1. اعتبار یک منبع تاریخی یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. ثانیاً: علاوه بر این، خبر فوق در منابع شیعی وجود ندارد.
2. برخی از راویان، راوی این خبر یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمی کنند. یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، علی بن حسن هسنجانی دریاره وی می گویند او کذاب و جاعل است.
3. بر فرض صحت خبر شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در چنین نبردی؛
اولاً: آنان اگرچه جزو مخالفان حکومت خلفای سه گانه بودند، اما این بدان معنا نیست که امام علی (ع) و فرزندان و علاقه مندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پای بند نباشند.
ثانیاً: بر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده می توانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیل کننده نیروهای رزمنده از تعرض های بی جا و بی مورد هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند.
ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شده اند. تا ما درصدد احقاق حق آنها باشیم!
تبیین این مسئله تاریخی از چند جهت قابل تأمل و دقت است:
1. همان گونه که می دانید اعتبار یک منبع تاریخی یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. تاریخ طبری یک از کتاب های تاریخی معتبر و از منابع اهل سنت است که خبر شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در نبرد سپاه خلیفه دوم به ایران در آن ذکر شده است. اما در هیچ یک از منابع معتبر شیعی چنین چیزی نیامده است. عدم درج این خبر در متون شیعی حاکی از آن است که این موضوع مورد تأیید عالمان و مورخان شیعه نیست.
2. برخی از راویان؛ مانند یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، و...، راوی این خبر یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمی کنند. یحیی بن معین دریاره او می گوید وی جعل حدیث می کرد. یحیی بن ضریس می گوید او کذاب است و جعل سند می کرد. علی بن حسن هسنجانی می گوید از أبا جعفر جمال یعنی محمد بن مهران از علی بن مجاهد، پرسیدم، گفت وی کذاب است.[1] بنابراین، خبر چنین شخصی که رجال شناسان نیز او را تأیید نمی کنند، چگونه قابل اعتماد است؟!
3. بر فرض صحت چنین خبری؛ یعنی شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در چنین نبردی این مسئله از زوایای مختلف قابل توجیه است:
اولا: آنان اگرچه فرزندان شخصیتی مانند امام علی (ع) بودند،و آن حضرت به عنوان نفر اول مخالف حکومت شناخته می شد، و از نظر وی حکومت خلفای سه گانه مشروعیت نداشت، اما این بدان معنا نیست که آن حضرت و فرزندان و علاقه مندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پای بند نباشند، بلکه در امور شهروندی آنان نیز چون دیگران عمل می کردند و بر فرض صحت شرکت فرزندان امام علی (ع) در جنگ ایران و یا هر نبرد دیگری، از این زاویه قابل توجیه است. این مسئله در تمام دنیا پذیرفته شده است. هیچ مخالف حکومتی نمی تواند به بهانه مخالفت از قوانین حکومتی سرپیچی کند و خود را از مسائل و حوادث جامعه تبرئه کند.
ثانیاً: بر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده می توانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیل کننده نیروهای رزمنده از تعرض های بی جا و بی مورد هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند. چنان که امروزه نیز تمام نیروهای نظامی دارای سربازان امدادی و فرهنگی، حتی بخش های فرهنگی و عقیدتی هستند. همان گونه که امام علی (ع) در عین مخالفت با حکومت در بسیاری از موارد با خلفا همکاری در جهت تعدیل آنها در امور حکومت داشت. فرزندانش نیز در این جنگ می توانستند نقش تعدیل کننده داشته باشند، نه نیروی جنگنده.
ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شده اند. تا ما درصدد احقاق حق آنها باشیم، حتی در تاریخ طبری که خبر شرکت آنها در جنگ علیه ایران آمده است، اشاره نشده است که کسی با شمشیر آنان کشته شده باشد.
[1] المزجی، تهذیب الکمال، ج 21، ص 118-119(المکتبة الشاملة) بدون مشخصات کتاب شناسی.