کد سایت
fa43958
کد بایگانی
53989
نمایه
ضمیر ناخودآگاه در انسان
طبقه بندی موضوعی
انسان شناسی
برچسب
قلب|انسان|شخصیت|رفتار|ضمیر ناخودآگاه
خلاصه پرسش
ضمیر ناخودآگاه در انسان چیست؟ آیا در آموزههای دینی مطلبی درباره ضمیر ناخودآگاه آمده است؟
پرسش
نظر اسلام درباره ضمیر ناخودآگاه چیست؟ آیا چنین چیزی در وجود انسان وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است لطفاً توضیح مختصری درباره آن ارائه فرمایید، اگر نه دلایل اسلام برای رد این نظریه را ارائه فرمایید.
پاسخ اجمالی
ضمیر ناخود آگاه قسمتى از شخصیت و باطن انسان است که او به دلایل مختلفى آنرا پنهان میسازد؛ مثل خاطرات ناخوشایند، حوادث سخت زندگى و... . مجموعه این موارد پنهان موجب رفتارهایى میگردد که محرّک آن «ضمیر ناخودآگاه» است.
در آموزههای دینی به جنبه منفی و مثبت «ضمیر ناخودآگاه» اشاره شده است؛ مانند اینکه ایمان به خدا، با ورود به ضمیر ناخودآگاه انسان بر بسیارى از نگرشهاى دیگر او، مثل نگرش به معناى زندگى و هدف زندگى، تأثیر مستقیم و جدّى دارد و اینها به نوبه خود نگرشهاى فرد در باب خوب و بد، درست و نادرست و... را شکل میدهند.
در آموزههای دینی به جنبه منفی و مثبت «ضمیر ناخودآگاه» اشاره شده است؛ مانند اینکه ایمان به خدا، با ورود به ضمیر ناخودآگاه انسان بر بسیارى از نگرشهاى دیگر او، مثل نگرش به معناى زندگى و هدف زندگى، تأثیر مستقیم و جدّى دارد و اینها به نوبه خود نگرشهاى فرد در باب خوب و بد، درست و نادرست و... را شکل میدهند.
پاسخ تفصیلی
انسان داراى دو ضمیر است: ضمیر ظاهر و ضمیر باطن، یا ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه.[1]
ضمیر ناخودآگاه قسمتى از شخصیت و باطن انسان است که او به دلایل مختلفى آنرا پنهان میسازد؛ مثل خاطرات ناخوشایند، حوادث سخت زندگى و... . مجموعه این موارد پنهان، موجب رفتارهایى میگردد که محرّک آن «ضمیر ناخودآگاه» است.
ویلیام جیمز میگوید: «آنچه انسان آنرا "من" میخواند و خودآگاهى دارد، در احوال عادى دایرهاش محدود و مسدود است و از خود او تجاوز نمیکند، و لیکن این دایره محدود، حریمى دارد که بیرون از دایره خودآگاهى است و شخص در احوال عادى از آن آگاهى ندارد؛ و چون باب آن حریم به روى "من" باز شود با عالم دیگرى آشنا میگردد و بسى چیزها بر او مکشوف میشود که در حال عادى درش به روى او بسته است».[2]
«این فقره را که انسان، گذشته از ضمیر خودآگاه ضمیر دیگرى دارد که معمولاً از آن آگاه نیست و لکن بعضى اوقات آثارى از آن بروز میکند و معلوماتى به انسان میدهد که از عهده حس و عقل بیرون است، پیش از ویلیام جیمز نیز دانشمندان دیگر که در روانشناسى کار کرده بودند به آن برخورده و آنرا "من ناخودآگاه" نامیده بودند».[3]
ضمیر ناخودآگاه از نگاه متون دینی
در آموزههای دینی به جنبه منفی و مثبت «ضمیر ناخودآگاه» اشاره شده است؛ در اینباره نکاتی بیان میشود:
1. قرآن خطاب به بنی اسرائیل میگوید: اگر مؤمن بودید چگونه پیش از این پیغمبران خدا را کشتید؟ حتى به موسى که ادعاى پیروى از او میکنید، با آن همه آیات بیّنات که براى شما آورد، کافر شدید.[4]
استناد یهود به اینکه چون رسالت محمّد(ص) بر غیر آنها نازل شده، به آن ایمان نمیآورند، استنادى نادرست است، و سبب آن، مصالح شخصى است که در ضمیر ناخودآگاه و حتى در ضمیر خودآگاه آنان وجود دارد. چنانکه در داستان گوسالهپرستی، پیوسته ریشههاى مالپرستى در ضمیر ناخودآگاه آنان وجود داشت، ولی نخستینبار به صورت ظاهرى به موسی ایمان آوردند.[5]
2. قلب عبارت از مرکز شناختها و آگاهیهایى است که نه حسى است و نه عقلى، بلکه از عمق وجود انسان به طور ناخود آگاه میجوشد.[6]
قلب و دل انسان مانند کتاب و دفترى است که در آن نوشته میشود و یکى از قلمهایى که در این دفتر مینویسد و سلامت و فساد آنرا رقم میزند، قلم چشم است. چشم یکى از کانالهاى ورودى دل و قلب انسان است. برخى فکر میکنند وقتى دیدن صحنهاى پایان پذیرفت، همه چیز تمام میشود؛ در حالیکه هر چه انسان میبیند، در صفحه دل تأثیر گذاشته، نقش آن در دل و قوّه خیال انسان یا در «ضمیر ناخودآگاه» انسان باقى میماند؛ به همین دلیل انسانها بعد از چند سال، برخى صحنهها را که قبلاً دیدهاند به یاد میآورند و از قوّه خیال به حافظه بر میگردانند و به آن نگاه میکنند. حتى برخى صحنهها که گمان میکنند فراموش شدهاند، دوباره در خواب میبینند.
3. ایمان انسان به خدا، با ورود به ضمیر ناخودآگاه بر بسیارى از نگرشهاى دیگر او، مثل نگرش به معناى زندگى و هدف زندگى، تأثیر مستقیم و جدّى دارد و اینها به نوبه خود نگرشهاى فرد در باب خوب و بد، درست و نادرست و... را شکل میدهند؛ تا بالأخره رفتارهاى فردى، اجتماعى، اخلاقى و مناسبتهاى بین فردى نیز از همان نگرشهاى اولیه و اساسى تأثیر میپذیرند.[7]
گوستاویونگ، محتواى ضمیر ناخودآگاه را شامل خدا، روح و نیروهاى غیبى میداند.[8]
برخی نیز در این راستا گفتهاند: برهان فطرت، عبارت است از گواهى ضمیر ناخودآگاه انسان به حقیقتى برتر از همه چیز و عالم به همه چیز و قادر بر هر چیز. این درک، ناخودآگاه در هنگامههاى ویژهاى خود را نشان میدهد و آگاهانه میشود و در هر حال قابل رشد و شکوفایى است.[9]
4. در برخی روایات نیز به این واقعیت اشاره شده است که در مواردی انسان، رفتاری را انجام میدهد بدون آنکه تصمیمگیری آگاهانهای در مورد آن داشته باشد. و از ضمیر ناخودآگاه او به دلیل عواملی مانند عادت سرچشمه میگیرد:
امام علی(ع) میفرماید: «اگر در نماز چشمانت [از خواب] باز نمیشود نماز را قطع کن و بخواب، چه خبر دارى؟ شاید [بجاى دعا] در حق خود نفرین کنى».[10]
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه خواب بر شخص نمازگزار غلبه کند باید سر بر بستر گذارد و بخوابد؛ زیرا میترسم اگر بخواهد بگوید: بار خدایا مرا داخل بهشت فرما!، در بیاختیار بگوید: بار خدایا مرا به آتش جهنّم داخل ساز».[11]
نقد دیدگاه فروید درباره ضمیر ناخودآگاه
هر تفسیر و معنایی از ضمیر ناخودآگاه انسان مورد پذیرش نیست؛ مثلاً فروید -روانپزشک اتریشی- معتقد است که افزون بر ذهن آگاه انسان، ضمیری ناخودآگاه نیز وجود دارد که از پایگاه مغز، شخصیت انسان را ترسیم و تعیین میکند. در وجود آدمی غریزههایی هست که خواستهها و نیازهای گوناگون او از آن غرایز سرچشمه میگیرد و پایگاه آنها نیز همان ضمیر ناخودآگاه است و چون بهرهمندی و تمتع آزادانه انسان با موانعی روبرو است که لذّتجویی او را محدود یا منکوب میسازد، ضمیر ناخودآگاه آدمی را میتوان انباری از امیالِ پیشگیری شده و خواستههای سرکوفته نامید یا زبالهدان خواستههای لگدمال شده انسان خواند.[12]
در نقد این دیدگاه فروید، اشاره به همه حقیقت انسان نقش اساسی دارد. وجود غریزهها و خواستههای گوناگون آدمی و کششها و گرایشهای متنوع و نیز موانع گوناگونی که گاه محدودکننده است و گاهی سرکوبگر، جای تردید و انکار نیست؛ امّا این امور، تنها بخشی از حقیقت آدمی آن هم در قلمرو طبیعت او است. بخش دیگری از حقیقت بلند انسان، عقل و فطرت الهی است که اگر نقش خویش را به دست آورد و آنرا ایفا کند، همه غریزهها و نیازهای مادی را به خوبی تعدیل میکند؛ بی آنکه تعطیل یا به تعبیر فروید، سرکوب آنها را در دستور کار خود قرار دهد.
مثلاً غریزه جنسی، حقیقت انکارناپذیری است که یقیناً باید با پاسخ مثبت روبرو شود و هرگونه سرکوب یا تعطیل آن، خلاف هویت کلی و حقیقت وجودی انسان است. همچنین نیاز انسان به غذا، مسکن، پوشاک و... از شمار همین خواستههایی است که نه تعطیل آنها درست است و نه سرکوب آنها؛ امّا دوگونه میتوان به این نیازها پاسخ گفت و آنها را تأمین کرد: یکی به شیوه صحیح اخلاقی و شرعی و دیگری به گونه حرام و ضد اخلاقی.
آنچه شهوت جنسی به دنبال او است، ارضا شدن است و هیچ قیدی را نمیتوان بر این خواسته ضمیمه کرد؛ یعنی اگرچه به حلال یا حرام، پاسخ غرایز انسانی تحقق مییابد، امّا خواسته این غرایز، پاسخ حرام نیست؛ مثلاً آنچه دستگاه گوارش انسان میطلبد، غذای مناسب و آنچه پیکر آدمی میخواهد، پوشاک مناسب است و اگرچه غذا و پوشاک حرام را میپذیرد، امّا حرام را تقاضا نمیکند. اینجا است که عقل و فطرت به رهبری برمیخیزد و با تعدیل غرایز انسانی و تحریم شیوههای ضدِاخلاقی، آدمی را به روشی صحیح، حلال و در عین حال لذّتبخش، ترغیب میکند.
بنابراین، لازم نیست که در وجود انسان، ضمیری را به عنوان بایگانی یا زبالهدانی خواستههای سرکوفته درنظر بگیریم و شخصیت ماهوی انسان را سرچشمه یافته از آن بدانیم. البته منعی برای پذیرش ضمیر آگاه و ناخودآگاه بشر نیست؛ امّا نمیتوان هویت انسان را در این مدار بسته خلاصه کرد و برای ذهن و دو بخش مذکورِ آن، علیت تامه قائل شد؛ بلکه در صورت اثبات این معنا، آنرا نسبت به حقیقت انسان در حدّ استعداد و علّت قابلی میتوان پذیرفت.[13]
ضمیر ناخودآگاه قسمتى از شخصیت و باطن انسان است که او به دلایل مختلفى آنرا پنهان میسازد؛ مثل خاطرات ناخوشایند، حوادث سخت زندگى و... . مجموعه این موارد پنهان، موجب رفتارهایى میگردد که محرّک آن «ضمیر ناخودآگاه» است.
ویلیام جیمز میگوید: «آنچه انسان آنرا "من" میخواند و خودآگاهى دارد، در احوال عادى دایرهاش محدود و مسدود است و از خود او تجاوز نمیکند، و لیکن این دایره محدود، حریمى دارد که بیرون از دایره خودآگاهى است و شخص در احوال عادى از آن آگاهى ندارد؛ و چون باب آن حریم به روى "من" باز شود با عالم دیگرى آشنا میگردد و بسى چیزها بر او مکشوف میشود که در حال عادى درش به روى او بسته است».[2]
«این فقره را که انسان، گذشته از ضمیر خودآگاه ضمیر دیگرى دارد که معمولاً از آن آگاه نیست و لکن بعضى اوقات آثارى از آن بروز میکند و معلوماتى به انسان میدهد که از عهده حس و عقل بیرون است، پیش از ویلیام جیمز نیز دانشمندان دیگر که در روانشناسى کار کرده بودند به آن برخورده و آنرا "من ناخودآگاه" نامیده بودند».[3]
ضمیر ناخودآگاه از نگاه متون دینی
در آموزههای دینی به جنبه منفی و مثبت «ضمیر ناخودآگاه» اشاره شده است؛ در اینباره نکاتی بیان میشود:
1. قرآن خطاب به بنی اسرائیل میگوید: اگر مؤمن بودید چگونه پیش از این پیغمبران خدا را کشتید؟ حتى به موسى که ادعاى پیروى از او میکنید، با آن همه آیات بیّنات که براى شما آورد، کافر شدید.[4]
استناد یهود به اینکه چون رسالت محمّد(ص) بر غیر آنها نازل شده، به آن ایمان نمیآورند، استنادى نادرست است، و سبب آن، مصالح شخصى است که در ضمیر ناخودآگاه و حتى در ضمیر خودآگاه آنان وجود دارد. چنانکه در داستان گوسالهپرستی، پیوسته ریشههاى مالپرستى در ضمیر ناخودآگاه آنان وجود داشت، ولی نخستینبار به صورت ظاهرى به موسی ایمان آوردند.[5]
2. قلب عبارت از مرکز شناختها و آگاهیهایى است که نه حسى است و نه عقلى، بلکه از عمق وجود انسان به طور ناخود آگاه میجوشد.[6]
قلب و دل انسان مانند کتاب و دفترى است که در آن نوشته میشود و یکى از قلمهایى که در این دفتر مینویسد و سلامت و فساد آنرا رقم میزند، قلم چشم است. چشم یکى از کانالهاى ورودى دل و قلب انسان است. برخى فکر میکنند وقتى دیدن صحنهاى پایان پذیرفت، همه چیز تمام میشود؛ در حالیکه هر چه انسان میبیند، در صفحه دل تأثیر گذاشته، نقش آن در دل و قوّه خیال انسان یا در «ضمیر ناخودآگاه» انسان باقى میماند؛ به همین دلیل انسانها بعد از چند سال، برخى صحنهها را که قبلاً دیدهاند به یاد میآورند و از قوّه خیال به حافظه بر میگردانند و به آن نگاه میکنند. حتى برخى صحنهها که گمان میکنند فراموش شدهاند، دوباره در خواب میبینند.
3. ایمان انسان به خدا، با ورود به ضمیر ناخودآگاه بر بسیارى از نگرشهاى دیگر او، مثل نگرش به معناى زندگى و هدف زندگى، تأثیر مستقیم و جدّى دارد و اینها به نوبه خود نگرشهاى فرد در باب خوب و بد، درست و نادرست و... را شکل میدهند؛ تا بالأخره رفتارهاى فردى، اجتماعى، اخلاقى و مناسبتهاى بین فردى نیز از همان نگرشهاى اولیه و اساسى تأثیر میپذیرند.[7]
گوستاویونگ، محتواى ضمیر ناخودآگاه را شامل خدا، روح و نیروهاى غیبى میداند.[8]
برخی نیز در این راستا گفتهاند: برهان فطرت، عبارت است از گواهى ضمیر ناخودآگاه انسان به حقیقتى برتر از همه چیز و عالم به همه چیز و قادر بر هر چیز. این درک، ناخودآگاه در هنگامههاى ویژهاى خود را نشان میدهد و آگاهانه میشود و در هر حال قابل رشد و شکوفایى است.[9]
4. در برخی روایات نیز به این واقعیت اشاره شده است که در مواردی انسان، رفتاری را انجام میدهد بدون آنکه تصمیمگیری آگاهانهای در مورد آن داشته باشد. و از ضمیر ناخودآگاه او به دلیل عواملی مانند عادت سرچشمه میگیرد:
امام علی(ع) میفرماید: «اگر در نماز چشمانت [از خواب] باز نمیشود نماز را قطع کن و بخواب، چه خبر دارى؟ شاید [بجاى دعا] در حق خود نفرین کنى».[10]
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه خواب بر شخص نمازگزار غلبه کند باید سر بر بستر گذارد و بخوابد؛ زیرا میترسم اگر بخواهد بگوید: بار خدایا مرا داخل بهشت فرما!، در بیاختیار بگوید: بار خدایا مرا به آتش جهنّم داخل ساز».[11]
نقد دیدگاه فروید درباره ضمیر ناخودآگاه
هر تفسیر و معنایی از ضمیر ناخودآگاه انسان مورد پذیرش نیست؛ مثلاً فروید -روانپزشک اتریشی- معتقد است که افزون بر ذهن آگاه انسان، ضمیری ناخودآگاه نیز وجود دارد که از پایگاه مغز، شخصیت انسان را ترسیم و تعیین میکند. در وجود آدمی غریزههایی هست که خواستهها و نیازهای گوناگون او از آن غرایز سرچشمه میگیرد و پایگاه آنها نیز همان ضمیر ناخودآگاه است و چون بهرهمندی و تمتع آزادانه انسان با موانعی روبرو است که لذّتجویی او را محدود یا منکوب میسازد، ضمیر ناخودآگاه آدمی را میتوان انباری از امیالِ پیشگیری شده و خواستههای سرکوفته نامید یا زبالهدان خواستههای لگدمال شده انسان خواند.[12]
در نقد این دیدگاه فروید، اشاره به همه حقیقت انسان نقش اساسی دارد. وجود غریزهها و خواستههای گوناگون آدمی و کششها و گرایشهای متنوع و نیز موانع گوناگونی که گاه محدودکننده است و گاهی سرکوبگر، جای تردید و انکار نیست؛ امّا این امور، تنها بخشی از حقیقت آدمی آن هم در قلمرو طبیعت او است. بخش دیگری از حقیقت بلند انسان، عقل و فطرت الهی است که اگر نقش خویش را به دست آورد و آنرا ایفا کند، همه غریزهها و نیازهای مادی را به خوبی تعدیل میکند؛ بی آنکه تعطیل یا به تعبیر فروید، سرکوب آنها را در دستور کار خود قرار دهد.
مثلاً غریزه جنسی، حقیقت انکارناپذیری است که یقیناً باید با پاسخ مثبت روبرو شود و هرگونه سرکوب یا تعطیل آن، خلاف هویت کلی و حقیقت وجودی انسان است. همچنین نیاز انسان به غذا، مسکن، پوشاک و... از شمار همین خواستههایی است که نه تعطیل آنها درست است و نه سرکوب آنها؛ امّا دوگونه میتوان به این نیازها پاسخ گفت و آنها را تأمین کرد: یکی به شیوه صحیح اخلاقی و شرعی و دیگری به گونه حرام و ضد اخلاقی.
آنچه شهوت جنسی به دنبال او است، ارضا شدن است و هیچ قیدی را نمیتوان بر این خواسته ضمیمه کرد؛ یعنی اگرچه به حلال یا حرام، پاسخ غرایز انسانی تحقق مییابد، امّا خواسته این غرایز، پاسخ حرام نیست؛ مثلاً آنچه دستگاه گوارش انسان میطلبد، غذای مناسب و آنچه پیکر آدمی میخواهد، پوشاک مناسب است و اگرچه غذا و پوشاک حرام را میپذیرد، امّا حرام را تقاضا نمیکند. اینجا است که عقل و فطرت به رهبری برمیخیزد و با تعدیل غرایز انسانی و تحریم شیوههای ضدِاخلاقی، آدمی را به روشی صحیح، حلال و در عین حال لذّتبخش، ترغیب میکند.
بنابراین، لازم نیست که در وجود انسان، ضمیری را به عنوان بایگانی یا زبالهدانی خواستههای سرکوفته درنظر بگیریم و شخصیت ماهوی انسان را سرچشمه یافته از آن بدانیم. البته منعی برای پذیرش ضمیر آگاه و ناخودآگاه بشر نیست؛ امّا نمیتوان هویت انسان را در این مدار بسته خلاصه کرد و برای ذهن و دو بخش مذکورِ آن، علیت تامه قائل شد؛ بلکه در صورت اثبات این معنا، آنرا نسبت به حقیقت انسان در حدّ استعداد و علّت قابلی میتوان پذیرفت.[13]
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 133، تهران، صدرا، 1380ش.
[2]. دژاکام، على، تفکر فلسفى غرب (از منظر استاد شهید مرتضى مطهرى)، ص 360 – 361، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1384ش.
[3]. همان، ص 361.
[4]. بقره، 91 – 92.
[5]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، ج 1، ص 204، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[6]. محمدى ریشهرى، محمد، مبانى شناخت، ص 172، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، 1388ش.
[7]. دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، ص 239، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1380ش.
[8]. یونگ، روانشناسى ضمیر ناخودآگاه، ترجمه امیرى، محمدعلى، ص 92، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامى، 1372ش.
[9]. نامه جامعه، شماره 55 و 56، ص 17.
[10]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 118، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[11]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 479، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[12]. جوادی آملی، عبدالله، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص 350، قم، اسراء، 1384ش.
[13]. همان، ص 350 – 352.