کد سایت
fa47713
کد بایگانی
58771
نمایه
بررسی روایات مربوط به آیه «یا لیتنی کنت ترابا»
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
برچسب
قیامت|امام علی|کافر|ابا تراب|آیه 40 نبأ
خلاصه پرسش
تفسیر «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً» چیست؟ آیا این آیه ناظر به آن است که کافر در قیامت آرزو میکند کاش دوستدار حضرت علی(ع) بود؟
پرسش
تفسیر آیه «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً» با توجه به روایاتی که درباره تفسیر این آیه نقل شده چیست؟
پاسخ اجمالی
در روز قیامت؛ کفّار بعد از آنکه اعمال تمام عمر خود را در برابر خویش حاضر میبینند، آنچنان در اندوه و حسرت فرو میروند که میگویند: «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً»؛ اى کاش خاک بودیم!
روایات متعددی در زمینه تفسیر این آیه رسیده که برخی از آنها فاقد سند بوده و سند برخی دیگر نیز ضعیف است.
در این میان، تنها سند یک روایت صحیح است که با توجه به سیاق میتوان آنرا مصداق باطنی و تأویلی آیه بهشمار آورد.
سعید سمان میگوید: امام صادق(ع) درباره این آیه فرمود: یعنى روزى که هر کس توجه میکند به آنچه پیش فرستاده و کافر میگوید: اى کاش! علوى بودم و ابو تراب را دوست میداشتم!
روایات متعددی در زمینه تفسیر این آیه رسیده که برخی از آنها فاقد سند بوده و سند برخی دیگر نیز ضعیف است.
در این میان، تنها سند یک روایت صحیح است که با توجه به سیاق میتوان آنرا مصداق باطنی و تأویلی آیه بهشمار آورد.
سعید سمان میگوید: امام صادق(ع) درباره این آیه فرمود: یعنى روزى که هر کس توجه میکند به آنچه پیش فرستاده و کافر میگوید: اى کاش! علوى بودم و ابو تراب را دوست میداشتم!
پاسخ تفصیلی
خدای تعالی درباره مجازات مُجرمان، و بیان نزدیک بودن قیامت و حسابرسی اعمال در برابر کسانى که آنرا دور، یا نسیهاش میپندارند، میفرماید: «إِنَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَریباً»؛[1] ما شما را از عذاب نزدیکى بیم میدهیم.
از آنجا که در آن روز بزرگ؛ گروهی غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان میگردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و پشیمانى که نتیجهاى ندارد!
در ادامه میفرماید: «یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراباً»؛ این عذاب روزى واقع میشود که انسان آنچه با دست خود از قبل فرستاده همه را میبیند، و کافر میگوید: اى کاش خاک بودم.
جمعى از مفسران جمله «ینظر» را در این آیه به معناى «ینتظر» تفسیر کرده، و گفتهاند منظور این است که انسان در آن روز در انتظار جزاى اعمال خویش است.[2] و بعضى آنرا به معناى «نگریستن به نامه اعمال و ملاحظه کارهای خیر و شرّ» دانستهاند.[3] و نیز احتمال داده شد که منظور مشاهده پاداش و کیفر اعمال است.[4]
این تفسیرها همه از اینجا ناشى شده که به مسئله حضور و تجسّم اعمال آدمى در آن روز کمتر توجه داشتهاند، وگرنه با توجه به این واقعیت، مفهوم آیه روشن است و نیاز به هیچگونه تقدیر و تأویلى ندارد.
توضیح اینکه؛ از آیات مختلف قرآن و روایات استفاده میشود که اعمال انسان در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم شده، و در برابر او ظاهر میشوند، او براستى اعمال خویش را میبیند، و از مشاهده منظره اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو میرود، و از دیدن اعمال حسنهاش شاد و مسرور میگردد، و اصولاً یکى از بهترین پاداشهاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنها است که همراهشان خواهد بود.[5]
تعبیر به «قدَّمَتْ یَداهُ» (دو دست او آنرا از پیش فرستاده) به خاطر آن است که انسان اکثر کارها را با دست انجام میدهد، ولى مسلماً منحصر به اعمال دست نیست، بلکه آنچه با زبان و چشم و گوش نیز انجام میدهد همه مشمول این قانون است.
دیدگاههای تفسیری مختلفی درباره این آرزوی کافر بیان شده است؛ مانند اینکه ای کاش اصلاً در دنیا خلق نشده بودم و به همان حالت اولی -که خاک بودم- باقی مانده بودم.[6] و یا ای کاش خاک باقی میماندم و زنده نمیشدم و جسم و روحم باز نمیگشت تا از حساب و بازخواست در این روز در امان میماندم.[7]
به هر حال کفار بعد از آنکه اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خویش حاضر میبینند، آنچنان در اندوه و حسرت فرو میروند که میگویند: «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً»، و این حکایت از شدّت تأثّر و تأسّف آنها میکند.
تفسیر روایی «یا لیتنی کنت تراباً»
روایات متعددی در زمینه تفسیر بخش پایانی آیه؛ یعنی «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً» رسیده است؛ برخی از این روایات، فاقد سند بوده و سند برخی نیز ضعیف است. در این میان، تنها سند یک روایت صحیح است که با توجه به سیاق میتوان آنرا مصداق باطنی و تأویل آیه بهشمار آورد.
1. عبدالله بن عمرو گفت: هنگامی که روز قیامت بر پا میشود و زمین گسترده میشود، خداوند تعالی همه موجودات از انسانها، جن، جنبندگان و وحوش را محشور میکند. در این روز خداوند بین جنبندگان تقاص قرار میدهد؛ حتی میان گوسفند بیشاخ و گوسفند شاخدار حکم میشود. هنگامی که خداوند از قصاص بین آنان فارغ شد، میفرماید: «همه خاک شوید»، کافر در این حال آرزو میکند: «ای کاش من هم خاک بودم».[8]
2. عبایه بن ربعی گوید: به عبد الله بن عبّاس گفتم: چرا رسول خدا(ص) کنیه علی(ع) را «ابو تراب» قرار داد؟ گفت: «زیرا او صاحب زمین و حجّت خدا بعد از رسول الله بر اهل زمین بوده و به وجود حضرتش زمین باقی است و آرامش آن منتهی به آنجناب میشود. از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: روز قیامت وقتی کفّار ثواب و قرب و کرامتی را که خدای تبارک و تعالی برای شیعیان علی آماده نموده ملاحظه کردند، میگویند: کاش ما خاک بودیم؛ یعنی کاش شیعه علی بودیم و به همین معنا اشاره است آیه شریفه: "وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً"».[9]
مرحوم مجلسی در تبیین مفهوم روایت مینویسد:
ممکن است این آیه جهت دیگری برای نامگذاری حضرت علی(ع) به ابا تراب باشد؛ زیرا شیعیان و پیروان ایشان به دلیل پیروی محض و کثرت تبعیت و همراهی آنحضرت، «تراب» نامیده شدهاند؛ همانطور که در آیه آمده است. از طرفی امام علی(ع) صاحب و رهبر و مالک امور شیعیان است؛ لذا به ابا تراب کنیه داده شده است. احتمال دارد آیه شاهدی بر نامگذاری حضرت علی به ابا تراب باشد. احتمال دیگر، آن است که کلمه «تراباً» در آیه وصف و مدحی برای حضرت علی(ع) باشد؛ نه اینکه این کنیه (ابا تراب)، آنگونه که ناصبیها گمان میکنند، سرزنش و مذمت امام باشد. به این ترتیب، مراد از تراباً در آیه، «یا لیتنی کنت ابا ترابیاً» است؛ با حذف کلمه «أب» که در نسبت شایع است؛ چنانکه گاهی «یاء» نسبت حذف میشود.[10]
با قطع نظر از توجیهات علامه مجلسی -که بعید به نظر میرسد و شاهدی ندارد - روایت از نظر سندی ضعیف است.[11] و قابل استناد نیست.
3. سعید سمان گوید: امام صادق(ع) درباره این آیه فرمود: «یعنى روزى که هر کس توجه میکند به آنچه پیش فرستاده و کافر میگوید: اى کاش! علوى بودم و ابو تراب را دوست میداشتم».[12] سند این روایت صحیح است.[13]
استرآبادی در توضیح این روایت مینویسد: چون علی(ع) قسیم الجنة و النار است، شیعیان را به بهشت و دشمنان را به جهنم راهنمایی میکند، و کافر آرزو میکند: ای کاش! من از شیعه علی بودم![14]
به هر حال، جمعبندی کلی ما از روایات این است که تفسیرهای مختلف مفسران درباره این آیه؛ هیچ منافاتی با تأویل آیه به آرزوی کافران که (ای کاش علوی بودیم) ندارد؛ زیرا علاوه بر روایات یاد شده، در آیات متعددی از قرآن آرزوی کافران مبنی بر محسن و مؤمن بودن آمده است.[15] و روایات متعددی ذیل این آیات، این آرزو را به ولایت و دوستی امام علی(ع) تفسیر کرده که آنحضرت رأس مؤمنان و محسنان است.[16]
آنچه مفسران گفتهاند تفسیر ظاهری آیه است که به جای خود صحیح و قابل پذیرش است، اما آنچه در روایات آمده از باب تأویل و بیان معنای باطنی آیه است که بر اساس الغای خصوصیت از معنای ظاهری و از باب تطبیق بیان شده است؛ یعنی کفار در روز قیامت با مشاهده عذاب و مشاهده جایگاه امام علی(ع) و شیعیان آنحضرت، علاوه بر آرزوی عدم تولد و خاک بودن، به پیروان ولایت حسرت خورده و آرزوی مؤمن بودن دارند. تناسب کلمه «تراباً» نیز، با توجه به معنای باطنی آیه، آن است که شیعیان همه در برابر امام علی(ع) متواضع و فروتن و خاکی هستند. همچنین مفهوم باطنی آن میتواند پدر امت و عالم هستی باشد.
از آنجا که در آن روز بزرگ؛ گروهی غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان میگردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و پشیمانى که نتیجهاى ندارد!
در ادامه میفرماید: «یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراباً»؛ این عذاب روزى واقع میشود که انسان آنچه با دست خود از قبل فرستاده همه را میبیند، و کافر میگوید: اى کاش خاک بودم.
جمعى از مفسران جمله «ینظر» را در این آیه به معناى «ینتظر» تفسیر کرده، و گفتهاند منظور این است که انسان در آن روز در انتظار جزاى اعمال خویش است.[2] و بعضى آنرا به معناى «نگریستن به نامه اعمال و ملاحظه کارهای خیر و شرّ» دانستهاند.[3] و نیز احتمال داده شد که منظور مشاهده پاداش و کیفر اعمال است.[4]
این تفسیرها همه از اینجا ناشى شده که به مسئله حضور و تجسّم اعمال آدمى در آن روز کمتر توجه داشتهاند، وگرنه با توجه به این واقعیت، مفهوم آیه روشن است و نیاز به هیچگونه تقدیر و تأویلى ندارد.
توضیح اینکه؛ از آیات مختلف قرآن و روایات استفاده میشود که اعمال انسان در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم شده، و در برابر او ظاهر میشوند، او براستى اعمال خویش را میبیند، و از مشاهده منظره اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو میرود، و از دیدن اعمال حسنهاش شاد و مسرور میگردد، و اصولاً یکى از بهترین پاداشهاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنها است که همراهشان خواهد بود.[5]
تعبیر به «قدَّمَتْ یَداهُ» (دو دست او آنرا از پیش فرستاده) به خاطر آن است که انسان اکثر کارها را با دست انجام میدهد، ولى مسلماً منحصر به اعمال دست نیست، بلکه آنچه با زبان و چشم و گوش نیز انجام میدهد همه مشمول این قانون است.
دیدگاههای تفسیری مختلفی درباره این آرزوی کافر بیان شده است؛ مانند اینکه ای کاش اصلاً در دنیا خلق نشده بودم و به همان حالت اولی -که خاک بودم- باقی مانده بودم.[6] و یا ای کاش خاک باقی میماندم و زنده نمیشدم و جسم و روحم باز نمیگشت تا از حساب و بازخواست در این روز در امان میماندم.[7]
به هر حال کفار بعد از آنکه اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خویش حاضر میبینند، آنچنان در اندوه و حسرت فرو میروند که میگویند: «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً»، و این حکایت از شدّت تأثّر و تأسّف آنها میکند.
تفسیر روایی «یا لیتنی کنت تراباً»
روایات متعددی در زمینه تفسیر بخش پایانی آیه؛ یعنی «یا لَیتَنی کُنتُ تراباً» رسیده است؛ برخی از این روایات، فاقد سند بوده و سند برخی نیز ضعیف است. در این میان، تنها سند یک روایت صحیح است که با توجه به سیاق میتوان آنرا مصداق باطنی و تأویل آیه بهشمار آورد.
1. عبدالله بن عمرو گفت: هنگامی که روز قیامت بر پا میشود و زمین گسترده میشود، خداوند تعالی همه موجودات از انسانها، جن، جنبندگان و وحوش را محشور میکند. در این روز خداوند بین جنبندگان تقاص قرار میدهد؛ حتی میان گوسفند بیشاخ و گوسفند شاخدار حکم میشود. هنگامی که خداوند از قصاص بین آنان فارغ شد، میفرماید: «همه خاک شوید»، کافر در این حال آرزو میکند: «ای کاش من هم خاک بودم».[8]
2. عبایه بن ربعی گوید: به عبد الله بن عبّاس گفتم: چرا رسول خدا(ص) کنیه علی(ع) را «ابو تراب» قرار داد؟ گفت: «زیرا او صاحب زمین و حجّت خدا بعد از رسول الله بر اهل زمین بوده و به وجود حضرتش زمین باقی است و آرامش آن منتهی به آنجناب میشود. از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: روز قیامت وقتی کفّار ثواب و قرب و کرامتی را که خدای تبارک و تعالی برای شیعیان علی آماده نموده ملاحظه کردند، میگویند: کاش ما خاک بودیم؛ یعنی کاش شیعه علی بودیم و به همین معنا اشاره است آیه شریفه: "وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً"».[9]
مرحوم مجلسی در تبیین مفهوم روایت مینویسد:
ممکن است این آیه جهت دیگری برای نامگذاری حضرت علی(ع) به ابا تراب باشد؛ زیرا شیعیان و پیروان ایشان به دلیل پیروی محض و کثرت تبعیت و همراهی آنحضرت، «تراب» نامیده شدهاند؛ همانطور که در آیه آمده است. از طرفی امام علی(ع) صاحب و رهبر و مالک امور شیعیان است؛ لذا به ابا تراب کنیه داده شده است. احتمال دارد آیه شاهدی بر نامگذاری حضرت علی به ابا تراب باشد. احتمال دیگر، آن است که کلمه «تراباً» در آیه وصف و مدحی برای حضرت علی(ع) باشد؛ نه اینکه این کنیه (ابا تراب)، آنگونه که ناصبیها گمان میکنند، سرزنش و مذمت امام باشد. به این ترتیب، مراد از تراباً در آیه، «یا لیتنی کنت ابا ترابیاً» است؛ با حذف کلمه «أب» که در نسبت شایع است؛ چنانکه گاهی «یاء» نسبت حذف میشود.[10]
با قطع نظر از توجیهات علامه مجلسی -که بعید به نظر میرسد و شاهدی ندارد - روایت از نظر سندی ضعیف است.[11] و قابل استناد نیست.
3. سعید سمان گوید: امام صادق(ع) درباره این آیه فرمود: «یعنى روزى که هر کس توجه میکند به آنچه پیش فرستاده و کافر میگوید: اى کاش! علوى بودم و ابو تراب را دوست میداشتم».[12] سند این روایت صحیح است.[13]
استرآبادی در توضیح این روایت مینویسد: چون علی(ع) قسیم الجنة و النار است، شیعیان را به بهشت و دشمنان را به جهنم راهنمایی میکند، و کافر آرزو میکند: ای کاش! من از شیعه علی بودم![14]
به هر حال، جمعبندی کلی ما از روایات این است که تفسیرهای مختلف مفسران درباره این آیه؛ هیچ منافاتی با تأویل آیه به آرزوی کافران که (ای کاش علوی بودیم) ندارد؛ زیرا علاوه بر روایات یاد شده، در آیات متعددی از قرآن آرزوی کافران مبنی بر محسن و مؤمن بودن آمده است.[15] و روایات متعددی ذیل این آیات، این آرزو را به ولایت و دوستی امام علی(ع) تفسیر کرده که آنحضرت رأس مؤمنان و محسنان است.[16]
آنچه مفسران گفتهاند تفسیر ظاهری آیه است که به جای خود صحیح و قابل پذیرش است، اما آنچه در روایات آمده از باب تأویل و بیان معنای باطنی آیه است که بر اساس الغای خصوصیت از معنای ظاهری و از باب تطبیق بیان شده است؛ یعنی کفار در روز قیامت با مشاهده عذاب و مشاهده جایگاه امام علی(ع) و شیعیان آنحضرت، علاوه بر آرزوی عدم تولد و خاک بودن، به پیروان ولایت حسرت خورده و آرزوی مؤمن بودن دارند. تناسب کلمه «تراباً» نیز، با توجه به معنای باطنی آیه، آن است که شیعیان همه در برابر امام علی(ع) متواضع و فروتن و خاکی هستند. همچنین مفهوم باطنی آن میتواند پدر امت و عالم هستی باشد.
[1]. نبأ، 40.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 10، ص 250، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[3]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی، میر جلال الدین، ج 4، ص 696، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 281، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 647، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 175، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 61 – 62، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 12، ص 54، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1377ش؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 4، ص 416، دمشق، مطبعة الترقی، چاپ اول، 1382ق.
[7]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 647؛ التبیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 250؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 692، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 5، ص 203، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 310، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[9]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 156، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[10]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 35، ص 51، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[11]. سند حدیث چنین است: «أحمد بن الحسن القَطّان قال حَدّثَنا أبو العباس أحمد بن یحیى بن زکریا قال حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب قال حدثنا تمیم بن بهلول عن أبیه قال حدثنا أبو الحسن العبدی عن سلیمان بن مِهران عن عَبایة بن ربعی»؛ علل الشرائع، ج 1، ص 156.
[12]. استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق، مصحح، استادولی، حسین، ص 736، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ بحار الأنوار، ج 24، ص 262.
[13]. سند حدیث: «محمد بن العباس رحمه الله حدّثنا الحسین بن أحمد عن محمد بن عیسى عن یونس بن عبد الرحمن عن یونس بن یعقوب عن خَلَف بن حَمّاد عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن سعید السَمّان»؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 736.
[14]. همان.
[15]. شعراء، 102؛ زمر، 57 و 58؛ انعام، 27؛ فرقان، 27.
[16]. ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 113، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ دیلمی، حسن بن محمد، غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمة الأطهار(ع)، محقق، مصحح، ضیغم، اسماعیل، ص 177، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1427ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 3، ص 98، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.