معنای تسبیح در هر سه آیه این است که خداوند منزّه از هر عیب و نقص و کارهای ناشایست است، همتا و شریکی ندارد؛ امّا چگونگی این تسبیح، فرق دارد. در آیۀ 5 سوره شوری، تمام مفسران معتقدند که تسبیح به زبان قال است، ولی در دو آیۀ دیگر اختلاف نظر وجود دارد. برخی میگویند تسبیح به زبان قال است و برخی دیگر تسبیح به زبان حال را پذیرفتهاند.
پیش از آنکه مراد از تسبیح در آیات سهگانه را از دیدگاه مفسران بررسی کنیم، انواع تسبیح موجودات عالم را به طور اختصار بیان میکنیم.
تسبیح موجودات، از ذات مقدّس پروردگار را مىتوان به «دو نوع» تقسیم نمود:[1]
تسبیح به زبان حال یا تکوینی، یعنی هر مخلوقی به ذات خود بر وجود خالق دلالت دارد. هر مصنوعى بر وجود صانع؛ هر فعلى بر وجود فاعل و بر علم و قدرت او دلالت میکند، چنانکه هر اثر و معلولى به ذات خود گواهى میدهد که علت و مؤثرى داشته که آنرا پدید آورده است. مانند شعاع که گویا با زبان، وجود خورشید را اعلام میکند و خود را آیت و نشانۀ آن معرفى مینماید، و در هر چیزی نشانهای است بر اینکه خداوند یکی است و همتایی ندارد.
این تسبیح مربوط به آسمانهاى هفتگانه و زمین و تمام موجوداتی که در آنها وجود دارند و زبان معمولى مانند انسان ندارند، میشود.[4]
تسبیح به زبان قال یا تشریعی، یعنی اینکه به زبان خود از روى اختیار و علم و شعور تسبیح و حمد حق کند که این نوع تسبیح مربوط به بشر و صاحبان عقل است.[7]
پس از بیان این مقدمه، میپردازیم به معنای تسبیح و منظور از آن در آیات سهگانه که آیا تسبیح در این آیات با هم تفاوت دارد، یا خیر، و آیا تسبیح در این آیات به زبان حال است یا به زبان قال؟
- معنای تسبیح در آیۀ «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً»،[8] دلالت آسمانها و زمین بر یگانگى و عدالت و بیهمتایى خداوند است.[9]
گروهی از مفسّران میگویند مراد از تسبیح در اینجا، تسبیح به زبان قال (تسبیح تشریعی) است؛[10] زیرا بعد از بیان تسبیح موجودات در ادامۀ آیه میفرماید: «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»، همین جمله دلیل بر این است که مراد تسبیح تشریعی است؛ چراکه اگر تکوینى بود ما میتوانستیم بفهمیم؛ چون وجود اثر دلیل واضح بر وجود مؤثر است و هر عاقلی به آسانی و با اندک توجهی میتواند به آن پی ببرد.[11] اما برخی دیگر میگویند تسبیح در اینجا به زبان حال (تسبیح تکوینی) است.[12]
- در آیۀ «تکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»،[13] مفسران میگویند: تسبیح فرشتگان در این آیه، یعنى فرشتگان خداوند را از صفاتى که شایسته او نیست منزّه دانسته، شأن او را از انجام کارهایى که سزاوار عظمتش نیست بالا و برتر میدانند و او را با شمردن کارهاى جمیلش ثنا میگویند.[14]
یکى از چیزهایى که لایق ساحت قدس او نیست، همین است که امر بندگان خود را مهمل گذارد، و آنان را به سوى دینی که خود تشریع میکند، و از راه وحی ابلاغ میفرماید هدایت نکند، با اینکه این هدایت یکى از کارهایى است که انجامش از ناحیه خدا پسندیده است.[15]
البتّه چون فرشتگان دارای عقل و ادراک و اختیار؛ بلکه عقل صرف هستند، تسبیح آنان تشریعی و زبان قال است و جای هیچگونه شبههای نیست.
- امّا تسبیح رعد و چگونگی آن در آیۀ «وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ وَ هُوَ شَدیدُ الْمِحالِ»،[16] بیشتر مفسّران معتقدند؛ رعد با غرّش خود خدا را تسبیح و ستایش کرده و بر منزه بودن و وجوب حمدش دلالت میکند. پس معناى تسبیح رعد، دلالت بر تنزیه خداوند است. به عبارت دیگر، تسبیح و حمد تکوینى و زبان حال است.[17]
البته بنابر مبنای کسانی که تسبیح همۀ موجودات را زبان قال میدانند،[18] مراد از تسبیح در این آیه تسبیح تشریعی و زبان قال است.
[1]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 259- 260، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378 ش؛ نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 10، ص 58، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1398ق.
[2]. تفسیر آسان، ج 10، ص 58.
[3]. اطیب البیان، ج 8، ص 259.
[4]. همان؛ تفسیر آسان، ج 10، ص 59 - 60.
[5]. تفسیر آسان، ج 10، ص 58.
[6]. اطیب البیان، ج 8، ص 259 - 260.
[7]. همان؛ تفسیر آسان، ج 10، ص 59.
[8]. «آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند و هر موجودى، تسبیح و حمد او میگوید، ولى شما تسبیح آنها را نمیفهمید، او بردبار و آمرزنده است». اسراء، 44.
[9]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 644، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش..
[10]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13، ص 110 و 111، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق؛ اطیب البیان، ج 8، ص 260؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 137- 138، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش؛ قرائتى محسن، تفسیر نور، ج 7، ص 67، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383ش؛ مترجمان، تفسیر هدایت، ج 6، ص 232، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1377ش.
[11]. اطیب البیان، ج 8، ص 260- 261.
[12]. طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 330، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ مصطفوى، حسن، تفسیر روشن، ج 13، ص 197، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
[13]. نزدیک است آسمانها (به خاطر نسبتهاى نارواى مشرکان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا میآورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار میکنند. آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است. شوری، 5.
[14]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 33؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج 11 ص 11.
[15]. همان.
[16]. «و رعد، تسبیح و حمد او میگوید و (نیز) فرشتگان از ترس او! و صاعقهها را میفرستد و هر کس را بخواهد گرفتار آن میسازد، (در حالى که آنها با مشاهده این همه آیات الهى، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتى بیانتها (و مجازاتى دردناک) دارد». رعد، 13.
[17]. مجمع البیان، ج 6، ص، 434؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 9، ص 185، تهران، کتابفروشى لطفى، چاپ اوّل، 1404 ق؛ سبزوارى، نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص 255، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1419ق؛ تفسیر نمونه، ج10، ص، 152.
[18]. اطیب البیان، ج 7، ص 316- 317.