کد سایت
fa89983
کد بایگانی
106708
نمایه
زندگینامه حضرت حمزه و نقش او در جنگ احد
طبقه بندی موضوعی
صحابه و یاران پیامبران
خلاصه پرسش
مختصری از زندگینامه عموی پیامبر اسلام(ص) حضرت حمزه را بیان کنید؟
پرسش
مختصری از زندگینامه عموی پیامبر اسلام(ص) حضرت حمزه را بیان کنید. و بفرمایید نقش ایشان در جنگ احد چه بود؟
پاسخ اجمالی
حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عموی پیامبر اسلام(ص) دو یا چهار سال قبل از آنحضرت در شهر مکه به دنیا آمد و به واسطه شیر خوردن مشترک از «ثویبه» کنیز ابولهب، برادر رضاعی پیامبر(ص) شد. او در سال دوم یا ششم بعثت مسلمان شد. در «جنگ بدر» شرکت داشت و سرانجام در «جنگ احد» به شهادت رسید.
پاسخ تفصیلی
«حمزه» که با کنیه «ابوعماره» و «ابویعلى» نیز شناخته میشد،[1] از پدری به نام «عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف»، و مادری به نام «هاله بنت اهیب بن عبد مناف» در شهر مکه، دو یا چهار سال قبل از برادرزاده گرامی خود، پیامبر اسلام(ص) به دنیا آمد. پدر و مادر ایشان پسرعمو و دختر عمو بودند. و از آنجا که هم ایشان و هم پیامبر اسلام(ص) از «ثویبه» کنیز ابولهب شیر خورده بودند، برادر رضاعی بودند. او همیشه همراه پیامبر بود و با ایشان هجرت کرد.[2]
همسر و فرزندان
منابع تاریخی، سه همسر برای حمزه معرفی کردهاند: سلمی بنت عمیس خثعمی(خواهر اسماء بنت عمیس)، خوله بنت قیس، و بنت الملة بن مالک بن عباده بن حجر از انصار.[3]
حمزه از این سه همسر، دارای فرزندانی به نامهای عماره، امامه، عامر و یعلی بود که به این مناسبت به حمزه کنیۀ ابو یعلی و ابو عماره داده بودند.[4]
اسلام حمزه
حمزه در سال دوم[5] یا ششم بعثت[6] مسلمان شد. در مورد چگونگی اسلام آوردن او گزارش شده است؛ روزى ابوجهل در کنار کوه صفا راه را بر پیامبر اسلام(ص) بست و حضرتشان را مورد آزار و دشنام خویش قرار داد. حمزه با آگاهشدن از این ماجرا به سراغ ابوجهل رفت و با کمان خود بر سرش کوبید و او را زخمی کرد. [7] حمزه در جواب قبیله بنىمخزوم که به یارى ابوجهل برخاسته بودند، گفت: بر حق بودن پیامبر(ص) برایم روشن شده و گواهى میدهم که او فرستاده خدا است و هر آنچه مىگوید حق است و من از کمک به او دست بر نمیدارم.[8]
فضائل
در مورد جایگاه و شخصیت والای حمزه در تاریخ آمده است:
1. پیامبر(ص): بهترین عموی من حمزه است. [9]
2. پیامبر(ص): جبرئیل نزدم آمد و به من خبر داد که حمزه نزد اهل آسمانهای هفتگانه به شیر خدا و شیر پیامبرش شناخته میشود. [10]
3. پیامبر(ص): حمزه شیر خدا و شیر رسول او و سرور شهیدان[11] است.[12]
4. امام علی(ع): حمزه در جنگ بدر و در هنگام حمله به مشرکان، نزدیکترین فرد به آنها بود.[13]
5. در آیاتی؛ مانند «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِیهِ»،[14] «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»،[15] و «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»،[16] حمزه به عنوان یکی از مصادیق برجسته این آیات معرفی شده است.[17]
6. جابر بن عبد الله نقل میکند: هنگامی که معاویه تصمیم به احداث چشمهای در منطقه اُحُد گرفت، به او گفتند که مسیرش باید از کنار مزار شهدا بگذرد. معاویه دستور به شکافتن قبرها داد که با پیکرهای سالمی روبرو شد که گویا آسوده در خوابند. در جریان این حفاری، گوشه یک بیل به پاى حمزه خورد و از آن خون جاری شد.[18]
حضور حمزه در جنگها
اولین گروه جنگی ارسال شده توسط پیامبر اسلام(ص) بعد از هجرت به مدینه به فرماندهی و پرچمداری حمزه بود. حضرتشان در هفت ماه بعد از هجرت حمزه را به اتفاق سى نفر سواره در پی مشرکان فرستاد و آنها تا منطقهای در ساحل دریا پیش رفته و در آنجا با ابوجهل که به همراه سیصد نفر از آنجا میگذشتند برخورد کرد، اما قبل از آنکه جنگی بین آنان روى دهد، مجدى ابن عمرو جهنى واسطه شد و سپاه اسلام به مدینه بازگشت. [19]
حمزه همچنین در جنگ «بنیقینقاع» پرچم حضرتشان را به دوش میکشید.[20]
او حضور قهرمانانهای در نبرد پیروزمندانه بدر داشت که گزارشهای آن در تاریخ موجود است.[21]
حضور حمزه در جنگ احد
اما هرگاه نام «حمزه» را میشنویم، نبرد خونین و غمگین اُحُد - که محل شهادت ایشان بود - در ذهن و خاطرمان مجسّم میشود. گزارشهای گوناگونی در مورد چگونگی شرکت و شهادت ایشان در این غزوه وجود دارد که به برخی از آنها اشارهای گذرا خواهیم داشت.
1. پیشنهاد خروج از مدینه
پیامبر(ص) در جنگ احد به پیشنهاد جوانان شهادتطلب و برخى از بزرگان صحابه؛ مانند حمزه؛ سعد بن عباده، نعمان بن مالک و ... وارد منطقه احد شدند. دلیل آنها برای آنکه از شهر خارج شوند، این بود که دشمن گمان نکند که مسلمانان ترسیدهاند و چنین توهمی باعث گستاخی آنها شود![22]
2. فداکاری در جنگ
در ابتدای نبرد، پیروزی با سپاه اسلام بود. در این میان، حمزه به گونهای حمله میکرد که دشمن در برابرش مقاومت نمیکردند میگریخت.[23] او در برابر پیامبر(ص) ایستاده و دو شمشیر در دو دستش داشت و از هر طرف حمله میکرد و میگفت: من شیر خدا هستم.[24]
تعداد کشتگان دشمن در این نبرد، بیست و یک، بیست و دو[25] و یا بیست و سه نفر[26] اعلام شده است که از این میان، افرادی مانند عثمان بن أبى طلحه،[27] سباع بن عبد العزى الخزاعی،[28] أرطاة بن شرحبیل بن هاشم،[29] عثمان بن أبى طلحه[30] و سباع بن عبد العزى[31] به دست حمزه کشته شدند. در منابعی نیز گزارش شده است که او قبل از شهادت، بیش از سی تن از سپاه دشمن را به هلاکت رساند. [32]
3. شهادت حمزه
به دنبال ترک کردن تنگه از سوی تیراندازان، شرایط بر سپاه اسلام سخت شد و تعداد زیادی از سپاه اسلام - از جمله حمزه - به شهادت رسیدند که شهادت او سختترین روزها را برای پیامبر(ص) رقم زد.[33]
با این وجود، کشتن حمزه کار چندان آسانی نبود. هند(همسر ابوسفیان) به «وحشى بن حرب» وعده داد که اگر یکی از پیامبر(ص)، علی(ع) و یا حمزه را بکشد، او را آزاد خواهد کرد. بر اساس یک گزارش، هنگامی که حمزه مشغول نبرد رو در رو با سباع بن عبد العزى بود، بعد از کشتهشدن او توسط حمزه، وحشی از فرصت استفاده کرده و به او نزدیک شده و نیزهاش را به سمت او پرتاب کرد و ایشان را به شهادت رساند.[34] بر اساس گزارشی دیگر؛ حمزه در حال نبرد بود که به چالهای برخورد کرد و بر زمین افتاد. در این هنگام وحشى به حمزه حمله کرده و نیزهاش را در بدن او فرو کرد.[35]
شهادت ایشان، سی و دو ماه بعد از هجرت و در سن پنجاه و هفت سالگی بود.[36]
مثله کردن پیکر حمزه
سپاه کفر به انتقام افرادی که در جنگ بدر توسط حمزه کشته شده بودند، به پیکر بیجان ایشان نیز رحم نکردند.
ابوسفیان سوار بر اسب بود و نیزهاش را در دهان حمزه فرو میکرد و میگفت: نتیجه کارهایت را بچش! این رفتار او حتی مورد اعتراض برخی از مشرکان قرار گرفت![37]
هند نیز دستور داد که پیکر حمزه را مُثله(پاره پاره) کنند. سپس جگر او را بر دهان گرفت. همچنین بینى، گوشها،[38] شرمگاه، دست و پای ایشان را نیز قطع کرد.[39]
پیشبینی پیامبر(ص) از شهادت حمزه
پیامبر(ص) در خواب دید که در قلعهاى محکم ایستاده است، اما دسته شمشیرشان شکسته و از طرفی گاو نری را سر میبرند و خود حضرت، قوچى را به دنبال خود میکشد. آنحضرت(ص) خواب را براى یاران خود چنین تعبیر کرد:
«قلعه استوار» همان مدینه است و «شکستن شمشیر» کشته شدن فردی از خاندان من است و «گاو نری که کشته میشود» نشان از شهادت برخى اصحاب من دارد و «قوچى که از پى خود میکشیدم»، نشانگر آن است که انشاءاللّه خداوند متعال قهرمانی از سپاه دشمن را خواهد کشت.[40]
اگرچه در این روایت، پیامبر(ص) نامی از حمزه نمیبرد، ولی از آنجا که کسی از اهلبیت پیامبر(ص) در این جنگ کشته نشد، میتوان گفت که پیشبینی پیامبر(ص) در مورد حمزه بود.
رخدادهای پس از شهادت
1. پیامبر(ص) بعد از شهادت ایشان گفت: تا کنون چنین مصیبتى به من نرسید و تا امروز هیچ رخدادی مرا به این اندازه خشمگین نکرد.[41]
2. نماز پیامبر(ص) بر پیکر حمزه به گونهای بود که بر هیچیک از شهداء چنین نمازی نخواند. آنحضرت(ص) بر پیکر حمزه هفتاد تکبیر گفت.[42]
3. امام صادق(ع) فرمود: هند خواست تا جگر حمزه را بخورد، اما به خواست خدا جگر چنان سفت شد که او نتوانست آنرا بجود و به همین دلیل آنرا از دهانش بیرون آورده و پرت کرد.[43]
4. با آنکه پیکر شهید غسل نمیخواهد، اما از پیامبر(ص) نقل شده است فرشتگان را دیدم که پیکر حمزه را غسل میدادند.[44]
5. پیامبر(ص) حمزه و عبدالله بن جحش را در یک قبر دفن کردند.[45]
همسر و فرزندان
منابع تاریخی، سه همسر برای حمزه معرفی کردهاند: سلمی بنت عمیس خثعمی(خواهر اسماء بنت عمیس)، خوله بنت قیس، و بنت الملة بن مالک بن عباده بن حجر از انصار.[3]
حمزه از این سه همسر، دارای فرزندانی به نامهای عماره، امامه، عامر و یعلی بود که به این مناسبت به حمزه کنیۀ ابو یعلی و ابو عماره داده بودند.[4]
اسلام حمزه
حمزه در سال دوم[5] یا ششم بعثت[6] مسلمان شد. در مورد چگونگی اسلام آوردن او گزارش شده است؛ روزى ابوجهل در کنار کوه صفا راه را بر پیامبر اسلام(ص) بست و حضرتشان را مورد آزار و دشنام خویش قرار داد. حمزه با آگاهشدن از این ماجرا به سراغ ابوجهل رفت و با کمان خود بر سرش کوبید و او را زخمی کرد. [7] حمزه در جواب قبیله بنىمخزوم که به یارى ابوجهل برخاسته بودند، گفت: بر حق بودن پیامبر(ص) برایم روشن شده و گواهى میدهم که او فرستاده خدا است و هر آنچه مىگوید حق است و من از کمک به او دست بر نمیدارم.[8]
فضائل
در مورد جایگاه و شخصیت والای حمزه در تاریخ آمده است:
1. پیامبر(ص): بهترین عموی من حمزه است. [9]
2. پیامبر(ص): جبرئیل نزدم آمد و به من خبر داد که حمزه نزد اهل آسمانهای هفتگانه به شیر خدا و شیر پیامبرش شناخته میشود. [10]
3. پیامبر(ص): حمزه شیر خدا و شیر رسول او و سرور شهیدان[11] است.[12]
4. امام علی(ع): حمزه در جنگ بدر و در هنگام حمله به مشرکان، نزدیکترین فرد به آنها بود.[13]
5. در آیاتی؛ مانند «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِیهِ»،[14] «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»،[15] و «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»،[16] حمزه به عنوان یکی از مصادیق برجسته این آیات معرفی شده است.[17]
6. جابر بن عبد الله نقل میکند: هنگامی که معاویه تصمیم به احداث چشمهای در منطقه اُحُد گرفت، به او گفتند که مسیرش باید از کنار مزار شهدا بگذرد. معاویه دستور به شکافتن قبرها داد که با پیکرهای سالمی روبرو شد که گویا آسوده در خوابند. در جریان این حفاری، گوشه یک بیل به پاى حمزه خورد و از آن خون جاری شد.[18]
حضور حمزه در جنگها
اولین گروه جنگی ارسال شده توسط پیامبر اسلام(ص) بعد از هجرت به مدینه به فرماندهی و پرچمداری حمزه بود. حضرتشان در هفت ماه بعد از هجرت حمزه را به اتفاق سى نفر سواره در پی مشرکان فرستاد و آنها تا منطقهای در ساحل دریا پیش رفته و در آنجا با ابوجهل که به همراه سیصد نفر از آنجا میگذشتند برخورد کرد، اما قبل از آنکه جنگی بین آنان روى دهد، مجدى ابن عمرو جهنى واسطه شد و سپاه اسلام به مدینه بازگشت. [19]
حمزه همچنین در جنگ «بنیقینقاع» پرچم حضرتشان را به دوش میکشید.[20]
او حضور قهرمانانهای در نبرد پیروزمندانه بدر داشت که گزارشهای آن در تاریخ موجود است.[21]
حضور حمزه در جنگ احد
اما هرگاه نام «حمزه» را میشنویم، نبرد خونین و غمگین اُحُد - که محل شهادت ایشان بود - در ذهن و خاطرمان مجسّم میشود. گزارشهای گوناگونی در مورد چگونگی شرکت و شهادت ایشان در این غزوه وجود دارد که به برخی از آنها اشارهای گذرا خواهیم داشت.
1. پیشنهاد خروج از مدینه
پیامبر(ص) در جنگ احد به پیشنهاد جوانان شهادتطلب و برخى از بزرگان صحابه؛ مانند حمزه؛ سعد بن عباده، نعمان بن مالک و ... وارد منطقه احد شدند. دلیل آنها برای آنکه از شهر خارج شوند، این بود که دشمن گمان نکند که مسلمانان ترسیدهاند و چنین توهمی باعث گستاخی آنها شود![22]
2. فداکاری در جنگ
در ابتدای نبرد، پیروزی با سپاه اسلام بود. در این میان، حمزه به گونهای حمله میکرد که دشمن در برابرش مقاومت نمیکردند میگریخت.[23] او در برابر پیامبر(ص) ایستاده و دو شمشیر در دو دستش داشت و از هر طرف حمله میکرد و میگفت: من شیر خدا هستم.[24]
تعداد کشتگان دشمن در این نبرد، بیست و یک، بیست و دو[25] و یا بیست و سه نفر[26] اعلام شده است که از این میان، افرادی مانند عثمان بن أبى طلحه،[27] سباع بن عبد العزى الخزاعی،[28] أرطاة بن شرحبیل بن هاشم،[29] عثمان بن أبى طلحه[30] و سباع بن عبد العزى[31] به دست حمزه کشته شدند. در منابعی نیز گزارش شده است که او قبل از شهادت، بیش از سی تن از سپاه دشمن را به هلاکت رساند. [32]
3. شهادت حمزه
به دنبال ترک کردن تنگه از سوی تیراندازان، شرایط بر سپاه اسلام سخت شد و تعداد زیادی از سپاه اسلام - از جمله حمزه - به شهادت رسیدند که شهادت او سختترین روزها را برای پیامبر(ص) رقم زد.[33]
با این وجود، کشتن حمزه کار چندان آسانی نبود. هند(همسر ابوسفیان) به «وحشى بن حرب» وعده داد که اگر یکی از پیامبر(ص)، علی(ع) و یا حمزه را بکشد، او را آزاد خواهد کرد. بر اساس یک گزارش، هنگامی که حمزه مشغول نبرد رو در رو با سباع بن عبد العزى بود، بعد از کشتهشدن او توسط حمزه، وحشی از فرصت استفاده کرده و به او نزدیک شده و نیزهاش را به سمت او پرتاب کرد و ایشان را به شهادت رساند.[34] بر اساس گزارشی دیگر؛ حمزه در حال نبرد بود که به چالهای برخورد کرد و بر زمین افتاد. در این هنگام وحشى به حمزه حمله کرده و نیزهاش را در بدن او فرو کرد.[35]
شهادت ایشان، سی و دو ماه بعد از هجرت و در سن پنجاه و هفت سالگی بود.[36]
مثله کردن پیکر حمزه
سپاه کفر به انتقام افرادی که در جنگ بدر توسط حمزه کشته شده بودند، به پیکر بیجان ایشان نیز رحم نکردند.
ابوسفیان سوار بر اسب بود و نیزهاش را در دهان حمزه فرو میکرد و میگفت: نتیجه کارهایت را بچش! این رفتار او حتی مورد اعتراض برخی از مشرکان قرار گرفت![37]
هند نیز دستور داد که پیکر حمزه را مُثله(پاره پاره) کنند. سپس جگر او را بر دهان گرفت. همچنین بینى، گوشها،[38] شرمگاه، دست و پای ایشان را نیز قطع کرد.[39]
پیشبینی پیامبر(ص) از شهادت حمزه
پیامبر(ص) در خواب دید که در قلعهاى محکم ایستاده است، اما دسته شمشیرشان شکسته و از طرفی گاو نری را سر میبرند و خود حضرت، قوچى را به دنبال خود میکشد. آنحضرت(ص) خواب را براى یاران خود چنین تعبیر کرد:
«قلعه استوار» همان مدینه است و «شکستن شمشیر» کشته شدن فردی از خاندان من است و «گاو نری که کشته میشود» نشان از شهادت برخى اصحاب من دارد و «قوچى که از پى خود میکشیدم»، نشانگر آن است که انشاءاللّه خداوند متعال قهرمانی از سپاه دشمن را خواهد کشت.[40]
اگرچه در این روایت، پیامبر(ص) نامی از حمزه نمیبرد، ولی از آنجا که کسی از اهلبیت پیامبر(ص) در این جنگ کشته نشد، میتوان گفت که پیشبینی پیامبر(ص) در مورد حمزه بود.
رخدادهای پس از شهادت
1. پیامبر(ص) بعد از شهادت ایشان گفت: تا کنون چنین مصیبتى به من نرسید و تا امروز هیچ رخدادی مرا به این اندازه خشمگین نکرد.[41]
2. نماز پیامبر(ص) بر پیکر حمزه به گونهای بود که بر هیچیک از شهداء چنین نمازی نخواند. آنحضرت(ص) بر پیکر حمزه هفتاد تکبیر گفت.[42]
3. امام صادق(ع) فرمود: هند خواست تا جگر حمزه را بخورد، اما به خواست خدا جگر چنان سفت شد که او نتوانست آنرا بجود و به همین دلیل آنرا از دهانش بیرون آورده و پرت کرد.[43]
4. با آنکه پیکر شهید غسل نمیخواهد، اما از پیامبر(ص) نقل شده است فرشتگان را دیدم که پیکر حمزه را غسل میدادند.[44]
5. پیامبر(ص) حمزه و عبدالله بن جحش را در یک قبر دفن کردند.[45]
[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 5، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 105، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415طبقالق.
[3]. الطبقات الکبری، ج 3، ص 5.
[4]. یعلى و عامر از بنت المله، امامه از سلمی و عماره از خوله، فرزندان حمزه بودند. هرچند برخی امامه را همان عماره میدانند. مانند ابن حجر عسقلانی که میگوید: «ابن کلبی این دختر را امامه و واقدی او را عماره نامیده است»، الاصابة، ج 8، ص 23.
[5]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2،ص 105.
[6]. الطبقات الکبرى، ج 3، ص 6.
[7]. همان.
[8]. ابوبکر بیهقى، دلائل النبوة، ج 2، ص 213، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.
[9]. محب الدین طبری، أحمد بن عبد الله، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ص 176، قاهره، مکتبة القدسی، 1356 ق.
[10]. همان، ص 176.
[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 224، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[13]. ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ص 174.
[14]. قصص 61.
[15]. فجر 27.
[16]. احزاب 23.
[17]. ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ص 177.
[18]. الطبقاتالکبرى، ج 3، ص 7.
[19]. همان، ج 2، ص 3.
[20]. همان، ج 3، ص 6.
[22]. «علت شکست مسلمانان در جنگ احد»، 80167؛ «علت شکست مسلمانان در جنگ احد»، 80167؛ «زمان و مدت جنگ احد»، 28133.
[23]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 116، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[24]. الطبقات الکبری، ج 3، ص 8.
[25]. ابن عبد البر اندلسی، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص 165، قاهره، وزارت اوقاف مصر، چاپ اوّل، 1415 ق.
[26]. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 2، ص 44، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1414ق.
[27]. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 127، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[28]. انساب الاشراف، ج 1، ص 335.
[29]. عیون الأثر، ج 2، ص 17.
[30]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 3، ص 909، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[31]. البدایة و النهایة، ج 7، ص 310.
[32]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2،ص 106.
[33]. شیخ صدوق، الامالی، ص 462، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[34]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 156، بیروت، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[35]. علامه مجلسی، حیاة القلوب، ج 4، ص 943، قم، سرور، چاپ ششم، 1384ش.
[36]. ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ص 185.
[37]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 83 – 84، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[38]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 83، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[39]. تفسیر القمی، ج 1، ص 117.
[40]. أنساب الأشراف، ج 1، ص 314.
[41]. المغازى، ج 1، ص 290.
[42]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، دار الکتب العلمیة، ج 10، ص 488، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[43]. تفسیر القمی، ج 1، ص 117؛ حیاة القلوب، ج 4، ص 943.
[44]. الطبقاتالکبرى، ج 3، ص 7.
[45]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 106.