کد سایت
fa34506
کد بایگانی
41780
نمایه
مراد از قربانی در آیه 196 بقره
طبقه بندی موضوعی
قربانی
خلاصه پرسش
مراد از قربانی در مناسک حج که در سوره مبارکه بقره آیه 196 به آن اشاره شده، چیست؟
پرسش
مراد از قربانی در مناسک حج که در سوره مبارکه بقره آیه 196 به آن اشاره شده، چیست؟
پاسخ اجمالی
انجام قربانی، یکی از اعمال واجب برای حجاج بیت الله الحرام است. آیه مذکور در صدد بیان این حکم برای حُجاجی است که پس از احرام بستن، به مانعی مانند وجود دشمن یا بیماری برخورده و نتوانند اعمال حج یا عمره را ادامه دهند که به آنها «مصدود» یا «محصور» میگویند.
چنین شخصی، چنانچه مانع او دشمن باشد و امکان گرفتن نایب برای قربانی کردن هم وجود نداشته باشد، باید همانجا که مانع ایجاد شد، قربانی کند و اگر مشکل او بیماری است باید برای انجام قربانی نایب بگیرد و آنگاه که از انجام قربانی اطمینان پیدا کرد، حلق کند (سر را بتراشد) و از احرام خارج شود.
یکی دیگر از موارد قربانی، کفاره مخالفت با برخی از اعمال حج است؛ مانند سر تراشیدن در حال احرام قبل از موعد مقرّر آن. در قسمتی از این آیه به این امر اشاره دارد و کفاره آنرا برای کسانی که از روی عذر و ناچاری مرتکب این عمل میشوند یکی از این سه مورد قرار داده است: قربانی یا سه روز روزه یا صدقه.
چنین شخصی، چنانچه مانع او دشمن باشد و امکان گرفتن نایب برای قربانی کردن هم وجود نداشته باشد، باید همانجا که مانع ایجاد شد، قربانی کند و اگر مشکل او بیماری است باید برای انجام قربانی نایب بگیرد و آنگاه که از انجام قربانی اطمینان پیدا کرد، حلق کند (سر را بتراشد) و از احرام خارج شود.
یکی دیگر از موارد قربانی، کفاره مخالفت با برخی از اعمال حج است؛ مانند سر تراشیدن در حال احرام قبل از موعد مقرّر آن. در قسمتی از این آیه به این امر اشاره دارد و کفاره آنرا برای کسانی که از روی عذر و ناچاری مرتکب این عمل میشوند یکی از این سه مورد قرار داده است: قربانی یا سه روز روزه یا صدقه.
پاسخ تفصیلی
در قرآن کریم میخوانیم: «و براى خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید، و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید، آنچه از قربانى میسّر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را مَتراشید و هرکس از شما بیمار باشد یا در سر، ناراحتیاى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفّاره [آن، باید] روزهاى بگیرد، یا صدقهاى دهد، یا قربانیاى بکند و چون ایمنى یافتید، پس هرکس از [اعمال] عمره به حجّ پرداخت، [باید] آنچه از قربانى میسّر است [قربانى کند]، و آنکس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روزِ] تمام است. این [حجّ تمتّع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [مکّه] نباشد و از خدا بترسید (طبق اوامر و نواهى او رفتار کنید)، و بدانید که خدا سختکیفر است».[1]
این آیه کریمه، جزو آیات الاحکام بوده که در آن به چند حکم فقهی از احکام حج تصریح شده است.
دقیقاً روشن نیست که آیات مربوط به حج در قرآن مجید در چه تاریخى نازل شده است ولى به اعتقاد بعضى از مفسران در حجة الوداع نازل گشت،[2] ولی بعضى از مفسران درباره شأن نزول این آیه گفتهاند: جمله «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ» ناظر به جریان «حدیبیّه» است[3] که در سال ششم هجرت واقع شد و مسلمانان از زیارت خانه خدا ممنوع شدند.
به هر حال؛ احکام بیان شده در آیه به ترتیب، به شرح زیر است:
1. در ابتدا، یک دستور کلى براى انجام فریضه حج و عمره به طور کامل و براى اطاعت فرمان خدا داده، میفرماید: «حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید» (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ).
در واقع قبل از هر چیز به سراغ انگیزههاى این دو عبادت رفته و سفارش میکند که جز انگیزه الهى و قصد تقرّب به ذات پاک او، چیز دیگرى در کار نباید باشد، و اعمال نیز به مقتضاى «وَ أَتِمُّوا» از هر نظر کامل و جامع باشد.
2. سپس به سراغ کسانى میرود که بعد از احرام بستن به خاطر وجود مانعى، مانند بیمارى شدید یا ترس از دشمن، موفّق به انجام اعمال حج یا عمره نباشند، میفرماید: «اگر محصور شدید و موانعى به شما اجازه نداد که پس از احرام بستن وارد مکه شوید، آنچه از قربانى فراهم شود ذبح کنید و از احرام خارج شوید» (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ). پس افرادى که گرفتار میشوند، و توانایى انجام مراسم حج و عمره را پیدا نمیکنند، میتوانند از احرام خارج شده و به حال عادى باز گردند.
میدانیم قربانى ممکن است شتر یا گاو یا گوسفند باشد، که آسانترین آنها گوسفند است، و لذا جمله «فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ» را غالباً اشاره به گوسفند دانستهاند.
3. سپس به دستور دیگرى اشاره کرده، میفرماید: «سرهاى خود را نتراشید تا قربانى به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود» (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ).
سؤالی مطرح است که؛ آیا این دستور مربوط به افرادى است که محصور و ممنوع از انجام مراسم حج میشوند، و در واقع دستورى است براى تکمیل دستور سابق، و یا اینکه مخاطبش همه حاجیان هستند؟
بعضى از مفسران، معناى اول را برگزیدهاند و گفتهاند: منظور از محل هدى (قربانى)، حَرَم است[4] و گاه گفتهاند، منظور همان جایی است که مانع و مزاحم، حاصل میشود و به فعل پیامبر اکرم(ص) در داستان حدیبیّه که محلى است بیرون مکه، استدلال کردهاند که حضرت بعد از ممانعت مشرکان، قربانى خود را در همانجا ذبح کرد و به اصحاب و یارانش نیز دستور داد چنین کنند.[5]
صاحب تفسیر مفسر مجمع البیان میگوید: «به اعتقاد علماى ما، محصور اگر به خاطر بیمارى بوده باشد، قربانى او را در حرم باید ذبح کنند و اگر به خاطر جلوگیرى از دشمن باشد در همانجا که جلوگیرى شده است ذبح میکنند».[6]
ولى بعضى دیگر از مفسران، این جمله را ناظر به تمام حجاج میدانند و میگویند هیچکس حق ندارد، تقصیر کند (سر بتراشد و از احرام خارج گردد) مگر این که قربانى را در محلش ذبح کند (قربانى حج در منى و قربانى عمره در مکه).[7]
به هر حال منظور از «رسیدن قربانى به محلش»، آن است که به آن محل رسیده و ذبح شود، و این تعبیر کنایهاى از ذبح است. و با توجه به عمومیت تعبیرى که در آیه وارد شده است تفسیر دوم مناسبتر به نظر میرسد که هم شامل محصور و ممنوع است و هم غیر محصور.[8]
4. سپس میفرماید: «اگر کسى از شما بیمار بود و یا ناراحتى در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل از موقع مقرّر بتراشد) باید فدیه (کفارهاى) از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد» (فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ).
واژه «نُسُک» به معنای عبادت، و در مورد اعمال حج به کار میرود، و «نسیکه» به معناى «ذبیحه» است.[9]
ظاهر آیه این است که چنین شخصى مخیّر در میان این سه (روزه، صدقه و ذبح گوسفند) میباشد.[10]
و مراجع عظام تقلید هم درباره این مسئله میگویند: کفاره سر تراشیدن، اگر ضرورى باشد، دوازده مُد طعام (ده سیر گندم) است که باید به شش مسکین بدهد، یا سه روز روزه بگیرد، یا یک گوسفند قربانى کند. و اگر تراشیدن از روى ضرورت نباشد، بنابر احتیاط واجب[11] باید یک گوسفند قربانی کند.[12]
5. سپس میافزاید: «و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، کسانى که عمره را تمام کرده و حج را آغاز میکنند، آنچه میسّر است از قربانى» (ذبح کنند) (فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ).
اشاره به اینکه در حج تمتّع که عمره قبلاً انجام میگیرد، و بعد حج بجا آورده میشود، قربانى کردن لازم است، و فرق نمیکند که این قربانى شتر باشد یا گاو و یا گوسفند، و بدون آن از احرام خارج نمیشود.
درباره اصل «هدى» دو تفسیر وجود دارد؛ اول اینکه از «هدیه» گرفته شده است، و چون قربانى در واقع هدیهاى به سوى بیت اللَّه است، این واژه بر آن اطلاق شده است. دوم اینکه از ماده هدایت گرفته شده است؛ زیرا حیوان قربانى را همراه میبردند، و به سوى خانه خدا و قربانگاه هدایت میکردند.[13]
6. سپس به بیان حکم کسانى میپردازد که در حال حج تمتّع قادر به قربانى نیستند: «کسى که (قربانى) ندارد، باید سه روز در ایام حج، و هفت روز به هنگام بازگشت، روزه بدارد، این ده روز کامل است» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ). بنابر این، اگر قربانى پیدا نشود، یا وضع مالى انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است، که سه روز آن (روز هفتم و هشتم و نهم ذى الحجه) در ایام حج واقع میشود، و این از روزههایى است که انجام آن در سفر مانعى ندارد، و هفت روز دیگر را بعد از بازگشت به وطن انجام میدهد.
7. بعد به بیان حکم دیگرى پرداخته، میفرماید: «این برنامه حج تمتّع براى کسى است که خانواده او نزد مسجد الحرام نباشد» (ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ). بنابر این، کسانى که اهل مکه یا اطراف آن باشند، حج تمتّع ندارند، بلکه حج تمتع مخصوص افراد دور از این منطقه است، و مشهور و معروف در میان فقها این است که هرکس 48 میل از مکه دورتر باشد، وظیفه او حج تمتع است، و آنها که در فاصله کمترى قرار دارند، وظیفه آنها حج قِران یا افراد است، که عمره آن بعد از مراسم حج بجا آورده میشود.[14]
بعد از بیان این احکام هفتگانه در پایان آیه دستور به تقوا میدهد و میفرماید: «از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید و بدانید خداوند عقاب و کیفرش شدید است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ).
این تأکید شاید به این جهت است که مسلمانان در هیچیک از جزئیات این عبادت مهم اسلامى کوتاهى نکنند چرا که کوتاهى در آن گاهى سبب فساد حج و از بین رفتن برکات مهم آن میشود.[15]
این آیه کریمه، جزو آیات الاحکام بوده که در آن به چند حکم فقهی از احکام حج تصریح شده است.
دقیقاً روشن نیست که آیات مربوط به حج در قرآن مجید در چه تاریخى نازل شده است ولى به اعتقاد بعضى از مفسران در حجة الوداع نازل گشت،[2] ولی بعضى از مفسران درباره شأن نزول این آیه گفتهاند: جمله «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ» ناظر به جریان «حدیبیّه» است[3] که در سال ششم هجرت واقع شد و مسلمانان از زیارت خانه خدا ممنوع شدند.
به هر حال؛ احکام بیان شده در آیه به ترتیب، به شرح زیر است:
1. در ابتدا، یک دستور کلى براى انجام فریضه حج و عمره به طور کامل و براى اطاعت فرمان خدا داده، میفرماید: «حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید» (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ).
در واقع قبل از هر چیز به سراغ انگیزههاى این دو عبادت رفته و سفارش میکند که جز انگیزه الهى و قصد تقرّب به ذات پاک او، چیز دیگرى در کار نباید باشد، و اعمال نیز به مقتضاى «وَ أَتِمُّوا» از هر نظر کامل و جامع باشد.
2. سپس به سراغ کسانى میرود که بعد از احرام بستن به خاطر وجود مانعى، مانند بیمارى شدید یا ترس از دشمن، موفّق به انجام اعمال حج یا عمره نباشند، میفرماید: «اگر محصور شدید و موانعى به شما اجازه نداد که پس از احرام بستن وارد مکه شوید، آنچه از قربانى فراهم شود ذبح کنید و از احرام خارج شوید» (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ). پس افرادى که گرفتار میشوند، و توانایى انجام مراسم حج و عمره را پیدا نمیکنند، میتوانند از احرام خارج شده و به حال عادى باز گردند.
میدانیم قربانى ممکن است شتر یا گاو یا گوسفند باشد، که آسانترین آنها گوسفند است، و لذا جمله «فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ» را غالباً اشاره به گوسفند دانستهاند.
3. سپس به دستور دیگرى اشاره کرده، میفرماید: «سرهاى خود را نتراشید تا قربانى به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود» (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ).
سؤالی مطرح است که؛ آیا این دستور مربوط به افرادى است که محصور و ممنوع از انجام مراسم حج میشوند، و در واقع دستورى است براى تکمیل دستور سابق، و یا اینکه مخاطبش همه حاجیان هستند؟
بعضى از مفسران، معناى اول را برگزیدهاند و گفتهاند: منظور از محل هدى (قربانى)، حَرَم است[4] و گاه گفتهاند، منظور همان جایی است که مانع و مزاحم، حاصل میشود و به فعل پیامبر اکرم(ص) در داستان حدیبیّه که محلى است بیرون مکه، استدلال کردهاند که حضرت بعد از ممانعت مشرکان، قربانى خود را در همانجا ذبح کرد و به اصحاب و یارانش نیز دستور داد چنین کنند.[5]
صاحب تفسیر مفسر مجمع البیان میگوید: «به اعتقاد علماى ما، محصور اگر به خاطر بیمارى بوده باشد، قربانى او را در حرم باید ذبح کنند و اگر به خاطر جلوگیرى از دشمن باشد در همانجا که جلوگیرى شده است ذبح میکنند».[6]
ولى بعضى دیگر از مفسران، این جمله را ناظر به تمام حجاج میدانند و میگویند هیچکس حق ندارد، تقصیر کند (سر بتراشد و از احرام خارج گردد) مگر این که قربانى را در محلش ذبح کند (قربانى حج در منى و قربانى عمره در مکه).[7]
به هر حال منظور از «رسیدن قربانى به محلش»، آن است که به آن محل رسیده و ذبح شود، و این تعبیر کنایهاى از ذبح است. و با توجه به عمومیت تعبیرى که در آیه وارد شده است تفسیر دوم مناسبتر به نظر میرسد که هم شامل محصور و ممنوع است و هم غیر محصور.[8]
4. سپس میفرماید: «اگر کسى از شما بیمار بود و یا ناراحتى در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل از موقع مقرّر بتراشد) باید فدیه (کفارهاى) از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد» (فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ).
واژه «نُسُک» به معنای عبادت، و در مورد اعمال حج به کار میرود، و «نسیکه» به معناى «ذبیحه» است.[9]
ظاهر آیه این است که چنین شخصى مخیّر در میان این سه (روزه، صدقه و ذبح گوسفند) میباشد.[10]
و مراجع عظام تقلید هم درباره این مسئله میگویند: کفاره سر تراشیدن، اگر ضرورى باشد، دوازده مُد طعام (ده سیر گندم) است که باید به شش مسکین بدهد، یا سه روز روزه بگیرد، یا یک گوسفند قربانى کند. و اگر تراشیدن از روى ضرورت نباشد، بنابر احتیاط واجب[11] باید یک گوسفند قربانی کند.[12]
5. سپس میافزاید: «و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، کسانى که عمره را تمام کرده و حج را آغاز میکنند، آنچه میسّر است از قربانى» (ذبح کنند) (فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ).
اشاره به اینکه در حج تمتّع که عمره قبلاً انجام میگیرد، و بعد حج بجا آورده میشود، قربانى کردن لازم است، و فرق نمیکند که این قربانى شتر باشد یا گاو و یا گوسفند، و بدون آن از احرام خارج نمیشود.
درباره اصل «هدى» دو تفسیر وجود دارد؛ اول اینکه از «هدیه» گرفته شده است، و چون قربانى در واقع هدیهاى به سوى بیت اللَّه است، این واژه بر آن اطلاق شده است. دوم اینکه از ماده هدایت گرفته شده است؛ زیرا حیوان قربانى را همراه میبردند، و به سوى خانه خدا و قربانگاه هدایت میکردند.[13]
6. سپس به بیان حکم کسانى میپردازد که در حال حج تمتّع قادر به قربانى نیستند: «کسى که (قربانى) ندارد، باید سه روز در ایام حج، و هفت روز به هنگام بازگشت، روزه بدارد، این ده روز کامل است» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ). بنابر این، اگر قربانى پیدا نشود، یا وضع مالى انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است، که سه روز آن (روز هفتم و هشتم و نهم ذى الحجه) در ایام حج واقع میشود، و این از روزههایى است که انجام آن در سفر مانعى ندارد، و هفت روز دیگر را بعد از بازگشت به وطن انجام میدهد.
7. بعد به بیان حکم دیگرى پرداخته، میفرماید: «این برنامه حج تمتّع براى کسى است که خانواده او نزد مسجد الحرام نباشد» (ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ). بنابر این، کسانى که اهل مکه یا اطراف آن باشند، حج تمتّع ندارند، بلکه حج تمتع مخصوص افراد دور از این منطقه است، و مشهور و معروف در میان فقها این است که هرکس 48 میل از مکه دورتر باشد، وظیفه او حج تمتع است، و آنها که در فاصله کمترى قرار دارند، وظیفه آنها حج قِران یا افراد است، که عمره آن بعد از مراسم حج بجا آورده میشود.[14]
بعد از بیان این احکام هفتگانه در پایان آیه دستور به تقوا میدهد و میفرماید: «از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید و بدانید خداوند عقاب و کیفرش شدید است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ).
این تأکید شاید به این جهت است که مسلمانان در هیچیک از جزئیات این عبادت مهم اسلامى کوتاهى نکنند چرا که کوتاهى در آن گاهى سبب فساد حج و از بین رفتن برکات مهم آن میشود.[15]
[1]. بقره، 196: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ».
[2]. شیخ مفید، محمد بن محمد، تفسیر القرآن المجید، تحقیق: ایازی، سید محمد علی، ص 63، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1424ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 75، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، تصحیح: شاهین، محمد علی، ج 1، ص 128، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 1، ص 394، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 1، ص 129، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق.
[4]. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج 2، ص 87، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ چهارم، 1362ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 41، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق: محمد جمیل، صدقی، ج 2، ص 272، دار الفکر، بیروت، 1420ق.
[5]. به نقل از: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 43، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[6]. طبرسى، فضل بن حسن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 519، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. به نقل از: تفسیر نمونه، ج 2، ص 43.
[8]. همان، ص 43 – 44.
[9]. راغب اصفهانى، حسین، تحقیق: داودى، صفوان عدنان، المفردات فی غریب القرآن، ص802، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 44.
[11]. آیات عظام اراکى، نورى همدانی: (بنابر اقوى).
[12]. محمودى، محمد رضا، مناسک حج (محشّٰى)، ص 222، م 424 و 425، نشر مشعر، تهران، 1429ق.
[13]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 517.
[14]. مناسک حج (محشّٰى)، ص 20، م 11.
[15]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 43 – 48.