در میان دانشمندان علوم طبیعی دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده اعم از گیاهان و جانواران وجود داشته است.
الف. فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» که می گوید موجودات زنده در آغاز موجودات تک سلولی در آب اقیانوس ها و از لابلای لجن های اعماق دریا ها با یک جهش پیدا شدند.
ب. فرضیه ثبوت انواع یا «فکسیسم» که می گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشتند.
کسی تا کنون جهشى ندیده است که دگرگونى مهمى در اعضاى اصلى بدن یک حیوان ایجاد کند و یا نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد، بنابراین ما تنها مىتوانیم حدس بزنیم که تراکم جهش ها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان در بیاورد. مثلا حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولى این حدس هرگز یک حدس قطعى نیست، بلکه تنها یک مسئله ظنى است؛ چرا که ما هرگز با جهش هاى تغییر دهنده اعضای اصلى به عنوان یک حس و تجربه روبرو نشدهایم.
کشف یک رابطه تکاملى در میان انواع موجودات نیز هیچ گونه مانعى در مسیر شناخت خدا ایجاد نمىکند و نه تنها کشف این علل ضررى به توحید نمىزند، بلکه خود دلائل تازهاى از نظام آفرینش براى اثبات وجود خدا پیش پاى ما مىگذارد.
طرفداران تکامل انواع و هم منکران آن یعنى آنها که در میان مسلمین بودهاند به آیات قرآن براى اثبات مقصد خویش تمسک جستهاند، ولى شاید هر دو گروه گاهى تحت تاثیر عقیده خود به آیاتى استدلال کردهاند که کمتر ارتباطى با مقصود آنها داشته است.
از ظاهر آیات قرآن درباره خلقت آدم در ابتدا، چنین به نظر می رسد که آدم نخست ار گل تیره رنگ آفریده شد و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شد و به دنبال آن فرشتگان جز ابلیس در برابر او سجده کردند. نحوه بیان این آیات چنین نشان می دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونی، انواع دیگری وجود نداشته است.
در میان دانشمندان علوم طبیعی دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده اعم از گیاهان و جانواران وجود داشته است.
الف. فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» که می گوید موجودات زنده در آغاز به شکل کنونی نبودند، بلکه در آغاز موجودات تک سلولی در آب اقیانوس ها و از لابلای لجن های اعماق دریا ها با یک جهش پیدا شدند؛ یعنی موجودات بی جان در شرایط خاصی قرار گرفتند که از آنها نخستین سلول های زنده پیدا شد.
این موجودات ذره بینی زنده تدریجاً تکامل یافتند و از نوعی به نوع دیگر تغییر شکل دادند. کامل ترین حلقه این تکامل همین انسان های امروزند که از موجوداتی شبیه به میمون و سپس میمون های انسان نما ظاهر گشتند.
ب. فرضیه ثبوت انواع یا «فکسیسم» که می گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشتند و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نیافته است. و طبعاً انسان هم دارای خلقت مستقلی بوده که از آغاز به همین صورت آفریده شده است.[1]
نظریه تکامل داروین از پر سرو صداترین نظریات مطرح شده در قرون اخیر است که موافقان و مخالفان بسیاری را به دنبال داشت. علاوه بر کتاب های مستقلی که دانشمندان موافق و مخالف در این زمینه نگاشته اند، عده ای دیگر نیز معمولا به مناسبت هایی متعرض این بحث شده اند.
از میان دانشمندان اسلامی صاحبان تفسیر المنار و مراغی و ... از طرفداران این نظریه هستند. اینها چنان تحت تاثیر این فرضیه واقع شدهاند که آن را یکى از سنن الاهى پنداشته و بعضی از آیات را به آن تفسیر نمودهاند و چنین پنداشتهاند که این فرضیه از ابداعات قرآن است نه از ابتکارات داروین![2]
منشأ تکامل
علماى طبیعى؛ مانند «لامارک» و «داروین» و پیروان آنها مبدأ و منشأ تکامل را احتیاجات طبیعى و تنازع در بقا و تطبیق با محیط و بقای اصلح معرفى کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که این عوامل صورت و اعضای موجودات را تغییر می دهد و قابل را کامل مىسازد و ناقابل را فانى مىگرداند. اینها چون حرکت و تکامل را از احتیاج و تنازع شروع کردهاند پس با انتخاب طبیعى و تطبیق با محیط به پایان می رسد.[3]
دلائل طرفداران تکامل
به آسانى مىتوان استدلالات آنها را در سه قسمت خلاصه کرد:
1. دلائلى است که از دیرینشناسى (مطالعه روى فسیل ها)؛ یعنى اسکلتهاى متحجر شده موجودات زنده گذشته، آوردهاند. آنها معتقدند مطالعات طبقات مختلف زمین نشان مىدهد که موجودات زنده، از صورت هاى سادهتر به صورت هاى کامل تر و پیچیدهتر تغییر شکل دادهاند.
تنها راهى که اختلاف و تفاوت فسیل ها را مىتوان با آن تفسیر کرد، همین فرضیه تکامل است.
2. قرائنى است که از"تشریح مقایسهاى" جمعآورى کردهاند، آنها طى بحث هاى مفصل و طولانى مىگویند هنگامى که استخوان بندى حیوانات مختلف را تشریح کرده، با هم مقایسه کنیم شباهت زیادى در آنها مىبینیم که نشان مىدهد همه از یک اصل گرفته شدهاند.
3. قرائنى وجود وارد که از"جنینشناسى" به دست آوردهاند و معتقدند اگر حیوانات را در حالت جنینى که هنوز تکامل لازم را نیافتهاند در کنار هم بگذاریم خواهیم دید که جنین ها قبل از تکامل در شکم مادر، یا در درون تخم تا چه اندازه با هم شباهت دارند، این نیز تأیید مىکند که همه آنها در آغاز از یک اصل گرفته شدهاند.
پاسخ هاى طرفداران ثبوت انواع
ولى طرفداران فرضیه ثبوت انواع یک پاسخ کلى به تمام این استدلالات دارند و آن این که هیچ یک از این قرائن قانع کننده نیست، البته نمىتوان انکار کرد که هر یک از این قرائن سهگانه احتمال تکامل را در ذهن به عنوان یک "احتمال ظنى" توجیه مىکند، ولى هرگز یقین آور نخواهد بود.
به عبارت روشن تر، اثبات فرضیه تکامل، و تبدیل آن از صورت یک فرضیه به یک قانون علمى و قطعى، یا باید از طریق دلیل عقلى بوده باشد، و یا از طریق آزمایش و حس و تجربه، و غیر از این دو راهى نیست.
اما از یک سو مىدانیم دلائل عقلى و فلسفى را به این مسائل، راهى نیست، و از سوى دیگر دست تجربه و آزمایش از مسائلى که ریشههاى آن در میلیون ها سال قبل نهفته، کوتاه است!.
آنچه ما با حس و تجربه درک مىکنیم این است تغییرات سطحى با گذشت زمان به صورت جهش"موتاسیون" در حیوانات و گیاهان رخ مىدهد، مثلا از نسل گوسفندان معمولى ناگهان گوسفندى متولد مىشود که پشم آن با پشم گوسفندان معمولى متفاوت است؛ یعنى بسیار لطیف تر و نرم تر است، و همان سرچشمه پیدایش نسلى در گوسفند به نام" گوسفند مرینوس" مىشود، با این ویژگى در پشم.
یا این که حیواناتى بر اثر جهش، تغییر رنگ چشم یا ناخن و یا شکل پوست بدن و مانند آن پیدا مىکند، ولى هیچ کس تا کنون جهشى ندیده است که دگرگونى مهمى در اعضاى اصلى بدن یک حیوان ایجاد کند و یا نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد.
بنابراین ما تنها مىتوانیم حدس بزنیم که تراکم جهش ها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان در بیاورد، و مثلا حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولى این حدس هرگز یک حدس قطعى نیست، بلکه تنها یک مسئله ظنى است؛ چرا که ما هرگز با جهش هاى تغییر دهنده اعضای اصلى به عنوان یک حس و تجربه روبرو نشدهایم.
از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه مىگیریم که دلائل سه گانه طرفداران ترانسفورمیسم نمىتواند این نظریه را از صورت یک فرضیه فراتر برد، و به همین دلیل آنها که دقیقا روى این مسائل بحث مىکنند، همواره از آن به عنوان " فرضیه تکامل انواع" سخن مىگویند نه قانون و اصل.[4]
از ظاهر آیات قرآن درباره خلقت آدم در ابتدا، چنین به نظر می رسد که آدم نخست از گل تیره رنگ آفریده شد و پس از تکمیل اندام، روح الاهی در آن دمیده شد و به دنبال آن فرشتگان جز ابلیس در برابر او سجده کردند. نحوه بیان این آیات چنین نشان می دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونی، انواع دیگری وجود نداشته است.[5]
جهت اطلاع بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.
2. طالقانى، سید محمود، پرتوى از قرآن.
3. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن (در مقدمه کتاب).
4. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان.
5. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحى القرآن.
6. بهزاد، محمود، داروینیسم.
7. مکارم شیرازی، ناصر، آخرین فرضیه تکامل.
8. موسوى سبزوارى، سید عبد الاعلى، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن.
9. نجفى، محمد رضا، نقد فلسفه داروین ( به زبان عربى).
10. بلاغى نجفى، محمد جواد، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن.
[1] اقتباس از نمایه شماره 731 (سایت: 911).
[2] ر.ک: المنار و مراغی ذیل آیه 251 از سوره بقره.
[3] طالقانى، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج 1، ص 35، ناشر شرکت سهامى انتشار، چاپ تهران، 1362 ش.
[4] تفسیر نمونه، ج 11، ص84 – 90.