مکتب شیعه؛ مانند مکاتب دیگر همواره در طول تاریخ دچار جریان های افراطی و تفریطی بوده است. این جریان ها به نام های مختلف؛ نظیر غلات، مقصره، نواصب دشواری هایی برای شیعیان و ائمهشان به وجود آوردند. امامان شیعه تلاش های فراوان و مستمری جهت حفاظت شیعیان از خطرات این جریانات انحرافی داشتند. آنان با تبیین جایگاه خود و توصیه به اعتدال و میانه روی در امور و طرد عناصر منحرف و افشای چهره و انگیزه های صاحبان این جریانها به تثبیت عقاید اصیل شیعه در میان مسلمانان به ویژه پیروان خود پرداختند. علمای شیعه نیز همزمان با اثبات کرامات و ویژگی هایی برای امامان به تکفیر غلات پرداخته و اندیشه های غالیانه آنها را تخطئه نموده اند.
مسئله" غلوّ" در باره پیشوایان یکى از مهمترین سرچشمههاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین؛ یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده و در کتب" عقائد" و" فقه" غلات از بدترین کفار معرفى شدهاند.[1]
غلوّ در دین به مثابه انکار دین است؛ زیرا زیان غلوّ کمتر از زیان انکار و نقض دین نیست. گاه غلو در دین سبب مىشود که بسیارى از دین برگردند؛ زیرا فطرت پاک آنان آلودگی ها و خلط هاى غلوّ را نمىپذیرد. آن گاه به همراه ردّ و انکار آن آلودگی ها اصل دین هم مورد ردّ و انکار واقع مىشود.
مثلا غلوّ مسیحیان در حق عیسى سبب گریختن فرهیختگان و مردم با فرهنگ از دین مسیح و انکار رسالت گردید؛ زیرا آنان به فطرت صاف خود دریافته بودند که ایمان به الوهیت بشرى از سخافت برخوردار است. از این رو کفر را بر این سخافت ترجیح دادند و خود را به رنج نیفکندند تا مگر خرافات را از حقیقت دین جدا سازند.
با بررسی ادیان مختلف به وجود برخی اندیشه های غالیانه در آنها پی می بریم قرآن کریم در مواردی به این موضوع اشاره دارد و انسان ها را به پرهیز از غلوّ توصیه می نماید[2].
دین اسلام نیز مانند سایر ادیان الهی دچار این آفت خطرناک گردید. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اولین سخنان غلوّ آمیز راجع به آن حضرت آغاز گردید. در دوره های مختلف گروه هایی در میان مسلمانان ظهورکرده و تفکّرات غالیانه ای را تبلیغ می نمودند. تلاش عمده این گروه ها امتیاز فوق بشری بخشیدن به شخصیت ها و رهبران سیاسی و دینی بود. این تلاش ها از علل و انگیزه های متفاوتی برخوردار بود که در ادامه به اختصار به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
1- با روی کار آمدن حکومت اموی و دشمنی و کینه شدید آنان نسبت به اهل بیت، جریانی با حمایت آنان در عرصه منازعات سیاسی و مناقشات دینی پا به عرصه گذارد. این جریان از یک طرف حامل تفکر غالیانه نسبت به رهبران خود بود[3]، و از طرفی دیگر از اظهار عداوت و سب و لعن امامان شیعه به ویژه حضرت علی (ع ) پرهیز نداشت. این جریان تندرو که به تعبیر مورخان اهل سنت به نواصب مشهور گردید[4]، سبب عکس العمل میان شیعیان شد. در این میان این واکنش ها گاه برخی دوستداران ائمه راه افراط را پیش گرفته و با طرح سخنانی در دفاع از امامان که عموماً تحت تأثیر اندیشه های غیر اسلامی است، منزلتی فوق بشری برای آنان ترسیم می نمودند.
2-جاه طلبی برخی از افراد که پیرامون ائمه حضور داشتند سبب شد تا این افراد برای فراهم نمودن جایگاهی اجتماعی برای خویش به غلوّ در باره امامان متوسل شوند؛ یعنی برای امام جایگاهی خدایی قائل شوند تا خود نماینده و مبعوث او گردند.
3-دین مبین اسلام با مطرح کردن بسیاری از قوانین و احکام موجب محدودیت هایی برای برخی افراد که علاقه مند آزادی های بی حد و حصر بودند به وجود آورد. به دست آوردن این آزادی ها مستلزم خارج شدن از چارچوب قوانین مذکور بود؛ لذا غلوّ در مورد برخی اشخاص و صفات الوهیت بخشیدن به آنان زمینه لغو شریعت توسط آنها و توجیه اباحی گری را فراهم می نمود.[5]
هم چنین دفاع نادرست از دین ،کسب درآمد و ارتزاق ،عشق و شیفتگی بیش از اندازه، افساد در دین و مخالفت حکومت های وقت با جریان تشیع را می توان از علل بروز غلوّ به شمار آورد.
از جمله روش های غلات برای رسیدن به اهدافشان ساختن روایاتی در این جهت و منتسب کردن آنها به امامان بود[6].
برای این منظور از شیوه های خاصی بهره می بردند. یکی از این روش ها دسّ بود؛ یعنی روایاتی را ساخته و در کتب روایی شیعه با ترفندهایی وارد می نمودند. از جمله غلاتی که به این شیوه متوسل گردیده بود مغیره بن سعید از شاگردان امام باقر(ع) می باشد. امام صادق (ع) پس از اشاره به نیرنگی که این شخص جهت وارد کردن روایات غالیانه در کتب اصحاب امام باقر (ع) داشت، وی را مورد لعن و نفرین قرار داده است[7].
امام رضا (ع) به ساختگی بودن برخی روایات توسط غلاتی مانند ابو الخطاب اشاره می کنند. امام (ع) پس از لعن ابو الخطاب توصیه به عدم پذیرش این گونه روایات می نمایند[8].
وجود چنین جریانی بهانه خوبی برای حکومت های مخالف با امامان بود تا با توسل به این گونه سخنان و متهم نمودن شیعیان به کفر و شرک سخت گیری نسبت به امامان و سرکوب شیعیان را توجیه نمایند.
ائمه اطهار(ع)نیز با درک اوضاع حاکم جامعه، شیعیان را از پیروی چنین افکاری برحذر می داشتند، و همواره با این پدیده انحرافی به مبارزه برخواسته و با روش های متفاوت از جمله ذمّ و لعن کردن[9] و طرد نمودن[10] سعی در کوتاه کردن دست این گروه از به انحراف کشاندن جریان اصیل تشیع داشتند، لکن در این رویارویی میان ائمه و غلات گاهی کار به جایی می رسید که دستور کشتن اشخاصی از غلات توسط ائمه صادر گردیده که می توان به دستور امام هادی (ع)جهت کشتن فارس بن حاتم و ضمانت بهشت برای کشتن وی اشاره کرد.[11]
باید توجه داشت دیدگاه غالیانه نسبت به رهبران در سایر ادیان و مذاهب نیز به گونه های مختلف و به دلایل متفاوت مطرح گردیده است. دیدگاه غالیانه نسبت به خلیفه دوم و طرح موضوع موافقات عمر[12] و تفضیل وی بر پیامبر اکرم (ص)[13] که در منابع اهل سنت مطرح است از این قبیل می باشد .
نگاه ائمه(ع) راجع به غلات :
اگر در روایات صحیح شیعه جستجو کنیم و قدری در سخنان اهل بیت(ع) پیرامون این انحراف تأمل نماییم درخواهیم یافت که هیچ کس به اندازه امامان شیعه به تبیین انحراف و مبارزه با این جریان نپرداخته است .
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: خداوندا من از غلات برائت می جویم همان گونه که عیسی (ع) از نصاری برائت جست .خداوندا آنان را تا ابد خوارگردان و احدی از آنان را پیروز نگردان. امام صادق راجع به غلات و نوع تفکر آنها می فرماید: بترسید بر جوانان خود از غلات که آنان را به فساد نکشانند. به تحقیق که غلات شرورترین خلق خدا می باشند. عظمت خدا را کوچک می انگارند، و برای بندگان خدا ربوبیت قائلند[14].
نیز می فرماید: کمترین چیز که انسان را از ایمان خارج می نماید این است که انسان نزد فردی غالی بنشیند و به سخن او گوش فرا دهد و او را تصدیق نماید. سپس می فرماید : پدرم از جدم از رسول الله (ص) نقل نموده است که : دو گروه از امت من بهره ای از اسلام ندارند ،غلات و قدریه [15].
در روایتی از امام رضا(ع) که راجع به غلات و مفوضه از وی سؤال شده است می فرمایند: غلات کافرند و مفوّضه مشرک، هر کس با آنان همنشینی کند یا با آنان بخورد و بیاشامد و یا به آنها زن بدهد یا از آنان زن بگیرد...و یا با کلمه ای از آنان پشتیبانی نماید از ولایت خدا و رسول و اهل بیت او خارج شده است.[16]
نظر علمای شیعه راجع به غلو:
برای پی بردن به نظرات و دیدگاه علمای شیعه راجع به غلات،کافی است به کتب رجالی شیعه؛ مانند رجال کشی، نجاشی، علامه حلی، غضائری و ... مراجعه کرد تا از چگونگی برخورد علمای شیعه با این جریان منحرف آگاهی یافت.
شیخ مفید یکی از بزرگترین علمای شیعه در شرحى که بر عقائد صدوق نگاشته است، به توضیح معانى کلمات «غلوّ» و «تفویض» پرداخته، و درباره غلوّ چنین گفته است:
«غلات متظاهر به اسلام، امیر المؤمنین و امامان از نسل او- علیهم السّلام- را به خدا بودن و پیغمبر بودن منسوب کرده و چندان در برترى آنان در دین و دنیا سخن گفتهاند که از حدّ تجاوز کرده است. چنین کسان کافر و گمراهند و امیر المؤمنین (ع) به کشتن و سوزاندن ایشان به آتش فرمان داده، و امامان نیز به کافر بودن و خروج از اسلام ایشان حکم کردهاند»[17].
فقهای شیعه در کتب و رساله های فقهی و عملی نیز در مباحثی چون طهارت غالیان را در کنار خوارج و نواصب ذکر کرده و به نجاست آنان فتوی داده اند.[18]
با توجه به آن چه گفته شد و با استفاده از برخی روایات ذکر شده اثرات تفکر غالیانه نسبت به ائمه و جنبه الوهیت بخشیدن به آنها در طول تاریخ به دلایلی که گفته شد میان مسلمانان و در برخی منابع به جا مانده است، البته وجود روایات با چنین مضامینی مورد تأیید هیچ یک از علمای شیعه قرار نگرفته است. به همین جهت علما در برخورد با چنین روایاتی که سخن از الوهیت امامان در آن به میان آمده و با نص صریح قرآن و با روایات صادر شده از ائمه در تعارض است، حکم به عدم صحت آنها می دهند و ناقلان آنها را غالی می دانند.
تاکید قرآن و روایات بر مخلوق بودن انبیاء و امامان :
قرآن کریم در مناسبت های مختلف بشر بودن انبیاء را گوشزد نموده و ما را از غلوّ درباره آنان پرهیز داده است [19]. و پیامبران را مخلوق[20] و بشر[21] ، مانند دیگران معرفی نموده است.
پیامبر(ص) و امامان شیعه نیز همواره بر مخلوق بودن، عجز و نیازشان به خدا تأکید داشته اند. پیامبر(ص)می فرماید: ما بندگان و مخلوق و مربوب خداوندیم به أمر او منقاد می گردیم و به نهی وی منزجر می شویم .[22]
امام صادق (ع) در نقلی از حالات پدر بزرگوارشان این گونه می فرماید: شب ها من بستر خواب پدرم را آماده مىکردم و منتظر مىشدم تا بیاید و بیارامد. موقعى که پدرم به بستر مىرفت، من برمىخاستم و به بستر خود مىرفتم. یک شب انتظار من طولانى شد. با اضطراب به مسجد رفتم و کسى را در مسجد ندیدم، در آن وقت، همه آرمیده بودند. ناگهان پدرم را در گوشهاى به حال سجده دیدم که مىنالد و مىگوید: «پاک و مقدسى، اى خداى من. اینک توئى پروردگار بر حقّ من. به خاک درت افتادهام اى مولاى من. بار خدایا طاعت من ناچیز و قلیل است تو بر پاداش من بیفزا. بار خدایا به روز رستاخیز که بندگانت را از دل خاک برانگیزى، مرا از عذاب دوزخ برهان. بار خدایا با من آشتى کن که تو آشتىپذیر و مهربانى»[23].
همچنین امام صادق(ص) در پاسخ شخصی که به وی گمان الوهیت داشت می فرماید: ما بندگانی مخلوق هستیم که برای عبادت خدا آفریده شدیم [24]، یا می فرماید: قسم به خدا ما بندگانی مخلوق هستیم و خدایی داریم که او را عبادت می کنیم و اگر او را نپرستیم ما را عذاب خواهد نمود[25].
تقصیر در مورد ائمه :
آنچه تا کنون گفته شد راجع به غلو در مورد ائمه (ع) و ردّ این تفکر از نگاه امامان و علمای شیعه بود، اما دیدگاه دیگری نیز نسبت به منزلت و جایگاه ائمه مطرح است که به تقصیر مشهور است و صاحبان این اندیشه را نیز مقصره می گویند. در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه غلات، چنان شأن و منزلت امامان را پایین آورده اند که آنان را همسنگ و همطراز انسان های عادی معرفی کرده اند. امامان و علمای شیعه با این دیدگاه نیز مخالفند گرچه خطر دیدگاه غلات را بیشتر می دانند.[26]
در واقع مخالفان ائمه (ع) از این دو روش؛ یعنی غلو و تقصیر در مورد امامان و هم چنین ساختن روایاتی در مذمت دشمنان آنها سعی در خدشه دار نمودن چهره اصیل شیعه و امامان داشتند[27].
نگاه اصیل شیعه به جایگاه ائمه
ائمه اطهار همواره شیعیان و پیروان خویش را به میانه روی در مسائل مختلف و به ویژه در این امر توصیه نموده اند[28]. در برخی روایات چگونگی نگاه به جایگاه ائمه و فضایل آنها مطرح گردیده است[29]. علمای شیعه نیز بر اساس دلایل عقلی و نقلی برای پیامبران و ائمه ویژگی هایی را اثبات می نمایند که هر یک از این ویژگی ها لازمه مقام و جایگاه این افراد است؛ مانند عصمت انبیاء و امامان و یا علم لدنی آنها که مورد تأیید قرآن و روایات و هم چنین مورد پذیرش عقل است. در نگاه علمای شیعه امامان صاحب کرامات و برتری هایی نسبت به سایر انسان ها هستند. بخشی از این کرامت ها در متون روایی شیعه وارد شده است. منابع اهل سنت نیز متذکر این فضایل شده اند؛ مانند فضایلی که پیامبر(ص) برای حضرت علی (ع)و اهل بیت برشمرده اند[30]. نکته قابل تأمل در بحث غلوّ این است که باید به مرزبندی بین عقاید غالیانه و غیر آن توجه داشت؛ یعنی هر چیزی که به سمع ما رسید و احیاناً از درک آن ناتوان بودیم و یا با نوع تفکر ما در تضاد بود نباید آن را غلوّ بپنداریم. بسیاری از کرامات ممکن است در نگاه اولیه و عامیانه غیر واقعی به نظر برسد ولی با کمی دقت و تأمل مبنای عقلی و نقلی از قرآن و سنت برای آن می توان یافت، لذا شایسته است در طرح مسائل اعتقادی فارغ از تعصبات ناشی از وابستگی های مذهبی از آمیختن مفاهیم غالیانه در مورد پیامبران و امامان با کرامات و فضائل آنان پرهیز شود.
بر این اساس، باید توجه داشت آنچه ما را از غلوّ دور می کند عنایت به این نکته است که ائمه با همه این مقامات، باز بندگان خدا بودند و این همه فضایل، کرامات و مقامات را با اذن الاهی و در ظلّ و سایه عنایت او داشتند، آنان همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند هستند، در صفات خود نیز محتاج اویند و از خود استقلالی ندارند، بنابر این، اثبات این توانایی ها هیچ منافاتی با توحید ندارد، بلکه تأکید کننده توحید است. [31]
[1] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص265، نرم افزار جامع الاحادیث.
[2] نساء، 171.
[3] قزوینی، زکریا بن محمد، احسن التقاسیم، ج 2، ص 596 ،امیر کبیر، تهران، چاپ اول، 1373 ش.
[4] زرکلی، خیر الدین الاعلام، ج 3، ص 180، بیروت دار العلم، چاپ هشتم، 1989 م؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 202، بیروت، دار الفکر، 1404 ق.
[5] صدوق، محمد بن حسن، عللالشرائع، ج 1، ص 227، انتشارات حیدریه، نجف اشرف، 1386 ق.
[6] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعة، ج 16، ص 181، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ اول، 1409 ق.
[7] کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص 225، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ق.
[8] همان، ص 224، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ق.
[9] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعة، ج 28، ص 348.
[10] نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 315، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم،چاپ اول. 1408 ق.
[11] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعة، ج 15، ص 124.
[12] ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 295 ، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون،بیروت،چاپ اول 1419ق.
[13] حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 3، ص 37، دار الفکر بیروت.
[14] طوسى، محمد بن حسن، الأمالیللطوسی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم،چاپ اول، 1414.
[15] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج 1، ص 72، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403ق.
[16] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 203، انتشارات جهان، 1378 ق.
[17] مکدرموت مارتین- ترجمه احمد آرام،اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 153.
[18] حلى، علامه حسن بن یوسف، قواعد الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام، ج 1، ص 192،دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ اول 1413 هـ ق.
[19] ابراهیم ،11.
[20] آل عمران، 59.
[21] کهف، 110.
[22] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 4، ص 302، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم،چاپ اول 1409 ق.
[23] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 323، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم،1365 شمسى.
[24]راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 637، مؤسسه امام مهدى (عج) قم، چاپ اول، 1409 ق.
[25]شهرآشوب، محمد، المناقب، ج 4، ص 219، مؤسسه انتشارات علامه - قم ،1379ق.
[26] طوسى محمد بن حسن، امالی طوسی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 ق.
[27] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 303 ، انتشارات جهان، 1378 ق.
[28] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 8 ص 70، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان 1404 ق.
[29] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 735، مؤسسه امام مهدى (عج)، قم، چاپ اول، 1409 ق.
[30] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر،ج 3 ص 41، 50، 56، 108، مکتبة العلوم و الحکم، موصل، چاپ دوم، 1404 ق .
-سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 6، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی، قم ، 1402ق.
[31] برای اطلاع بیشتر. ر ک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، چلچراغ، چاپ اول، 1388 هـ ش.