لطفا صبرکنید
5759
- اشتراک گذاری
بعد از شهادت امام حسین(ع) و رخدادهایی که در کوفه گذشت و بعد رسیدن اسرای اهلبیت به شام،[1] یزید در مسجد جامع اموى دمشق مجلسى برپا کرد و مردم را گرد آورد. سپس اسیران را که با ریسمانها به هم بسته شده بودند، وارد مجلس یزید نموده و سر بریده امام حسین(ع) را پیش روى آن ملعون نهادند. حضرت زینب(س) هنگامى که سر را در مقابل یزید دید، با صدایى پر از اندوه که قلبها را جریحهدار میکرد برادرش را مخاطب قرار داد و فریاد زد: اى حسین! اى جگرگوشه رسول خدا! اى فرزند سرزمین مکه و منى! اى پسر فاطمه(س) سرور زنان! اى پسر دختر پیامبر برگزیده خدا!
حاضران با دیدن فریادهای سوزناک زینب به گریه درآمدند، ولى یزید ساکت بود و با چوب خیزران بر دندانهاى امام میکوبید.
او همچنین اشعاری پیروزمندانه خطاب به اجدادش میسرود!
آنجا بود که زینب(س) برخاست و سخنانی شیوا در محکومیت یزید بیان نمود. سخنرانی ایشان شامل چند محور است:
حمد و ستایش خدا
حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است. خدا در این آیه چه راست فرمود که «سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند، به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنرا به سخره گرفتند».[2]
توبیخ و نکوهش یزید
اى یزید! میپندارى که چون از گوشههای زمین و آسمان ما را محاصره کرده و اکنون مانند بردگان به اینسو و آنسو کشانده میشویم، آیا ما نزد خدا خوار شده و تو نزد او گرامى هستى؟! و این پیروزی تو نشانگر شکوه و آبرویت در پیشگاه خدا است؟! از اینرو بینى بالا کشیدى و تکبّر نمودى و به خود بالیدى، خرّم و شادان شدى که دنیا در کمند تو است و کارهایت ردیف شده و ملک و رهبرى که حق ما بود برایت صاف و هموار گشته است؟! آهستهتر برو! آیا این سخن خدا را فراموش کردى که فرمود: «آنهایی که کافر شدند، تصوّر نکنند که اگر به آنان مهلت میدهیم به سود آنها است، ما به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و عذابی خوارکننده در انتظارشان خواهد بود».[3]
معرفی اجداد یزید
اى پسر کسانى که بعد از اسارتشان به فرمان پیامبر آزاد شدند،[4] آیا سزاوار است که تو زنان و کنیزانت را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا(ص) را به اسارت ببری، حجاب آنان را برداشته و روى آنان را بگشایى تا دشمنان، آنان را از شهرى به شهرى ببرند و بومى و غریب چشم به آنها دوزند و نزدیک و دور، شریف و پست، چهره آنها را با دقت بنگرند، زیرا نه مردی همراهشان مانده و نه فردی از آنان پشتیبانی میکند.
دیدن جزای عمل
براستى چه توقّع از فردی است که زبانش جگر پاکان را نشانه گرفت و گوشتش از خون شهیدان روییده است؟ و چگونه با خانواده ما دشمنى نکند، آنکه با نظر دشمنى و کینه و حسد به ما مینگرد، سپس بدون آنکه خویشتن را گنهکار بداند و بزرگى این گناه و گستاخى خود را درک کند، با چوب به دندانهاى سرور جوانان بهشت بزند و بگوید: «کاش پدرانم بودند و شادى میکردند و به من دست مریزاد میگفتند ...»
چرا اینگونه سخن نگویی که با ریختن خون فرزندان پیامبر و ستارگان روی زمین، زخم کهنه را باز کردی!
اکنون با پدرانت سخن میگویی، به گمان آنکه که صدایت به گوش آنها میرسد، ولى به زودى به آنجا خواهی رفت که آنان رفتند و در آن هنگام آرزو خواهی کرد که اى کاش فلج و لال بودی و آنچه گفتی را نگفته بودی و آنچه کردی را انجام نداده بودی!
خدایا حق ما را بازستان و از آنکه به ما ستم کرد، انتقام بگیر و خشم خود را بر کسى که خونهاى ما را ریخته و یاران ما را کشت، فرود آر.
انتقام خدا از قاتلین اهلبیت(ع)
اى یزید! سوگند به خدا، جز پوست خودت را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى و قطعاً با همین پروندهای که از ریختن خون خاندان رسول خدا(ص) و هتک حرمت خاندان و خویشانش، به همراه داری نزد پیامبر(ص) حاضر خواهی شد؛ آن هنگام که خداوند همه را جمع میکند و آنان را از پراکندگى نجات داده و حقشان را باز میستاند: «هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و در کنار خدا روزی میخورند».[5] و برایت همین بس که خداوند داور خواهد بود و محمّد(ص) از تو شکایت کرده و جبرئیل پشتیبان ما خواهد بود. به همین زودى آنکس(معاویه) که تو را فریب داد و بر گردن مردم سوار کرد، خواهد فهمید که براى ستمکاران پاداش بدى خواهد بود و خواهد فهمید که کدام یک از شما جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوانتر است.
عفت و شجاعت حضرت زینب(س)
سپس زینب(س) خطاب به یزید فرمود: اگرچه پیشآمدهاى ناگوار روزگار، مرا به سخن گفتن با تو کشاند، ولی تو نزد من ارزشی نداری و گناهت نزد من بزرگ بوده و بسیار شایسته ملامتی، ولى چه کنم که چشمها پر اشک و سینهها سوزان است! بسیار عجیب است که افراد نجیب از حزب خدا به دست افرادی از حزب شیطان کشته شوند که پیامبر بر آنان منت گذاشت و آزادشان کرد! دستهای شما به خونهای ما آلوده شده و دهانهایتان آغشته از گوشتهای ما شده است و این پیکرهاى پاک و پاکیزه خوراک گرگهاى درنده گشته و کفتارها آنها را خاک آلود کردهاند! اگر امروز ما را براى خودت غنیمتى میپندارى، به همین زودى خواهى دید که مایه زیانت بودهایم و آن هنگامى است که جز آنچه از پیش فرستادهاى چیزی نخواهی دید و پروردگارت به بندگانش ستم روا نمیدارد، من به خدا شکایت میبرم و به او توکل میکنم.
اکنون هر نیرنگى میخواهى بزن و تا آنجا که میتوانی تلاش کن و هر اندازه توان داری دریغ مکن که سوگند به خدا، نه میتوانی نام ما را از یادها ببری و نه میتوانی نور وحى ما را خاموش نمایى و نه میتوانی ارزش ما را درک کنی و نه میتوانی ننگ این ستم را از خود بزدایی، آیا جز رأى و نظری سست و چند روز حکومت و اطرافیانی که متلاشی خواهند شد، چیز دیگری هم در اختیار داری؟! آنروزی که منادى فریاد میزند: «آگاه باشید لعنت خدا بر گروه ستمکاران باد».
حمد و سپاس خداوندى را که زندگی ما را با سعادت و گذشت قرین نمود و با شهادت و رحمت به حیاتمان پایان داد. از درگاه خدا میخواهیم که بر پاداش شهیدان بیفزاید و ما را بازماندگان نیک آنها گرداند که او مهربان و پر مهر است و خداوند ما را بس است و چه نیکو سرپرستی است.[6]
[1]. «قیام امام حسین(ع)»، 101009؛ «حرکت اسرای کربلا به سمت شام»، 751؛ «وجود خرابه در اطراف کاخ یزید»، 54760.
[2]. روم، 10.
[3]. آل عمران، 178.
[4]. «آثار و نتایج فتح مکه»، 83932؛ «فلسفه تعبیر طلقا نسبت به عباس و عقیل»، 23056.
[5]. آل عمران، 169.
[6]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، مترجم، فهرى زنجانى، سید احمد، ص 179 – 186، تهران، جهان، چاپ اول، 1348ش.