مسئلهی توحید یکی از مسائل عمیق و گسترده در مفاهیم دینی و قرآنی است؛ لذا توحید دارای انواع و مراتب است. از اینرو است که در قرآن کریم بحث توحید به صورت مفصل و عمیق در سورهها و آیات متعدد به بحث گذاشته شده است. این روش و اسلوب قرآن در مفاهیم اساسی است. امروزه از این روش به عنوان «تفسیر موضوعی» قرآن تعبیر میشود.
در آموزههای دینی هر جا که بحث از خداشناسی میشود، بحث از ذات الهی، با تمام صفات و مراتب آن، از جمله مراتب توحید است. بنابراین، هرجا که لفظ جلاله(الله) آمده، بر مراتب توحید دلالت دارد و این همان چیزی است که برخی از مفسران در تفسیر آیهی 136 سوره بقره به آن معتقدند. البته بدیهی است که این مطلب به دلالت لفظیه و صریح قابل استفاده نیست؛ بلکه به دلالت التزامی با توجه به قراین خارجی و ادلۀ لفظی دیگری که از آیات و روایات استفاده میشود، قابل برداشت است.
گفتنی است، در قرآن سورههایی وجود دارد که در عین کوچک و مختصر بودن، حاوی مباحث اساسی توحید و اصول دین است، مانند سورهی حمد.
دربارۀ مراتب توحید و انواع آن باید گفت: متکلمان مسلمان آنرا چنین تقسیم کردهاند:
- توحید در ذات، 2. توحید در صفات، 3. توحید در فعل، که در تحت این اقسام، اقسام دیگر توحید داخل میشود؛ مانند توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در حاکمیت، توحید در طاعت و بندگی، توحید در تشریع و توحید در عبادت.
قرآن کریم در بیان مقاصد مفاهیم و رسالت خود، روش و اسلوب واضحی دارد، و آن این است که بعضی از آیاتش، بعضی دیگر را تفسیر میکند. به این معنا که آیهای در جایی معین و ضمن سیاق خاصی آمده، پس از آن آیهای دیگر در جایی دیگر آمده و منظور و مراد از آیهای پیشین را بیان کرده است.
بدین جهت عالمان و مفسران برای برداشت روشن و واضح از توحید،[1] شناخت مفاهیم، اقسام و مراتب آن، تلاش نمودند، تا تمام آیات قرآن را در این زمینه استخراج نموده و نام این روش را «تفسیر موضوعی» قرآن نام نهادند. به این سبک که آیات در ارتباط با توحید را دستهبندی نموده و به صورت منظم و منسجم آنرا بحث کرده و مطالب و مباحث پیرامون توحید را به صورت کامل و مستوفی از آنها استخراج نمودند.[2]
بنابر این، باید گفت: توحید اقسام و مراتب فراوانی دارد. به همین جهت است که یافتن آن در یک آیه بسی دشوار است. اما آنچه را که ممکن است، این است که آیاتی که در آنها اسم جلالۀ خداوند آمده و راجع به ایمان است، خود اسم جلاله(الله) حاوی مراتب توحید است. مانند قول خدای متعال:
«بگویید: ما به خدا ایمان آوردهایم و آنچه بر ما نازل شد و آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید. (و همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان داده شده است، و در میان هیچیک از آنها جدایی قائل نمیشویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم».[3]
در اینجا که میفرماید: «ما به خدا ایمان آوردهایم»؛ یعنی به خدای واجب الوجود، یکتا، متصف به تمام صفات کمال، پاک منزه از هر عیب و نقص، یگانه مستحق عبادت بندگان ...، ایمان آوردهایم. و این جمله از آیه: «و آنچه بر ما نازل شده»، حاوی تمام مطالب کتاب و سنت است، به دلیل: «و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد». پس در آن (توحید) ایمان و آنچه که متضمن آن است از کتاب و سنت رسول خدا(ص)، از صفات خدا و صفات پیامبران، ایمان به آخرت و ایمان به غیب از گذشته و آینده، و ایمان به احکام و اوامر شرعی و حدود و ... داخل است.
اما فراز سوم آیه تا آخر: «و آنچه بر ابراهیم و ... نازل گردید». در این قسمت ایمان به تمام کتابهای آسمانی نازل شده بر انبیا و ایمان به پیامبران به طور عموم، به ویژه آنان که در این آیه به آنها تصریح شده است، - به جهت برتری و رسالت عمومی آنان - بیان شده است.
بنابر این، این آیه در عین اختصار و کوتاهی، مشتمل بر تمام انواع توحید است: توحید ربوبی، توحید در الوهیت و توحید در اسما و صفات، همچنین بیانگر ایمان به تمام پیامبران الهی و تمام کتب آسمانی است.
گفتنی است، این آیه زمانی بر مباحث و مطالب ذکر شده دلالت دارد که جلوتر از راه عقل و از خلال آیات دیگر و احادیث، انواع توحید و صفات خدای متعال را شناخته باشیم، پس از آن شناخت پیدا کنیم، این ذاتی که در بردارندهی صفات این چنینی است، در اسم جلاله جمع شده است؛ یعنی تمام ذات با تمام صفات در اسم جلاله آمده است. البته این بدان صورت نیست که به دلالت لفظی صریح اسم جلاله حاوی تمام انواع توحید و صفات باشد؛ بلکه این دلالت با ضمیمه نمودن قرائن و شواهد خارجی است. با پیروی از این شیوه و روش، آیات دال بر توحید در قرآن فراوان یافت میشود.
از جمله آن آیات است، قول خدای متعال: «آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم».[4] ثبات زمین بدون هیچ تکیهگاه بزرگترین دلالت بر توحید و قدرت خداوند است و بر توانایی او بر هر کاری دلالت دارد.[5]
در قرآن کریم آیاتی است که اشاره به برخی از انواع توحید دارد، مانند آیۀ:
«آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان) از آن او (به فرمان او) است. پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است».[6]
در این آیه واژۀ «له الخلق» اشاره به توحید در خالقیت دارد، و کلمهی «امر» بیانگر توحید در تدبیر و اداره است که نوعی از حاکمیت بر جهان است.
البته برخی از سورههای کوتاه و کوچک قرآن حاوی بعضی از مراتب اصلی توحیدند، مانند سورهی حمد، در عین حال که از سورههای کوچک قرآن است، در عین اختصار، در آن مطالبی است که در سورههای دیگر نیامده است.
در این سوره انوع و مراتب سهگانه توحید بیان شده است. «رب العالمین» بیانگر توحید ربوبی است.
توحید در الوهیت و عبودیت و اینکه عبادت مخصوص خدای تعالی است، از کلمه «الله» و آیۀ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» استفاده میشود.[7]
مراتب توحید:
اما درباره مراتب توحید، عالمان و متکلمان فراوان بحث کردهاند، تا جایی که مورد نزاع و جدال میان فرقههای سهگانه معروف کلامی،[8] واقع شده است.
در اینجا ابتدا عناوین آنرا بیان کرده، سپس به صورت خیلی خلاصه و فشرده به اقتضای مقام به بیان آنها میپردازیم:
عالمان و متکلمان مسلمان توحید را اینگونه تقسیم کردهاند:
- توحید ذاتی، 2. توحید صفات، 3. توحید در خالقیت، 4. توحید ربوبی، 5. توحید در حاکمیت، 6. توحید در طاعت، 7. توحید در تشریع، 8. توحید در عبادت.
- توحید ذاتی:
توحید ذاتی یعنی خدای متعال یکی است و برای او نظیر و مانندی نیست. از بارزترین صفات خدای تعالی این است که، یکی است و دومی برایش قابل فرض نیست. این همان چیزی است که در اصطلاح متکلمان به آن توحید ذاتی میگویند و با توحید ذاتی هرگونه مثل و نظیری را از خداوند نفی میکنند.
گاهی نیز از توحید ذاتی این معنا اراده میشود که خدای سبحان یکی است؛ یعنی بسیط است و برای او جزء فرض نمیشود. برای جدایی و فرق گذاشتن بین این دو نوع توحید ذاتی، از توحید اول به توحید احدی تعبیر میکنند که اشاره به این دارد که برای خداوند دومی قابل تصور نیست، و از توحید به معنای دوم، اراده میکنند که خداوند دارای اجزاء نیست و بسیط است.
خدای متعال در سورۀ توحید(اخلاص) به این دو نوع توحید اشاره کرده است. در ابتدای این سوره میفرماید:
«قل هو الله احد»؛ بگو: خداوند، یکتا و یگانه است.
این همان توحید ذاتی به معنای آن است که خداوند دارای اجزا نیست. و در آخر سوره میفرماید:
«و لم یکن له کفواً احد»؛ و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است؛ یعنی دومی برای خداوند وجود ندارد.
این دو آیه به این معنایی که ذکر کردیم تفسیر شده است، با هدف پیشگیری از لزوم تکرار در آیه.[9]
- توحید در صفات:
الهیون در این مسئله اتفاق و اجماع دارند که خداوند متصف به تمام صفات کمال و جمال است؛ مانند علم، قدرت، حیات و ... از صفات ذاتی؛ اما در چگونگی اتصاف خداوند به این صفات اختلاف دارند.
شیعه معتقدند که صفات خداوند عین ذات اویند. معتزله برآنند که ذات نایب از صفات است، بدون اینکه صفاتی در خداوند باشد.[10] اما اشاعره میگویند: صفات کمالیه خداوند زاید بر ذات هستند هم از جهت مفهوم و هم از لحاظ مصداق.[11]
این بحث از مباحث عمیق و گستردهی کلامی است که اینجا فرصت آن نیست و به همین مقدار اکتفا میکنیم.
- توحید در خالقیت:
خالقیت و آفریدگاری از صفات خداوند است، به این معنا: خداوند در صفت آفریدگاری، شریک ندارد و خالق جهان، کسی جز خداوند نیست. و «توحید در خالقیت»، یکى از شاخهها و مراتب توحید افعالی است.[12]
دلایل و براهین عقلی به ما میگوید که در جهان هستی هیچ خالقی جز خدای سبحان وجود ندارد. موجودات امکانی، آثار و افعال آنان، حتی انسان و تمام اختراعات و اکتشافاتش به حقیقت و بدون گزافگویی مخلوق خداوند هستند. آنچه را که در عالم هستی است تمام مخلوق اویند، منتها برخی بدون واسطه و برخی با واسطه.
این چیزی است که با دلایل نقلی نیز ثابت شده است. از جمله آن ادله آیات زیر است:
«... بگو: خدا خالق همه چیز است، و او است یکتا و پیروز».[13]
«خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همۀ اشیا است».[14]
«آری، این است خداوند، پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست، او را بپرستید...».[15]
ائمهی اطهار(ع) نیز بر توحید در خالقیت تصریح و تأکید دارند. به عنوان نمونه، امام علی(ع) میفرماید:
«در آفرینش مورچه (و مانند آن) کسی شریک خداوند نبوده و او را یاری نداده است».[16]
«خداوند شریکی ندارد که در آفرینش شگفتیهای جهان او را یاری کرده باشد».[17]
و روایات دیگری از این دست.
در این مسئله(توحید در خالقیت) نیز گروههای کلامی سهگانه(امامیه، اشاعره، معتزله) اختلاف نظر دارند. در اینجا اشاعره دیدگاهی در مقابل امامیه و معتزله دارد.
توحید در خالقیت از نگاه اشاعره:
اشاعره میگویند توحید در خالقیت، منحصر در خداوند متعال است؛ یعنی در تحقق وجود یک چیز، هیچ چیزی جز خداوند نقش و تأثیری ندارد. غیر خداوند، نه تأثیری در خلقت موجودات دارند و نه خالقاند، نه به طور مستقل و نه به صورت معدات(آماده کننده). بنابر این، اشاعره منکر علیت و معلولیت و تأثیر و تأثر میان موجودات شدهاند. آنان گمان کردند، تمام آثار و ظواهر طبیعی از طرف خداوند افاضه شدهاند، بدون اینکه هیچگونه رابطهای بین مظاهر مادی و آثارشان باشد. طبق دیدگاه اشاعره، حرارت آتش از آن جهت است که سنت الهی بر این است که، حرارت و گرما با وجود آتش ایجاد شود. بدون اینکه رابطهای بین آتش و حرارت باشد. همچنین است رابطۀ میان خورشید و نور. آنان معتقدند که سنت خداوند بر آن قرار گرفته، به دنبال وجود خورشید و ماه، نور و روشنایی ایجاد شود، بدون اینکه در اینجا نظام و قانونی به نام علت و معلول حاکم باشد.[18]
توحید در خالقیت از نگاه امامیه و معتزله:
در مقابل دیدگاه اشاعره، امامیه و معتزله، توحید در خالقیت را به گونهای دیگر تبیین کردهاند. آنان معتقدند انحصار خالقیت در خدای سبحان معنای دیگری دارد که آنرا از غیر خدا نفی میکند، معنایی که متناسب با شأن خداوند است و عقل آنرا تأیید و موافق قرآن است، و مباحث علمی در گفتوگوهای انسانی نیز آنرا تقویت میکند. و آن این است:
خالقیت مستقل که از ذات خدا سرچشمه میگیرد، و تکیه بر چیزی ندارد، منحصر در خداوند است و در این مرحله هیچ چیزی با او شریک نیست؛ اما غیر از خداوند به اذن او و به امر او و به عنوان جنود الهی عمل میکنند و تمکین امر الهی میکنند و عمل اینها از باب علاقه سبب و مسبب و علت و معلول است، مثل آتش و حرارت.[19]
- توحید در ربوبیت:
توحید در ربوبیت به این معنا است که تدبیر امور عالم تنها منحصر به خدای متعال است و ربوبیت خداوند عبارت از مدبریت او نسبت به عالم نه به معنای خالقیت است. توحید در ربوبیت اعتقاد به این است که خیر و شر و تدبیر زندگی تماماً از آن خدا است، هر چند که در عالم هستی اسباب و مدبراتی است؛ اما تمام اینها از جنود و عوامل الهیاند، و به امر و مشیت او کار میکنند. در مقابل توحید ربوبی، شرک در ربوبیت است. شرک در ربوبیت آن است که انسان تصور کند که در عالم هستی مخلوقاتی هستند که اگرچه مخلوق خدا هستند؛ اما خداوند تدبیر امور و مسیر انسان در حیات تکوینی و تشریعیاش را به آنها سپرده و بعد از خلقت آنها خود را کنار کشیده و امور عالم را به آنها تفویض نموده است.[20]
- توحید در حاکمیت:
به معنای انحصار حاکمیت در خداوند است. توحید در حاکمیت از شئون توحید ربوبی است؛ یعنی ربّ(پروردگار) صاحب و مالک مربوب است. به عبارت دیگر، ربّ، خالق و ایجاد کنندهی همه موجودات از عدم و نیستی است. برای او حق تصرف و تسلط بر نفوس و اموال آنها است و حق ایجاد محدودیت در تصرفات او را دارد، و در جای خود ثابت است که تصرف در اموال و نفوس، احتیاج به ولایت نسبت به مسلط علیه دارد و اگر این ولایت نباشد، تصرف، تصرف عدوانی است.
از آنجا که تمام موجودات در پیشگاه خداوند مساوی و یکسانند و همه مخلوق و محتاج به سوی او هستند، و مالک چیزی حتی وجود خود و افعال و افکار خود نیستند، پس کسی بر کسی دیگر ولایت بالذات و بالاصالت ندارد؛ بلکه ولایت فقط برای خداوند است که مالک حقیقی انسان و عالم است که وجود و حیات به او ارزانی داشته است.
چنانکه خود میفرماید:
«در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است، او است که برترین ثواب و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد».[21]
بنابر این، حاکمیت مخصوص خدای سبحان و منحصر در او است و از مراتب توحید شمرده میشود. به این نوع از توحید(توحید در حاکمیت) ظاهر بسیاری از آیات دلالت دارد:
«... حکم و فرمان، تنها از آن خدا است، حق را از باطل جدا میکند و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است».[22]
«... بدانید که حکم و داوری مخصوص او است، و او سریعترین حسابگران است».[23]، [24]
- توحید در تشریع:
توحید در تشریع به این معنا است که، حق تشریع و قانونگذاری تنها از آن خداوند است و هیچکس بدون مراجعه به قرآن و سنت حق آن ندارد که قانون وضع کند.
- توحید در طاعت:
به معنای انحصار حق طاعت و بندگی در خداوند است؛ یعنی انحصار حق طاعت از شئون انحصار در ربوبیت است. پروردگار از آن جهت که صاحب انسان، مدبر حیات و ترسیم کننده راه و رسم زندگی او است، برای او حق طاعت و بندگی است، همانگونه که برایش حق حاکمیت است.
پس در عالم هستی مطاع (اطاعت شونده) بالذات، غیر از خداوند، یا کسی که خداوند اطاعت او را واجب کرده باشد، نیست.
به عبارت دیگر، چون تنها خداوند مالک وجود انسان و پروردگار او است، پس اطاعت و بندگی مخصوص او است. منظور از اطاعت این است که انسان وجود خود و آنچه را از نعمتها که خداوند به او عنایت کرده در مسیری به کار گیرد که مورد رضایت او است. و سرپیچی از این اطاعت دشمنی و ظلم به پروردگار است که عقل آنرا تقبیح میکند.[25]
- توحید در عبادت:
توحید در عبادت یعنی هیچ معبودی غیر از خداوند نیست، این از مسائلی است که مورد اتفاق و اجماع مسلمانان است. خداوند در این باره میفرماید:
«ما در هر امتی رسول برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید...».[26]
[1]. و غیر آن از مفاهیم؛ مثل مفهوم عدل، حکومت، معاد، حق و... .
[2]. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید قرآن، ج 1.
[5]. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، تحقیق، قمحاوی، محمد صادق، ج 1، ص 33، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
[7]. «تفسیر «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین»»، 20701.
[8]. امامیه، معتزله و اشاعره.
[9]. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 2، ص 11، بیجا، بیتا؛ سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج 6، ص 67، بیجا، بیتا.
[10]. ر. ک: سبحانی، جعفر، محاضراته فی الملل و النحل، ص 115، فصل 6، بیجا، بیتا؛ سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص، ربانی گلپایگانی، علی، ص 115، فصل 6، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ یازدهم، 1428ق.
[11]. محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص 128، قم، دارالفکر، چاپ چهارم، 1378ش.
[12]. ر. ک: سبحانی، جعفر، العقیدة الإسلامیة، ص 49 – 51، قم، مؤسسة الإمام الصادق (ع)، چاپ سوم، 1386ش؛ شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص 103، تهران، صدرا، بیتا.
[16]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 26، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[17]. همان، ج 4، ص 277.
[18]. این خلاصه دیدگاه اشاعره است. برای اطلاع بیشتر، ر. ک: شهرستانی، ملل و نحل، ج 2.
[19]. این نظریه محتاج بیان مفصل است، به کتابهای مختص این موضوع مراجعه کنید.
[20]. الالهیات، ج 1، ص 403 – 415.
[24]. الالهیات، ج 1، ص 417 – 421.
[25]. همان، ص 425 – 428.