کد سایت
fa82760
کد بایگانی
100657
نمایه
زندگینامه امام سجاد(ع)
طبقه بندی موضوعی
امام سجاد ع
خلاصه پرسش
لطفاً خلاصهای از زندگینامه امام سجاد(ع) را بیان کنید.
پرسش
لطفاً خلاصهای از زندگی امام سجاد(ع) را بیان کنید.
پاسخ اجمالی
امام علی بن الحسین(ع) معروف به سجاد(ع) و زین العابدین(ع) چهارمین امام شیعیان است. آنحضرت در سال 38 قمری در شهر مدینه، و در زمانی که جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب(ع) بعد از مدتی خانه نشینی زمامدار مسلمانان شد، به دنیا آمد. سید الساجدین دوران رشد خود را در عهد امامت عمو(امام حسن) و پدرشان(امام حسین) سپری کرد. حضرتشان در حماسه عاشورا نیز حضور داشت، اما به دلیل بیماری نتوانست در جنگ شرکت کند. پس از آن، حدود 34 سال، امامت و رهبری شیعیان را بر عهده داشت. این دوره، برای امام و شیعیان دورهای سخت بود و شیعیان به شدّت تحت فشار امویان قرار داشتند. آنحضرت از راههای گوناگون توانست شیعیان خالص را در اطراف خویش گردآورد و از دستآوردهای پیامبر(ص) و امامان پیش از خود پاسداری کرده و به نشر معارف دینی بپردازد. از مهمترین یادگارهای امام سجاد(ع)؛ دعاهای آنحضرت است که سرشار از مفاهیم عالی اخلاقی، عبادی و سیاسی است. برخی از این دعاها در کتاب بسیار نفیسی به نام «صحیفه سجادیه» گرد آمده است. رسالهای هم از آنحضرت به جا مانده که به «رساله حقوق» معروف است.
امام سجاد(ع) در سال 94 یا 95 ق به تحریک ولید بن عبد الملک اموی مسموم و به شهادت رسید، و در کنار امام حسن مجتبی(ع) در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
امام سجاد(ع) در سال 94 یا 95 ق به تحریک ولید بن عبد الملک اموی مسموم و به شهادت رسید، و در کنار امام حسن مجتبی(ع) در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
پاسخ تفصیلی
امام علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) مشهور به «سجّاد» و «زین العابدین»،[1] چهارمین امام شیعیان است. آنحضرت در سال 38 هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد.[2] او زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد گرانقدرش؛ امام علی بن ابیطالب(ع) بود. سجاد(ع)، سه سال از خلافت علوی و خلافت چند ماهه عموی بزرگوارش؛ امام حسن مجتبی(ع) را درک کرد.[3] سید الساجدین تا سال 61 هجری قمری که نهضت عاشورای حسینی در کربلا به وقوع پیوست، یار و یاوری برای پدر بزرگوار خود امام حسین(ع) بود و در حماسه عاشورای سال 61 در کربلا نیز حضور داشت، اما به علت بیماری از تعرض نیروهای دشمن در امان ماند.[4]
نسب و خاندان
امام سجاد(ع) از خاندان بسیار شریف نبوّت و امامت است. نسب وی از ناحیه پدر به علی بن ابیطالب، بن عبدالمطلب، بن هاشم، بن عبد مناف میرسد.[5] اما از طرف مادر نمیتوان به یک اظهار نظر قطعی درباره مادر امام سجاد(ع) دست یافت؛ برخی مادر او را دختر یزدگرد میدانند، برخی هم تنها به اینکه مادرش کنیز امّ ولدی بود بسنده کردهاند.[6]
امامت
همزمان با شهادت امام حسین(ع) در سال 61، امامت امام سجاد(ع) آغاز و تا زمان شهادتشان ادامه یافت. با توجه به اختلاف نظر مورّخان درباره سال شهادت حضرتشان، مدت امامت ایشان 34[7] یا 35[8] بود که در این مدت، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبد الملک بن مروان، و ولید بن عبدالملک از فرمانروایان اموی معاصر با ایشان بودند.[9]
اسامی و القاب
نام مبارک امام چهارم، «علی» و کنیههای حضرتشان «ابومحمد»، «ابوالحسن» و «ابوالقاسم» است. ایشان به نامهاى «علىّ الخیر»، «علىّ الأغرّ» و «علىّ العابد» نیز شهرت داشت.[10] لقبهای آنحضرت: «سید العابدین»، «زین العابدین»، «سجاد»، «ذو الثفنات»،[11] «سید الساجدین»،[12] «زکی»، «امین»[13] «خاشع»، «باکی»، «مجتهد» و «رهبانی» بود[14] که ممکن است برخی القاب اخیر در سالهای بعد از وفاتشان برای آنحضرت در نظر گرفته شده باشد.
فلسفه اسامی و القاب امام سجاد(ع)
درباره فلسفه نامگذاری آنحضرت، به «علی» باید گفت: هر اندازه محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد تا یاد او را زنده نگهدارد؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد تا نام او را در خاطرهها زنده نگهدارد. در همین راستا امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقهش به امیرمؤمنان(ع) نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد(ع) را علی نهاد.
میگویند: معاویه، مروان بن حکم را به فرمانداری مدینه منصوب و به وى دستور داد که به جوانان مدینه جایزهاى بپردازد. امام سجاد(ع) – که در آن زمان، جوانی بود - میفرماید: «هنگامى که نزد مروان رفتم، گفت: نامت چیست؟! گفتم: «على بن الحسین»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «على». مروان گفت: على و على؟! چرا پدرت نام همه فرزندانش را على میگذارد؟! سپس جایزهام را داد و نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را نقل کردم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم و دباغ باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را على بگذارم». [15]
فلسفه القاب آنحضرت:
1. سجاد: از مشهورترین القاب آنحضرت، «سجاد» است. سجدههای طولانی و فراوان بر پیشانی آن پیشوای متقین اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. اینگونه بود که آنحضرت را «سجاد» و «سید الساجدین» لقب دادند. امام باقر(ع) میفرماید: «پدرم هیچ نعمتی از نعمتهای الهی را یاد نکرد، مگر اینکه سجده به جا آورد؛ هیچ آیهای از قرآن که در آن از سجده یاد شده بود را قرائت نکرد، مگر به سجده رفت؛ هیچ رنجی از او برطرف نشد، مگر اینکه سجده کرد؛ از هیچ نماز واجبی فارغ نشد، جز آنکه آنرا به سجدهای پیوند داد؛ موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر نگشت، مگر اینکه برای این توفیق، سر به سجده گذاشت؛ در همه مواضع سجود او اثر سجده آشکار بود؛ به همین جهت، پدرم را سجّاد نامیدهاند».[16]
2. زین العابدین: وجود مقدّس امام سجّاد(ع)، در تمام عمرشان آنچنان غرق مناجات و دعا بودند که هر کجا و هر زمان نام مقدّسش برده میشد، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنوندگان تداعی میشد. عمران بن سلیم میگوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل میکرد، میگفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یکبار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: چرا به او زین العابدین میگوئی؟! پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود: در روز قیامت، فریاد کنندهای آواز برمیآورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟(أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان میبینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم بر میدارد.[17]
در روایت دیگری آمده است: آنحضرت سحرگاهی در محراب خود به تهجد میپرداخت که شیطانی به صورت روباه در برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آنحضرت کمترین توجّهی به او نکرد. آن شیطان روباهنما شست پای او را گزید. باز هم امام توجهی نکرد. سپس بدنش را به درد آورد، اما امام نمازش را قطع نکرد و به قیام، قعود، ذکر و مناجاتش ادامه داد ... آنگاه گویندهای غیبی سه مرتبه فریاد زد: تو حقیقتاً زین العابدین هستی؛ (أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّا) از اینرو این لقب برایش مشهور شد.[18]
3. ذو الثفنات(صاحب پینهها): ثفنات جمع «ثَفِنَه»؛ به معناى پینه زانو و سینه شتر است. آنحضرت از بس سجده مىکرد، روى زانوها و دیگر سجدهگاههایش پینه مىبست و سالى دو بار آن پینهها را مىتراشید. گفته شد آنحضرت در شبانه روز هزار رکعت نماز مىگزارد. و نیز گزارش شده هنگامی که او را بعد از شهادت غسل میدادند، آثاری از پینه مثل زانوهاى شتر بر دو شانه او دیدند. به خانوادهاش گفتند: این آثار چیست؟ گفتند: از آذوقه و خوراکی است که شبانه بر شانه مىکشید و به بینوایان میداد.[19]
همسران
بنابر گزارشات تاریخی، امام سجاد(ع) دارای همسرانی پاک و عفیف بود که دوتای از آنها - به نام ام محمد[20] دختر امام حسن و ام عبد الله(صدیقه)[21] - با عقد دائم و بقیه ایشان کنیز بودهاند.
فرزندان
امام سجاد(ع) صاحب فرزندان متعددی بودند. نامهای ایشان بنابر نقلهای متفاوت عبارتاند از:
امام محمد باقر(ع) که بعد از پدر بزرگوارش به مقام امامت رسید،[22] عبدالله[23] و حسین[24] که مادرشان ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى(ع) بود.
زید و عمر که از یک مادر بودند.
عبدالله، حسن، و حسین که از یک مادر متولد شدند.
حسین اصغر، عبد الرحمن و سلیمان، از یک مادر بودند.
على که کوچکترین فرزند آنجناب و خدیجه نیز از یک مادر بودند.
و محمد اصغر.
که همه این فرزندان مادرشان کنیز بود.
فاطمه و عُلیّه و ام کلثوم نیز از فرزندان دیگر حضرتشان بودند که مشخص نیست مادرشان آزاد بوده یا کنیز.[25]
خصوصیات فردی
فرزدق شاعر در باره سیماى سید الساجدین میگوید: او زیبارو و خوش چهرهترین و خوشبوترین مردم بود. بر پیشانیش اثر سجود دیده مىشد. در قصیده میمیه مشهور وی در توصیف امام سجاد(ع) آمده است:
از نور چهرهاش، مانند خورشیدى که از پرتوافشانىهایش تاریکیها به یک سوى روند، سیاهیها از هم مىشکافد. پروردگار چنان عظمت و افتخارى به او بخشید که قلم صنع خود را بر لوح او، به کمال رسانیده است.[26]
آنحضرت در اخلاق، بخشش، مهر و محبتش به فقرا و مستمندان، از مردمان زمانه خود برتر، از هر کسى به مسلمانان، دلسوزتر و مورد احترام خودى و بیگانه بود.
از امام باقر(ع) نقل شده است: پدرم وقتى زمستان به پایان مىرسید، لباسهایش را به مستمندان مىبخشید، و تابستان نیز چنین مینمود. این لباسها گرانقیمت و از جنس خز بود. به او گفتند: تو لباسهایت را به کسانى مىدهى که ارزشش را نمىدانند و شایسته پوشیدن آنها نیستند. بهتر است که لباسها را بفروشى و بهایش را صدقه دهى. حضرت فرمود: من خوش ندارم لباسى که در آن نماز گزاردهام را بفروشم.[27]
سیره اخلاقی
پیشواى چهارم شیعیان، انسانى برگزیده بود که در جهات اخلاقى، عبادى و علمى به اوج کمال رسیده و نمونه مجسّم و عینى قرآن و رسول خدا(ص) بود.
در دوران سیاه حکومت اموى که ارزشهاى انسانى و فضایل اخلاقى به فراموشى سپرده شده بود، آن امام همام؛ مانند خورشیدى فروزنده درخشید و وجودش یادآور همه فضایل و ارزشهاى فراموش شده گردید.
در این مجال؛ نمونههایی از سیره و مکارم اخلاقى آن حضرت را که الگویی بیبدیل برای جوامع بشری است به تصویر میکشیم:
1. فزونى عبادت و نیایش امام چهارم(ع) در پیشگاه خدا به حدى بود که آنحضرت سرور و زینتبخش عبادت کنندگان(سیّد العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده(سجّاد) لقب یافت.
2. عفو و گذشت و پاسخ بدى را به نیکى دادن از دیگر خصلتهاى پیشواى چهارم(ع) بود.
3. بخشش به نیازمندان و رسیدگى به مشکلات آنان، خصلت فراگیر همه امامان معصوم، از جمله فضیلتهای امام سجاد(ع) بود.
4. امام چهارم؛ مانند سایر امامان(ع)، فردی شجاع، دلیر و ظلم ستیز بود. موضع سخت و سخنان کوبنده آنحضرت در برابر ستمگران خودکامهاى؛ نظیر عبیدالله، و یزید بهترین گواه قوّت روحى و شجاعت آن بزرگوار در جریانهای بعد از واقعه کربلا و دوران امامت آن امام همام است.
خلاصه آنکه؛ منش والای اخلاقی اهلبیت(ع) منحصر به یک دوره یا مرحلهای از زندگی پربار ایشان نمیشود و در لحظه لحظه زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریانها متفاوت است.[28]
امام سجاد در کربلا
امام سجاد(ع) با آنکه در قافله عاشورائیان بود، اما در روز نبرد به بیماری شدیدی مبتلا شد که امکان جنگیدن را از آنحضرت سلب میکرد و به همین دلیل او در خیمهای بستری بود و حضرت زینب(س) از ایشان پرستاری مینمود.
البته گزارشهایی نیز وجود دارد که ایشان تا حد توان به نبرد پرداختند. از فضیل بن زبیر اسدى کوفى نقل است که امام سجاد(ع) با آنکه بیمار بود به مبارزه پرداخت تا مجروح شد و پیکر زخمیاش را از معرکه بیرون آوردند. آنگاه خداوند شر دشمن را از وى بازداشت و به همراه زنان به اسارت برده شد.[29]
همچنین گفته شده است سبب بیماری حضرتشان آن بود که در حال آماده شدن برای نبرد، زرهای بر ایشان پوشاندند که اندازه نبود و بر اثر برخورد قسمت اضافه زره با بدنشان، ایشان دچار آسیبدیدگی شدند.[30]
به هر حال، تمام اینها کمکی از جانب خدا بود تا سلسله امامت پایدار بماند.
آثار و اقدامات علمی
علیرغم خفقانی که در زمان امام سجاد(ع) بر فضای جامعه حاکم بود، آنحضرت توانست آثاری را از خود به یادگار بگذارد:
1. صحیفه سجادیه: که به خواهر قرآن، زبور آل محمد(ص) و انجیل اهلبیت(ع) شهرت دارد. سند صحیفه به امام محمد باقر(ع) و زید بن علی بن الحسین میرسد. شرحهای بسیاری بر این اثر ماندگار نگاشته شده است که تنها در کتاب «الذریعة» از حدود هفتاد شرح یاد شده است.[31]
2. مناجاتهای پانزدهگانه (مناجات خمسة عشر).[32]
3. رساله حقوق: امام سجاد(ع) در این رساله به تمام ابعاد زندگی و روابط انسان با آفریدگار و خویشتن و خانواده و جامعه و حکومت و معلم و دیگر کسان پرداخته است. این رساله را ابوحمزه ثمالی، شاگرد امام سجاد(ع) نقل کرده است.[33]
4. مناجات انجیلیه: در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب «الصحیفة الثالثة السجادیة» تألیف علامه میرزا عبدالله اصفهانی نقل شده است:
«مناجات انجیلیه مفصلترین مناجاتی است که از امام سجاد(ع) نقل بر جای مانده و من آنرا در کتابی از مؤلفات قدماء امامیه دیدهام. این دعا معروف به انجیلیه است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، و نه انجیلی که هم اکنون بین نصاری است.
گفتنی است که مضامین عالی این مناجات و سبک و سیاق عبارات آن خود قویترین دلیل بر صحت صدور آن از لسان معصوم است، و حتی اگر سند آن ضعیف هم باشد، خود این مضامین بر صحت صدور آن از معصوم کفایت میکند. وانگهی برخی از متأخرین و متقدمین علما این مناجات را در کتابهای خود نقل کردهاند؛ از جمله صاحب انیس العابدین، و ملا محسن کاشانیِ معاصر (قدس سره) آنرا در کتاب ذریعة الضراعة نقل کرده است... ».[34]
زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا
یکی از فعالیتهای اجتماعی امام زین العابدین(ع) زنده نگهداشتن یاد و خاطره حوادث کربلا بود. شهادت امام حسین(ع) و یاران آنحضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شد و مشروعیت آنرا زیر سؤال برده بود؛ لذا امام سجاد برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، هم با نقل گزارشهای کربلا و هم با سوگواری برای شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان، مبارزه را ادامه داد. بیگمان اشکهای سوزان و گریههای پرسوز آن امام، ریشه عاطفی داشت؛ زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچیک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آنرا فراموش نمیکردند. اما چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع، اثر و نتیجه سیاسی داشت. یادآوری مکرر فاجعه کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود:
1 . از آنحضرت نقل شده است: زمانی که سپاه دشمن به سمت پدرم رو نمود، و قصد جنگیدن با پدرم و کشتن او را کرد، آنحضرت دستش را بلند نموده و عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّة ...»؛ [35] پروردگارا! تو در هر سختى و اندوهى، تکیهگاه من و در هر شدت و سختى، امید من هستى.
2 . منهال نقل میکند که در شام به امام سجاد(ع) عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! حال شما چطور است؟ چگونه شب را به صبح میآورید؟ امام فرمود: وای بر تو، آیا هنوز نمیدانی که حال ما چگونه است؟! ما در این امت، مانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیان هستیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگهداشتهاند! ای منهال، عرب بر عجم میبالد که محمد مصطفی(ص)، از عرب است. قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات میکند که رسول خدا قریشی است. اما اینک ما فرزندان او هستیم که حقّمان غصب شده و خونمان به ناحق بر زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کردهاند! پس «انا لله و انا الیه راجعون» از این مصیبت که بر ما گذشته است».[36]
3 . امام هر وقت میخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد. وقتی علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به یاد میآورم، گریه گلویم را میگیرد.
روزی خادم حضرت عرض کرد: آیا اندوه شما پایان ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو! یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود، در فراق فرزندش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالیکه پسرش زنده بود(و کاملاً از یافتن او ناامید نگشته بود)، ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![37]
و ...
شهادت
سرانجام امام چهارم شیعیان در روز شنبه هجدهم، یا نوزدهم محرم سال 94[38] یا 95[39] هـ. ق در سن 54، یا 56 و یا 57 سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسن مجتبی(ع)، عموی بزرگوارش به خاک سپرده شد.[40]
مورخان چگونگی وفات ایشان را با تعابیر مختلف گزارش کردهاند. برخی به صراحت اعلام کردهاند که ایشان به شهادت رسیده است و به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل میکنند که پدر بزرگوارشان به دستور ولید مسموم شد.[41] برخی نیز تعبیرهایی چون «توفّی» را در مورد وفات ایشان گفتهاند که از ظاهر آن مرگ طبیعی برداشت شده و صراحت در شهادت ندارد(و البته با شهادت ایشان هم منافاتی ندارد).[42]
نسب و خاندان
امام سجاد(ع) از خاندان بسیار شریف نبوّت و امامت است. نسب وی از ناحیه پدر به علی بن ابیطالب، بن عبدالمطلب، بن هاشم، بن عبد مناف میرسد.[5] اما از طرف مادر نمیتوان به یک اظهار نظر قطعی درباره مادر امام سجاد(ع) دست یافت؛ برخی مادر او را دختر یزدگرد میدانند، برخی هم تنها به اینکه مادرش کنیز امّ ولدی بود بسنده کردهاند.[6]
امامت
همزمان با شهادت امام حسین(ع) در سال 61، امامت امام سجاد(ع) آغاز و تا زمان شهادتشان ادامه یافت. با توجه به اختلاف نظر مورّخان درباره سال شهادت حضرتشان، مدت امامت ایشان 34[7] یا 35[8] بود که در این مدت، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبد الملک بن مروان، و ولید بن عبدالملک از فرمانروایان اموی معاصر با ایشان بودند.[9]
اسامی و القاب
نام مبارک امام چهارم، «علی» و کنیههای حضرتشان «ابومحمد»، «ابوالحسن» و «ابوالقاسم» است. ایشان به نامهاى «علىّ الخیر»، «علىّ الأغرّ» و «علىّ العابد» نیز شهرت داشت.[10] لقبهای آنحضرت: «سید العابدین»، «زین العابدین»، «سجاد»، «ذو الثفنات»،[11] «سید الساجدین»،[12] «زکی»، «امین»[13] «خاشع»، «باکی»، «مجتهد» و «رهبانی» بود[14] که ممکن است برخی القاب اخیر در سالهای بعد از وفاتشان برای آنحضرت در نظر گرفته شده باشد.
فلسفه اسامی و القاب امام سجاد(ع)
درباره فلسفه نامگذاری آنحضرت، به «علی» باید گفت: هر اندازه محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد تا یاد او را زنده نگهدارد؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد تا نام او را در خاطرهها زنده نگهدارد. در همین راستا امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقهش به امیرمؤمنان(ع) نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد(ع) را علی نهاد.
میگویند: معاویه، مروان بن حکم را به فرمانداری مدینه منصوب و به وى دستور داد که به جوانان مدینه جایزهاى بپردازد. امام سجاد(ع) – که در آن زمان، جوانی بود - میفرماید: «هنگامى که نزد مروان رفتم، گفت: نامت چیست؟! گفتم: «على بن الحسین»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «على». مروان گفت: على و على؟! چرا پدرت نام همه فرزندانش را على میگذارد؟! سپس جایزهام را داد و نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را نقل کردم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم و دباغ باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را على بگذارم». [15]
فلسفه القاب آنحضرت:
1. سجاد: از مشهورترین القاب آنحضرت، «سجاد» است. سجدههای طولانی و فراوان بر پیشانی آن پیشوای متقین اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. اینگونه بود که آنحضرت را «سجاد» و «سید الساجدین» لقب دادند. امام باقر(ع) میفرماید: «پدرم هیچ نعمتی از نعمتهای الهی را یاد نکرد، مگر اینکه سجده به جا آورد؛ هیچ آیهای از قرآن که در آن از سجده یاد شده بود را قرائت نکرد، مگر به سجده رفت؛ هیچ رنجی از او برطرف نشد، مگر اینکه سجده کرد؛ از هیچ نماز واجبی فارغ نشد، جز آنکه آنرا به سجدهای پیوند داد؛ موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر نگشت، مگر اینکه برای این توفیق، سر به سجده گذاشت؛ در همه مواضع سجود او اثر سجده آشکار بود؛ به همین جهت، پدرم را سجّاد نامیدهاند».[16]
2. زین العابدین: وجود مقدّس امام سجّاد(ع)، در تمام عمرشان آنچنان غرق مناجات و دعا بودند که هر کجا و هر زمان نام مقدّسش برده میشد، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنوندگان تداعی میشد. عمران بن سلیم میگوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل میکرد، میگفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یکبار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: چرا به او زین العابدین میگوئی؟! پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود: در روز قیامت، فریاد کنندهای آواز برمیآورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟(أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان میبینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم بر میدارد.[17]
در روایت دیگری آمده است: آنحضرت سحرگاهی در محراب خود به تهجد میپرداخت که شیطانی به صورت روباه در برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آنحضرت کمترین توجّهی به او نکرد. آن شیطان روباهنما شست پای او را گزید. باز هم امام توجهی نکرد. سپس بدنش را به درد آورد، اما امام نمازش را قطع نکرد و به قیام، قعود، ذکر و مناجاتش ادامه داد ... آنگاه گویندهای غیبی سه مرتبه فریاد زد: تو حقیقتاً زین العابدین هستی؛ (أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّا) از اینرو این لقب برایش مشهور شد.[18]
3. ذو الثفنات(صاحب پینهها): ثفنات جمع «ثَفِنَه»؛ به معناى پینه زانو و سینه شتر است. آنحضرت از بس سجده مىکرد، روى زانوها و دیگر سجدهگاههایش پینه مىبست و سالى دو بار آن پینهها را مىتراشید. گفته شد آنحضرت در شبانه روز هزار رکعت نماز مىگزارد. و نیز گزارش شده هنگامی که او را بعد از شهادت غسل میدادند، آثاری از پینه مثل زانوهاى شتر بر دو شانه او دیدند. به خانوادهاش گفتند: این آثار چیست؟ گفتند: از آذوقه و خوراکی است که شبانه بر شانه مىکشید و به بینوایان میداد.[19]
همسران
بنابر گزارشات تاریخی، امام سجاد(ع) دارای همسرانی پاک و عفیف بود که دوتای از آنها - به نام ام محمد[20] دختر امام حسن و ام عبد الله(صدیقه)[21] - با عقد دائم و بقیه ایشان کنیز بودهاند.
فرزندان
امام سجاد(ع) صاحب فرزندان متعددی بودند. نامهای ایشان بنابر نقلهای متفاوت عبارتاند از:
امام محمد باقر(ع) که بعد از پدر بزرگوارش به مقام امامت رسید،[22] عبدالله[23] و حسین[24] که مادرشان ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى(ع) بود.
زید و عمر که از یک مادر بودند.
عبدالله، حسن، و حسین که از یک مادر متولد شدند.
حسین اصغر، عبد الرحمن و سلیمان، از یک مادر بودند.
على که کوچکترین فرزند آنجناب و خدیجه نیز از یک مادر بودند.
و محمد اصغر.
که همه این فرزندان مادرشان کنیز بود.
فاطمه و عُلیّه و ام کلثوم نیز از فرزندان دیگر حضرتشان بودند که مشخص نیست مادرشان آزاد بوده یا کنیز.[25]
خصوصیات فردی
فرزدق شاعر در باره سیماى سید الساجدین میگوید: او زیبارو و خوش چهرهترین و خوشبوترین مردم بود. بر پیشانیش اثر سجود دیده مىشد. در قصیده میمیه مشهور وی در توصیف امام سجاد(ع) آمده است:
از نور چهرهاش، مانند خورشیدى که از پرتوافشانىهایش تاریکیها به یک سوى روند، سیاهیها از هم مىشکافد. پروردگار چنان عظمت و افتخارى به او بخشید که قلم صنع خود را بر لوح او، به کمال رسانیده است.[26]
آنحضرت در اخلاق، بخشش، مهر و محبتش به فقرا و مستمندان، از مردمان زمانه خود برتر، از هر کسى به مسلمانان، دلسوزتر و مورد احترام خودى و بیگانه بود.
از امام باقر(ع) نقل شده است: پدرم وقتى زمستان به پایان مىرسید، لباسهایش را به مستمندان مىبخشید، و تابستان نیز چنین مینمود. این لباسها گرانقیمت و از جنس خز بود. به او گفتند: تو لباسهایت را به کسانى مىدهى که ارزشش را نمىدانند و شایسته پوشیدن آنها نیستند. بهتر است که لباسها را بفروشى و بهایش را صدقه دهى. حضرت فرمود: من خوش ندارم لباسى که در آن نماز گزاردهام را بفروشم.[27]
سیره اخلاقی
پیشواى چهارم شیعیان، انسانى برگزیده بود که در جهات اخلاقى، عبادى و علمى به اوج کمال رسیده و نمونه مجسّم و عینى قرآن و رسول خدا(ص) بود.
در دوران سیاه حکومت اموى که ارزشهاى انسانى و فضایل اخلاقى به فراموشى سپرده شده بود، آن امام همام؛ مانند خورشیدى فروزنده درخشید و وجودش یادآور همه فضایل و ارزشهاى فراموش شده گردید.
در این مجال؛ نمونههایی از سیره و مکارم اخلاقى آن حضرت را که الگویی بیبدیل برای جوامع بشری است به تصویر میکشیم:
1. فزونى عبادت و نیایش امام چهارم(ع) در پیشگاه خدا به حدى بود که آنحضرت سرور و زینتبخش عبادت کنندگان(سیّد العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده(سجّاد) لقب یافت.
2. عفو و گذشت و پاسخ بدى را به نیکى دادن از دیگر خصلتهاى پیشواى چهارم(ع) بود.
3. بخشش به نیازمندان و رسیدگى به مشکلات آنان، خصلت فراگیر همه امامان معصوم، از جمله فضیلتهای امام سجاد(ع) بود.
4. امام چهارم؛ مانند سایر امامان(ع)، فردی شجاع، دلیر و ظلم ستیز بود. موضع سخت و سخنان کوبنده آنحضرت در برابر ستمگران خودکامهاى؛ نظیر عبیدالله، و یزید بهترین گواه قوّت روحى و شجاعت آن بزرگوار در جریانهای بعد از واقعه کربلا و دوران امامت آن امام همام است.
خلاصه آنکه؛ منش والای اخلاقی اهلبیت(ع) منحصر به یک دوره یا مرحلهای از زندگی پربار ایشان نمیشود و در لحظه لحظه زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریانها متفاوت است.[28]
امام سجاد در کربلا
امام سجاد(ع) با آنکه در قافله عاشورائیان بود، اما در روز نبرد به بیماری شدیدی مبتلا شد که امکان جنگیدن را از آنحضرت سلب میکرد و به همین دلیل او در خیمهای بستری بود و حضرت زینب(س) از ایشان پرستاری مینمود.
البته گزارشهایی نیز وجود دارد که ایشان تا حد توان به نبرد پرداختند. از فضیل بن زبیر اسدى کوفى نقل است که امام سجاد(ع) با آنکه بیمار بود به مبارزه پرداخت تا مجروح شد و پیکر زخمیاش را از معرکه بیرون آوردند. آنگاه خداوند شر دشمن را از وى بازداشت و به همراه زنان به اسارت برده شد.[29]
همچنین گفته شده است سبب بیماری حضرتشان آن بود که در حال آماده شدن برای نبرد، زرهای بر ایشان پوشاندند که اندازه نبود و بر اثر برخورد قسمت اضافه زره با بدنشان، ایشان دچار آسیبدیدگی شدند.[30]
به هر حال، تمام اینها کمکی از جانب خدا بود تا سلسله امامت پایدار بماند.
آثار و اقدامات علمی
علیرغم خفقانی که در زمان امام سجاد(ع) بر فضای جامعه حاکم بود، آنحضرت توانست آثاری را از خود به یادگار بگذارد:
1. صحیفه سجادیه: که به خواهر قرآن، زبور آل محمد(ص) و انجیل اهلبیت(ع) شهرت دارد. سند صحیفه به امام محمد باقر(ع) و زید بن علی بن الحسین میرسد. شرحهای بسیاری بر این اثر ماندگار نگاشته شده است که تنها در کتاب «الذریعة» از حدود هفتاد شرح یاد شده است.[31]
2. مناجاتهای پانزدهگانه (مناجات خمسة عشر).[32]
3. رساله حقوق: امام سجاد(ع) در این رساله به تمام ابعاد زندگی و روابط انسان با آفریدگار و خویشتن و خانواده و جامعه و حکومت و معلم و دیگر کسان پرداخته است. این رساله را ابوحمزه ثمالی، شاگرد امام سجاد(ع) نقل کرده است.[33]
4. مناجات انجیلیه: در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب «الصحیفة الثالثة السجادیة» تألیف علامه میرزا عبدالله اصفهانی نقل شده است:
«مناجات انجیلیه مفصلترین مناجاتی است که از امام سجاد(ع) نقل بر جای مانده و من آنرا در کتابی از مؤلفات قدماء امامیه دیدهام. این دعا معروف به انجیلیه است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، و نه انجیلی که هم اکنون بین نصاری است.
گفتنی است که مضامین عالی این مناجات و سبک و سیاق عبارات آن خود قویترین دلیل بر صحت صدور آن از لسان معصوم است، و حتی اگر سند آن ضعیف هم باشد، خود این مضامین بر صحت صدور آن از معصوم کفایت میکند. وانگهی برخی از متأخرین و متقدمین علما این مناجات را در کتابهای خود نقل کردهاند؛ از جمله صاحب انیس العابدین، و ملا محسن کاشانیِ معاصر (قدس سره) آنرا در کتاب ذریعة الضراعة نقل کرده است... ».[34]
زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا
یکی از فعالیتهای اجتماعی امام زین العابدین(ع) زنده نگهداشتن یاد و خاطره حوادث کربلا بود. شهادت امام حسین(ع) و یاران آنحضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شد و مشروعیت آنرا زیر سؤال برده بود؛ لذا امام سجاد برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، هم با نقل گزارشهای کربلا و هم با سوگواری برای شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان، مبارزه را ادامه داد. بیگمان اشکهای سوزان و گریههای پرسوز آن امام، ریشه عاطفی داشت؛ زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچیک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آنرا فراموش نمیکردند. اما چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع، اثر و نتیجه سیاسی داشت. یادآوری مکرر فاجعه کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود:
1 . از آنحضرت نقل شده است: زمانی که سپاه دشمن به سمت پدرم رو نمود، و قصد جنگیدن با پدرم و کشتن او را کرد، آنحضرت دستش را بلند نموده و عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّة ...»؛ [35] پروردگارا! تو در هر سختى و اندوهى، تکیهگاه من و در هر شدت و سختى، امید من هستى.
2 . منهال نقل میکند که در شام به امام سجاد(ع) عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! حال شما چطور است؟ چگونه شب را به صبح میآورید؟ امام فرمود: وای بر تو، آیا هنوز نمیدانی که حال ما چگونه است؟! ما در این امت، مانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیان هستیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگهداشتهاند! ای منهال، عرب بر عجم میبالد که محمد مصطفی(ص)، از عرب است. قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات میکند که رسول خدا قریشی است. اما اینک ما فرزندان او هستیم که حقّمان غصب شده و خونمان به ناحق بر زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کردهاند! پس «انا لله و انا الیه راجعون» از این مصیبت که بر ما گذشته است».[36]
3 . امام هر وقت میخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد. وقتی علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به یاد میآورم، گریه گلویم را میگیرد.
روزی خادم حضرت عرض کرد: آیا اندوه شما پایان ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو! یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود، در فراق فرزندش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالیکه پسرش زنده بود(و کاملاً از یافتن او ناامید نگشته بود)، ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![37]
و ...
شهادت
سرانجام امام چهارم شیعیان در روز شنبه هجدهم، یا نوزدهم محرم سال 94[38] یا 95[39] هـ. ق در سن 54، یا 56 و یا 57 سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسن مجتبی(ع)، عموی بزرگوارش به خاک سپرده شد.[40]
مورخان چگونگی وفات ایشان را با تعابیر مختلف گزارش کردهاند. برخی به صراحت اعلام کردهاند که ایشان به شهادت رسیده است و به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل میکنند که پدر بزرگوارشان به دستور ولید مسموم شد.[41] برخی نیز تعبیرهایی چون «توفّی» را در مورد وفات ایشان گفتهاند که از ظاهر آن مرگ طبیعی برداشت شده و صراحت در شهادت ندارد(و البته با شهادت ایشان هم منافاتی ندارد).[42]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 480، قم، آل البیت، چاپ اوّل، 1417ق.
[2]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص83، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، محقق و مصحح: رجائی، مهدی، مرعشی، محمود، ص 55، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ق. «وَ کَانَ مَوْلِدُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع بِالْمَدِینَةِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِینَ مِنَ الْهِجْرَة».
[3]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137.
[4]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 170، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[5]. مرعشی تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 28، ص 14، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1409ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، تحقیق، عبدالقادر عطا، محمد، ج 5، ص 162، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 138؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 481؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 457، قم، دلیل ما، چاپ اوّل، 1423ق.
[8]. ابن ابى الثلج بغدادى، محمد بن احمد، تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة(ع)، محقق، جلالى حسینى، محمد رضا، ص 79، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1410ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 468، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[9]. اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 481.
[10]. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 15، ص 273، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[11]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 480.
[12]. تاریخ أهل البیت، ص 131.
[13]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 291، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق.
[14]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 213، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[15]. کافی، ج 6، ص 19.
[16]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 232- 233، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[17]. همان، ص 230.
[18]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 74.
[19]. علل الشرائع، ج 1، ص 233.
[20]. الطبقات الکبری ج 10، ص 479.
[21]. اثبات الوصیه، ص 176.
[22]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 480.
[23]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 147، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[24]. همان.
[25]. همان؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 155.
[26]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 9، ص 108، بیروت، دار الفکر، بی تا؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 152.
[27]. صدوقٌ، محمد بن على، خصال، محقق، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 517، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[28]. ر. ک: «سیره اخلاقی امام سجاد(ع)»، 2303.
[29]. رسان، فضیل بن زبیر، تسمیة من قتل مع الحسین(ع)، ص 150، قم، آل البیت، چاپ دوم، 1406ق.
[30]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4، ص 142 - 143، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[31]. ر. ک: شیخ آقا بزرگ تهرانى، محمد محسن، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج 13، ص 345 – 359، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[32]. ر. ک: بحار الأنوار،، ج 91، ص 142؛ «سند مناجات خمس عشر امام سجاد(ع)»، 22295.
[33]. ر. ک: بحار الانوار، ج 110، ص 94.
[35]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 96.
[36]. کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق، کاظم، محمد، ص 149، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق؛
[37]. خصال، ج 2، ص 518.
[38]. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 787، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 91؛ ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 275، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[39]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137؛ إعلام الورى، ج 1، ص 481؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 201؛ مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 175.
[40]. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 192، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 176.
[41] . مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 176.
[42] . إعلام الورى، ج 1، ص 481.