منافقان و برخی افراد دیگر که اتفاقاً از منسوبین و هواداران خلیفۀ اول نیز بودند، به دنبال عقب افتادن عائشه از کاروان، در یکی از جنگ ها شایعه ای مبنی بر روابط نامشروع ایشان منتشر نمودند که به جریان "افک" مشهور شد. خداوند، با نزول آیاتی، این شایعه را تکذیب نمود. شیعیان نیز که در رواج این شایعه، هیچ نقشی نداشتهاند، چنین تهمتی را نمی پذیرند. اما انتقادات دیگری از جناب عائشه دارند که ارتباطی با موضوع "افک" ندارد، بلکه انتقادشان به مواردی از قبیل آزار و اذیت پیامبر (ص) توسط ایشان است که اتفاقاً در سورۀ تحریم نیز صریحاً به این موضوع پرداخته و مفسران و مورخان اهل سنت نیز بدان اشاره نموده اند. نیز موضوعاتی از قبیل دخالت ایشان در قتل خلیفۀ سوم و به دنبال آن برپا نمودن جنگ خونین جمل در مقابل امیر المؤمنین (ع)، از جمله مواردی است که پرسش های بسیاری را برای مسلمانان، حتی برای آنانی که هم عصر با وی بوده اند برانگیخته و تا کنون پاسخ مناسبی برای آنها ارائه نشده است.
برای بررسی پرسش شما، باید به موضوعات مختلفی پرداخت تا بعد از تحلیل تمام آنها، پاسخی دقیق و مناسب ارائه شود. این موضوعات عبارت اند از:
1. آیۀ مورد نظرتان، کدام آیه از قرآن بوده و ناظر به چه جریانی است؟
2. مراد از واژۀ "مؤمن" در قرآن چیست و آیا اگر از شخصی با این عنوان در قرآن یاد شده باشد، به شخصیتی اسطوره ای و غیر قابل انتقاد تبدیل می شود؟!
3. مردان تا چه حد می توانند در زندگی همسران خود تأثیر گذار بوده و آیا همسری پیامبران، می تواند برای بانوانی که از این امتیاز برخوردارند، مصونیت کاملی ایجاد نماید؟
4. عقیده ما (شیعیان) در بارۀ عائشه چیست و چه انتقاداتی نسبت به ایشان داریم؟
به همین ترتیب به بررسی موارد فوق می پردازیم:
1. به احتمال زیاد، آیۀ مورد نظر شما، آیه 23 سورۀ نور است که در ادامۀ آیات مرتبط با جریان "افک" نازل شده است، بدین بیان: "ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب عظیم"؛ آنانی که بانوان پاکدامن و بی خبر از گناه و با ایمان را متهم می نمایند، در دنیا و آخرت مورد لعن قرار گرفته و عذاب بزرگی در انتظارشان است.
برخی مفسران، این آیه را در ارتباط با هر شخصی می دانند که بانوی با ایمانی را به غلط متهم به ارتکاب عمل زشتی نماید که از سبک و سیاق آیه، چنین تفسیری مناسب تر به نظر می آید. برخی دیگر، آن را مخصوص بانوان پیامبر (ص) دانسته و گروهی نیز این آیه را منحصراً به جریان "افک" و شخص عائشه تفسیر نموده اند،[1] که عملاً تمام این تفاسیر به یک نتیجه مشخص می رسد و آن هم زشتی و قباحت متهم نمودن دیگران، بدون دلیل قانع کننده، چون معنایی ندارد که اتهام به عائشه، قبیح بوده و متهم نمودن دیگران ایرادی نداشته باشد! بنابراین، ما فرض را بر آن می گذاریم که تفسیر شما از آیه، صحیح باشد و این آیه، منحصر به جریان "افک" و شخص عائشه باشد! اما جریان "افک" چه بوده؟
بهتر است ماجرا را از زبان خود عائشه بشنویم، چون ایشان، این واقعه را مفصلاً نقل نموده، ولی خلاصه اش این است: پیامبر (ص)، هنگام جنگ ها و مسافرت های خارج از مدینه، یکی از بانوان خود را نیز به قید قرعه، همراه خود می برد. در یکی از جنگ های ایشان، من نیز به همراه او بوده و در هودج شتری حمل و نقل می شدم. یکی از روزها، بعد از شنیدن بانگ حرکت کاروان، برای قضای حاجت خارج شده، امّا هنگام برگشت، یکی از زیورآلات خود را گم نموده و این، باعث شد تا مدتی به جست و جوی آن بپردازم. در همین حال، ساربان شتر من، به خیال آن که من در هودج خود هستم، شتر را حرکت داده و از آن منطقه خارج شد و من بعد از بازگشت به محل اولیه، کسی را در آن جا نیافتم، اما مطمئن بودم که آنان بعد از اطلاع از به همراه نبردن من، بازخواهند گشت ... به هر حال، من به همراه شخص دیگری که او نیز از لشگر عقب مانده بود، خود را به سپاهیان رسول خدا (ص) رساندم. این موضوع، موجب آن شد تا برخی افراد، شایعاتی را در مورد من منتشر نمایند که در نهایت با نزول آیۀ افک، پاکدامنی من در این قضیه ثابت شد.[2]
اکنون، باید ملاحظه نماییم که چه کسانی، بیشترین نقش را در دامن زدن به این شایعه بر عهده داشتند؟ آنچه از جمع بندی روایات تاریخی به دست می آید آن است که عبد الله بن ابی و حسان بن ثابت و مسطح بن اثاثة، در رأس شایعه پراکنان بودند.[3] اما این که آنان از چه موقعیت اجتماعی برخوردار بودند؟ پرسشی است که پاسخ به آن می تواند، تحلیل درستی از ماجرا، در اختیارمان قرار دهد:
الف. عبد الله بن ابی: او از منافقان معروف و سرشناس بوده و از هر موقعیت، در راستای تضعیف پیامبر اکرم (ص) استفاده می نمود. طبیعی است که او تلاش نماید از این جریان نیز در جهت منافع خود بهره برداری نماید.
ب. حسان بن ثابت: شاعری که هرچند اشعار زیبایی در ارتباط با وقایع مختلف دوران پیامبر (ص) سروده است، اما شیعیان، به عملکرد بعدی او که در جهت مقابل خط فکری امیرالمؤمنین (ع) بود منتقدند. حسان از اشخاصی بود که اشعار مختلفی در حمایت از خلیفه اول و حتی در ستایش عائشه دارد، اما در این جریان، او نیز یکی از صحنه گردانان شایعه بود! بعدها و سال ها پس از رحلت پیامبر (ص)، هنگامی که حسان؛ با سرودن شعری از عائشه تقاضای ملاقات نمود، عائشه صریحاً او را به دلیل شرکت داشتن در ایراد اتهام به او و یا همان جریان "افک"، مورد سرزنش قرار داد.[4]
ج. مسطح بن اثاثه: این شخص، پسرخاله پدر عائشه ابوبکر بود که به دلیل فقر، مورد حمایت مالی او نیز قرار داشت. مفسران اهل سنت معتقدند که ابوبکر، این حمایت را بعد از جریان افک و مورد اتهام قرار گرفتن دخترش، قطع نمود. اما آیه ای نازل شد، مبنی بر این که سزاوار نیست چنین رفتاری انجام شود و سپس، ابوبکر کمک های خود را به او از سر گرفت.[5]
برخی مفسران شیعه نیز جریان افک را همانند آنچه در کتب اهل سنت وجود دارد نقل نموده و آیۀ افک را نیز در همین مورد می دانند[6] البته تعداد بسیاری از مفسران شیعه نیز این آیه را در ارتباط با عائشه ندانسته، بلکه به ماریه مرتبط می دانند.[7] این خلاصه ای از جریان "افک" بود که آیه مورد نظرتان در ارتباط با آن، نازل شد.
2. موضوع بعدی آن است که فرض بگیریم آیۀ مورد نظرتان، صراحت در ایمان عائشه داشته باشد، اما پرسش ما این است که آیا هر شخص که به مناسبتی در قرآن، مؤمن قلمداد شده، تضمینی برای او وجود خواهد داشت که تا آخر عمر، همچنان مؤمن باقی بماند و یا این که تمام رفتارهای قبل و بعد او، حتی در غیر مورد بیان شده در آیه، غیر قابل انتقاد تلقی شود؟! ما چنین تفسیری را نمی پذیریم؛ زیرا در قرآن مواردی وجود دارد که عنوان می نماید برخی از مؤمنان، مجدداً به کفر برگشته و حتی کفرشان، شدیدتر از دیگر کفار نیز شده است![8] نیز خداوند در قرآن، بارها و بارها افرادی را مؤمن خطاب نموده و در همان حال، سخت ترین تهدیدها و سرزنش ها را متوجه آنان ساخته است.[9] برخی برادران اهل سنت، همین اشتباه را نیز در ارتباط با صحابه بزرگوار پیامبر (ص) مرتکب شده اند، بدین ترتیب که با استناد به برخی آیات قرآن کریم که رضایت خداوند از صحابه را در دوره زمانی خاصی اعلام می نماید، مقامی فراتر از هرگونه انتقاد برای آنان در نظر گرفته اند و عقیده دارند با وجود آن که بسیاری از صحابه، خود با یکدیگر، درگیر جنگ و خونریزی شده اند، اما سایر مسلمانان حق ندارند در مورد آنان هیچ اظهار نظری بنمایند و به خود بباورانند که هم صحابی قاتل بر حق است و هم صحابی مقتول و هم صحابی بی طرف! در این ارتباط، می توانید پرسش های 3499 و 3517 را نیز ملاحظه بفرمایید.
نتیجه می گیریم که حتی اگر فرض را بر این بگیریم که مراد از افراد مؤمن، در آیه مورد نظرتان، جناب عائشه باشند، نمی توان با تمسک به آن، از ایشان، شخصیتی فراتر از هرگونه انتقاد در نظر گرفت.
3. شاید گمان برده شود که نسبت همسری عائشه با پیامبر (ص)، ما را وادار می نماید که از هرگونه انتقادی نسبت به ایشان خودداری نماییم! در تحلیل این قسمت باید گفت: با مروری در متون مذهبی و در رأس آنها قرآن کریم، در می یابیم که بانوان، شخصیتی مستقل داشته و خود آنان هستند که می توانند فرجام نیک و بد خویش را تعیین نمایند.
با این وجود، اگر بخواهیم بانوان را در ارتباط با همسرانشان ارزیابی نماییم، می توانیم آنان را به پنج گروه تقسیم نماییم:
1-3. گروه اول؛ عبارت از بانوانی هستند که هم خود و هم همسرانشان، از ایمان به خدا برخوردار بوده و دستورات او را مورد عمل قرار می دهند. طبیعی است که چنین تفاهمی، بهترین وضعیت ممکن بوده و افراد با ایمان همواره در دعاهای خود، چنین توفیق و سعادتی را از خداوند خواستار شوند و بگویند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را، روشنی چشم ما قرار ده و ما را راهنمای پرهیزگاران نما.[10] زوج هایی؛ مانند پیامبر (ص) و أمّ المؤمنین خدیجه (ع) و نیز امیرالمؤمنین (ع) و بزرگ بانوی جهانیان، فاطمه (ع) را می توان به عنوان نمونه های بارزی از این گروه معرفی نمود.
2-3. گروه دوم؛ زنان پلید و ستمکاری هستند که با همراهی و کمک شوهران بی دین خود، در مبارزه با پیامبران و اولیای الاهی تلاش می نمایند.
بر خلاف گروه قبل، چنین زوج هایی در بدترین جایگاه قرار خواهند داشت!
قرآن کریم، نمونه ای از چنین مواردی را در سورۀ مسد بیان نموده و در ضمن نکوهش ابولهب، که علی رغم نسبت فامیلی نزدیک با پیامبر (ص)، به اذیت و آزار او می پرداخته، همسر او ام جمیل؛ خواهر ابوسفیان، آن دشمن بزرگ اسلام را نیز مورد سرزنش قرار داده است.[11]
3-3. بانوانی نیز وجود دارند که علی رغم مهیا نشدن شرایط ازدواج و زندگی در تجرد، آن چنان دیندار و پاکدامن هستند که مورد توجهات خاص الاهی قرار می گیرند. از جناب مریم (ع) که در همین گروه است، بارها و بارها در قرآن کریم، به نیکی یاد شده[12] و حتی سوره ای نیز به نام او در قرآن وجود دارد. او بانویی است که پرهیزگاران؛ به دلیل جایگاه خاص او نزد پروردگار، برای کفالت و نگهداری از او به نزاع برخاستند[13] و زکریا؛ آن پیامبر الاهی؛ بعد از مشاهدۀ عنایات ویژۀ خداوند به این بانوی بزرگوار بود که دست به دعا برداشته و با وجود پیری خود و نازا بودن همسرش، از درگاه الاهی تقاضای فرزند نمود و این خواهش او نیز اجابت شد[14]!
4-3. با مطالعۀ تاریخ، به بانوانی برمی خوریم که با وجود ازدواج با افرادی بی دین و ظالم، ایمان خود را از دست نداده و با تحمل دشواری ها در برابر شوهران ستمگر خود به مقاومت پرداختند. آسیه همسر فرعون را می توان به عنوان الگوی مناسبی برای این بانوان معرفی نمود. او بود که آنچنان مورد اذیت و آزار فرعون واقع شد که از خداوند تقاضای مرگ و شهادت نموده و به این خواسته خویش نیز دست یافت و قرآن در نکوداشت این شجاعت و شهامت، ایشان را به عنوان بانوی نمونه ای برای تمام افراد باایمان (چه مرد و چه زن) معرفی نمود.[15]
5-3. درست در نقطۀ مقابل گروه قبل، بانوانی را می یابیم که از امتیاز بزرگی برخوردار شده و به همسری پیامبران الاهی درآمدند، اما با کمال تأسف و ناباوری، به جای آن که قدردان این نعمت بزرگ بوده و کمکی برای آنان باشند، به دسیسه چینی و اذیت و آزارشان پرداخته و عملاً در جهت مقابل خواسته های آن پیامبران بزرگ حرکت می نمودند.
یکی از این بانوان بدفرجام، همسر نوح پیامبر (ع) بود. خداوند بعد از آغاز طوفان، به نوح (ع) پیغام داد که جفتی از هر جاندار را به همراه خود وارد کشتی نماید، اما ایشان را از همراه نمودن زن و یکی از فرزندانش که با او هم عقیده نبودند، بازداشت.[16]
همسر لوط (ع) نیز به دلیل مخالفت با دستورات این پیامبر الاهی، دچار سرنوشت شومی شده و عذاب الاهی علاوه بر دیگر کافران، دامنگیر او نیز گردید.[17]
خداوند، در قسمت پایانی سوره تحریم، این دو زن را، نمونه ای از افراد ناسپاسی معرفی نمود که علی رغم ازدواج با افراد صالح و درستکار، به آنان خیانت ورزیدند و به دنبال آن، رابطۀ همسری با پیامبران، نتوانست کمکی برایشان باشد و به آنان گفته شد که به همراه دیگر کافران، وارد جهنم شوند.[18]
جالب است بدانید، در قسمت آغازین سورۀ تحریم، یعنی همان سوره نسبتاً کوتاهی که به فرجام همسران نوح و لوط اشاره می نماید، دو همسر پیامبر (ص) نیز به دلیل رفتار ناپسند و آزاردهنده ای که با ایشان داشتند،[19] مورد توبیخ شدید قرار گرفته و به عنوان افرادی که قلب هایشان زنگار گرفته است، به جامعه اسلامی معرفی شده اند![20]
صرف نظر از آنکه این اذیت و آزار چه بوده است، میان مورخان و مفسران معتبر شیعه و سنی، تردیدی نیست که این دو همسر پیامبر (ص) عبارت بودند از عائشه، دختر خلیفه اول و حفصه دختر خلیفه دوم!
اگر باور ندارید و این موضوع را از بافته ها و ساخته های شیعیان می دانید، بد نیست سری به مهم ترین کتاب های اهل سنت زده و با مطالعه آنها دریابید که آنها نیز تأیید کننده این موضوع بوده و مصداقی جز عائشه و حفصه برای این آیات نمی شناسند! ما به عنوان نمونه، تنها دو روایت را از صحیح بخاری و صحیح مسلم بیان نموده و مطالعه بیشتر در این زمینه را به خودتان محول می نماییم:
الف. ابن عباس روایت می نماید که از خلیفۀ دوم، عمر بن الخطاب پرسیدم، آن دو زنی که بر علیه پیامبر (ص) دست به یکی شده و او را آزردند، چه کسانی بودند؟ هنوز سخن من به پایان نرسیده بود که عمر پاسخ داد: عائشه و حفصه.[21]
ب. در موردی دیگر، ابن عباس نقل می نماید که من دائماً مشتاق بودم که در ارتباط با آن دو زنی که خداوند در مورد آنان فرمود: "سزاوار است توبه نمایید؛ زیرا دل هایتان زنگار گرفته و از حق منحرف شده!" پرسشی از عمر داشته باشم تا زمانی رسید که من همراه او عازم سفر حج بودم و در موقعیتی مناسب و هنگامی که آب را برای وضو بر دستانش می ریختم، پرسش خود را مطرح ساختم. خلیفۀ دوم در پاسخ، چنین گفت: ای ابن عباس! عجیب است که پاسخ آن را ندانی! واضح است که آن دو نفر، عائشه و حفصه بوده اند![22]
اکنون ما پاسخ این پرسش را از شما می خواهیم که به چه دلیل، خداوند بعد از آیاتی که عائشه و حفصه را به دلیل آزار پیامبر (ص)، مورد سرزنش قرار می دهد، با فاصلۀ اندکی در همان سوره، سرنوشت دو بانویی را بیان می نماید که آنان نیز همانند این دو بانوی محترم، همسر یکی از پیامبران بوده اند، اما این امتیاز، فایده ای به حالشان نداشت؟
بنابراین، نمی توان همسران پیامبران را به صورت مطلق، انتقاد ناپذیر دانست.
4. بعد از آنچه گفته شد، می توانیم موقعیت عائشه را در نگاه شیعیان، با دقت ترسیم نموده و بیان داریم که ایشان در دیدگاه ما از دو جایگاه برخوردارند:
جایگاه اول: ما برخلاف تمام انتقاداتی که به ایشان داریم، اما به دلیل آن که او یکی از همسران پیامبرمان است که قرآن، آنان را مادران افراد با ایمان قلمداد نموده است،[23] احترام متناسب را برایشان لازم دانسته و به مولایمان علی (ع) اقتدا می نماییم که بعد از پیروزی در جنگ جمل و شنیدن تقاضای بخشش ایشان، او را با احترام و با همراهی و محافظت، توسط چهل بانوی مسلح، به مدینه بازگرداندند.[24]
همچنین، همانند دیگر مسلمانان، تهمت نابجایی که در جریان افک بر عائشه وارد شده را نمی پذیریم و حتی همان گونه که در برخی منابع شیعی نیز تصریح شده، ارتکاب چنین گناهانی را برای همسر هیچ پیامبری، جایز ندانسته و معتقدیم آنچه در قرآن، با عنوان خیانت بیان شده، به معنای سرپیچی از سایر دستورات الاهی است.[25] و اصولاً نمی پسندیم که هر شخص مورد انتقادمان را با تهمت های ناروا مورد حمله قرار دهیم، و چنین رفتاری را طبق نص صریح قرآن بر خلاف عدالت می دانیم؛ زیرا قرآن دستور می دهد که انتقاد و ناسازگاری ما با گروهی، نباید موجب خارج شدنمان از شاهراه عدالت شود.[26]
جایگاه دوم: می دانیم که فرمانبرداری از مادران هم، تا حدی است که خداوند مشخص نموده و ما مجاز به اطاعت کامل و بی چون و چرا از آنان نیستیم.[27] متأسفانه، این همسر پیامبر (ص) و مادر مؤمنان، مرتکب برخی رفتارهایی شده که انتقاد شیعیان و حتی برخی منصفان اهل سنت را برانگیخته است که به دو مورد مهم آن اشاره نموده و از بیان سایر موارد خودداری می نماییم:
مورد اول: جناب عائشه، در طول زندگی مشترک خود با پیامبر (ص)، بارها موجب آزار ایشان شده و همان گونه که در بخش سوم پاسخ، مشاهده شد، آیاتی از قرآن کریم در نکوهش او و یکی دیگر از همسران پیامبر (ص) نازل شد.
مورد دوم: ایشان از مهم ترین افراد دست اندرکار در اولین جنگ های داخلی و سازمان یافته میان مسلمانان بوده و توصیه های پیامبر (ص)، خطاب به ایشان را نادیده گرفتند[28] ، بدین ترتیب که:
در زمان فرمانروایی خلیفۀ سوم هنگامی که اعتراضات مردمی علیه عملکرد برخی کارگزاران او شدت می یابد، جناب عائشه از افرادی است که به شدت بر ضد او تبلیغ نموده و حتی با تشبیه عثمان به فردی یهودی به نام نعثل، مردم را به کشتن او تحریک می نماید و صریحاً فریاد بر می آورد که "اقتلوا نعثلا"، اما هنگام شدت شورش، مدینه را به قصد مکه ترک می نماید و در خیال خود پیش بینی می کند که به محض کنار رفتن عثمان از خلافت، فامیل او طلحه که او نیز یکی از سردمداران شورش بوده، خلافت را به دست خواهد گرفت! او در بین راه مکه، خبردار می شود که عثمان کشته شده و از شنیدن این خبر خوشحال می شود و بلا فاصله از شخصی که خبر را آورده، می پرسد که خلافت به چه کسی منتقل شده است؟! و وقتی خبر خلافت مولا علی (ع) را می شنود، ناگهان تغییر موضع داده و از قتل عثمان ابراز تأسف می نماید! این تغییر موضع ناگهانی، تعجب خبرآورنده را بر می انگیزاند و از عائشه می پرسد که شما خودتان از عوامل تحریک کننده علیه عثمان بودید! چه شده است که اکنون عقیده خود را عوض نمودید؟! عائشه برای برطرف نمودن این انتقاد و بدون این که نقش خود را در آن شورش انکار نماید، پاسخ می دهد که آری! ابتدا من هم از مخالفان عثمان بودم، ولی مردم ابتدا عثمان را وادار به توبه کرده و پس از آن که توبه نمود، او را به قتل رساندند! سپس فریاد خونخواهی عثمان را بلند کرده و مقدمات جنگ خونین جمل را فراهم نمود.[29]
آنچه ارائه شد، برخی مطالبی است که برگرفته از منابع اهل سنت بوده و نمی توان منکر آن شد. نیز موضوعات فراوان دیگری در همان کتاب ها و نیز کتب شیعیان وجود دارد که هرکدام از آنها می تواند زمینۀ انتقاد دیگری را فراهم نماید که ما از آنها صرف نظر می نماییم. اما از شما می خواهیم، بدون هیچ پیش داوری، به پرسش ما پاسخ دهید:
بر چه اساس و مبنایی، نمی توان به بانویی انتقاد نمود که از این امتیاز برخوردار بوده که همسر بزرگ ترین فرد عالم بشریت باشد، اما با آزار و اذیت او، موجب نزول آیات تهدید آمیزی شده و علاوه بر آن، در آغاز اولین جنگ های داخلی میان مسلمانان نقش تعیین کننده داشته است؛ زیرا در قتل خلیفۀ سوم دخالت داشته و با زیر پا گذاشتن هشدارهای رسول خدا (ص)، با به وجود آوردن جنگ جمل، خون هزاران نفر از فرزندان خود را بدون دست یابی به هیچ نتیجۀ مشخصی بر زمین ریخته است؟! اگر چون ایشان، همسر پیامبرند، نباید به ایشان انتقاد نمود! چرا خداوند در سورۀ تحریم همسران برخی پیامبران را به دلیل رفتار نامناسبشان، مستحق آتش دانسته است؟! و چرا خطاب به همسران رسول خدا (ص) فرموده است که هر کدام از شما که گناهی آشکار انجام دهد، دو برابر دیگران دچار عذاب خواهد شد؟![30] آیا گناهی آشکارتر و واضح تر از قیام نظامی بر علیه برادر پیامبر (ص) و وصی او و کشتن ده ها هزار نفر به بهانه خونخواهی از شخصی که خود در ریختن خونش، نقشی اساسی داشته، می یابید؟!
[1] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 13، ص 209، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش.
[2] صحیح بخاری، ج 3، ص 155– 154، دار الفکر، بیروت، 1401 هـ ق.
[3] صحیح بخاری، ج 6، ص 13.
[4] صحیح بخاری، ج 5، ص 61.
[5] طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 82، ذیل آیه 22 سوره نور، دار المعرفة، بیروت، 1412 هـ ق.
[6] ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج 3، ص 98، انتشارات دانشگاه تهران، 1377 هـ ش؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 415، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[7] علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 99، مؤسسه دار الکتاب، قم، 1404 هـ ق.
[8] نساء 137؛ منافقون 3؛ مائده 54 و ... .
[9] توبه 38؛ مائده 51؛ احزاب 69؛ حجرات 2- 1؛ ممتحنه 1؛ صف 2؛ منافقون 9؛ انفال 5 و ... .
[10] فرقان، 74، "ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما".
[11] مسد، 5-1، "تبت یدا ابی لهب و تب ... و امراته حمالة الحطب".
[12] تحریم 12؛ آل عمران 43- 42 و ... .
[13] آل عمران، 44، "و ما کنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم".
[14] آل عمران، 40-37 ، "...هنالک دعا زکریا ربه ....".
[15] تحریم، 11، "و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ...".
[16] هود، 40، "قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول".
[17] هود، 81، "...الا امراتک انه مصیبها ما اصابهم...".
[18] تحریم، 10"ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرات نوح و امرات لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما ...".
[19] جریان کامل این ماجرا را در تفاسیر معتبر اهل سنت و شیعه، ذیل سورۀ تحریم مطالعه نمایید.
[20] تحریم، 6-4، "ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر".
[21] صحیح بخاری، ج 6، ص 70.
[22] صحیح بخاری، ج 6، ص 148-147؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 192، دار الفکر، بیروت.
[23] احزاب، 6، "و ازواجه امهاتهم".
[24] شیخ مفید، الجمل، ص 415، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ه ق.
[25] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 11، ص 308، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[26] مائده، 8، "و لا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا...".
[27] عنکبوت 8؛ لقمان 15، "و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما".
[28] ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 6، ص 212، دار الفکر، بیروت، 1407 ه ق.
[29] تاریخ طبری، ج 4، ص 459- 458، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387 ه ق.
[30] احزاب، 30، "یا نساء النبی من یات منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین".