گفتاری بسیار شایع در میان عموم مردم و حتی بعضی از اهل علم وجود دارد که علمای اسلام، از انبیای بنی اسرائیل برترند؛ و در هنگام دلیل به این جمله عربی استناد می کنند: «علماء امتی أفضل من انبیاء بنی اسرائیل».
اما این روایت، یا روایتی که این معنا را برساند، در میان کتابهای اولیه حدیثی شیعه وجود ندارد، البته برخی از کتابها آن را نقل کردهاند، ولی هیچ سندی برای آن نیاورده اند، همچنین هیچ شهرتی نیز پیرامون این روایت وجود ندارد. بنابر این، این معنا و مفهوم، منبع حدیثی قابل اعتماد نداشته و نمیتوان بنیانی حدیثی برای آن قائل شد و به عنوان یک روایت قطعی از آن بحث کرد.
اما روایتی دیگر وجود دارد: «علماء امّتى کأنبیاء بنى اسرائیل». در میان کتابهای شیعی، تنها تعدادی از منابع، این حدیث را نقل کردهاند و هیچکدام سند کاملی را برای آن ذکر نکرده و تنها به صورت مرسل آن را بیان کردهاند.
در این روایت از حرف تشبیه (کاف) استفاده شده است که معمولاً تشبیه، در مقام بیان افضل بودن و یا تساوی نیست، بلکه نوعی شباهت را بیان میکند و نمیتوان مفهومی قطعی از آن استنباط کرد. البته میتوان از آن تساوی در برخی موارد را به دست آورد که چندان اهمیتی برای گوینده تشبیه نداشته است.
اما در اینکه منظور از علمای امت پیامبر چه کسانی هستند، اختلافاتی وجود دارد. عدهای آن را تنها به ائمه اطهار(ع) معنا کردهاند، عدهای نیز آن را اعم از ائمه اطهار و علمای اسلام – چنانکه ظاهر روایت نیز اینگونه است- تفسیر کردهاند.
گفتاری بسیار شایع در میان عموم مردم و حتی بعضی از اهل علم وجود دارد که علمای اسلام از انبیای بنی اسرائیل برترند؛ و در هنگام دلیل به این جمله عربی استناد می کنند: «علماء امتی أفضل من انبیاء بنی اسرائیل».
اما آنچه را که در سؤال به عنوان روایت مطرح شد و یا روایتی که این معنا را برساند، در میان کتابهای اولیه حدیثی شیعه وجود ندارد، البته برخی از کتابهای غیر حدیثی آن را نقل کردهاند، ولی هیچ سندی برای آن ذکر نکردند، و هیچ شهرتی نیز برای آن در منابع وجود ندارد. بنابر این، این معنا و مفهوم، منبع حدیثی قابل اعتماد نداشته و نمیتوان بنیانی حدیثی برای آن قائل شد و به عنوان یک روایت قطعی از آن بحث کرد. [1]
اما روایتی دیگر وجود دارد که میگوید: «علماء امّتى کأنبیاء بنى اسرائیل». در مورد این حدیث نخست سند آن را بررسی میکنیم سپس به معنا و مفهوم آن میپردازیم.
در میان کتابهای شیعی، تنها تعدادی از منابع، این حدیث را نقل کردهاند و هیچکدام سند کاملی را برای آن ذکر نکرده و تنها به صورت مرسل آن را بیان کردند.[2] بنابر این، نمیتوان با قطع و یقین این کلام را حدیث دانست.
همچنین این حدیث در تعدادی از منابع اهل سنت نیز نقل شده است.[3] البته میتوان این احتمال را داد که این روایت در بحثهای کلامی مورد استفاده قرار میگرفته و اهل سنت که آن را در منابع خود داشتند، از آن استفاده میکردند و کم کم در میان شیعیان نیز رواج یافته و از آنجا که منع نقلی و عقلی بر آن نبوده، به صورت مرسل در کتابهای شیعه نقل شده است.[4]
اما به لحاظ محتوا، این روایت ابهامات بسیاری را دارد! آیا انبیای بنی اسرائیل شامل پیامبران اولوالعزم آنها نیز میشود؟ آیا علمای امت پیامبر، تنها شامل ائمه اطهار که دارای مقام ولایت هستند میشود، یا این که تمام علمای اسلام، چه در سده های نخستین و چه در قرون بعدی، مصداق این روایت هستند؟ تشبیهی که در روایت وجود دارد به چه معنا است و وجه تشبیه در روایت چیست؟ و ... .
ما در این مجال تلاش میکنیم اندکی از ابهامات این روایت را روشن نماییم.
در روایت از حرف تشبیه «کاف» استفاده شده است، و معمولاً تشبیه، در مقام بیان افضل بودن و یا تساوی نیست، بلکه نوعی شباهت را بیان میکند و بیان شباهت مقصود اصلی متکلم است؛ لذا نمیتوان مفهومی قطعی از تساوی بین طرفین و یا عدم آن را استنباط کرد. اما در نهایت میتوان از همین شباهت، تساوی در برخی جهات را استنباط کرد.
اما در اینکه منظور از «علمای امت» پیامبر چه کسانی هستند، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. عدهای آن را تنها به ائمه اطهار(ع) معنا کردهاند.[5] گروهی دیگر از علما نیز آن را اعم از ائمهی اطهار و علمای اسلام (همان طور که ظاهر روایت نیز اینگونه است) تفسیر کرده اند.[6]
عدهای نیز ائمه را خارج از مصادیق روایت دانسته و قائلاند تنها علما مصداق روایت میباشند و ائمه از انبیای بنی اسرائیل بالاترند.[7]
از مرحوم کاشف الغطاء پیرامون این حدیث سؤال شد که مقصود از علما در این حدیث: «علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل» آیا ائمه هستند یا علماى شیعه؟ و مقصود از انبیا، انبیای اولوالعزم و صاحبان شرایع نیز هستند یا انبیاى دیگر غیر صاحبان کتاب و شریعت. ایشان فرمودند: اگر علما را شامل ائمه هم بدانیم انبیا نیز اعم از اولوالعزم خواهند بود و اگر فقط فقهاى شیعه را مصداق روایت بدانیم، انبیا هم غیر صاحبان شرایع می باشند.[8]
کلام مرحوم کاشف الغطاء با مبانی کلامی سازگاری بیشتری داشته و با سیاق روایت نیز مناسب است.
اما در اینکه وجه شباهت بین دو طرف چیست، احتمالات بسیاری را ذکر کردهاند که تعدادی از آنها را از شیعه و اهل سنت نقل میکنیم:
1. «... و همین است فرمودهی پیغمبر(ص) «علماء امّتی کانبیاء بنی اسرائیل» یعنى علما در درستى و راستى حقّ جستن و از همه چیز رو گرداندن همانند پیغمبران بنی اسرائیل هستند».[9]
2. «انبیاء بنی اسرائیل تا زمان حضرت عیسی(ع) بر یک شریعت بودند و شریعت سابق را اقامه و احیاء میکردند. علمای اسلام نیز بر همین سیاق بوده و بر یک شریعتاند و آن را تبلیغ و احیا میکنند و از این باب پیغمبر فرمود: (علماء أمتی کأنبیاء بنی إسرائیل) پس همانا خداوند در این امت کسانی را می فرستد تا احیاگر دین باشند».[10]
3. «مردم بر سه دستهاند: عدهای ناقص هستند، عدهای کامل ولی نمیتوانند در اصلاح ناقص کمک کنند، عدهای دیگر کاملاند و قدرت بر اصلاح انسان ناقص نیز دارند. قسم اول عموم مردم هستند، قسم دوم اولیای الاهیاند، قسم سوم انبیاء. و از آنجا که شایستگی انبیاء در سیر انسانهای ناقص به کمال متفاوت است، درجات آنها نیز متفاوت است. از این باب پیامبر اکرم فرمود: «علماء أمتی کأنبیاء بنی إسرائیل» پس در میان علما نیز مراتب و درجاتی وجود دارد و همین سبب تشبیه علمای اسلام به انبیای بنی اسرائیل شده است».[11]
4. «تشابه در میان علمای امت پیامبر و انبیای بنی اسرائیل در علوم الاهیهای است که آنها را از خداوند اخذ کردهاند و هیچ کسبی در آن وجود ندارد؛ همانا انبیای بنی اسرائیل علوم خود را از طرف خداوند گرفتهاند و اهل بیت نیز علوم خود را تنها از خداوند اخذ کردهاند و این وجه شباهت بین آنها است. همچنین منظور از علما، غیر اهل بیت نیستند؛ زیرا آنها علوم خود را کسب کردهاند به خلاف انبیای بنی اسرائیل».[12]
البته اینها تنها مواردی برای شباهت بین علمای اسلام و انبیای بنی اسرائیل بوده و میتوان موارد دیگری را نیز بیان داشت که از فرصت این مختصر به دور است.
[1]. البته برخی از منابع آن را به عنوان استنباطی شخصی مطرح کرده اند. البته آن را به عنوان روایت مطرح نکرده اند؛ ر. ک: نائینى، میرزا محمد حسین بن عبد الرحیم غروى، المکاسب و البیع، ج 2، ص 335، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ اول، 1413 ه ق.
[2]. آملى، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 1، ص 514، چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1422 ق.
[3]. فخر رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 17، ص 267، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1420 ق.
[4]. بعضی منابع این احتمال را تقویت کرده اند که علمای متأخر این حدیث را از منابع اهل سنت اخذ کرده باشند و نمی توان سبقه ای شیعی برای این حدیث وجود داشته باشد؛ ر.ک: حرّ عاملى، محمد بن حسن بن على، الفوائد الطوسیة، ص 376، المطبعة العلمیة، ایران، چاپاول، 1403 ه ق.
[5]. علامه حلى، حسن بن یوسف، الألفین، ص 331، دار الهجرة، قم، 1409 ق؛ در این کتاب علامه حلی بحثی را مطرح می کند که اهل بیت (ع) أفضل از انبیاء بنی اسرائیل هستند و یا مساوی با آنان اند، او هر دو احتمال را بیان می کند، سپس در ادامه بحث، این روایت را بیان می دارد.
[6]. على بن یونس نباطى بیاضى، الصراط المستقیم، ج 1، ص 131، کتابخانه حیدریه، نجف، 1384 ق.
[7]. استدلال از فخر المحققین فرزند علامه حلی، به نقل از: خواجوئى مازندرانى خاتونآبادى، (محمد) اسماعیل، جامع الشتات، ص 157، انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، بی تا.
[8]. شریعتى محمد تقى، تفسیر نوین، مقدمه ص 1، انتشار، تهران، 1346 ش.
[9]. حقى بروسوى اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 5، ص 466، دارالفکر، بیروت، بى تا.
[10]. نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 330، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1416 ق.
[11]. مفاتیح الغیب، ج 17، ص 267.
[12]. تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 1، ص 514.