پدیده جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره در صدد بوده اند تا از این راه خطر ناک، بزرگترین ضربه را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه های بسیار کارسازی در زمینه شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال به منظور شناسایی راویان راستگو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث روش هایی مانند عرضه حدیث بر امامان و عالمان ، مقابله نسخه ها، اجازه نقل حدیث، روش فهرستی و....را برای مقابله با آن ابداع نموده واین توطئه را خنثی کرده اند.
یکی از نمونه های احادیث جعلی روایاتی از اهل سنت است که در این پرسش آمده است . این روایات در "صحیح بخاری"، "صحیح مسلم " و " مسند حنبل" آمده است. این پنج روایت در اصل یک روایت است که همه آن را از عایشه نقل می کنند؛ در نتیجه در این باره روایات فراوان وجود د ندارد، بلکه در حکم خبر واحد است. این روایت، با سند دیگری، که در سلسله سند آن "معمر" وجود ندارد، توسط بخاری، مسلم و احمد ذکر شده است. جالب است که همه این نقل ها که "معمر" در آن حضور ندارد، قسمت پایانی حدیث که در آن اقدام به خودکشی پیامبر ذکر شده، نیامده است. این بیان قرینه خوبی است که بگوییم آخر این روایت از زیادات و ابتکارات !شخصی معمر است. این شبه روایات به هیچ عنوان در منابع روایی شیعه وجود ندارد، بلکه مخالف قطعی با عصمت انبیا است.
حتی داستان ورقة بن نوفل که در ابتدای این روایات نقل شده است، از طرف علمای شیعه مورد شک و تردید بسیار قرار گرفته است.
پدیده جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره در صدد بوده اند تا از این راه خطر ناک، بزرگترین ضربه را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه های بسیار کارسازی در زمینه شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال به منظور شناسایی راویان راستگو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث روش هایی مانند عرضه حدیث بر امامان و عالمان ، مقابله نسخه ها، اجازه نقل حدیث، روش فهرستی و....را برای مقابله با آن ابداع نموده واین توطئه را خنثی کرده اند.[1]
برای اطلاع بیشتر به پاسخ 1937 (سایت: 2185) ( تشخیص و تمییز احادیث صحیح) مراجعه کنید.
یکی از نمونه های احادیث جعلی روایاتی از اهل سنت است که در این پرسش آمده است.
توضیح این که در موضوع اولین آیه و سوره نازل شده بر پیامبر گرامی اسلام (ص)، که معمولا تحت سوره "علق"، در تفاسیر انجام می گیرد، روایتی از عایشه نقل شده است که در آن به اولین آیات وحی و دوران فترت وحی، و داستان ورقة بن نوفل اشاره می کند.[2]
طبق این روایات اهل سنت، از پیامبر (ص) نقل شده است که در دوران فترت (انقطاع وحی)، و به همین دلیل، ایشان قصد داشتند خود را از کوه پرتاب کنند که فرشته وحی بر ایشان نازل می شود و آن حضرت را از این کار منع.
این روایات در "صحیح بخاری"، "صحیح مسلم " و " مسند حنبل" آمده است.[3]
روایات در صحیح بخاری:
بخاری در دو جا این روایت را آورده است. 1. باب تعبیر و در باب "اول ما بدئ به رسول الله صلى الله علیه و سلم من الوحی الرؤیا الصالحة"، در این جا اقدام به خود کشی حضرت به جهت حزن و اندوه حاصل از انقطاع وحی، ذکر شده است.[4] اما در باب روایات یحیی بن بکیر، این روایت را از وی نقل کرده و ذیل روایت که ناظر به این اقدام است، نیامده است.[5]
روایات در مسند احمد:
در مسند احمد نیز این روایت دوبار آمده است. یک بار با این سند: "گفت به ما: عبدالله و او از پدرش و او از حجاج و او از لیث بن سعد و او از عقیل بن خالد گفت: و گفت محمد بن مسلم: از عروة بن زبیر شنیدم که می گفت: عایشه گفته است...".[6] در سند دوم که اقدام به خودکشی پیامبر آمده است، سند آن به این ترتیب است: "بعد از عبدالله و پدرش به تریب، عبدالرزاق، معمر و الزهری آمده است".[7]
روایات در صحیح مسلم:
همین روایات به نقل از عروه و او هم از عایشه در صحیح مسلم آمده است، ولی هرگز اقدام به خودکشی در آن ذکر نشده است. شاید دلیلش این باشد که روایت را از طریقی غیر از طریق معمر ذکر کرده است.[8] سند وی از این قرار است: "مرا حدیث کرد احمد بن عمرو و او از ابن وهب و او از یونس و او از شهاب و او از عروه و او از عایشه...".[9]
نقد روایات از دیدگاه اهل سنت:
1. همان طور که دیده می شود این پنج روایت در اصل یک روایت است که همه از عایشه نقل می کنند، پس کثرت روایت نیست، بلکه در حکم خبر واحد است.
2. این روایت، با سند دیگری، که در سلسله سند آن "معمر" وجود ندارد، توسط بخاری[10]، مسلم[11] و احمد[12] ذکر شده است. جالب است که همه این نقل ها که "معمر" در آن حضور ندارد، قسمت پایانی حدیث که در آن اقدام به خودکشی پیامبر ذکر شده، نیامده است. این بیان قرینه خوبی است که بگوییم آخر این روایت از زیادات و ابتکارات شخصی معمر است.
3. ابن حجر عسقلانی از شارحین بزرگ کتاب صحیح بخاری، در شرح این حدیث می گوید: این قسمت از روایت که گفت: "فترت وحی حاصل شد تا این که پیامبر محزون شد و ..."، این قسمت و مابعدش تا آخر، همه از زیادات "معمر" بر روایت عقیل و یونس است. نحوه نوشتن مولف (بخاری) باعث شده است که گمان شود این جزء روایت است. الحمیدی نیز با این روایت چنین برخورد کرده است. وی می گوید: تا اول "فترة الوحی" روایت است، و در همین موضع روایت عقیل پایان می یابد. من (ابن حجر) گمان می کنم این زیادات، منحصر به روایت "معمر"، است؛ چراکه از غیر طریق او، بخاری همین روایت را نقل می کند، ولی آخر این روایت (که مشتمل بر فترت وحی و خودکشی پیامبر است) وجود ندارد. الاسماعیلی نیز تصریح کرده است که این زیادات، از ناحیه معمر است و جزء روایت نیست. احمد و مسلم و ابو نعیم و الاسماعیلی همه از "لیث" و اصحاب او این روایت را بدون این زیادات نقل کرده اند".[13]
4. افراد زیادی از کسانی که در طریق این روایات قرار دارند، توسط علمای رجال اهل سنت، تضعیف شده اند که به علت پرهیز از طولانی شدن، به این قسمت اشاره نمی شود.[14]
نقد روایات از دیگاه شیعه:
1. این شبه روایات اصلا در منابع روایی شیعه وجود ندارد، بلکه مخالف قطعی با عصمت انبیا است. عمل قتل نفس (خودکشی) در روایات ما و حتی اهل سنت به زشتی بسیار یاد شده است. پیامبری که خود راهنما و الگوی همه باید باشد، هرگز دست به عملی نمی زند که اعتماد مردم را از خود سلب کند.
2. حتی داستان ورقةبن نوفل که در ابتدای این روایات نقل شده است، از طرف علمای شیعه مورد شک و تردید بسیار قرار گرفته است. برای نمونه فقط سخنان علامه طباطبائی را در این باره ذکر می کنیم. ایشان می گوید: "ولى این داستان که در روایات آمده خالى از اشکال و بلکه اشکال ها نیست، براى این که اولا: به رسول خدا (ص) نسبت شک در نبوت خود داده و گفته که آن جناب احتمال داده آن صدا و آن شخصى که بین زمین و آسمان دیده و آن سورهاى که به او نازل شده همه از القائات شیطانى باشد، ثانیا: به وى نسبت داده که اضطراب درونیش زایل نشد، تا وقتى که یک مرد نصرانى- ورقة بن نوفل- که خود را به رهبانیت زده بود، به نبوتش شهادت داد، آن وقت اضطرابش زایل شد، با این که خداى تعالى در باره آن جناب فرموده: "قُلْ إِنِّی عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی"، چگونه ممکن است چنین کسى از سخنان یک نصرانى تحت تاثیر قرار گیرد، و براى آرامش خاطرش محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى در باره آن جناب نفرموده: "قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی"، و آیا اعتماد کردن به قول ورقه بصیرت است، و بصیرت پیروانش هم همین است که ایمان آوردهاند به کسى که به گفتارى بى دلیل ایمان آورده و اعتماد کرده؟ و آیا وضع سایر انبیا هم بدین منوال بوده، و آن جا که خداى تعالى مىفرماید: "إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ"، امت این انبیا هم اعتمادشان به نبوت پیغمبرشان براى این بوده که مثلا پیر مردى همانند ورقه گفته است که نوح پیغمبر است، و یا هود و صالح پیغمبرند؟ قطعا پایه تشخیص نبوت یک پیغمبر این قدر سست نیست. بلکه حق این است که نبوت و رسالت ملازم با یقین و ایمان صددرصد شخص پیغمبر و رسول است، او قبل از هر کس دیگر یقین به نبوت خود از جانب خداى تعالى دارد، و باید هم چنین باشد، روایات وارده از ائمه اهل بیت (ع) هم همین را مىگوید".[15].
[1] اقتباس از پاسخ 1937 (سایت: 2185) (تشخیص و تمییز احادیث صحیح).
[2] الحمیدی، محمد بن فتوح، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ج 4، ص 47، دار النشر، دار ابن حزم، بیروت، 1423هـ - 2002م؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 8، ص 421، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت ، 1419 ق؛ زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج30، ص312، دارالفکر المعاصر، بیروت- دمشق، 1418.
[3] الشیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، ج 56، ص 321، ح 26712، وزارة اوقاف مصر.
[4] بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، ج 23، ص114،ح 6982، "یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ حَدَّثَنَا اللَّیْثُ عَنْ عُقَیْلٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ . وَحَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ قَالَ الزُّهْرِىُّ فَأَخْبَرَنِى عُرْوَةُ عَنْ عَائِشَةَ".
[5] الصحیح، ج 1، ص 8، و ج 14، ص 1190، یحیى بن بکیر، عن اللیث، عن عقیل، عن ابن شهاب، عن عروة بن الزبیر، عن عائشة.
[6] «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ أَخْبَرَنَا لَیْثُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنِى عُقَیْلُ بْنُ خَالِدٍ قَالَ وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ سَمِعْتُ عُرْوَةَ بْنَ الزُّبَیْرِ یَقُولُ قَالَتْ عَائِشَةُ".، الشیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، ج 56، ص 225، ح26616، وزارة اوقاف مصر.
[7] "حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ فَذَکَرَ حَدِیثاً ثُمَّ قَالَ قَالَ الزُّهْرِىُّ فَأَخْبَرَنِى عُرْوَةُ عَنْ عَائِشَةَ"، مسند احمد بن حنبل، ج 56، ص321، ح 26712، همچنین حدیث 26001.
[8] النیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 1، ص 139، دار احیاء التراث، بیروت.
[9] "حدثنی أبو الطاهر أحمد بن عمرو بن عبدالله بن سرح أخبرنا ابن وهب قال أخبرنی یونس عن ابن شهاب قال: حدثنی عروة بن الزبیر أن عائشة، صحیح مسلم، ج1، ص 139.
[10] الصحیح، ج 1، ص 8، و ج 14، ص 1190، یحیى بن بکیر عن اللیث عن عقیل عن ابن شهاب عن عروة بن الزبیر عن عائشة.
[11] صحیح مسلم، ج 1، ص 139.
[12] مسند احمد، ج 56، ص 225، ح26616.
[13] عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج 19، ص 449، بیجا،بیتا.
[14] نک: تهذیب التهذیب، شهاب الدین أحمد بن علی بن حجر العسقلانی، دار الفکر، الطبعة الاولی، 1404 ﻫ.، ج 9، ص 398؛ ج 4 ، ص 135؛ التاریخ الکبیر، أبو عبد الله محمد بن إسماعیل ن إبراهیم بن المغیرة البخاری، ج 4 ، ص 84، شماره 2044؛
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، أبو الحجاج جمال الدین یوسف المزی، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة الرابعة، 1406 ﻫ. ، ج 29، ص 445 ، شماره 6440؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، أبی عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، تحقیق، علی محمد البجاوی، بیروت، دار المعرفة، ج 3، ص 662 ، شماره 7993 ؛ تهذیب التهذیب، شهاب الدین أحمد بن علی بن حجر العسقلانی، دار الفکر، الطبعة الاولی 1404 ﻫ. ، ج 9 ، ص 323 ، شماره 606، تنها این قسمت ازآدرس islamics.blogfa.com/post-3.aspx استفاده شده است.
[15] طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ترجمه، ج 20، ص 557،نشر جامعه مدرسین، قم ، 1374.