در ایستگاه اول از ولایت و دوستی علی بن ابی طالب(ع) و دوستی آل پیامبر(ص) میپرسند. در ایستگاه دوّم از «نماز»، ایستگاه سوّم از «زکات»، ایستگاه چهارم از «روزه»، ایستگاه پنجم از «حج»، ایستگاه ششم از «جهاد» و در ایستگاه هفتم از «عدل» پرسش میشود.
این سؤال، برگرفته از روایتی است که ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل میکند: «وقتی قیامت بر پا میشود خداوند به مالک دستور میدهد جهنم هفتگانه را روشن و شعلهور نماید و به رضوان دستور میدهد که بهشت هشتگانه را زینت کند؛ میفرماید ای میکاییل، صراط را بر روی جهنم پهن کن؛ به جبرئیل میفرماید ترازوی سنجش اعمال بندگان را زیر عرش نصب کن و صدا میزند ای محمد(ص)، امت خود را برای حساب رسی نزدیک بیاور، در این هنگام خداوند دستور میدهد که بر روی صراط، هفت پل قرار دهند که طول هر پل، 17 هزار فرسخ است و بر هر پلی هفتاد هزار ملک ایستادهاند که از زنان و مردان این امت سؤال میکنند.
پرسشهای ایستگاههای هفتگانه
ایستگاه اوّل: از «ولایت و دوستی علی بن ابی طالب(ع) و دوستی آل پیامبر(ص)» میپرسند، اگر حق اهل بیت و امام علی(ع) را در دنیا به جا آورده باشد و با خود توشهای در این امر به همراه داشته باشد، از روی پل مانند برق جهنده عبور میکند و رد میشود و کسی که اهل بیت پیامبر(ص) را دوست نداشت و مراعات آنها را در دنیا نکرده باشد با سر، سقوط میکند و وارد جهنم میشود، اگر چه کارهای نیکش به اندازه عمل هفتاد صدّیق[1] باشد.
ایستگاه دوّم: از «نماز» میپرسند؛ یعنی آیا به نماز، اعتقاد داشتی و خواندی؟ چگونه خواندی همراه با اخلاص بود یا برای ریا و خودنمایی؟
ایستگاه سوّم: از «زکات» میپرسند؛ یعنی آیا زکات مال خود را پرداخت نمودی و به نیازمندان دادی یا نه؟
ایستگاه چهارم: از «روزه» میپرسند؛ آیا روزه گرفتی؛ چگونه گرفتی؛ فقط تشنگی و گرسنگی کشیدی؛ یا تمام اعضا و جوارحت روزه داشت و به نتیجه روزهداری که تقوا بود[2] دست پیدا کردی یا نه؟
ایستگاه پنجم: از «حج» می پرسند؛ آیا با استطاعت و قدرت مالی و بدنی که خداوند به تو عنایت فرمود به زیارت خانه خدا رفتی یا نه؟
ایستگاه ششم: از «جهاد» میپرسند؛ آیا هنگامی که دین خدا در خطر بود به فرمان ولیّ خدا گوش کردی؛ به دفاع از دین خدا پرداختی، یا همانند خوارج و اهل صفین و نهروان، نافرمانی کردی و موجب شدی کرسی عدالت به دست نا اهلان بیفتد؟
ایستگاه هفتم: از «عدل» پرسش میشود؛ یعنی آیا با همه مردم حتی خودت به انصاف و مقتضای عقل و برابری برخورد کردی یا ظلم نمودی؟[3] اگر چیزی به همراه داشت و به سؤالات، جواب داد، از پل هفتم نیز مانند برق جهنده عبور میکند و اگر چیزی برای جواب دادن نداشت، عذاب و شکنجه می شود.[4]
روایات دیگری نیز به همین مضمون وارد شده است که میتوانند مؤید این روایت باشند؛ از جمله روایتی که انس بن مالک از رسول خدا(ص)، نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «زمانی که روز قیامت میشود خداوند همهی بندگانش را از اولین تا آخرین در مکانی بلند جمع میکند و صراط را بر لب جهنم نصب میکند، هیچ کس از آن عبور نمیکند مگر این که برائت و امان نامهای از حضرت علی(ع) داشته باشد».[5]
[1]. صدّیق، کسى است که تصدیق کننده امر خدا و پیامبران باشد و شکى در دل نداشته باشد.؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 111، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش.
[2].«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلىَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»؛ اى افرادى که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید؛ بقره 183.
[3]. تعبیر از عدل به ظلم نکردن به این جهت است که عدل و ظلم، ضد و نقیض یکدیگرند چنان که در تعریف عدل گفته شده: قرار دادن هر چیزی در جای خویش و در تعریف ظلم گفته شده قرار دادن هر چیزی در غیر مکان و جای خود. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 153، ج 12، ص 373، دار صادر، بیروت، 1414 ق؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 112، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة( للصبحی صالح)، محقق، مصحح، فیض الإسلام، ص 553، هجرت، قم، چاپ اوّل، 1414 ق؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی- الأصول و الروضة( للمولى صالح المازندرانی)، محقق، مصحح، شعرانى، ابوالحسن، ج 9، ص 358، المکتبة الإسلامیة ، تهران، چاپ اوّل، 1382 ق.
[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان، ج 7، ص 331 و 332، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق؛ هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملىٍ، حسن، کمره اى، محمد باقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، میانجى، ابراهیم، ج 6، ص 16، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 2، ص 152، علامه، قم، چاپ اول، 1379 ق.
[5]. بحار الأنوار، ج 7، ص 332.