درست است احکامى؛ مانند احکام ازدواج با بردگان، محرمیت با بردگان، مکاتبه(قرارداد براى آزادى بردگان) و... که در قرآن ذکر شده است، اصل وجود بردگى را در زمان پیامبر(ص) و صدر اسلام اثبات میکند، اما باید گفت که اسلام برنامهی بسیار دقیق و زمانبندى شدهای براى آزادى بردگان دارد که در نتیجه همهی آنها به تدریج آزاد میشوند. در برخورد اسلام با این مسئله باید به این نکات توجه داشت که اولا: اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبود. ثانیا: اسلام به سرنوشت دردناک بردگان در گذشته به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی نگریسته است. ثالثا: اسلام براى آزادى بردگان طرح بسیار دقیق و حساب شدهای ارائه کرده است؛ زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل میدادند که نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه وسیلهاى براى ادامهی زندگى. اگر اسلام با یک فرمان عمومى دستور مىداد همه بردگان را آزاد کنند، یا بیشتر آنها تلف میشدند و یا این جمعیت عظیم بیکار و گرسنهای که محرومیت به او فشار آورده به همه جا حملهور میشد و درگیرى و خونریزى به راه انداخته نظم جامعه را مختل میکرد. بنابر این اسلام طرح و برنامه حساب شدهای وضع کرد تا اینان به تدریج آزاد شده و جذب جامعه شوند.
این طرح مواد زیادى دارد که عبارتاند از:
ماده اول: بستن سرچشمههاى بردگى،
ماده دوم: گشودن دریچه آزادى،
ماده سوم: احیاى شخصیت بردگان،
ماده چهارم: رفتار انسانى با بردگان،
ماده پنجم: اعلام انسانفروشى به عنوان بدترین کار.
پیشوایان اسلام اگر برده یا بردگانی در اختیار داشتند در قالب همین برنامهی حساب شده و حکیمانه اسلام بود و معاشرت آنان با بردگان به گونهای بود که در بسیاری از موارد وقتی بردهای را آزاد میکردند، آن برده حاضر نمیشد منزل امام(ع) را ترک کند.
علاوه بر این، برخورد و معاشرت رهبران دین با بردگان یک الگوی عملی برای مسلمانان در برخورد با این مسئلهی بسیار مهم، در جهت از بین بردن بردهداری بود.
برای روشن شدن پاسخ لازم است اندکی به بحث بردگى در اسلام پرداخته شود.
اگر چه مسئلهی بردهگیرى و بردهداری به عنوان یک دستور حتمى در مورد اسیران جنگى، در قرآن مجید نیامده است، ولى انکار نمیتوان کرد مطالبی که در قرآن براى بردگان ذکر شده است، اصل وجود بردگى را حتى در زمان پیامبر(ص) و صدر اسلام اثبات مىکند.[1] مانند جواز اسیر گرفتن در جنگها و از آنان به عنوان برده استفاده کردن، احکام ازدواج با بردگان، احکام محرمیت با بردگان یا مسئلهی مکاتبه( قرارداد براى آزادى بردگان) که در آیات متعددى از قرآن در سوره نساء - نحل - مؤمنون - نور - روم و احزاب آمده است.[2]
اینجا است که بعضى بر اسلام خرده میگیرند که چرا این آیین الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مسئلهی بردگى را به کلى الغاء نکرد، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟!
درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرد، اما آنچه مهم است آزادى بیقید و شرط آنها است؛ چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیهی الهى است از دست دهد؟!
پاسخ: در یک جملهی کوتاه باید گفت که اسلام برنامهی دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد که در نهایت همهی آنها تدریجا آزاد میشوند، بدون آنکه این آزادى عکسالعمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.
ولى پیش از آنکه به توضیح این طرح دقیق اسلامى بپردازیم ذکر چند نکته را از باب مقدمه لازم میدانیم:
- اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه اسلام در حالى ظهور کرد که مسئلهی بردگى سراسر جهان را فرا گرفته و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود.
- بردگان در طول تاریخ سرنوشت بسیار دردناکى داشتند، به عنوان نمونه بردگان اسپارتها را که به اصطلاح قومى متمدن بودند در نظر میگیریم، به قول نویسنده روح القوانین غلامان اسپارتى به قدرى بدبخت بودند که تنها غلام یک نفر نبودند، بلکه غلام تمام جامعه محسوب میشدند، و هر کس بدون ترس از قانون میتوانست هر قدر بخواهد غلام خود یا دیگرى را آزار و شکنجه دهد، و در حقیقت زندگانى آنها از حیوانات نیز بدتر بود.
از زمانى که بردگان را از کشورهاى عقبافتاده صید میکردند تا هنگامى که در بازارهاى فروش عرضه میشد، بسیارى از آنها میمردند، و باقیمانده وسیلهاى بودند براى بهرهگیرى بردهفروشان طماع و اندک غذایى که به آنها میدادند براى زنده ماندن و کار کردن بود، و به هنگام پیرى و بیماریهاى صعب العلاج آنها را به حال خود رها میکردند تا به شکل دردناکى جان دهند! لذا نام بردگى در طول تاریخ با انبوهى از جنایات هولناک همراه است. اسلام به عنوان دینی که برای آزادی و سعادت همهی بشریت آمده بود همواره از سرنوشت دردناک بردگان در گذشته به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی رنج میبرد. به همین دلیل هرگز در برابر این مسئلهی مهم سکوت نکرد و راه حلی بسیار حکیمانه و دقیق برای ریشهکن کردن این معضل ارائه نموده است.
- طرح اسلام براى آزادى بردگان: آنچه غالبا مورد توجه قرار نمیگیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعهاى وارد شود ریشهکن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجهی معکوسى خواهد داشت. درست مانند انسانى که به یک بیماری خطرناک مبتلا شد و بیماریش کاملا پیشرفت نمود. و یا شخص معتادى که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفت. در اینگونه موارد حتما باید از برنامههاى زمانبندى شده استفاده کرد.
صریحتر بگوییم، اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور میداد همهی بردگان موجود در آنروز را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف میشدند؛ زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل میدادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسیلهاى براى ادامه زندگى.
اگر در یک روز و یک ساعت معیّن همه آزاد میشدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار میآورد به همه جا حملهور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد.
اینجا است که باید به تدریج آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامهی حساب شده را تعقیب کرد.
این برنامه مواد زیادى دارد که رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرستوار در اینجا مطرح میشود:
ماده اول: بستن سرچشمههاى بردگى
بردگى در طول تاریخ اسباب فراوانى داشته، نه تنها اسیران جنگى و بدهکارانى که قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمیآمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و بردهدارى بود، اما اسلام جلوی تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه بردهگیرى داد و آن در مورد اسیران جنگى بود. این مسلم است که در میدان جنگ و بعد از غلبه بر دشمن، یا باید تمام افراد باقی مانده از دشمن را کشت و یا به جاى کشتن، آنها را اسیر کرد؛ چرا که اگر دشمن رها شود باز ممکن است نیروهاى خود را تجدید سازمان کرده و حملهی مجددى را آغاز نماید. اسلا م راه حل دوم را برگزید، اما فرمود که بعد از اسارت صحنه دگرگون میشود، و اسیر با تمام جنایاتى که مرتکب شده است به صورت یک امانت الهى در دست مسلمانان درمیآید که باید حقوق بسیارى را در باره او رعایت کرد.[3]
اما حکم اسیر بعد از خاتمهی جنگ یکى از سه چیز است: آزاد کردن بیقید و شرط، آزاد کردن مشروط به پرداخت فدیه(غرامت)، و برده ساختن او. البته انتخاب یکى از این سه امر، منوط به نظر امام و پیشواى مسلمانان است و او هم با در نظر گرفتن شرایط اسیران و مصالح اسلام و مسلمانان از نظر داخل و خارج آنچه را شایستهتر باشد برمیگزیند و دستور اجرا میدهد.
اما در شرایطی که نظر امام و پیشواى مسلمانان بر این قرار میگرفت که اسیران آزاد نشوند از آنجا که در آنروز امکانات و زندانهایى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانوادهها و نگهدارى به صورت برده نداشت.
بدیهى است هنگامى که چنین شرایطى تغییر یابد هیچ دلیلى ندارد که امام مسلمانان حکم بردگى را در باره اسیران بپذیرد. میتواند آنها را از طریق پرداخت غرامت آزاد سازد؛ زیرا اسلام پیشواى مسلمانان را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریبا سرچشمههاى بردگى جدید در اسلام بسته شده است.
ماده دوم: گشودن دریچه آزادى
اسلام برنامهی وسیعى براى آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آنرا عمل میکردند در مدتى نه چندان زیاد همهی بردگان به تدریج آزاد و جذب جامعهی اسلامى میشدند.
رؤوس این برنامه چنین است:
الف) یکى از مصارف هشتگانهی زکات در اسلام، خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است،[4] و به این ترتیب یک بودجهی دائمى و مستمر براى این امر در بیتالمال اسلامى در نظر گرفته شد که تا آزادى کامل بردگان ادامه خواهد داشت.
ب) مقرراتى در اسلام وضع شده است که بردگان طبق قراردادى که با مالک خود میبندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند.(در فقه اسلامى فصلى در این زمینه تحت عنوان مکاتبه آمده است).
ج) آزاد کردن بردگان یکى از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مسئله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات امام علی(ع) نوشتهاند: هزار برده را از دسترنج خود آزاد کرد.[5]
د) پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانهاى آزاد میکردند تا سرمشقى براى دیگران باشد، تا آنجا که یکى از بردگان امام باقر(ع) کار نیکى انجام داد امام(ع) فرمود: برو تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم.[6]
در حالات امام سجاد(ع) آمده است: خدمتکارش آب بر سر حضرت میریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام(ع) سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: «و الکاظمین الغیظ» حضرت فرمود: خشمم را فرو بردم. عرض کرد: «و العافین عن الناس». فرمود: خدا تو را ببخشد. عرض کرد: «و الله یحب المحسنین». فرمود: برو براى خدا آزادى. [7]
هـ) در بعضى از روایات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفتسال خود به خود آزاد میشوند، چنانکه از امام صادق(ع) میخوانیم: کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفتسال آزاد میشود، صاحبش بخواهد یا نخواهد. و به خدمت گرفتن کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفتسال حلال نیست.[8]
در همین راستا از پیامبر گرامى اسلام(ص) نقل شده است: پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودى ضرب الاجلى براى آنها میشود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند.[9]
و) کسى که برده مشترکى را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند.
ز) هرگاه بخشى از بردهاى را که مالک تمام آن است آزاد کند، این آزادى سرایت کرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد.
ح) هرگاه کسى پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان، یا عمو یا عمه یا دائى یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فورا آزاد میشوند.
ط) هرگاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن کنیز جایز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادى بسیارى از بردگان میشد؛ زیرا بسیارى از کنیزان به منزلهی همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ی) کفاره بسیارى از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شد؛ مانند کفاره قتل خطا، کفاره ترک عمدى روزه، و کفاره قسم.
ک) آزادی برده به واسطهی پارهاى از مجازاتهاى سخت که صاحب برده نسبت به او انجام میداد.
گفتنی است؛ قبل از اسلام صاحبان برده خود را مجاز به انجام هرگونه تنبیه، مجازات و شکنجهای در مورد بردگان میدانستند و بدون هیچ مانعی هرگونه جنایتی را آزادانه در حق آنان روا میداشتند. اما اسلام پارهای از مجازاتها(مثل بریدن گوش، زبان، بینی و...)را ممنوع کرد، و اعلام نمود بردهای که چنین جنایتی از طرف صاحب او در حق او صورت گیرد آزاد خواهد شد.[10]
ماده سوم: احیاى شخصیت بردگان
در دورانی که بردگان مسیر خود را طبق برنامهی حساب شده اسلام به سوى آزادى میپیمایند، اسلام براى احیاى حقوق آنها اقدامات وسیعى کرده است، و شخصیت انسانى آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانى هیچ تفاوتى میان بردگان و افراد آزاد نمیگذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار میدهد؛ لذا به بردگان اجازه میدهد همه گونه پستهاى مهم اجتماعى را عهدهدار شوند، تا آنجا که بردگان میتوانند مقام مهم قضاوت را عهدهدار شوند. در عصر پیامبر(ص) نیز مقامات برجستهاى از فرماندهى لشکر گرفته تا پستهاى حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیارى از یاران بزرگ پیامبر(ص) بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده، و در حقیقت بسیارى از آنها به صورت معاون براى بزرگان اسلام انجام وظیفه میکردند. سلمان، بلال، عمار یاسر و قنبر را میتوان در این گروه نام برد، بعد از غزوه بنى المصطلق پیامبر(ص) با یکى از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانهاى برای آزادى تمام اسراى قبیله شد.
ماده چهارم: رفتار انسانى با بردگان
در اسلام دستورات زیادى در باره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگى صاحبان خود شریک و سهیم کرده است.
پیامبر اسلام(ص) مىفرمود: کسى که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه میخورد به او بخوراند و از آنچه میپوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایى به او تکلیف نکند. [11]
على(ع) به غلام خود قنبر میفرمود: من از خداى خود شرم دارم که لباسى بهتر از تو بپوشم؛ زیرا رسول خدا(ص) میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید به آنها غذا دهید. [12]
در همین زمینه امام صادق(ع) میفرماید: هنگامى که پدرم به غلامى دستور انجام کارى میداد ملاحظه میکرد، اگر کار سنگینى بود بسم الله میگفت و خودش وارد عمل میشد و به آنها کمک میکرد. [13]
خوشرفتارى اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالى به اندازهاى است که حتى بیگانگان از اسلام نیز روى آن تأکید و تمجید کردهاند.
به عنوان نمونه جرجى زیدان در تاریخ تمدن خود چنین میگوید: اسلام به بردگان فوقالعاده مهربان است پیامبر اسلام(ص) در باره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: کارى که برده تاب آنرا ندارد به او واگذار نکنید، و هر چه خودتان میخورید به او بدهید. [14]
در جاى دیگر میفرماید: به بندگان خود کنیز و غلام نگویید، بلکه آنها را پسرم و دخترم خطاب کنید! قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبى کرده و میگوید: خدا را بپرستید، براى او شریک مگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان جز نیکوکاری رفتارى نداشته باشید، خداوند از خودپسندى بیزار است. [15]
ماده پنجم: انسانفروشى بدترین کار
اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکى از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثى از پیامبر اکرم(ص) آمده است: بدترین مردم کسى است که انسانها را بفروشد.[16]
همین تعبیر کافى است که نظر نهایى اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهتگیرى برنامههاى اسلامى به کدام سو است.
از این جالبتر اینکه یکى از گناهان نابخشودنى در اسلام سلب آزادى و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنانکه پیامبر(ص) فرمود: خداوند هر گناهى را میبخشد، مگر(سه گناه): کسى که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگرى را غصب نماید، و یا انسان آزادى را بفروشد.[17] طبق این حدیث غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادى از انسانها سه گناه نابخشودنى است.
همانگونه که گفتیم، اسلام تنها در یک مورد اجازه بردهگیرى میدهد و آن در مورد اسیران جنگى است، آن هم هرگز جنبه الزامى ندارد، در حالیکه در عصر ظهور اسلام، و قرنها بعد از آن بردهگیرى از طریق زور و حمله به کشورهاى سیاه و دستگیر کردن انسانهاى آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بسیار زیاد بود، و گاهى در مقیاسهاى وحشتناک روى آن معامله میشد، به طورى که در اواخر قرن 18 میلادى دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله میکرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا میبردند.
کوتاه سخن اینکه کسانى که به برنامهی اسلام در مورد بردگان خرده میگیرند از دور سخنى شنیدهاند، و از اصول این برنامه و جهتگیرى آن که همان آزادى تدریجى و بدون ضایعات بردگان است اطلاع دقیقى ندارند، و یا تحت تأثیر افراد مغرضى قرار گرفتهاند که به گمان خود اینرا نقطهی ضعف مهمى براى اسلام شمرده و روى آن تبلیغات دامنهدارى به راه انداختهاند.[18]
از آنچه بیان شد روشن گردید که اگر پیشوایان اسلام برده یا بردگانی در اختیار داشتند در قالب برنامهی حساب شده و حکیمانهی اسلام در برخورد با مسئلهی بردگی بوده است و معاشرت آنان با بردگان به گونهای بود که در بسیاری از موارد وقتی بردهای را آزاد میکردند آن برده حاضر نمیشد منزل امام(ع) را ترک کند و با اصرار از امام(ع) میخواستند که اجازه دهد او همچنان در خدمت ایشان باشد، ولی امام(ع) نمیپذیرفت. از طرفی بر خورد و معاشرت آنان با بردگان یک الگوی عملی و به نوعی آموزش جامعهی بشری مخصوصا مسلمانان در برخورد با این مسئلهی بسیار مهم و مورد ابتلاء جامعه بوده است.
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 413 و 417، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[2]. «برده داری در این عصر»، 5115؛ «اسلام و برده داری»، 1547؛ «تعارض برده داری با عدم اکراه در دین»، 1050.
[3]. على(ع): إِطْعَامُ الْأَسِیرِ وَ الْإِحْسَانُ إِلَیْهِ حَقٌّ وَاجِبٌ، وَ إِنْ قَتَلْتَهُ مِنَ الْغَدِ»؛ غذا دادن به اسیر و نیکى نسبت به او حق واجبى است، هر چند بنا باشد که فردا او را اعدام کنى؛ حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 87، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1413ق؛ امام على بن الحسین(ع): «إِذَا أَخَذْتَ أَسِیراً فَعَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ وَ لَیْسَ مَعَکَ مَحْمِلٌ فَأَرْسِلْهُ وَ لَا تَقْتُلْهُ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا حُکْمُ الْإِمَامِ فِیهِ»؛ هنگامى که اسیرى گرفتى و او را با خود میآورى اگر از راه رفتن ناتوان شد و مرکبى براى حمل او ندارى او را رها کن، و به قتل مرسان؛ چرا که نمیدانى هنگامى که او را نزد امام آوردى چه حکمى در باره او خواهد کرد. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 35، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. کافی، ج 5، ص 74.
[6]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 27، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 262، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[8]. کافی، ج 6، ص 196.
[9]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7.
[10]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شارح، کلانتر، سید محمد، ج 6، ص 280، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1410ق.
[11]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، ج 1، ص 58، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
[12]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 101، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[13]. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 44، قم، المطبعة العلمیة، چاپ دوم، 1402ق.
[14]. به نقل از: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 422، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[16]. کافی، ج 5، ص 114.
[17]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 100، ص 129، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[18]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 410-423، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.