از نجوم است.[17] علامه حلی، سید مرتضی علم الهدی و سید ابن طاووس نیز مؤید همین نظریهاند. به عقیده آنها حسب مفاد بعضی از روایات، علاماتی برای اوضاع ستارگان هست که با توسل و دادن صدقه میتوان جلوی حوادث شرّ را گرفت. البته چون منجمین بر همه علایم و نیز امور معارض و دافع آنها اطلاع کافی ندارند، در این بخش از علم نجوم هم نمیتوانند حکم قطعی و یا ظنی بدهند.[18]
شیخ بهایی میگوید: حوادثی که منجّمین از وقوع آن در آینده خبر میدهند بر سه دستهاند:
یک. دستهای که با استفاده از منابع وحی و احادیث است.
دو. دستهای که ناشی از تجربه سالیان متمادی آنان است.
سه. دستهای که ناشی است از اوضاع مختلف ستارگان که منجمین احاطه کافی بر آن ندارند.
در دو قسم اول؛ اخبار آنان صحیح و مورد قبول است. اما در قسم سوم چنین نیست.[19] امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «بیشتر مسائل نجوم توسط منجّمین تحصیل نمیشود و قلیلی هم که به دست آنها میآید فایده چندانی نمیبخشد».[20] این دسته از روایات دلالت بر علامت بودن بعضی از ستارگان و نیز کثرت خطا در علم نجوم دارند. و هرکس که در این روایات توجه نماید خواهد دید که هیچگاه گمان و قطع به سخن منجّمین پیدا نمیکند، مگر اینکه حکم آنان ناشی از تجربه طولانی آنها باشد.
شیخ انصاری میگوید: سزاوار است که خود منجّمین در ابتدا از اظهار نظر و پیشگویی بپرهیزند و چنانچه خواستند پیشگویی داشته باشند آنرا در قالب الفاظی مانند تقریباً و بعید نیست ارائه دهند.[21]
نتیجهگیری
1. آنچه را که منجّمان مسلمان به وسیله اوضاع ستارگان درباره سالها میگویند، با رویکرد و اعتقاد به علت و استقلال در تأثیرگذاری حوادث دنیا نیست، وگرنه بر اساس روایات و دیدگاه فقها چنین اعتقادی باطل و حرام است.
2. آنچه را منجّم برای هرکدام از این نامها برای آن سال بیان میکند، اولاً: از روی گمان یا تجربه شخصی است که اعتباری به آن نیست و مبنای علمی ندارد؛ ثانیاً: بر فرض پذیرش؛ از نوع علت و معلول بودن نیست؛ یعنی اینگونه نیست که مثلاً مار بودن یک سال، علت باشد برای وضعیت خوب معادن.
[1]. علامه حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج 15، ص 390، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، 1412ق؛ حسینی عاملی، سید جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلاّمة، ج 12، ص 242، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق؛ شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج 1، ص 201، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق.
[2]. ر.ک: منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، ج 15، ص 390؛ کرکی (محقق ثانی)، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج 4، ص 31، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1414ق.
[3]. واله قزوینى اصفهانى، محمد یوسف، ایران در زمان شاهصفى و شاهعباس دوم، ص 665، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، چاپ دوم، 1382ش.
[4]. مستوفى، محمد محسن، زبدة التواریخ، ص 200، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، 1375ش.
[5]. علامه حلّی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة، ج 2، ص 261، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1420ق؛ شیخ انصاری(ره) نیز نقل میکند که سید مرتضی و ابوالفتوح کراجکی این دیدگاه را داشتهاند؛ کتاب المکاسب، ج 1، ص 201.
[6]. کتاب المکاسب، ج 1، ص 203.
[7]. همان، ص 203 – 204.
[8]. همان، ص 204.
[9]. ر.ک: سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج 2، ص 310 – 311، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1405ق؛ منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، ج 15، ص 390؛ عاملی(شهید اول)، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج 2، ص 35، قم، کتابفروشی مفید، چاپ اول، بیتا؛ جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج 4، ص 32؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 300، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[10]. محقق حلّی، نجم الدین جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج 2، ص 688، قم، مؤسسه سید الشهداء(ع)، چاپ اول، 1407ق؛ ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج 2، ص 58، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1407ق؛ ابن ابی جمهور احسایی، محمد بن علی، عوالی اللئالی العزیزیة، ج 3، ص 140، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[11]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 267، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[12]. کتاب المکاسب، ج 1، ص 207؛ موسوی قزوینی، سید علی، ینابیع الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام، ج 2، ص 338 – 339، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1424ق.
[13]. درباره این روایات ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 11، ص 370 – 374، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[14]. کتاب المکاسب، ج 1، ص 208.
[15]. ر.ک: همان، ص 212 – 215.
[16]. همان، ص 221 – 222.
[17]. شیخ بهایی، محمد بن حسین، الحدیقة الهلالیة، ص 139، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1410ق.
[18]. کتاب المکاسب، ج 1، ص 222 - 223.
[19]. الحدیقة الهلالیة، ص 141.
[20]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 195، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[21]. کتاب المکاسب، ج 1، ص 232.