قانون طبیعت که از جانب خداوند وضع شده، چنین مقرر نموده که هیچ یک از انسان ها در این دنیا باقی نمانند و به دلایل مختلفی که یکی از آنها، از دست دادن سلامت جسمی است، آن را ترک نموده، به سرای باقی بشتابند.
از طرفی، هرچند پیامبران و امامان (ع)، در پاره ای از موارد، با اذن پروردگار، بیمارانی را با اعجاز (که شاید دانشی مخصوص بوده که تنها در اختیار اولیای الاهی قرار داشته و آنان تنها در مواردی خاص و با اجازه خداوند، امکان عمل به آن را داشتند)، شفا می دادند و در مواردی نیز توصیه هایی جهت حفظ بهداشت و سلامت افراد ارائه می فرمودند، اما تمام اینها بدان معنا نبود که آنان بخواهند با قانون خداوند به مبارزه برخیزند و یا این که دانشی اسرار آمیز، غیر آنچه خدا به آنان اجازه فرموده را در سینه داشته باشند که با عمل به آن، هیچ بیماری و مرضی به سراغ آنان و نزدیکانشان نرود. بر عکس؛ همان گونه که در تاریخ مشاهده می نماییم، بسیاری از آنها خود به بیماری هایی مبتلا شده و همچنین نزدیک ترین افراد و منسوبین آنها، با ابتلا به بیماری های مختلف، جان به جان آفرین تسلیم می نمودند، بدون آن که آن بزرگواران، اقدام اعجاز آمیز و غیر منتظره ای را در این زمینه به عمل آورند، اگرچه شاید توانایی آن را نیز داشتند! البته، عمل به توصیه های پزشکی که در روایات نیز تعدادی از آنها وجود دارد، می تواند سلامت انسان را تا حدودی تضمین نماید. همچنین، می توان با دعا به درگاه خداوند به طور مستقیم و یا با واسطه قرار دادن اولیای الاهی، خواستار برطرف شدن برخی بیماری ها شد.
بله ممکن است گفته شود که آنان از علم طب و پزشکی اطلاع داشته اند اما بنا نیست که عقول انسان ها تعطیل گردد و آنان همه علوم را در معرض دید جهانیان قرار دهند. آنان تنها وظیفه داشتند که آنچه بشریت در امر هدایت به آن نیاز دارد را به صورت جامع بیان کنند که این کار را نیز کرده اند.
پرسش شما را باید در چند مرحله، بررسی نمود:
1. آیا انسان ها می توانند همواره و تا بی نهایت، در سلامت جسمی زندگی نمایند؟
2. آیا پیامبران برای درمان بیماری های جسمی مبعوث شده اند؟
3 . آیا انسان ها باید به دنبال سلامت خود باشند یا خیر؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، راه آن چیست؟
4. آیا اصولاً، فایده ای برای بیماری و از دست دادن سلامت نیز متصور است؟
به همین ترتیب، به مطالعه موارد فوق می پردازیم:
1. در نظام هستی، چنین مقرر شده است که چند صباحی در این دنیا به سر برده، و سپس با ترک آن، روانه جهانی شویم که فنا و نابودی و بیماری در آن جایگاهی ندارد. بنابراین، از مرگ که پلی میان دنیا و آخرت است؛ گریزی نیست و هر فردی باید طعم آن را بچشد[1]و حتی پیامبران الاهی نیز باید در برابر این قانون الاهی تسلیم باشند[2]. آن زندگی ایده آلی که در آن، اثری از بیماری و فقر و ترس نباشد، مخصوص جهان آخرت بوده و هرگونه تلاش برای مشابه سازی آن در این دنیا، با شکست روبرو خواهد شد!
اکنون می توان برای مرگ، دو حالت را تصور نمود که در یکی از آنها، اشخاص، بدون هیچ نشانه و هشدار و در موقعیتی که در سلامت کامل هستند، پیک اجل به سراغشان آمده و به ناگاه روح را از بدنشان جدا سازد، چنانچه اکنون نیز در برخی موارد، چنین وضعیتی را مشاهده می نماییم و حالت دیگر، آن است که مرگ به صورت غیر منتظره نباشد، بلکه با هشدارهایی از قبل بوده که انسان های عاقل، تا حدودی بتوانند خود را برای آن آماده سازند.
نقل شده که در زمان ابراهیم(ع)، مرگ انسان ها، تنها با شیوه اول انجام می پذیرفت و مردم به ناگاه و بدون علت قبلی، جان می سپردند. ابراهیم(ع) از خداوند درخواست نمود که نشانه ای برای مرگ وجود داشته باشد که هم موجب اجر و پاداش فردی شود که قرار است بمیرد و هم تحمل مرگ برای بستگان او، آسان تر باشد!، خداوند، در پاسخ ایشان، دردها و بیماری ها را نازل نمود[3].
و این گونه است که هر چه بر عمر انسان افزوده می شود، توانایی های جسمی او کاهش یافته[4] و تا جایی پیش می رود که به مرحله "أرذل العمر" و یا پست ترین مراحل زندگی رسیده و گاهی، تمام دانش و هوش خود را نیز از دست می دهد[5]! افراد با ایمان نیز (همانند دیگر افراد) به هر بیماری دچار شده و بر اثر آن از دنیا می روند، اما (از طرفی، خود موجب آسیب رساندن به سلامتشان نخواهند شد و به عنوان نمونه)، خودکشی نخواهند نمود[6].
2. با بررسی اهداف پیامبران و اولیای الاهی، به این نکته مهم پی خواهیم برد که هدف اصلی آنان، هدایت بشر و رهنمون ساختن آنان به سمت خداوند و جهان آخرت است. آنان اگر از توانایی های ویژه ای در زمینه هایی؛ چون طبابت و صنعت نیز برخوردار باشند،[7] نیامده اند که پزشک برجسته و یا معمار و صنعتگر صاحب نامی باشند و اگر هم بیمار و نابینایی را با اجازه مخصوص خداوند، شفا داده باشند و یا حتی اگر به مردگانی، زندگی مجدد بخشیده باشند،[8] و یا اگر در صنعت ذوب آهن، در زمان خود برجسته تر از دیگران بوده اند،[9] همچنین اگر توانایی سخن گفتن با پرندگان و دیگر موجودات را داشتند،[10]و فرض را بر آن بگذاریم که تمام این موارد، برگرفته از دانشی ویژه بوده که از جانب خداوند به آنان اعطا شده بود، اما با این وجود، همه و همه را تنها می توان در راستای همان رشد و تعالی معنوی بشر ارزیابی نمود و گرنه، حتی آنانی که روزی با اعجاز، به دست پیامبران شفا یافته اند، روز دیگری را سر در بالین بیماری و مرگ نهاده اند و امروزه اثری از آنان در جهان مادی وجود ندارد. از طرفی، خود آن پیامبران و امامان نیز گاهی بیمار شده و سلامت جسمی خود را از دست می دادند، ولی به دنبال آن نبودند که با سرِّ و راز و استفاده از اعجاز در همه موارد، به دنبال راه حل باشند، بلکه تلاش می نمودند؛ همانند سایرین با استفاده از درمان مناسب و با دعا و نیایش به درگاه الاهی، بازگشت سلامتی خود را از خداوند خواستار شوند و چنین اعلام می داشتند که اگر بیمار شویم، تنها او است که شفایمان خواهد داد.[11]
به هر حال اگر بپذیریم که آنان از تمام علم طب و پزشکی اطلاع داشته اند اما بنا نبوده است که عقول انسان ها تعطیل گردد و آنان همه علوم را در معرض دید جهانیان قرار دهند. آنان تنها وظیفه داشته اند که آنچه بشریت در امر هدایت به آن نیاز دارد را به صورت جامع در اختیار آنان قرار دهند که این کار را نیز کرده اند.
3. اما آیا آنچه گفته شد، بدان معنا است که نباید به سلامت جسم خود اهمیت داده و جهت برطرف نمودن بیماری ها بکوشیم؟!
مطمئناً، چنین رویکردی صحیح نیست. مولا علی (ع)، از خداوند می خواهد که اعضا و جوارح او را در راستای انجام وظایف الاهی، قدرتمند و قوی سازد[12] و این ممکن نیست مگر با سلامت جسم. بنابراین؛ با وجود رضایت به آنچه خدا خواسته و تسلیم در برابر مقدرات او، باید از راه هایی که خود او پیش روی ما قرار داده است، استفاده لازم را ببریم. استفاده از دانش و تجربه های بشری همراه با درخواست از خدا و توسل به اولیایش از جمله مهم ترین راه های حفظ سلامت و شفا یافتن از مریضی است[13]:
1-3. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: "به دنبال درمان بیماری های خود باشید؛ زیرا خداوند، هیچ بیماری و مرضی را نیافریده مگر آن که در کنار آن، درمانش را نیز آفریده است، جز مرگ که درمانی برای آن نیست".[14] در این راستا، امام صادق (ع) نیز می فرمایند: "با در نظر داشتن این که شفا دهنده اصلی، خداست، می توانید به پزشک یهودی و یا مسیحی (و به عبارتی، غیر مسلمان) نیز مراجعه نمایید".[15]
روایات موجود در این زمینه، به اندازه ای است که این مختصر، گنجایش بیان تمام آنان را ندارد، اما نتیجه ای که از این روایات می توان گرفت، آن است که خداوند، تلاش انسان ها را در راه پیشرفت علم پزشکی مورد تأیید خود قرار می دهد و همان گونه که نباید در خانه نشسته و بدون هیچ تلاشی، در انتظار رزق و روزی از غیب باشیم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که سلامت خود را بدون طی روند درمانی و تنها از راه های غیر متعارف به دست آوریم. در همین راستا، اگر به روایاتی برخورد می نماییم که پیامبر (ص) و دیگر معصومان (ع)، توصیه هایی از قبیل خودداری از پرخوری،[16] تحمل بیماری های کوچک در حد توان،[17] خودداری از قرار گرفتن در مقابل بادهای پاییزی،[18] پرهیز[19] و ده ها و صدها دستور دیگر ارائه فرموده اند، باید بدانیم که قریب به اتفاق چنین توصیه هایی، بر اساس معیارهای پزشکی و دانش بشری بوده است؛ چون در میان این رهنمودها، به سفارش مهم دیگری هم برخورد می نماییم که: اگر شخصی، درد خود را از پزشک معالج خود مخفی نگاه دارد، نمی تواند انتظار شفا و درمان را داشته باشد.[20]
به عبارتی، می توان بیان داشت که از جهت دانش الاهی، ممکن است که فرمول هایی جهت سلامت بیشتر و حتی بازگرداندن مردگان به زندگی، وجود داشته باشد، اما با توجه به آنچه گفته شد، خداوند نخواسته که چنین دانشی، آزادانه و به طور گسترده در اختیار بشر باشد. بله! دانش های دیگری در زمینه حفظ سلامت نیز وجود دارد که انسان ها می توانند با تلاش خود، بدان دست یابند و اساس علم طب و پزشکی نیز بر چنین دانش هایی بنیان گذاشته شده است و اسلام نیز نه تنها با آن مخالفت ننموده، بلکه رهنمودهایی نیز در همین راستا به مخاطبان خود عرضه داشته است.
2-3. توجه به این نکته نیز ضروری است که تأثیر دارو و درمان های مختلف نیز با اذن و اجازه پروردگار است و بر همین اساس، نباید از عنصر معنوی درمان؛ یعنی ارتباط با خدا و درخواست سلامت از او غافل ماند، چون او می تواند همان گونه که بیماری و درمان آن را آفریده؛ تأثیر داروها را کم و زیاد نماید و حتی داروهای ویژه ای؛ همانند تربت امام حسین (ع) برای مقربان درگاه خود نیز در نظر بگیرد، در حالی که همان دارو، نسبت به دیگران هیچ تأثیری ندارد.[21]
4. در ضمن، این گونه نیست که بیماری ها، خالی از فایده باشند، بلکه علاوه بر هشیار نمودن انسان نسبت به فانی بودن دنیا، فواید دیگری را نیز در پی خواهند داشت، از جمله اینکه:
الف. برای افراد با ایمان، نوعی کفاره به شمار می آید که آنان را از عذاب دوزخ وا می رهاند.[22]
ب. برای افرادی که به هر دلیل، موفق به انجام عبادات مستحب نمی شوند، بیماری ها، نقشی جایگزین ایفا می نمایند، به نحوی که طبق برخی روایات، ثواب یک شب که انسان به دلیل بیماری و یا درد خوابش نبرد، از ثواب عبادت یک سال برتر است.[23]
ج. انسانی که هیچ گاه بیمار نشود، سر به طغیان بر می دارد و خداوند چنین صحت و سلامتی را که همراه با طغیان باشد، دوست نمی دارد.[24]
د. بیماری افراد، موجب آن می شود که افرادی به عیادت او بیایند و چنین رفت و آمدی، علاوه بر تحکیم روابط سالم اجتماعی، پاداش بسیاری را برای عیادت کنندگان او نیز به دنبال خواهد داشت.[25]
هـ. خداوند نخواسته که تمام نیازهای هر انسان، از طریق فعالیت های خود او به دست آید، بلکه چرخه اقتصادی میان افراد بشر، از فعالیت های متفاوت، توسط افراد مختلفی به دست می آید که مورد نیاز همه بوده و آنان را به هم پیوند می زند. وجود انواع بیماری ها؛ هرچند در نگاه اول، ناراحت کننده به نظر می آید، اما در نگاهی کلی، موجب تکامل دانش بشری شده و همانند دانش های دیگر، آنانی که با تلاش و فعالیت خود، به اطلاعاتی در زمینه سلامت دست می یابند، می توانند ضمن کمک به دیگران، از این راه، امرار معاش نمایند.
پزشکان، پرستاران، سایر کارکنان اداری و درمانی بیمارستان ها و مراکز مشابه، افراد شاغل در صنعت داروسازی و دیگر صنایع مرتبط با علم پزشکی و ... ،از افرادی هستند که با تلاش در راستای سلامت انسان ها، قسمت بزرگی از این چرخه اقتصادی را تشکیل می دهند.
جمع بندی نهایی ما آن است که با دانستن این که مقاومت در برابر مرگ، امکان پذیر نیست، اما باید به دنبال سلامت در طول مدت زندگی بود، که راه رسیدن به آن هم؛ طبق آموزه های دینی؛ عمل به یافته های پزشکی به همراه ارتباط معنوی با خداوند است و نباید به دنبال یافتن فرمول های اسرار آمیز دیگری باشیم.
[1] - آل عمران، 185؛ انبیاء، 35؛ عنکبوت، 57 و ...(کل نفس ذائقة الموت).
[2] - زمر، 30(انک میت و انهم میتون).
[3] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 111، روایت 1 و 2، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[4] - یس، 68(و من نعمره ننکسه فی الخلق أ فلا یعقلون).
[5] - نحل، 70؛ حج، 5(و منکم من یرد إلی أرذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا).
[6] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 112، روایت 8.
[7] همان گونه که پیامبرانی چون داود و سلیمان و عیسی (ع)، چنین قابلیت هایی را در معرض مشاهده عموم قرار دادند.
[8] آل عمران، 49؛ مائده 110، "...و إذ تخرج الموتی بإذنی..".
[9] انبیاء، 80؛ سبأ، 10، "...و ألنّا له الحدید".
[10] نمل، 28- 16.
[11] شعراء، 80، "و إذا مرضت فهو یشفین".
[12] "قوّ علی خدمتک جوارحی"، بخشی از دعای کمیل.
[13] در این ارتباط، مطالعه پاسخ های 83 (سایت: 1012) و 84 (سایت: 2378) نیز توصیه می
ود.
[14] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 436، ح 20475، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 .
[15] همان، ص 437، ح 20477.
[16] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 63، ص 338، ح 35، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[17] آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 483، ح 11153، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 ش.
[18] همان، ح 11158.
[19] همان، ح 11171.
[20] همان، ح 11165.
[21] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 14، ص 522، ح 19737.
[22] همان، ج 2، ص 398، ح 2455.
[23] همان، ص399، ح 2456.
[24] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 114، ح 8.
[25] ر.ک: حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 2، ص 414، روایات مندرج در باب ۱۰.