علت عمده حملات مسلمانان به قریش و کاروانهای تجاری مکه ظلم و ستمی بود که قریش به مسلمانان روا داشته بود، قریش سالها مسلمانانِ مظلوم را در مکه مورد آزار و شکنجه های سخت قرار داده بود. پس از ورود نبی مکرم اسلام (ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی این فرصت فراهم شد که مسلمانان جواب آن همه ظلم و ستم را بدهند و طبیعی است که در حملات نظامی دستیابی به غنایم نیز مطرح است.
همچنین، اموال مسلمانان مهاجر به مدینه در مکه مورد دستبرد و غارت اشراف قریش قرار گرفته بود و مسلمانان به تلافی این دستبردها میتوانستند کاروانهای تجاری آنها را مورد تهدید قرار دهند؛ علاوه بر این که اصولا حالت جنگ بین مشرکان مکه و مسلمانان مدینه فرضیهای بود که تقریبا هر دو گروه آن را پذیرفته بودند.
بررسی منابع تاریخی و تامل در آیات قرآنی موید این نکته است که: مشرکان مکه در واقع آغازگر جنگ علیه مسلمانان -هم در مکه و هم پس از هجرت مسلمانان به مدینه- بودند. با این تفاوت که در مکه هنوز اجازه دفاع و درگیری با مشرکان به مسلمانان داده نشده بود، و در مدینه این اجازه صادر شد.
در آغاز سال دوم هجرت، قریش به تدریج خود را برای حرکت های ایذایی، تهدید امنیتِ مدینه و در نهایت هجوم به مسلمانان آماده می کرد. از اقدامات نظامی مکیان بر ضد مدینه در سال اول هجرت که ثبت و ضبط شده و شاهدی بر تحریکات جدی قریش بر ضد مدینه است، حضور 200 نفر از مکه در دشت رابغ به فرماندهی ابوسفیان بن حرب است. این سریه که برای مقاصد متعددی از جمله کسب اطلاعات، تحریک بدویان، اقدامات ایذائی و ... صورت گرفته بود.[1] پیامبر(ص) که همواره انتظار چنین تحرکاتی را داشت، هوشیارتر از آن بود که قریش او را غافل گیر کند. به همین دلیل در فاصله های زمانی معین به گروه های نظامی و اطلاعاتی، با هدف های مشخص، ماموریت می داد، تا ضمن کسب اطلاعات نظامی و خنثی کردن تحریکات محدود قریش، امنیت مکیان و گاه کاروان های تجاری ایشان را مورد تهدید قرار دهند.»[2]
بعضی از اهداف رسول خدا(ص) از انجام سرایا و غزوات با مشرکین موارد ذیل بود:
1. آگاهی دادن به قریش تجارت پیشه، که در صورت نبرد با اسلام و مدینه منوره، شریان حیاتی اقتصادی آنان قطع خواهد شد. بدیهی است که هر حکومت و نظامی برای حفظ کیان خود لازم است دشمنان خود را شناخته و به نقاط آسیب پذیر آنان آگاهی داشته باشد تا بتواند در مواقع خطر دشمن را ناامید کند. و یکی از نقاط آسیب پذیر قریش کاروان های تجاری آنان بود.
2. آگاه ساختن قریش و دیگر سران قبایل مشرک از قدرت نظامی مسلمانان. پیامبر با این اقدامات قدرت و آمادگی نظامی مسلمانان را به رخ دشمن می کشید تا هوس حمله به حکومت نو پای اسلام را از سر بیرون کنند.
3. تقویت بنیه نظامی و سازماندهی و آماده ساختن نیروهای نظامی برای دفاع از مدینه.[3]یکی از راه های بالا بردن روحیه و قدرت نیروهای نظامی خروج از خمودی و داشتن تحرک مستمر و دائمی در مقابل دشمن است که پیامبر با هجوم به دشمن در حقیقت روحیه یاران اندک خود را بالا می برد تا جایی که موفق شدند علی رغم کمبود نیرو و سلاح و مرکب های جنگی مناسب، بر دشمن خود پیروز شوند.
4. جبران اموال به غارت رفته مهاجران:
شکی نیست بسیاری از مسلمانان مهاجر به مدینه، نتوانستند تمامی اموال خویش را از مکه به مدینه انتقال دهند. تلاش مسلمانان مهاجر این بود که خود را به مدینه برسانند تا بتوانند آزادانه به پرستش خدای متعال بپردازند. لذا بخش اعظم سرمایه و اموال آنها در مکه مانده و به دست کفار قریش افتاده و مصادره شده بود، رسول خدا (ص) خواستار جبران اموال مسلمانان بود.[4] به همین خاطر در آستانه رمضان سال دوم هجری پیامبر(ص) مسلمانان را آماده کردند تا وقتی بزرگترین کاروان تجاری قریش به ریاست ابوسفیان از شام باز می گردد به آن حمله کنند؛ زیرا بخش اعظم سرمایه این کاروان از فروش «اموال مهاجرین» فراهم شده بود.[5]
5. مقابله با ظلم های قریش:
مسلمانان در شهر مکه به شدت مورد آزار و شکنجه مشرکان قرار داشتند. برخی از مسلمانان همانند سمیه، مادر عمار یاسر به علت همین شکنجه ها به شهادت رسیدند. قریش با خود هم عهد شده بودند و تصمیم گرفته بودند که هر کدام در میان قبیله خود بنگرند تا اگر کسی از آنها اسلام اختیار کرده است او را بیازارند ...[6]
آزار و شکنجه های مشرکان به حدی بود که عده ای از مسلمانان به دستور رسول خدا (ص) به حبشه مهاجرت کردند. امیه بن خلف در مکه بلال را سخت آزار می داد، او را روی ریگ های داغ می انداخت. سنگ درشت و سنگینی را بر سینه او می نهاد و می گفت آن قدر آزارت می دهم تا از دین محمد دست برداری. [7]در واقع همین آزار و اذیت ها و ظلم ها بود که موجب شد خداوند متعال دستور جهاد را صادر کند. جهادی که شرایط آن هم با تشکیل حکومت اسلامی در مدینه فراهم شده بود.
در تفسیر المیزان آمده است: «... چون مسلمانان مدت ها بود از رسول خدا (ص) درخواست اجازه می کردند که با مشرکین قتال کنند، حضرت به ایشان می فرمود: «من مامور به قتال نشده ام و در این باب هیچ دستوری نرسیده است» [8]و تا در مکه بود همه روزه عده ای از مسلمانان نزدش می آمدند که یا کتک خورده بودند، یا زخمی شده بودند، یا شکنجه دیده بودند و در محضر آن جناب از وضع خود و ستم هایی که از مشرکین مکه می دیدند، شکوه می کردند. حضرت هم ایشان را تسلیت داده امر به صبر وانتظار فرج می کرد تا این که این آیات نازل شد: " أُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیر »[9] یعنی:" به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر یارى آنها تواناست."
بر این اساس چون پیامبر به مدینه آمد فقط آهنگ قریش کرد و متعرض ایشان گردید؛ زیرا خداوند با کسانی که به مسلمانان «ستم» کنند و یا ایشان را از شهرهای خود بیرون نمایند، فرمان جنگ داده بود.[10]
حملات رسول خدا (ص) به کاروان های تجاری مشرکان عمدتا با استفاده از مهاجران بوده است و مهمترین دلیل توجیه کننده آن «ظلمی» بود که مشرکان درباره آنان اعمال کرده بودند».[11]، [12]
[1]. زرگری نژاد، غلامحسین؛تاریخ صدر اسلام، ص 367، تهران، سمت 1378،چاپ اول
[2] . تاریخ صدر اسلام، ص 367؛
[3] . منتظرالقائم، اصغر؛ تاریخ اسلام، ص 129. اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1384، چاپ اول
[4] . یوسفی غروی، محمد هادی ، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج2، ص569، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417، اول
[5] . تاریخ صدر اسلام ، ص373؛ ، تاریخ اسلام ص 140-139
[6] . ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج1، ص 269-268 بیروت، دارالمعرفه، بی تا؛ یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 28، قم، موسسه نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، بی تا ،
[7] . ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ج1، ص 522 ،ترجمه عزیز الله عطاردی، تهران، عطارد، 1373 ؛ مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، ج2، ص794، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، اول، 1374
[8] طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، ذیل آیه 39 سوره حج ج14، ص: 543
ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا ، ذیل آیه 39 سوره حج ج14، ص: 543
[9] . ؛ المیزان، ج14، ص541 ،
[10]. بیهقی، احمد بن حسین؛ دلائل النبوه، ج2، ص207 ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1361
[11]. جعفریان، رسول؛ سیره رسول خدا، ص460 قم، انتشارات دلیل، 1380، اول
.[12] در این باره نک: تاملی در حملات مسلمانان به قریش و کاروانهای تجاری آنها.