کد سایت
fa35140
کد بایگانی
42520
نمایه
حکیمان و چگونگی پیدایش نفس
طبقه بندی موضوعی
نظری,آراء شناسی
خلاصه پرسش
آیا روح پیش از بدن جسمانی خلق شده، یا جسم پیش از روح خلق شده است؟
پرسش
به نام خدا، سلام. آیا روح هر انسان پیش از بدن جسمانی خلق شده یا برعکس؟
پاسخ اجمالی
در مورد چگونگی پیدایش نفس(روح) نظریات مختلفی از سوی حکیمان بیان شده است. اکثر حکیمان معاصر نظریه صدر المتألهین را در این زمینه پذیرفتهاند. بر اساس این نظریه، نفس همراه با پیدایش بدن و به تدریج خلق میشود؛ یعنی همانگونه که خلقت بدن تدریجی است؛ ابتدا نطفه، سپس خون بسته، و در نهایت کامل میشود؛ نفس نیز ابتدا همان صورت جمادی است و در نهایت کامل میشود. به بیان فلسفی، نفس در ابتدای حدوث، جسمانی است و در اثر حرکت جوهری و سیر تکاملی، به درجۀ تجرد و روحانیت میرسد.
پاسخ تفصیلی
یکی از مباحث مهم در علم النفس چگونگی پیدایش آن است؛ آیا نفس(روح) موجودی زمانی است که در زمان خاص حادث شده است؟ یا نفس قدیم و برتر از زمان است؟ برای یافتن پاسخ این نوع سؤالات ابتدا باید ببینیم حکیمان در این باب چه نظریاتی بیان کردهاند.
اقوال و آرای حکیمان در باب حدوث و قدم نفس
حکیم سبزواری در پاورقی اسفار در باب حدوث و قدم نفس هفت نظریه نقل میکند:[1]
در نظر وی در یک تقسیمبندی کلی حکیمان یا معتقدند که نفس حادث است یا قدیم؛ قائلین به حدوث نفس سه گروهاند؛ چنانکه قائلین به قدم نفس نیز چهار گروهاند: اما سه گروه معتقد به حدوث نفس عبارتاند از:
1. مشهور حکماء و متکلمان؛ که معتقدند نفس با حدوث بدن حادث میشود. «نفس روحانیة الحدوث و البقاء» است.
2. صدر المتألهین؛ که نفس را به حدوث بدن حادث میداند، بلکه در نظر او حدوث نفس همان حدوث بدن است؛ «نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است.
3. گروهی از متکلمان؛ که برای تصحیح عالم ذر، عهد و میثاق میگویند: نفس چند سال یعنی (مثلاً دو هزار سال) قبل از بدن حادث شده است.
اما قائلین به قدم نفس عبارتاند از:
1. اهل غلو و غلات؛ که معتقدند نفس قدیم ذاتی است.
2. قائلین به تناسخ؛ که نفس را حادث ذاتی میدانند، ولی در سلسله عرضی قدیم زمانی است؛ یعنی نفس دائماً در بدنها در حال تردد است.
3. نظریه افلاطون طبق برداشت مشهور؛ که نفس حادث ذاتی است، ولی در سلسلۀ طولی، و به هویت جزئی و نفسیت، قدیم است.
4. نظریه افلاطون طبق برداشت صدر المتألهین؛ که نفس حادث ذاتی است، ولی در سلسۀ طولی به صورت هویت کلی و اتحاد با عقل فعال، قدیم است.[2]
اما با دقت در نظریات مطرح شده باید گفت در واقع شش نظریه وجود دارد؛ زیرا نظریه افلاطون با تفسیر صدرایی و نظریه صدرا تفاوت ندارد و یکی محسوب میشوند.
نقد و بررسی آرای حکیمان
در بررسی آرای حکیمان چند نکته را یادآور میشویم:
1. حکیمان در برسی آراء به جهت وضوح بطلان نظریه قدم ذاتی نفس، اعتنایی به آن نکردند؛ زیرا علاوه بر وضوح بطلان، مخالف براهین توحید است.
2. صدرا نظریه افلاطون یعنی قدیم زمانی بودن هویت کلی نفس و اتحاد با عقل فعال را میپذیرد و از آن دفاع میکند. بنابراین نفس در نظر صدرا به لحاظ وجود عند العله و اتحاد با عقل فعال قدیم است، ولی به جهت مقام طبع حادث است. توضیح بیشتر در مباحث آینده بیان میشود.
مشکلات نظریه «قدم نفس»
البته همانگونه که تذکر دادیم، منظور از قدم نفس، قدیم بودن به نحو هویت خاص و جزئی است، نه به صورت هویت کلی.
حکیمان بر نظریه قدم نفس چند اشکال وارد کردند که جهت اختصار به یکی از انها اشاره میکنیم: اگر نفس را قدیم و ازلی بدانیم، لازمهاش تعطیل و بازماندن آن در مدت نامتناهی از تصرف و تدبیر بدن است و چنین چیزی محال است؛ زیرا هویت و حقیقت نفس، هویت تعلقی (تعلق به ماده) است؛ و نفس «اداره کننده امور بدن» است.[3]
به نظر میرسد نظریه حدوث قبل از بدن (که از سوی عدهای از متکلمان برای تصحیح عالم ذر بیان شده است) نیز دچار مشکل تعطیل است؛ زیرا از نظر قواعد فلسفی در محالیت تعطیل، کوتاهی و بلندی زمان تأثیری ندارد.
مشکلات نظریه مشهور یعنی نظریه حدوث نفس با حدوث بدن
نظریه مشهور حکمیان یعنی اینکه نفس با حدوث بدن حادث میشود و «نفس روحانیة الحدوث و البقاء» است، با مشکلاتی روبرو است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. حدوث زمانی نفس با حدوث بدن، منافات با تجرد ذاتی نفس دارد؛ زیرا براساس قواعد فلسفی «هر حادثی زمانی مسبوق به مادهای است که حامل آن است»؛ بنابراین حدوث نفس مستلزم مادی بودن آن است.[4] به همین جهت میبینیم ابن سینا در وجه تخصص ارواح و نفوس به ابدان سرگشته و بازمانده است و در تعلیقات میگوید: «نفس انسانی هر چند قائم به ذات خود است و از بدنی به بدن دیگر منتقل نمیشود؛ چون برای هر نفسی مخصصی برای بدنش وجود دارد؛ ولی نمیدانیم آن مخصص چیست».[5]
وی در شفاء میگوید: «شکی نیست که نفس به واسطۀ چیزی تشخص یافته و آن چیز انطباع در ماده نیست؛ چون قبلاً توضیح دادیم که این باطل است؛ بلکه آن امر هیئتی از هیئات و قوهای از قوا و عرضی از اعراض روحانی است، یا اجتماع چند تای از آنها است، اگر چه ما نمیدانیم که چه چیزهایی علت تشخص هستند».[6]
دلیل این سرگردانی چیزی نیست جز اعتقاد به حدوث روحانی نفس؛ و گرنه نظریه حدوث جسمانی با چنین مشکلی مواجه نیست.
2. مشکل دیگر حدوث روحانی نفس این است که اگر نفس روحانیة الحدوث باشد، نفسیت نفس، یعنی تدبیر بدن برای او، امری عارضی خواهد بود، که بعد از تحقق هویت و شخصیت نفس بر او عارض میشود؛ آنگاه این پرسش مطرح میشود که چگونه از انضمام دو شیء متغایر و جدای از هم، وحدت شخصی به دست میآید؟ پس لازم میآید اشخاص در عین حال که یک چیز هستند، دو چیز باشند؛ و این تناقض گویی است.[7]
3. سومین مشکل نظریه حدوث روحانی نفس این است که اگر نفس ذاتا بسیط باشد، با حدوث سازگار نیست، چون هر امر بسیطی مجرد است، و هر مجردی قدیم زمانی است.[8]
5. مشکل دیگر نظریه حدوث روحانی این است که نفس اگر از ابتدا دارای حقیقتی غیر مادی و روحانی است، چگونه از لذت یا دردی که مربوط به بدن است، متأثر میگردد؛ تأثیر پذیری موجود روحانی و عقلی، از اجسام بیمعنا است، در حالیکه تأثیر پذیری نفس از لذت یا درد مربوط به بدن جای انکار نیست؛ بنابراین نفس نمیتواند از ابتدای حدوث روحانی باشد.[9]
6. اشکال دیگر نظریه حدوث روحانی این است که تجرد و بساطت نفس با تکثر عددی آن بر حسب تکثر ابدان، سازگار نیست. اگر نفس هیچ سابقۀ جسمانی و مادی نداشته باشد، مناط تکثر و تعدد آن چیست؟[10]
7. یکی از دیگر اشکالات بر نظریه مشهور حکما این است که چون منکر حرکت جوهری و تطور و انقلابات نفس در شئون حسی و خیالی و عقلی میباشند، لازمۀ این انکار آن است که نفس از اول پیدایش خود و تعلق به بدن تا بالاترین مراتب تجرد که به مرتبه عاقلیت و معقولیت دست مییابد، ماهیت ثابتی داشته باشد و جوهر ذات آن هیچگونه تحول و تکاملی نیابد.[11]
برای اطلاع از مشکلات نظریه تناسخ رجوع شود به: پاسخ 689 (تناسخ از دیدگاه اسلام).
نظریه حدوث جسمانی نفس
صدر المتألهین بر این باور است که حدوث نفس جسمانی است. این نظریه مورد پذیرش اکثر حکیمان بعد از ایشان قرار گرفته است. بر اساس این نظریه، نفس همراه با پیدایش بدن و به تدریج خلق میشود؛ یعنی همانگونه که خلقت بدن تدریجی است، ابتدا نطفه، سپس خون بسته و در نهایت کامل میشود؛ نفس نیز ابتدا همان صورت جمادی است و در نهایت کامل میشود. به بیان فلسفی نفس در ابتدای حدوث، جسمانی است و در اثر حرکت جوهری و سیر تکاملی، به درجۀ تجرد و روحانیت میرسد.
این نظریه به نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» معروف است. نظریۀ حدوث جسمانی نفس در واقع یکی از زیر بناییترین مسائل انسانشناسی در حکمت متعالیه است. جسمانیة الحدوث بیان دوم و نتیجۀ حرکت جوهری نفس است؛ یعنی نفس از طریق حرکت جوهری، با حفظ وحدت و کمالات گذشته خود، به کمالات جدید دست مییابد. در واقع جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس بیان کننده نحوۀ تکامل و رسیدن نفس، به مقام «جامعیت وجودی» است؛ مقامی که نفس در آن مقام، از «مادیت» تا «تجرد» کشش وجودی دارد.
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: پاسخ 33954 (حدوث جسمانی نفس و آیات و روایات).
اقوال و آرای حکیمان در باب حدوث و قدم نفس
حکیم سبزواری در پاورقی اسفار در باب حدوث و قدم نفس هفت نظریه نقل میکند:[1]
در نظر وی در یک تقسیمبندی کلی حکیمان یا معتقدند که نفس حادث است یا قدیم؛ قائلین به حدوث نفس سه گروهاند؛ چنانکه قائلین به قدم نفس نیز چهار گروهاند: اما سه گروه معتقد به حدوث نفس عبارتاند از:
1. مشهور حکماء و متکلمان؛ که معتقدند نفس با حدوث بدن حادث میشود. «نفس روحانیة الحدوث و البقاء» است.
2. صدر المتألهین؛ که نفس را به حدوث بدن حادث میداند، بلکه در نظر او حدوث نفس همان حدوث بدن است؛ «نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است.
3. گروهی از متکلمان؛ که برای تصحیح عالم ذر، عهد و میثاق میگویند: نفس چند سال یعنی (مثلاً دو هزار سال) قبل از بدن حادث شده است.
اما قائلین به قدم نفس عبارتاند از:
1. اهل غلو و غلات؛ که معتقدند نفس قدیم ذاتی است.
2. قائلین به تناسخ؛ که نفس را حادث ذاتی میدانند، ولی در سلسله عرضی قدیم زمانی است؛ یعنی نفس دائماً در بدنها در حال تردد است.
3. نظریه افلاطون طبق برداشت مشهور؛ که نفس حادث ذاتی است، ولی در سلسلۀ طولی، و به هویت جزئی و نفسیت، قدیم است.
4. نظریه افلاطون طبق برداشت صدر المتألهین؛ که نفس حادث ذاتی است، ولی در سلسۀ طولی به صورت هویت کلی و اتحاد با عقل فعال، قدیم است.[2]
اما با دقت در نظریات مطرح شده باید گفت در واقع شش نظریه وجود دارد؛ زیرا نظریه افلاطون با تفسیر صدرایی و نظریه صدرا تفاوت ندارد و یکی محسوب میشوند.
نقد و بررسی آرای حکیمان
در بررسی آرای حکیمان چند نکته را یادآور میشویم:
1. حکیمان در برسی آراء به جهت وضوح بطلان نظریه قدم ذاتی نفس، اعتنایی به آن نکردند؛ زیرا علاوه بر وضوح بطلان، مخالف براهین توحید است.
2. صدرا نظریه افلاطون یعنی قدیم زمانی بودن هویت کلی نفس و اتحاد با عقل فعال را میپذیرد و از آن دفاع میکند. بنابراین نفس در نظر صدرا به لحاظ وجود عند العله و اتحاد با عقل فعال قدیم است، ولی به جهت مقام طبع حادث است. توضیح بیشتر در مباحث آینده بیان میشود.
مشکلات نظریه «قدم نفس»
البته همانگونه که تذکر دادیم، منظور از قدم نفس، قدیم بودن به نحو هویت خاص و جزئی است، نه به صورت هویت کلی.
حکیمان بر نظریه قدم نفس چند اشکال وارد کردند که جهت اختصار به یکی از انها اشاره میکنیم: اگر نفس را قدیم و ازلی بدانیم، لازمهاش تعطیل و بازماندن آن در مدت نامتناهی از تصرف و تدبیر بدن است و چنین چیزی محال است؛ زیرا هویت و حقیقت نفس، هویت تعلقی (تعلق به ماده) است؛ و نفس «اداره کننده امور بدن» است.[3]
به نظر میرسد نظریه حدوث قبل از بدن (که از سوی عدهای از متکلمان برای تصحیح عالم ذر بیان شده است) نیز دچار مشکل تعطیل است؛ زیرا از نظر قواعد فلسفی در محالیت تعطیل، کوتاهی و بلندی زمان تأثیری ندارد.
مشکلات نظریه مشهور یعنی نظریه حدوث نفس با حدوث بدن
نظریه مشهور حکمیان یعنی اینکه نفس با حدوث بدن حادث میشود و «نفس روحانیة الحدوث و البقاء» است، با مشکلاتی روبرو است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. حدوث زمانی نفس با حدوث بدن، منافات با تجرد ذاتی نفس دارد؛ زیرا براساس قواعد فلسفی «هر حادثی زمانی مسبوق به مادهای است که حامل آن است»؛ بنابراین حدوث نفس مستلزم مادی بودن آن است.[4] به همین جهت میبینیم ابن سینا در وجه تخصص ارواح و نفوس به ابدان سرگشته و بازمانده است و در تعلیقات میگوید: «نفس انسانی هر چند قائم به ذات خود است و از بدنی به بدن دیگر منتقل نمیشود؛ چون برای هر نفسی مخصصی برای بدنش وجود دارد؛ ولی نمیدانیم آن مخصص چیست».[5]
وی در شفاء میگوید: «شکی نیست که نفس به واسطۀ چیزی تشخص یافته و آن چیز انطباع در ماده نیست؛ چون قبلاً توضیح دادیم که این باطل است؛ بلکه آن امر هیئتی از هیئات و قوهای از قوا و عرضی از اعراض روحانی است، یا اجتماع چند تای از آنها است، اگر چه ما نمیدانیم که چه چیزهایی علت تشخص هستند».[6]
دلیل این سرگردانی چیزی نیست جز اعتقاد به حدوث روحانی نفس؛ و گرنه نظریه حدوث جسمانی با چنین مشکلی مواجه نیست.
2. مشکل دیگر حدوث روحانی نفس این است که اگر نفس روحانیة الحدوث باشد، نفسیت نفس، یعنی تدبیر بدن برای او، امری عارضی خواهد بود، که بعد از تحقق هویت و شخصیت نفس بر او عارض میشود؛ آنگاه این پرسش مطرح میشود که چگونه از انضمام دو شیء متغایر و جدای از هم، وحدت شخصی به دست میآید؟ پس لازم میآید اشخاص در عین حال که یک چیز هستند، دو چیز باشند؛ و این تناقض گویی است.[7]
3. سومین مشکل نظریه حدوث روحانی نفس این است که اگر نفس ذاتا بسیط باشد، با حدوث سازگار نیست، چون هر امر بسیطی مجرد است، و هر مجردی قدیم زمانی است.[8]
5. مشکل دیگر نظریه حدوث روحانی این است که نفس اگر از ابتدا دارای حقیقتی غیر مادی و روحانی است، چگونه از لذت یا دردی که مربوط به بدن است، متأثر میگردد؛ تأثیر پذیری موجود روحانی و عقلی، از اجسام بیمعنا است، در حالیکه تأثیر پذیری نفس از لذت یا درد مربوط به بدن جای انکار نیست؛ بنابراین نفس نمیتواند از ابتدای حدوث روحانی باشد.[9]
6. اشکال دیگر نظریه حدوث روحانی این است که تجرد و بساطت نفس با تکثر عددی آن بر حسب تکثر ابدان، سازگار نیست. اگر نفس هیچ سابقۀ جسمانی و مادی نداشته باشد، مناط تکثر و تعدد آن چیست؟[10]
7. یکی از دیگر اشکالات بر نظریه مشهور حکما این است که چون منکر حرکت جوهری و تطور و انقلابات نفس در شئون حسی و خیالی و عقلی میباشند، لازمۀ این انکار آن است که نفس از اول پیدایش خود و تعلق به بدن تا بالاترین مراتب تجرد که به مرتبه عاقلیت و معقولیت دست مییابد، ماهیت ثابتی داشته باشد و جوهر ذات آن هیچگونه تحول و تکاملی نیابد.[11]
برای اطلاع از مشکلات نظریه تناسخ رجوع شود به: پاسخ 689 (تناسخ از دیدگاه اسلام).
نظریه حدوث جسمانی نفس
صدر المتألهین بر این باور است که حدوث نفس جسمانی است. این نظریه مورد پذیرش اکثر حکیمان بعد از ایشان قرار گرفته است. بر اساس این نظریه، نفس همراه با پیدایش بدن و به تدریج خلق میشود؛ یعنی همانگونه که خلقت بدن تدریجی است، ابتدا نطفه، سپس خون بسته و در نهایت کامل میشود؛ نفس نیز ابتدا همان صورت جمادی است و در نهایت کامل میشود. به بیان فلسفی نفس در ابتدای حدوث، جسمانی است و در اثر حرکت جوهری و سیر تکاملی، به درجۀ تجرد و روحانیت میرسد.
این نظریه به نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» معروف است. نظریۀ حدوث جسمانی نفس در واقع یکی از زیر بناییترین مسائل انسانشناسی در حکمت متعالیه است. جسمانیة الحدوث بیان دوم و نتیجۀ حرکت جوهری نفس است؛ یعنی نفس از طریق حرکت جوهری، با حفظ وحدت و کمالات گذشته خود، به کمالات جدید دست مییابد. در واقع جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس بیان کننده نحوۀ تکامل و رسیدن نفس، به مقام «جامعیت وجودی» است؛ مقامی که نفس در آن مقام، از «مادیت» تا «تجرد» کشش وجودی دارد.
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: پاسخ 33954 (حدوث جسمانی نفس و آیات و روایات).
[1]. البته حاشیه بر شواهد الربوبیه شش قول و نظریه در این زمینه بیان میکنند. صدر المتألهین، شواهد الربوبیه، با حواشی حکیم سبزواری، تعلیق و تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ص 687 و 688، موسسه مطبوعات دینی، چاپ اول، قم.
[2]. صدر المتألهین، الاسفارالاربعۀ، ج 8، پاورقی ص 330، منشورات مصطفوی، قم.
[3]. اسفار، ج 8، ص 373؛ محمد بن عمر، فخر الدین الرازى، المباحث المشرقیة، ج 2، ص 396، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، 1411ق.
[4]. به گونهای این استدلال را میتوان در این منابع یافت: المباحث المشرقیة، ج 3، ص 389؛ اسفار، ج 8، ص 333؛ مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، ج 2، ص 231، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ اول، 1375.
[5]. ابن سینا، تعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، ص 65، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی فی الحوزة العلمیة، قم، بیتا؛ حسن زاده آملی، حسن، سرح العیون، ص 231،سال 1371، امیر کبیر، تهران.
[6]. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق حسن زاده آملی، حسن، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم، الطبعة الاولی، 1417ق، 1375ش.
فصل سوم مقاله پنجم کتاب نفس؛ النفس من کتاب الشفاء، ص 310.
فصل سوم مقاله پنجم کتاب نفس؛ النفس من کتاب الشفاء، ص 310.
[7]. سرح العیون، عین نهم، ص 227.
[8]. «ان کونها بسیطة الذات ینافی حدوثها». اسفار، ج 8، ص 344؛ شرح جلد هشتم، ج 2، ص 274.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. اسفار ج 8، ص 344.