در یک تقسیمبندی کلی، دین را به دو دستهی الهی(وحیانی) و بشری تقسیم میکنند. دین مجموعهی عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای ادارهی فرد و جامعهی انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد».
اسلام در لغت به معناى تسلیم شدن و گردن نهادن است و شیعه به معنای پیرو است.
برتری مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب به جهت «حق بودن» آن است، و دین حق در هر دورهای منحصراً فقط یک دین است، و خدای متعال در هر برههای از زمان، دارای یک شریعت است، و هر دین و مذهبی غیر از آن یا از اساس باطل و دروغ است و یا منسوخ و منقرض. اسلام آخرین و کاملترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت: "بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است". "هر کس آئینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد".
اساس و پایهی مذهب تشیع، توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد است. و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم(ع) به عنوان جانشینان پیامبر اسلام(ص) میباشد که اول آنان علی(ع) و آخر آنها مهدی(ع) است. در روایات وارده از رسول گرامی اسلام به تعداد و نامهای دوازده امام معصوم(ع) تصریح شده است.
شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال، عقاید، اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام، قرآن و دستورات پیامبر قرار داده و امر او را امر خدا میدانند. پیامبر اکرم(ص) این لقب(شیعه) را در حال حیات خود به پیروان امام علی(ع) داده است.
در یک تقسیمبندی کلی، دین را به دو دستهی الهی(وحیانی) و بشری تقسیم میکنند.
الف) دین بشری
دین بشری: مجموعهی عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است؛ از اینرو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
ب) دین الهی(وحیانی)
دین الهی(وحیانی): مجموعهی عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آنرا برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند.[1]
معنای اسلام
اسلام در لغت به معناى تسلیم شدن و گردن نهادن است؛ از اینروى قرآن کریم دینى را که به سوى آن دعوت میکند اسلام نامید که برنامهی کلى آن تسلیم شدن انسان به خداى جهان و جهانیان است.[2] و اینکه در اثر این تسلیم جز خداى یگانه را پرستش و جز فرمان او را اطاعت نکند.
اسلام جامعترین و کاملترین دین الهی
دین اسلام جامعترین و کاملترین دین الهی برای رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است که از سوی خدای متعال برای هدایت انسان آمده است.[3]
آنچه که باعث میشود ما دین اسلام را بپذیریم، دلایل زیر است:
- جامعیت دین اسلام، 2. هماهنگی تعالیم اسلام با عقل سلیم، 3. نارسایی ادیان دیگر غیر از اسلام، 4. به سر آمدن تاریخ دیگر ادیان و تحریف آنها در گذر زمان.[4]
تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی. بدین معنا که دین جدید ناسخ و مکمل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی تمام شده و از رسمیت میافتد و جای خود را به دین جدید میدهد، و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. به همین دلیل در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمیآورند، به «کافر» یاد میشود.
اسلام آخرین و کاملترین دین است که برای بشر فرستاده شد و خداوند دینی غیر از اسلام را نخواهد پذیرفت: «بیگمان دین در نزد خدا فقط اسلام است».[5] و «هر کس آئینی غیر از اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد.»[6]، [7]
همانگونه که پیامبر اسلام(ص) پیشبینی کرده بود متأسفانه مسلمانان نیز مانند اقوام و صاحبان ادیان گذشته به مذاهب مختلف و گوناگونی متفرق شدند. آنحضرت فرمود:
«ان امّتی ستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقة، فرقة منها ناجیة، و اثنتان و سبعون فی النار»؛[8] پیروان من بعد از من به 73 فرقه متفرق خواهند شد، تنها یک گروه نجات پیدا میکنند و 72 فرقهی دیگر اهل آتش خواهند بود.
هر کدام از این فرقهها ادعا میکنند که آنها فرقهی ناجیه هستند و برای این ادعا ادلهای اقامه میکنند. آنچه مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیهی آنان بر حق نخواهند بود. بر اساس ادلهی قطعی در میان مذاهب اسلامی، مذهب حقه و فرقهی ناجیه مذهب شیعهی دوازده امامی است. و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادلهای تمسک میکند و اصرار بر صحت آن دارد؛ چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل(قرآن، سنت پیامبر(ص) و اهلبیت آنحضرت) است.
معنای شیعه
قبل از پرداختن به ادلهی شیعه به معنای شیعه میپردازیم.
شیعه در لغت عرب به معنای پیرو است. قرآن مجید میفرماید: «و ان من شیعته لابراهیم»؛[9] ابراهیم(ع) از پیروان او(نوح) بود.
اما در اصطلاح، شیعه به گروهی گفته میشود که معتقدند پیامبر اسلام(ص) پیش از درگذشت خود، جانشین خویش و خلیفهی مسلمانان را در مناسبتهای متعدد، از جمله روز هجدهم ذیالحجهی سال دهم هجری در سرزمین غدیر خم در یک اجتماع بزرگ معین فرمود، و او را مرجع سیاسی، علمی و دینی پس از خود، تعیین نموده است.
براساس گزارشها، پیامبر اکرم(ص) این لقب(شیعه) را در حال حیاتشان به پیروان علی(ع) داده است. آنجا که با اشاره به علی بن ابیطالب میفرماید: «و الذی نفسی بیده، ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة»؛[10] سوگند به آنکس که جانم در دست او است، او(علی) و پیروانش در قیامت از رستگارانند».
اساس و پایهی مذهب تشیع، توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد است. و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم(ع) به عنوان جانشین پیامبر اسلام(ص) میباشد که اول آنان علی(ع) و آخر آنها مهدى(ع) است. در روایات وارده از رسول گرامی اسلام به تعداد و حتی نامهای دوازده امام معصوم(ع) تصریح شده است.
ادلهی برتری شیعه بر دیگر مذاهب
ادلهی فراوانی در این باره وجود دارد که به جهت اختصار تنها به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- دلایل عقلی
1-1. قاعده لطف: طبق این قاعده همانطور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند، همچنین بعد از پیامبر نیز واجب است برای تداوم راه پیامبران، امامانی را هم نصب نماید.
1-2. شیعه بر اساس آموزههای دینی که در جای خودش به اثبات رسیده است،[11] برای امام شرایطی قائل است؛ مانند عصمت،[12] اعلمیت، افضلیت و... که شناخت این صفات(خصوصا عصمت) برای انسانها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد، پس او است که میتواند امام را انتخاب و نصب کند.
- دلایل نقلی
2-1. قرآن
الف) «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون»؛[13] جز این نیست که ولىّ شما خدا است و رسول او و مؤمنانى که نماز میخوانند و همچنان که در رکوع هستند انفاق میکنند.
به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سینهی مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على(ع) را وزیر من گردان تا به وسیلهی او، پشتم قوى و محکم گردد، جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: بخوان، پیامبر(ص) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...». یعنی همانطور که خدا و رسولش(ص) بر مردم ولایت دارند، علی(ع) نیز ولایت دارد.[14]
ب) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛[15] اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوا الامر خویش فرمان برید.
منظور از"اولوا الامر"، امامان معصوم هسند که رهبرى مادى و معنوى جامعهی اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر(ص) به آنها سپرده شده، و غیر آنها را شامل نمیشود،[16]
آیاتی نظیر «و انذر عشیرتک الاقربین»؛[17] «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»،[18] «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»،[19] «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ...»،[20] و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است.[21]
2-2. سنت
پیامبر(ص) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد میفرمود.
که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره میکنیم :
الف) حدیث یوم الدار:[22] "قال رسول الله(ص): ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوا"؛[23] پیامبر(ص) فرمود: این برادر و وصى و جانشین من در میان شما است، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید.
ب) حدیث طیر:[24] "فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أُتِیَ بِطَیْرٍ مَشْوِیٍّ مِنَ الْجَنَّةِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ فَوَفَّقَنِی اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَیْهِ حَتَّى أَکَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ"؛[25] مرغى بریان از بهشت براى رسول خدا آورده شد، آنحضرت از خداى عز و جل خواست که محبوبترین فرد در پیشگاه او نزد آنحضرت بیاید، پس خداوند مرا توفیق داد که بنزد آنحضرت آمدم تا از آن مرغ به همراه رسول خدا خوردم.
ج) حدیث منزلت: "قال رسول الله(ص): یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى"؛[26] پیامبر(ص) فرمود: اى على(ع) تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی(ع) هستی، جز اینکه پس از من پیامبرى نیست.
د) حدیث ثقلین: "قال(ص) فیما أبان به أهل بیته إنی تارک فیکم الخلیفتین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتی أهل بیتی نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض"؛[27] رسول خدا(ص) فرمود: من در میان شما دو چیز مىگذارم که یکى از آن بزرگتر است از آن دیگر و آن کتاب اللَّه است که حبلى است کشیده از آسمان تا زمین و یکى دیگر عترت که اهل بیت مناند که حضرت حق مرا از این خبر داده که ایشان از یک دیگر جدا نخواهند شد تا بکنار حوض کوثر بمن رسند.
هـ) حدیث غدیر: "قال رسول الله(ص): فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛ (پیامبر(ص) فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است) - و این سخن را سه بار و به گفتهی بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد- و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛ (خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آنکس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آنکس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یارى خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن)".
سپس فرمود: الا فلیبلغ الشاهد الغائب:" آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند".[28]
این احادیث قطرهای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.
بنابر این، شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده، و از دستورات پیامبر هیچ تجاوز نمیکنند. امر او را امر خدا میدانند، مطیع قرآن بوده و مطیع رسول خدا نیز هستند.[29] و قائلاند که رسول خدا نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابیطالب(ع) بارها توأما اعلام فرمود.[30]
[1]. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 24 و 26.
[2]. بقره، 208. «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى الِسّلْمِ کافَّةً»؛ اى اهل ایمان، همگى داخل در مقام تسلیم شوید.
[4]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: «دلایل پذیرش اسلام»، 1146.
[5]. «ان الدین عند الله الاسلام». آل عمران، 19.
.[6] «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه». آل عمران، 85.
[7]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: «دلایل برتری شیعه»، 277.
[8]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 585، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[9]. صافات، 83.
[10]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 6، ص 379، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق. در تفسیر آیه هفتم سورهی بینه: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ».
[11]. ر. ک: کتب کلامی شیعه، مانند کشف المراد، باب امامت، شرائط امام.
[12]. برای توضیح بیشتر، ر. ک: تفاسیر ذیل آیهی 124سوره بقره.
[13]. مائده، 55.
[14]. مائدة، 55. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛ سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد اللَّه بن عباس چنین نقل شده است:
روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر(ص) حدیث نقل میکرد ناگهان مردى که عمامهاى بر سر داشت و صورت خود را پوشانده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیامبر اسلام(ص) حدیث نقل میکرد او نیز با جملهی "قال رسول اللَّه" حدیث دیگرى از پیامبر(ص) نقل میکرد.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمیشناسد بداند من ابوذر غفاری هستم، با این گوشهاى خودم از رسول خدا(ص) شنیدم، و اگر دروغ میگویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ میگویم هر دو کور باد، که پیامبر فرمود: «على قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله»؛ (على پیشواى نیکان، و کشندهی کافران است، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت).
سپس ابوذر اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا(ص) در مسجد نماز میخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على(ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر(ص) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: "خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوى و محکم گردد". ابوذر میگوید: هنوز دعاى پیامبرپایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان، پیامبر فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...». طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مصحح: یزدی طباطبایی، فضلالله و رسولی، هاشم، ج 3، ص 324، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 12، ص 383، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[15]. نساء، 59.
[16]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 100؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 436، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دهم، 1371ش. «همهی مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از"اولوا الامر"، امامان معصوم هستند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر(ص) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمیشود. البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شروط معینى اطاعت آنها لازم است، نه به دلیل اینکه اولوا الامرند، بلکه برای اینکه نمایندگان اولوا الامر هستند.
[17]. شعراء، 214.
[18]. مائده، 67.
[19]. مائده، 3.
[20]. احزاب، 33.
[21]. علامه حلی، الالفین، ص 11، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق؛ هزار دلیل برای امامت علی(ع) و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است. "هذا الکتاب الموسوم بکتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین فأوردت فیه من الأدلة الیقینیة و البراهین العقلیة و النقلیة ألف دلیل على إمامة سید الوصیین علی بنأبی طالب أمیر المؤمنین ع و ألف دلیل على إبطال شبه الطاعنین و أوردت فیه من الأدلة على باقی الأئمة ع ما فیه کفایة للمسترشدین"(مقدمه الفین)
[22]. «ماجرای یوم الدار»، 29429.
[23]. ابنمردویه، احمد بن موسى، مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام و ما نزل من القرآن فی علی، محقق، حرز الدین، عبد الرزاق محمد، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ دوم، 1424ق؛ تفسیر نمونه، ج 15، ص 372.
[24]. ر. ک: «حدیث طیر مشوی در فضیلت امام علی(ع)»، 122698.
[25]. خصال، ج 2، ص580.
[26]. همان، ص 572؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 135، قم، بیدار، 1401ق.
[27]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 31، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[28]. همان، ص 50؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 11.
[29]. طبق آیهی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»؛ محمد، 33؛ و آیه «و ما آتاکم الرسول فخذوه»، حشر، 7.
[30]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: «قرآن و معنای اسلام و مسلمان»، 665؛ «دلایل حقانیت اسلام»، 275؛ «دلایل پذیرش اسلام»، 1146.