کد سایت
fa53387
کد بایگانی
65697
نمایه
ذاتی یا نسبی بودن قداست کتاب مقدس
طبقه بندی موضوعی
کلام جدید
خلاصه پرسش
چنانچه یکی از مستشرقین ادعا کرده است، آیا قداست کتابهای مقدس، نسبی بوده و وابسته به قداست بخشیدن افراد جامعه به آنها است؟
پرسش
یکی از مستشرقین میگوید: «کتاب مقدس» را باید در اصل در معنای نسبی شناخت نه معنای مطلق آن. این مفهوم همچنان باید از ریشهی خود رها شود و تنها به متون مستند یا «کتابها» مربوط نباشد. رجوع شود به شفاهی و کتبی در عربستان. منظور ما از «کتاب مقدس» در این مقال بسیار متفاوت و وسیعتر از «متن» میباشد. «کتاب مقدس» یک نوع سبک ادبی نیست، بلکه از نوع مذهبی – تاریخی آن میباشد. هیچ متنی جدا از نقش کاربردی آن در جامعه مذهبی و سنتهای تاریخی آن جامعه در مورد ایمان معتبر و مقدس نیست. ماهیت مقدس یک کتاب، ویژگی پیشین آن نیست، بلکه یک ویژگی است که در زندگی افراد باایمانی که آنرا به عنوان متنی مقدس یا روحانی درک نموده و رفتار میکنند ایجاد میشود و به طور گسترده نسبت به آن شناخت پیدا میکنند. برای مثال رجوع شود به مناسک و قرآن. متن تنها زمانی تبدیل به «کتاب مقدس» میشود که گروهی از افراد آنرا به عنوان متنی مقدس، قدرتمند و معنادار دانسته و ارزش قائل شوند که از سندیت و اعتباری متعالی برخوردار است و به نحوی برتر و در نتیجه مجزا از سایر گفتار و نوشتار میباشد. به عبارت دیگر، ویژگیهای «کتاب مقدس» به خود متن تعلق ندارد، بلکه به نقش و جایگاه آن در جامعه مذهبی تعلق دارد. ممکن است متنی برای یک فرد یا گروه «کتاب مقدس» باشد، اما برای افراد یا گروههای دیگر صرفاً «کتاب» یا متنی «عادی» محسوب شود. این امکان وجود دارد که قرآن را یا به عنوان متن عادی یا کتاب مقدس مورد بررسی قرار داد، اما بررسی قرآن به عنوان متنی عادی عموماً با مطالعه و بررسی آن به عنوان «کتاب مقدس» بسیار متفاوت میباشد، درست همانطور که خواندن و پاسخ به آن تنها به عنوان یک کتاب معمولی با قرائت و پاسخ به آن به عنوان کلامی که لفظ به لفظ از سوی خداوند نازل شده است بسیار متفاوت میباشد.
منظور نویسنده از اینکه نوع ادبی نیست و نوع تاریخی و دینی است چیست؟ چه فرقی بین این دو وجود دارد؟ و اینکه اگر چیزی تاریخی و دینی باشد، میشود آنرا نوع ادبی به حساب آورد؟ آیا میتوان متن قرآن را ادبیات به حساب آورد؟ آیا قران مثل کتاب حافظ است، یا اشعار ابوالقیس؟ اگر بگوییم قرآن text است قرآن چه میشود؟ چه کارهایی میتوان کرد؟ چه چیزهایی را به دست میآوریم، و چه چیزهایی را از دست میدهیم؟
سؤال اصلی: آیا قرآن و کتاب مقدس، مقدس بودنشان ذاتی است یا نسبی؟ب رای گروهی مقدس و برای برخی دیگر عادی است؟ با ذکر منبع
پاسخ اجمالی
چنین ادعایی که از طرف برخی مستشرقین مطرح شده، قابل پذیرش نیست؛ به عنوان نمونه، ادعا شده که:
«هیچ متنی جدا از نقش کاربردی آن در جامعه مذهبی و سنتهای تاریخی آن جامعه در مورد ایمان معتبر و مقدس نیست. ماهیت مقدس یک کتاب، ویژگی پیشین آن نیست، بلکه یک ویژگی است که در زندگی افراد با ایمانی که آنرا به عنوان متنی مقدس یا روحانی درک نموده و رفتار میکنند ایجاد میشود و به طور گسترده نسبت به آن شناخت پیدا میکنند»
اما با اندکی دقت در استدلالی که در متن بالا نهفته است، درمییابیم که در آن به اصطلاح منطقدانان «دور» وجود داشته و سر از تناقض در میآورد.
توضیح این که بر اساس این گفتار، قداست کتاب وابسته به این است که افراد آن جامعه آنرا مقدس بدانند؛ و از سوی دیگر این مطلب واضح است که افراد یک جامعه در صورتی کتابی را که مقدس میدانند که آن کتاب به خودی خود برخوردار از ملاکات تقدس باشد؛ یعنی افراد جامعه - بدون در نظر گرفتن دیدگاه دیگران- کتابی را مقدس میدانند که واجد ویژگیها و معیارهای قداست باشد. البته از آنجا که ممکن است ملاک و معیار قداست در میان اقوام مختلف باشد، مصادیق قداست نیز در نظر آنان مختلف گردد. در نظر عدهای ملاک قداست انتساب به اجداد گذشته است و در نظر عدهای دیگر انتساب به خداوند ملاک قداست است، و در نظر گروهی دیگر محتوای متن و مباحث کتاب معیار ارزشگزاری است؛ بنابراین نمیتوان گفت: «هیچ متنی جدا از نقش کاربردی آن در جامعه مذهبی ... مقدس نیست». بلکه بر عکس کتابی در میان افراد جامعه مقدس است که برخوردار از ملاکات تقدس ذاتی باشد. چنانکه نویسنده ناخودآگاه در لابلای سخنان خود به این مطلب اعتراف میکند و میگوید: «متن تنها زمانی تبدیل به «کتاب مقدس» میشود که گروهی از افراد آنرا به عنوان متنی مقدس، قدرتمند و معنادار دانسته و ارزش قائل شوند که از سندیت و اعتباری متعالی برخوردار است و به نحوی برتر و در نتیجه مجزا از سایر گفتار و نوشتار میباشد». این عبارت به خوبی نشان میدهد که منشأ قداست کتاب در جامعه، برخورداری از قداست ذاتی کتاب در نظر آنان است.
نکته پایانی این گفتار که «ممکن است متنی برای یک فرد یا گروه «کتاب مقدس» باشد اما برای افراد یا گروههای دیگر صرفاً «کتاب» یا متنی «عادی» محسوب شود. این امکان وجود دارد که قرآن را یا به عنوان متن عادی یا کتاب مقدس مورد بررسی قرار داد، اما بررسی قرآن به عنوان متنی عادی عموماً با مطالعه و بررسی آن به عنوان «کتاب مقدس» بسیار متفاوت میباشد»؛ این مطلب کاملاً طبیعی و مورد پذیرش است که مطالعه یک کتاب با این دید که کتابی مقدس است، متفاوت با مطالعهای است که آنرا متنی عادی بداند.
«هیچ متنی جدا از نقش کاربردی آن در جامعه مذهبی و سنتهای تاریخی آن جامعه در مورد ایمان معتبر و مقدس نیست. ماهیت مقدس یک کتاب، ویژگی پیشین آن نیست، بلکه یک ویژگی است که در زندگی افراد با ایمانی که آنرا به عنوان متنی مقدس یا روحانی درک نموده و رفتار میکنند ایجاد میشود و به طور گسترده نسبت به آن شناخت پیدا میکنند»
اما با اندکی دقت در استدلالی که در متن بالا نهفته است، درمییابیم که در آن به اصطلاح منطقدانان «دور» وجود داشته و سر از تناقض در میآورد.
توضیح این که بر اساس این گفتار، قداست کتاب وابسته به این است که افراد آن جامعه آنرا مقدس بدانند؛ و از سوی دیگر این مطلب واضح است که افراد یک جامعه در صورتی کتابی را که مقدس میدانند که آن کتاب به خودی خود برخوردار از ملاکات تقدس باشد؛ یعنی افراد جامعه - بدون در نظر گرفتن دیدگاه دیگران- کتابی را مقدس میدانند که واجد ویژگیها و معیارهای قداست باشد. البته از آنجا که ممکن است ملاک و معیار قداست در میان اقوام مختلف باشد، مصادیق قداست نیز در نظر آنان مختلف گردد. در نظر عدهای ملاک قداست انتساب به اجداد گذشته است و در نظر عدهای دیگر انتساب به خداوند ملاک قداست است، و در نظر گروهی دیگر محتوای متن و مباحث کتاب معیار ارزشگزاری است؛ بنابراین نمیتوان گفت: «هیچ متنی جدا از نقش کاربردی آن در جامعه مذهبی ... مقدس نیست». بلکه بر عکس کتابی در میان افراد جامعه مقدس است که برخوردار از ملاکات تقدس ذاتی باشد. چنانکه نویسنده ناخودآگاه در لابلای سخنان خود به این مطلب اعتراف میکند و میگوید: «متن تنها زمانی تبدیل به «کتاب مقدس» میشود که گروهی از افراد آنرا به عنوان متنی مقدس، قدرتمند و معنادار دانسته و ارزش قائل شوند که از سندیت و اعتباری متعالی برخوردار است و به نحوی برتر و در نتیجه مجزا از سایر گفتار و نوشتار میباشد». این عبارت به خوبی نشان میدهد که منشأ قداست کتاب در جامعه، برخورداری از قداست ذاتی کتاب در نظر آنان است.
نکته پایانی این گفتار که «ممکن است متنی برای یک فرد یا گروه «کتاب مقدس» باشد اما برای افراد یا گروههای دیگر صرفاً «کتاب» یا متنی «عادی» محسوب شود. این امکان وجود دارد که قرآن را یا به عنوان متن عادی یا کتاب مقدس مورد بررسی قرار داد، اما بررسی قرآن به عنوان متنی عادی عموماً با مطالعه و بررسی آن به عنوان «کتاب مقدس» بسیار متفاوت میباشد»؛ این مطلب کاملاً طبیعی و مورد پذیرش است که مطالعه یک کتاب با این دید که کتابی مقدس است، متفاوت با مطالعهای است که آنرا متنی عادی بداند.