مؤمنان کسانی هستند که وجود خداوند را تصدیق نموده، در برابر او تسلیم، به رسالت تمام پیامبران الهی ایمان داشته، و در عمل نیز بدان پایبند باشند.
با توجه به اینکه ایمان مراتب و درجات دارد و نیز اعتقاد به ولایت اهلبیت(ع) بر اساس آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) از مراتب اصلی و بالای ایمان شمرده شده است، و با توجه به بررسی تطبیقی افکار و عقاید مختلف، با آیات قرآن آشکار میشود که پیروان اهلبیت(ع)، همان مؤمنان واقعی و برخوردار از مراتب بالای ایمان در قرآن هستند.
البته منظور، کسانی است که در افکار و عقاید و عمل حقیقتاً پیرو اهلبیت(ع) باشند و به صرف ادعا و نام اکتفا نکنند.
در ضمن باید به سه نکتهی مهم توجه داشت:
- دایره مفهوم اسلام گستردهتر از ایمان است؛ یعنی واژهی مؤمن اصطلاح خاصی است که در روایات شرایط ویژه آن بیان شده است، پس اگر فردی واجد شرایط ویژه مؤمن اصطلاحی نبود، به این معنا نیست که مسلمان نباشد.
- اهلبیت مورد احترام تمام فرقههای مسلمانان هستند و مسلمانان از فرقههای مختلف از زمان صدر اسلام تاکنون به گونههای مختلف علاقه و ارادات خود را نسبت به اهلبیت(ع) ابراز نموده، و عدهای از علمای بزرگ اهلسنت در فضائل آن بزرگوران کتابهای مستقل نوشتند که به برخی از آنها در پاسخ تفصیلی اشاره میکنیم.
- سایر فرقههای مسلمان نزد پیروان اهلبیت مورد احترام هستند و از زمانهای گذشته تاکنون با همدیگر دارای روبط حسنه؛ مانند روابط خویشاوندی، تعلیم و تعلم، همکاریهای سیاسی و اجتماعی بودهاند. چنانکه بسیاری از علمای شیعه نزد علمای اهلسنت شاگردی مینمودند و درس فرا میگرفتند؛ همانگونه که بسیاری از شیعیان از روات و ناقلان احادیث کتابهای اهلسنت محسوب میشوند.
«مؤمن» در لغت از ریشهی «امن» به معنای «تصدیق نمودن» و «اعتماد کردن»، و «آرامش قلب» و «خضوع» و «انقیاد» است.[1] و واژهی مؤمنان به معنای تصدیق کنندگان به کار میرود.[2]
مؤمن در اصطلاح به کسانی گفته میشود که وجود خداوند را تصدیق نمایند، در برابر او تسلیم و مطیع باشند و رسالت همهی انبیای الهی را تصدیق و محتوای پیام رسالت آنها را قبول نمایند. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: «ایمان، شناخت با دل و گفتن با زبان و عمل با ارکان بدن است».[3]
علایم و نشانههای مؤمنان در قرآن
برخی از علایم و نشانههای مؤمنان در قرآن بدین قرار است:
- اقامهی نماز و خشوع در آن،
- پرداخت زکات و انفاق مال در راه خدا،
- توکل بر خداوند،
- دستور دادن به انجام خوبیها و بازداشتن از انجام بدیها،
- دوری از کارهای لغو و بیهوده،
- حفظ عفاف و پاکدامنی،
- اطاعت از خداوند و پیامبر(ص) و تسلیم بودن در برابر آنها.[4]
البته علایم و نشانههای مؤمنان در قرآن منحصر در علایم بیان شده نیست، بلکه باید گفت مؤمنان واقعی کسانی هستند که نسبت به تمام فرامین و دستورات خداوند و پیامبر(ص) مطیع و تسلیم محض باشند.[5] نه اینکه بعضی از فرامین را قبول نمایند ولی بعضی دیگر را نپذیرند.
روایات نیز علایم و نشانههای زیادی برای مؤمن بیان کردند که برخی از آنها را تذکر میدهیم، مانند: پاکدامنی در خلوت و تنهایی، صدقه دادن در تنگدستی، شکیبایی در برابر مصیبت، بردباری در هنگام خشم و راستگویی با وجود بیم و ترس، توکل بر خدا، واگذاری کارها به خدا، گردن نهادن به فرمان خدا و راضی بودن به قضای خدا.[6]
هرچند مؤمنان به لحاظ اصل تصدیق و اطاعت یکسان هستند، ولی از آنجا که افراد از نظر برخورداری از مراتب علم و جدیت و تلاش عملی متفاوت هستند، در نتیجه مراتب ایمان در آنها مساوی نیست و از نظر درجات ایمان متفاوت میباشند.[7]
امام صادق(ع) میفرماید: ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و پلههای آن یکی پس از دیگری پیموده میشود.[8]
یکی از ارکان ایمان قبول ولایت اهلبیت(ع) است و آنچه از آیات قرآن و کلمات پیامبر(ص) و اهلبیت ایشان فهمیده میشود پیروی از اهلبیت(ع) از مسائلی است که نقش اساسی در تحقق مفهوم ایمان دارد و اگر کسی بر اساس مکتب اهلبیت(ع) زندگی خود را تنظیم نکند، ارکان ایمان او کامل نیست.
برای نمونه چند آیه و روایت را در اینجا ذکر میکنیم:
آیات قرآن
- آیهی تبلیغ: «ای رسول ابلاغ کن آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرد، و اگر ابلاغ نکنی، رسالتت را ابلاغ ننمودهای و خدوند تو را از مردم محافظت مینماید».[9]
ابن عساکر(از علمای اهلسنت) به سند صحیح از ابن سعید خدری نقل میکند که این آیه در روز غدیر خم بر رسول خدا(ص) در شأن امام علی(ع) نازل شد.[10] برا اساس این آیهی شریفه، اعلان ولایت حضرت علی از ارکان رسالت پیامبر(ص) شمرده شده است؛ لذا قبول ولایت حضرت علی(ع) یکی از ارکان اصلی قبول رسالت پیامبر بیان شده است.
- آیهی ولایت: «ولی شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات میدهند».[11]
در کتابهای تفسیری و روائی اهلسنت آمده است که این آیه در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است.[12]
پس اگر کسی ولایت امام علی(ع) را قبول نکند، یکی از اساسیترین فرامین خداوند را قبول نکرده است؛ زیرا که در این آیه ولایت علی(ع) در کنار ولایت خداوند و ولایت پیامبراکرم(ص) قرار گرفته است. و اینرا میدانیم که قبول ولایت خداوند و پیامبر اکرم(ص) از ارکان اصلی ایمان است، پس ولایت امام علی نیز از ارکان اصلی ایمان است.
و آیات متعدد دیگری که برای اختصار به همین دو نمونه اکتفا کردیم.
روایات
در این زمینه روایات از پیامبر اکرم(ص) فراوان است که برای اختصار چند نمونه ذکر میشود:
- حدیث ثقلین: شیعه و سنی به صورت متواتر از پیامبر(ص) نقل نمودند که آنحضرت فرمود: «من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم که اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خدا(قرآن) و دیگری عترتم».[13] این روایت تصریح میکند بدون تمسک به اهلبیت و عترت، انسان در گمراهی خواهد بود، پس پیروی از اهلبیت در اصل ایمان دخالت دارد.
- حدیث سفینه: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مثل اهلبیت من مثل کشتی نوح است، هر کس از آن تخلف کند در آتش قرار خواهد گرفت».[14] دلالت این روایت بر اینکه پیروی اهلبیت در اصل ایمان دخالت دارد، واضح و روشن است.
- حدیث منزلت: پیامبر اکرم(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «تو نزد من مانند هارون نزد موسی هستی، جز آنکه بعد از من پیامبری نیست».[15] طبق این روایت تمام مقامات و منازلی که پیامبر دارد به جز نبوت، حضرت علی(ع) هم دارد. پس همانگونه که تبعیت و پیروی از پیامبر در اصل ایمان دخالت دارد، پیروی و تبعیت از امام علی(ع) نیز از ارکان اصلی ایمان محسوب میشود.
امام باقر(ع) در این باره میفرماید: اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازهی ولایت دعوت نشده است.[16]
از امام صادق(ع) نقل شده است: «اگر زمین بدون امام بماند بیقین درهم فرو خواهد ریخت».[17] از این احادیث به خوبی اهمیت و جایگاه امامت و ولایت در تحقق ایمان روشن میشود.
با توجه به مطالب گفته شده، روشن میشود تنها مذهب و گروهی که دقیقاً با تمام دستورات قرآن هماهنگ است و اصول عقاید و تئوریها و نظریهی اخلاقی و فقهی و عملی آن تماماً با قرآن مطابقت دارد، مکتب و مذهبی است که از طریق پیروی اهلبیت پیامبر(ص) توانسته به درک همهی مفاهیم آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) برسد و خود را از تاریکیهای گمراهی و انحراف از اسلام حقیقی حفظ نماید.
برای روشن شدن مطلب علاوه بر مطالب گفته شده به دو نکته باید توجه داشت:
- روایاتی که شیعه و سنی از پیامبر اکرم(ص) نقل کردند که آنحضرت فرمود: «گروه رستگار از مسلمانان شیعیان(پیروان اهلبیت) هستند».[18]
- بررسی تطبیقی عقاید و معارف شیعه(پیروان اهلبیت)با آیات قرآن.[19]
البته روشن است که در بررسی مکاتب و گروهها، اولا: باید ایدئولوژی و تئوریها و عقاید و افکار آنها که در منابع معتبر و مورد تأیید آنان است، بررسی شده و آنگاه داوری و حکم به صحت یا بطلان آن گروه و مکتب شود. ثانیا: پایبندی و یا عدم پایبندی افراد مدعی و طرفدار این گروه، ربطی به صحت یا بطلان آن مکتب ندارد. پس منظور از شیعه کسانی هستند که از نظر علم و اعتقاد و ایمان و عمل به تمام حقایق و معارف شیعه آشنا و پایبند باشند، نه هر کسی که ادعا میکند و از نظر نامگذاری و شناسنامهای شیعه باشد. چنانکه ائمه(ع) هم به این نکته توجه دادند.
امام باقر(ع) میفرماید:
«به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر آنکس که از خدا پروا کند و از وی فرمان برد، و اینان شناخته نمیشوند مگر به تواضع، خشوع، ادای امانت، زیادی یاد خدا، روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان مستمند، زمینگیر، و بدهکاران و یتیمان و نیز راستگویی در سخن، تلاوت قرآن، و بازداشتن زبان از مردم جز به نیکی».[20]
درپایان تذکر سه مطلب ضروری است:
- دایره مفهوم اسلام گستردهتر از ایمان است؛ یعنی واژهی مؤمن اصطلاح خاصی است که در روایات شرایط ویژه آن بیان شده است؛ لذا اگر فردی واجد شرایط ویژهی مؤمن اصطلاحی نبود، به این معنا نیست که مسلمان نباشد.
امام باقر(ع) در این باره فرمود: ایمان آنچیزی است که در قلب جای میگیرید و وصل و منتهی به خداوند میشود و عمل نیز به واسطهی اطاعت و تسلیم اوامر خداوند آنرا تصدیق میکند؛ و اسلام آنچیزی است که به واسطهی گفتار و کردار اظهار میشود، و همان چیزی است که که عامهی مردم و همهی فرقهها بر آنند که به واسطهی آن جانها حفظ، ارث و میراث تقسیم، ازدواج جایز میگردد، و بر نماز، زکات، حج و روزه اجتماع مینمایند و بدین وسیله از کفر خارج میشوند، به ایمان نسبت داده میشوند... .[21]
- اهلبیت مورد احترم تمام فرق مسلمان هستند و مسلمانان از فرقههای مختلف از زمان صدر اسلام تاکنون به گونههای مختلف علاقه و اردات خود را نسبت به اهلبیت(ع) ابراز نمودهاند و عدهای از علمای بزرگ اهلسنت در فضائل اهلبیت کتابهای مستقل نوشتهاند؛ مانند:
- مودة القربی، میر سیر علی شافعی.
- ینابیع المودة، شیخ سلیمان بلخی حنفی.
- معراج الوصول فی معرفة ال الرسول، حافظ جمال الدین زرندی.
- مناقب و فضائل اهل البیت، حافظ ابونعیم اصفهانی.
- مناقب اهل البیت، ابن مغازلی فقیه شافعی.
- رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، سید ابی بکر بن شهادت الدین علوی.
- الاتحاف بحب الا شراف، شیخ عبدالله محمد بن عامر شبراوی.
- احیاء المیت بفضائل اهل البیت، جلال الدین سیوطی.
- فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و الزهرا و السبطین، شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد حوینی.
- ذخائر العقبی، امام الحرم شافعی.
- فصول المهمه فی معرفة الائمه، نورالدین بن صباغ مالکی.
- تذکرة الخواص الامة فی معرفة الائمه، یوسف سبط بن جوزی.
- کفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجی شافعی.
- مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعی
- سایر فرقههای مسلمان نزد پیروان اهلبیت مورد احترام هستند و از زمانهای گذشته تاکنون با همدیگر دارای روبط حسنه؛ مانند روابط خویشاوندی، تعلیم و تعلم، همکاریهای سیاسی و اجتماعی بودهاند. چنانکه بسیاری از علمای شیعه نزد علمای اهلسنت شاگردی مینمودند و درس فرا میگرفتند؛ مانند شهید اول(محمد بن مکی) که میگویند از چهل نفر از علمای اهلسنت اجازه نقل روایت داشت.[22]
همانگونه که بسیاری از شیعیان از روات و ناقلان احادیث کتابهای اهلسنت محسوب میشوند که مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب المراجعات اسامی صد نفر آنها را بیان کردند.
[1]. ر. ک: لغتنامههای معجم مقاییس اللغة؛ اقرب الموارد؛ فرهنگ جامع، واژهی «امن».
[2]. «شیعه واقعی از نگاه امام علی(ع)»، 99834؛ «اهل سنت واقعی»، 38050؛ «صفات مؤمن واقعی»، 59803.
[3]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 95، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، ص 95، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[4]. انفال، 2-4؛ توبه، 71؛ مؤمنون 1-11.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 71، 232، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم،
[7]. انفال، 4؛ مجادله، 11؛ نساء، 95؛ توبه، 20.
[8]. کافی، ج 2، ص 45.
[10]. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 237، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
[12]. واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن( واحدى)، محقق، زغلول، کمال بسیونى، ص 204، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1411ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، مصحح، حسین احمد، مصطفی، ج 1، ص 649، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[13]. صحیح ترمذی، ج 5، ص 621؛ «الفاظ حدیث ثقلین در منابع اهل سنت و شیعه»، 17344؛ «صحیح بخاری و حدیث ثقلین»، 6921؛ «چرایی اهمیت حدیث ثقلین»، 34175.
[14]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 596، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[15]. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق، تعلیق، شاکر، أحمد محمد، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 5، 640 و 641، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 4، ص 1870، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا.
[16]. کافی، ج 2، ص 18.
[17]. همان، ج 1، ص 179.
[18]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 379، ذیل آیهی 7 سوره بینه، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[19]. برای تحقیق در این زمینه میتوانید به کتابهای متعددی که علمای شیعه درباره عقاید شیعه نوشتهاند مراجعه کنید؛ مانند: مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد؛ سبحانی، جعفر، منشور عقائد امامیه؛ طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام؛شرف الدین، عبد الحسین، المراجعات و اصل الشیعه و اصولها.
[20]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 295، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[21]. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْإِیمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِی الْقَلْبِ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِی عَلَیْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَوَارِیثُ وَ جَازَ النِّکَاحُ وَ اجْتَمَعُوا عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَخَرَجُوا بِذَلِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ أُضِیفُوا إِلَى الْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ هُمَا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَجْتَمِعَانِ کَمَا صَارَتِ الْکَعْبَةُ فِی الْمَسْجِدِ وَ الْمَسْجِدُ لَیْسَ فِی الْکَعْبَةِ وَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْدَقُ الْقَوْلِ قُلْتُ فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ فِی شَیْءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ وَ الْأَحْکَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَقَالَ لَا هُمَا یَجْرِیَانِ فِی ذَلِکَ مَجْرَى وَاحِدٍ وَ لَکِنْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ». کافی،ج 2، ص 26.
[22]. عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، محقق، مصحح، مروارید، محمد تقی، مروارید، علی اصغر، ص 14، بیروت، دار التراث، الدار الإسلامیة، چاپ اول، 1410ق.